۱۳۸۹ مهر ۸, پنجشنبه

اخلاق در فيزيك

انجمن فيزيك از دي ماه سال گذشته متني آماده كرده با عنوان "منشور اخلاق علمي انجمن فيزيك" و آن را روي سايت براي نظر خواهي گذاشته. مدتها رغبت نمي كردم متن را بخوانم. امروز پس از مدت ها متن را خواندم و نظر زير را فرستادم:


با سلام وبا عرض تشكر به خاطر زحمات و حسن نيت شما
عضويت در چنين كميته ي اخلاقي اي تلويحا به معناي مصونيت براي اعضاي كميته و دوستانشان خواهد بود.
متاسفانه پيش بيني من آن است كه دير يا زود عده اي وارد كميته ي اخلاقيات خواهند شد كه از آن به عنوان اهرم فشاري براي سركوب رقبا سوء استفاده خواهند كرد.
متاسفانه چشم اندازي كه من براي اين كميته مي بينم ترويج بيشتر فرهنگ تملق و پاپوش دوختن است تا جلوگيري واقعي از تقلب.


با احترام
ياسمن فرزان
پژوهشكده ي فيزيك، پژوهشگاه دانش هاي بنيادي


خودم هم نمي دانم فرستادن اين نظر جز به خطر انداختن خودم چه نتيجه اي دارد اما هرچه بود فرستادمش! حماقت منجوق پاياني ندارد!
اما بازنويسي نظرم در وبلاگ ثمراتي مي تواند داشته باشد. روي اين نكته مي خواستم تاكيد كنم:
اگر مي شنويد كه به يكي از همكاران انگ تقلب يا "بي اخلاقي حرفه اي" مي بندند چندان جدي نگيريد. به احتمال زياد پاپوش است. خودم در موردي كه لازم بود، رفتم و ته و توي يكي از اين تهمت ها را در آوردم. متوجه شدم اساسي ندارد جز آن كه آن شخص سر وگردني از پاپوش دوزندگان فيزيكپيشه ي باسوادتر و جدي تر ي است. مي ترسيدند او جايشان را تنگ كند براي همين به او تهمت زدند، همين!
دور وبر هم پر ازآدم هايي است كه از غرق شدن ديگران غرق مسرت مي شوند!! كافي است چنين انگي را در مورد يكي از همكاران بشنوند و بعد "قول دهند" كه به كسي نخواهند گفت. پس فردا بقال محل هم خبردار مي شود!

از كجا معلوم آن كه قرار است در مورد صلاحيت اخلاقي ديگر همكاران نظر دهد و حكم صادر كند، خود از صلاحيت اخلاقي و فكري كافي براي نشستن بر مسند قضا برخوردار باشد؟!
من شخصا چنين صلاحيتي در خود نمي بينم كه در چنين مسندي بنشينم. در آن موردي هم كه گفتم چند هفته وقتم گرفته شد تا ته و توي ماجرا را در آوردم. مطمئن باشيد اين آقايان كه به راحتي به اين و آن انگ مي بندند يك دهم آن وقت را براي بررسي ماجرا نمي گذارند.

اون اول ها كه به ايران باز گشته بوديم از من انتظار داشتند بيافتم به جان كساني كه به آنها انگ مي بستند. من به اين بازي پا ندادم و عملا گفتم دعوا هاي شما با رقيبانتان به من ربطي ندارد. من چرا الكي سر ماجرايي كه به احتمال زياد تنها يك سوي آن را-كه به نفع شماست- تعريف مي كنيد براي خودم دشمن تراشي كنم؟! به آنها برخورد و رفتند گوش چند دانشجوي ليسانس كم تجربه و يا چند نفر از اين استادان جوان كم تجربه را پر كردند كه منجوق به دنبال "منافع" خود است و آن قدر بي اخلاق است كه وقتي به او مي گوييم برو با بي اخلاقي مبارزه كن مي گويد به من چه. فكر مي كردند من نمي فهمم كه از من نوعي به عنوان مهره ي پياده ي شطرنج مي خواهند استفاده كنند. مي خواستند حرف هاي تند خود را از زبان من به رقبا بگويندتا روزي اگر "منافعشان" حكم كرد تا با همان رقبا مصالحه كنند اشكالي پيش نيايد و اين وسط تنها اين جوان ابله -يعني منجوق- خراب شود. محاسباتشان تنها يك اشكال داشت: من به آن بازي پا ندادم. بسيار خشنودم كه قبول نكردم تا مهره ي پياده ي شطرنج ديگران شوم.

پي نوشت: بد نيست به اين نوشته ي قديمي قاسم در هم وردا با عنوان "اخراج متقلبين" و كامنت هاي من در ذيل آن نگاهي بيافكنيد.

Informal colloquium

Dear all,
This week instead of our weekly hep-ph journal club, we shall
have our monthly informal colloquium.
I remind you that the goal of these talks is that the researchers with different research interests get a chance to become familiar with each other's research. The speakers are supposed to do their best to avoid technicalities.
This month I will be giving a seminar on supernova type II and projects that I have done few years ago. I had given the same talk once in Kashan on the occasion of yearly meeting of Iranian physics society.

Title: Why a particle physicist should be interested in supernova explosion?
Abstract: After a brief review of the various wonders of the miracle which is
called supernova type II, I will review what kind of physics can be probed
by supernova explosion. I will then review the bounds that I had derived
on majoron interaction in my paper: hep-ph/0211375.

Speaker: Yasaman Farzan

Time: 2 pm, Monday 19th of Mehr

Location: Farmanie building

See you all there.
With best regards,
Yasaman Farzan

۱۳۸۹ مهر ۷, چهارشنبه

لاتلقوا بأیدیکم الی تهلکه


يه خانم نسبتا جواني را در استخر ديدم كه چون بدنش درد مي كرد بنا به توصيه دكترش آمده بود براي آب درماني. مي گفت سالم بودم رفتم آزمايش دادم گفتند كمي چربي خونت بالاست من هم دو هفته با اين وسايل ورزشي كه در پارك ها نصب كرده اند به طور جدي ورزش كردم و بدنم آسيب ديد. مي گفت در بخش فيزيوتراپي خانم هاي زيادي با همين شكايت مراجعه مي كنند.
خلاصه! اگر قصد داريد از اين وسايل به طور جدي استفاده كنيد ابتدا با يك صاحبنظر امور سلامت و تربيت بدني مشورت كنيد.

۱۳۸۹ مهر ۶, سه‌شنبه

فايل هاي صوتي كلاس فيزيك ذرات

جزوه ي جلسه ي اول و دوم
فايل صوتي جلسات

آرايشگاه زيبا

چند سالي است كه مشتري يكي از سلماني ها ي ميدان چيذرم. در اين چند سال حتي يك بار هم نشنيده ام كه آن خانم ها غيبت كنند. صحبت هايشان اكثرا در مورد حرفه ي خودشان مي چرخد: روش هاي جديد آرايش و.... فرزندِ خانمي كه آنجا ابرو بر مي دارد با يك مرد سوئدي ازدواج كرده و در سوئد زندگي مي كند. به او گفتم من سوئد نرفته ام اما دوست سوئدي زياد داشته ام وفرهنگ و برخورد منطقي توام با متانت سوئدي ها را تحسين مي كنم. خانمه مي دانست شغل من چيست. فوري گوشي دستش آمد و چيزي به اين مضمون گفت: «پسر عموي من هم در سوئد استاد دانشگاه در رشته ي هوا و فضاست. براي همايشي به ايران آمده بود و از رفتار استادان اينجا شوكه شده بود: از تيپ جوك هايي كه مي گفتند، شوخي هايي كه مي كردند، از اين كه از بحث علمي و حرفه اي در زمان بين سمينارها خبري نبودو...»

ما، دارندگان مدرك دكتري، ديگه توي اين دوره و زمانه نمي توانيم ضعف هايمان را پشت مدرك دكتري قايم كنيم! چه قبول كنيم و چه نكنيم، در اين دوره و زمانه مردم ايراد هايمان رامي بينند! خوب هم مي بينند! اغماضي هم در كار نيست! بايد بيشتر مواظب رفتار خود باشيم!

پي نوشت: براي چندمين بار مي گويم نفرين بر واژه ي منحطه و من درآوردي «خاله زنك»! غيبت، تهمت، دخالت در زندگي خصوصي ديگران، دو به هم زني و.... همواره مقبوح هستند حتي اگر از دهان يك آقاي پرفسور خارج شود. مدرك تحصيلي يا مقام علمي-اجرايي يا جنسيت مذكر اكسيري نيستند كه اين اعمال سخيف را تبديل به روانشناسي موشكافانه نكته سنجانه كنند- ولو آن كه عده اي نوچه و يا خودباخته چنين وانمود كنند! در همين مورد: حسد زنانه و باز هم حكايت تلخ فضولي فاضلانه

۱۳۸۹ مهر ۵, دوشنبه

دعوت به همكاري

پژوهشکده علوم شناختی به منظور تکميل کادر هيئت علمی خود در حوزه علوم اعصاب شناختی و محاسباتی از متخصصين دارای دکترای رشته های رياضيات و يا فيزيک محاسباتی، الکترونيک (گرايش پردازش سيگنالهای حياتی)، علوم اعصاب و روانشناسی شناختی دعوت به همکاری می نمايد.

- همچنین به منظور تکميل کادر تخصصی تصوير برداری مغناطيسی رزونانسی (MRI)خود از افراد با تخصص فيزيک MRI که دارای مدرک دکتری ( PhD ) باشند دعوت به همکاری می نمايد.

علاقه مندان واجد شرايط می توانند مدارک تحصيلی و گزارش فعاليتهای علمی - تحقيقاتی ( CV ) خود را به آدرس scs@ipm.ir ارسال نمايند

۱۳۸۹ مهر ۴, یکشنبه

كلاس هاي فيزيك ذرات

فايل صوتي و جزوه درسي كلاس مرا مي توانيد از اين لينك دانلود كنيد. جزوه را به تدريج مي نويسم و به همين فايل pdfموجود اضافه مي كنم. در ضمن زمان كلاس هاي من يكشنبه و سه شنبه ساعت 8-10صبح خواهند بود. اين چند جلسه ي اول وارد فرماليزم نمي شوم. گمان مي كنم چند جلسه ي اول براي علاقه مندان به فيزيك كه رشته ي تحصيلي آنها چيز ديگري است هم مفيد باشد.

۱۳۸۹ مهر ۳, شنبه

پتيشن براي حفظ درياچه ي اروميه














نويسنده ي وبلاگ «درياچه اروميه را نجات دهيم»، ازدو سال پيش يك طومار خطاب به رئيس جمهوري با موضوعيت حفظ درياچه ي اروميه تنظيم كرده. اما تاكنون تنها كمتر از 2000نفر آن را امضا كرده اند. براي اطلاع بيشتر و امضاي طومار اينجا را كليك كنيد. مي توان پيش بيني كرد كه اگر هر كدام از شما كه در فيس بوك هستيد و يا وبلاگ داريد در مورد اين نامه اطلاع رساني كنيد امضا كنندگان به طور نمايي زياد مي شوند. آن گاه شايد اتفاقي بيافته. امكان فرستادن پتيشن از طريق اي-ميل به ديگران هم هست. من اميدم بيشتر به بالا رفتن حساسيت مردمه ( متخصصان محيط زيست در داخل و خارج و مردم عادي كه در نزديكي درياچه زندگي مي كنند). اگر آگاهي و حساسيت مردم از حدي بالا تر باشه مي شه اميد داشت كه درياچه نجات پيدا كنه. اميدوارم امضاي چنين نامه هايي در گسترش آگاهي و حساسيت در بين مردم نسبت به مسئله ي محيط زيست و جلب نظر متخصصان بين المللي موثر بشه. بد نيست به اين يادداشت تنظيم كننده ي طومار نگاهي بياندازيد. انتظاري جز اين از مسئولين نداشتم اما اميددارم اين گونه نامه ها منجر به يك حركت اجتماعي بشه كه بخشي -ولو كوچك- از ضرر و زيان جبران بشه. اميدم به آن است كه ايرانيان مقيم خارج كه در جاهايي مانند يونسكو نفوذ دارند حركتي بكنند و....

براي آن كه كمپين مردمي نجات درياچه اروميه به جايي برسد بايد از هرگونه سياسي شدن مسئله اجتناب كرد. از انتشار كامنت هايي كه رنگ و بوي سياسي دارند معذورم.

۱۳۸۹ مهر ۱, پنجشنبه

اروميه انگور دارد




«تهران انار ندارد» نام فيلم مستند زيبايي است كه مي توان سي-دي آن را به قيمت 1500تومان از بقالي محل خريد. موسيقي متن اين مستند زيبا، كار محسن نامجو است. هيچ فيلمي را تا به حال نديده ام كه تا اين حد با گروه خوني ما، متولدين دهه ي پنجاه خوب بسازد. ما از نابودي باغ ها و جايگزيني آنها با آپارتمان ها و مجتمع هاي تجاري و بلوار ها و آزاد راه ها متاسف مي شويم. اما چاره چيست؟! جمعيت زياد شده و جمعيت زياد-كه ما نيز جزو آنهاييم- مسكن مي خواهد و به امكانات تفريحي و مركز خريد و... نياز دارد. به علاوه آپارتمان، پارك و فضاي سبز و ديگر تجهيزات شهري هم به جاي خود زيبا مي توانند باشند.
فيلم «تهران انار ندارد» در سال 1387 ساخته شده ودر همان سال طوماري در اعتراض به خشك شدن درياچه ي اروميه تنظيم شده كه جمله اي از آن چنين است: "با توجه به اینکه برطبق گزارش مسئولان ذیربط تاکنون ١۵٠ هزار هکتار از اراضی حاشیه ای دریاچه به شوره زار تبدیل شده ...." مي دانيد 150 هزار هكتار يعني چه قدر ؟! مساحت زميني به ابعاد 30 در 50 كيلومتر همين قدر مي شود. يعني به اندازه ي مساحت كل شهر تهران، شايد هم اندكي بزرگتر!
وقتي باغي خريداري مي شود تا به جاي آن آپارتماني احداث شود پول خوبي گير صاحب ملك مي آيد. معمولا، يك مقدار پول هم به سرايدار مي دهند تا خانه اي رهن كند. اما آن كس كه باغش را شوره زار مي گيرد، چي؟ واي به روزي كه باغ ويران شود و جاي آن را شوره زار بي مصرف بگيرد! نه پولي عايد صاحب ملك مي شود ونه عايد سرايدار.قرار است چه برسر كسي آيد كه محل درآمدش آن باغ بود؟!

مي توان همين طومار را خواند و در مورد امضا كردن و يا نكردنش تامل كرد. مي توان آن را به ديگران هم نشان داد. مي توان كار اساسي تري كرداما متاسفانه منجوق نمي داند چگونه.بالاخره مي توان دست روي دست گذاشت و هيچ كاري نكرد.
به فيلم «تهران انار ندارد» بازگرديم. اون آقايي كه در فيلم مرتب از او نظر مي خواهند اهل اروميه است. به آخرين مصاحبه ي او در فيلم كه راجع به پارك ها در تهران است به دقت گوش دهيد: يك بار به عنوان قسمتي از فيلم و بار دوم با در نظر گرفتن آن چه كه بر سر ساكنان حاشيه درياچه ي اروميه دارد مي آيد! نپسنديم كه 20 سال ديگر تاكستان هاي اروميه تبديل به خاطره شوند. اميدوارم اگر 20 سال بعد چند جوان متولد دهه ي 80 در مورد اروميه مستندي بسازند نامش را «اروميه انگور دارد» بگذارند.

اعتدالين

امروز اول مهر است: روز برابري روز وشب يا همان اعتدال پاييزي يا به قول خارجي ها equinox. برعكس نوروز و شب يلدا كه ما هر سال جشن مي گيريم به اهميت نجومي اين روز خاص از سال بي اعتناييم. البته 16 روز ديگر جشن مهرگان است. اين عيد را پيشاپيش به زرتشتيان عزيز تبريك مي گويم. گويا در زمان هخامنشيان جشن مهرگان را اول مهر مي گرفتند.
چند وقت پيش من و دانشجوي سابقم آرمان مقاله اي نوشتيم و نشان داديم كه تغييرات فصلي شار نوترينو هايي كه از فناي ماده ي تاريك در داخل خورشيد به وجود مي آيند و به زمين مي رسند، دربردارنده ي اطلاعات جالبي در مورد ويژگي هاي ماده تاريك است. به پاورگي صفحه 12 مقاله (يا اگر به مجله ي PRDدسترسي داريد به پاورگي صفحه 6 آن ) توجه كنيد.

۱۳۸۹ شهریور ۳۰, سه‌شنبه

روز شعر و ادب فارسي

چند روز پيش (27 شهريور) سالروز در گذشت شهريار بود. در تقويم اين روز «روز شعر و ادب فارسي» نامگذاري شده. اين در حالي است كه مهمترين شعرهاي شهريار به زبان مادري است. به نظر من، روز تولد شهريار را بايد «روز ادب و شعر تركي» نامگذاري مي كردند و روز تولد شاملو يا فريدون مشيري يا نيما يوشيج يا ....را روز ادب و شعر فارسي نام مي نهادند.

۱۳۸۹ شهریور ۲۹, دوشنبه

سخني با فرزندان برومند دكتر ثبوتي

خطاب به فرزندان برومند دكتر ثبوتي:
سال تحصيلي جديد دارد آغاز مي شود. لابد درفكر جشني براي بزرگداشت دكتر ثبوتي هستيد. خواستم نكته اي را بگويم. هفته ي پيش، در جمعي با حضور فرهيختگان، فرهيخته اي كه از نزديك شاهد زحمات دكتر ثبوتي براي تاسيس وبالندگي دانشگاه علوم پايه زنجان بوده گفته بود كه دكتر ثبوتي به تنهايي اين دانشگاه را تاسيس كرده و... دكتر ثبوتي حرف او را قطع كرده بود و گفته بود:"خير! تنها نبودم. همه كار را من تنها نكرده ام. كسان بسياري بوده اند كه همكاري كرده اند." اين نوشته ي قديمي مرا بخوانيد تا بزرگواري اي كه پشت همين دو سه جمله ي به ظاهر ساده ي دكتر ثبوتي است دريابيد! ديگر نشانه ي بزرگواري دكتر ثبوتي همان است كه نمي خواهد بشنود كه بعد از او دانشگاه محبوبش از رونق مي افتد. علاقه ي او به پيشرفت دانش، به خصوص به پيشرفت دانش در آن دانشگاه، بسيار بسيار فراتر از حس خودبيني است كه در نهاد هر آدمي كمابيش وجود دارد. اگر مي خواهيد بزرگمرد فيزيك ايران را خوشنود سازيد به او-هم در سخن و هم در عمل- اطمينان دهيد كه تمام توان خود رابه كارمي گيريد كه آن دانشگاه پس از اين هم راه بالندگي بپويد. عزل و نصب روسا در دست افرادي چون من و شما نيست. اما واقعيت آن است كه پيشرفت علمي دانشگاه ها-بيش از هر عامل ديگري- در گرو همت افرادي مانند من و شما ست.

۱۳۸۹ شهریور ۲۸, یکشنبه

باز هم در مورد زمان بندي كلاس ها

كلاس روز يكشنبه را ساعت 8:45آغاز مي كنم. كلاس تا ساعت 9:50 دقيقه ادامه خواهد داشت. آن گاه تنفس ده دقيقه اي خواهيم داشت و دوباره ساعت 10 كلاس را ادامه خواهيم داد. اگر برايتان مقدور نيست در قسمت دوم كلاس حضور داشته باشيد قسمت اول را از دست ندهيد (وبرعكس).

زمان كلاس هاي من

زمان كلاس هاي من از شنبه و چهار شنبه به يكشنبه و سه شنبه تغيير كرد. اولين كلاس من روز يكشنبه هفته ي آينده ساعت 8:45 دقيقه ي صبح برگزار خواهد شد. علاقه مندان مي توانند با دفتر پژوهشكده تماس بگيرند و ثبت نام نمايند. در صورت هماهنگي و موافقت دانشگاهتان اين درس جزو واحد هاي درسي شما مي تواند به حساب آيد. از جمله پيش نيازهاي اين كلاس ها تسلط بر نسبيت خاص است.كلاس ها را با مروري بر فيزيك ذرات آغاز خواهم كرد. چند جلسه ي اول نياز به نظريه ميدان ندارد.
هدف بر آن است كه در اين چند جلسه ي اول شهود فيزيكي و معلومات عمومي شما در مورد ذرات بنيادي بالا تر رود. پس از حدود چهار-پنج جلسه شروع به معرفي فرماليزم مدل استاندارد خواهم كرد. اين قسمت از درس نياز مبرم به تسلط بر مقدمات نظريه ي ميدان دارد. (كلاس هاي نظريه ميدان شاهين نيز از هفته ي آينده آغاز مي شود.)
اميد دارم بعد از پايان ترم دانشجويان هم به فرماليزم به اندازه ي كافي تسلط پيدا كنند به گونه اي كه بتوانند محاسبات متعارف فيزيك ذرات را انجام دهند و هم شهود فيزيكي بالايي به دست آورند. مثلا تشخيص دهند كه در هر بازه از انرژي كدام فرماليزم كار آيي دارد (form factor versus structure function)... يا بتوانند بدون آن كه محاسبه انجام دهند تشخيص دهند در حد درختي دوقطبي مغناطيسي ذرات بنيادي مختلف چه قدر است و اولين تصحيح حلقه از چه مرتبه اي بايد باشد و...
شركت هم براي دانشجويان دكتري و هم كارشناسي ارشد آزاد است. در واقع از حضور هركسي كه به طور جدي كلاس ها را دنبال مي كند استقبال مي كنم. اما سطح كلاس را با دانشجوي ترم يك دكتري در رشته انرژي هاي بالا تنظيم خواهم كرد. اين به آن معناست كه وقت كلاس صرف مباحث و سئوالاتي كه پايين تر و يا بالاتر از اين سطح باشد نخواهد شد.

۱۳۸۹ شهریور ۲۶, جمعه

يك پيشنهاد براي كشف استعداد و كارآفريني

در گوشه و کنار این مملکت افراد با استعداد فراوانی هستند که قادرند کالاهایی تولید کنند که در یک بسته بندی شیک قابل عرضه و فروش باشند.عده ی دیگری هم هستند که در بسته بندی وعرضه و فروش زبر و زرنگ هستند. منتهی ذهنیت حاکم بر افراد خلاق جامعه ما و دیدگاه عمومی مانع از آن می شود که این دو گروه با هم تعامل کنند . اگر این تعامل ایجاد شود زمینه ی خود اشتغالی فراهم می شود. استعداد ها کشف می شوند و جهت دار می شوند.
يك پيشنهاد خام مي كنم .به احتمال زیاد اين پيشنهاد يا عملي نيست و يا اگرعملي باشد فرد ديگري قبلا اجرايش كرده. با اين حال پيشنهادم را مي دهم (وبلاگه ديگه، ماليات كه نداره!). باشد كه از دل اين پيشنهاد و بحث درباره ي آن در بخش كامنت ها يك ايده ي در آمدزا و كار آفرين متولد شود و عده اي آن را جدي بگيرند و اجرايش كنند.

و اما پيشنهادم: يك فروشگاه اينترنتي راه بياندازيد ودر آن محصولات آماتوري را عرضه كنيد. كساني كه چيزي براي عرضه دارند با گردانندگان فروشگاه اينترنتي تماس مي گيرند و محصول را در اختيار آنان مي گذارند. مسئولين فروشگاه كالا را عرضه مي كنند، در صدي سود بر مي دارند و بقيه را به توليد كننده ي محصول بر مي گردانند. اگر فروشگاه به همكاري دوستي در خارج باشد شايد بتوان فروش را بين المللي كرد. ايرانيان مقيم خارج و حتي خارجي ها هم مشتري مي شوند.
وجود چنين فروشگاه اينترنتي باعث مي شود استعداد هاي جوانان گوشه و كنار كشور شكوفا شود. باعث مي شود كه به مشغوليت هاي آماتوري شان جدي تر نگاه كنند. امكان عرضه ي محصولات در چنين بازاري انگيزه و روحيه ي جوانان را بالا مي برد. كالاي عرضه شده مي تواند همه جور چيزي باشد: داستان كوتاه يا بلند، كتاب آموزشي، قطعه ي موسيقي، خوراكي، كاردستي، برنامه ي كامپيوتري،....

۱۳۸۹ شهریور ۲۴, چهارشنبه

از در ياچه ي اروميه چه خبر




يادش به خير! بچه كه بودم سيزده به در به جزيره ي اسلامي مي رفتيم و از بالاي تپه اش زيبايي درياچه ي اروميه را نظاره مي كرديم. هنوز هم مي توان اين كار را كرد؟! يادش به خير! آن وقت ها تابستان ها باز هم به اين جزيره مي رفتيم گوشه اي خلوت و دور از ديدرس مي يافتيم و در درياچه شنا مي كرديم. باز هم مي شود اين كار را كرد؟! تنها كاركرد درياچه اروميه اين نبود و نيست. اگر -خداي ناكرده- درياچه ي اروميه بخشكد، باد نمك هاي كف آن را روي زمين هاي كشاورزي اطراف مي گستراند و آنها را تبديل زمين هاي لم يزرع مي كند. آن موقع كشاورزان منطقه چه طور قرار است امرار معاش كنند؟!
گاهی گرد و غبار ي كه از صحراهاي عراق برخاسته تا تهران مي رسد! بين تبريز و درياچه اروميه که فاصله ای نیست!
اين گرد و غبار مي تواند وارد دستگاه تنفسي هم بشود.در دنيا، در مورد چنين پديده اي و همچنين تاثيرات آن بر سلامت انسان تحقيقات زيادي صورت گرفته. مثلا اين مورد را ببينيد. نمي دانم در ايران چه قدر اين موضوع بررسي شده.

در وبلاگ اختصاصي درياچه اروميه مطلبي در مورد تبعات سوء خشك شدن درياچه آمده است با عنوان شمارش معكوس براي انفجار بمب 8 ميليارد تني. همان حرف مرا مي زند اما کمی علمي تر.

دوستي اقتصاد دان دارد تبعات اقتصادي خشك شدن درياچه را بررسي مي كند. قول داده وقتي مقاله اش آماده شد آن را در منجوق هم منتشر كنيم.

۱۳۸۹ شهریور ۲۳, سه‌شنبه

کلاس فیزیک ذرات و پذیرش دانشجو

از يكشنبه چهارم مهر کلاس فیزیک ذرات این جانب شروع می شود. فعلا کلاس های من قرار است يكشنبه ساعن 8:45-10:45و سه شنبه ساعت 8 تا 10 صبح باشد. اما با توجه به نظر شرکت کنندگان شاید زمان کلاس ها را تغییر دهیم. شرکت برای عموم آزاد است. سیلابس درس در اسرع وقت اعلام عام خواهد شد. علی الاصول امکان ثبت نام رسمی (به عنوان دانشجوی مهمان) نیز موجود است. البته این کار منوط به اجازه ی پژوهشکده یا دانشکده ای است که شما عضو رسمی آن هستید.برای اطلاع بیشتر برای ثبت نام با دفتر پژوهشکده تماس بگیرید (ترجیحا از طریق ای-میل).
همه ی دانشجویان من دفاع کرده اند و من بی میل نیستم که از ترم بعد دانشجوی جدید بپذیرم. برایم زیاد مهم نیست که دانشجو، دانشجوی کارشناسی ارشد باشد یا دانشجوی دکتری. اما دانشجویی را خواهم پذیرفت که در کلاس های ذرات من شرکت فعال و سازنده داشته باشد. یعنی در کلاس ها به طور مرتب حضور پیدا کند,تمرین های کلاس را با دقت حل نماید و در امتحان هایی که می گیرم نمره ی خوب بگیرد.
طبعا اگر کسی بخواهد برایش برای شرکت در همایش های داخلی یا خارجی و یا .... توصیه نامه بنویسم یا توصیه ی شفاهی کنم شرکت فعال در کلاس ها و یادگیری دروس ارائه شده را مبنا قرار خواهم داد.
بد نیست بدانید که همه ی نظریه پردازان جدی ریسمان- که من از نزدیک می شناسمشان- معتقدند که بدون یاد گرفتن فیزیک ذرات نظریه ریسمان خواندن-و اصولا هر نوع کار تحقیقی در فیزیک انرژی های بالا- بی معنی ولغو است. من هم معتقدم فیزیک ذرات درسی نیست که بتوان به تنهایی و یا به کمک استادی که خود فیزیک ذرات بلد نیست و در این زمینه کار تحقیقی جدی نکرده آموخت.

تدريس و تحقيق

كسي كه تدريس را در مقابل تحقيق امري خوار و كوچك مي پندارد، سطحي نگر و سطحي انديش است. فرد سطحي نگر و سطحي انديش هرگز نمي تواند پژوهشگر موفقي باشد. شايد بتواند تعداد زيادي مقاله توليد كند اما هر گز نمي تواند در پروژه هاي پژوهشي با كيفيت جهاني نقش در خور توجهي داشته باشد.

پي نوشت: فيلم كلاس هاي درس فاينمن در اينجا موجود است. گويا فاينمن براي آماده كردن تك تك سخنراني هايش ساعت ها وقت مي گذاشته.

۱۳۸۹ شهریور ۲۲, دوشنبه

سارا

امروز دانشجويم ، خانم سارا خطيبي، از پايان نامه ي كارشناسي ارشد خود دفاع كرد و با نمره ي عالي قبول شد. اين موفقيت را به او و خانواده اش تبريك مي گويم و برايش آرزوي موفقيت هاي بيشتري دارم. سارا يكي از اميدهاي هاي آينده جامعه ي فيزيك ايران است به شرط آن كه با همين روند به مطالعه و كار تحقيقي جدي و تمام وقت ادامه دهد.
سارا پاسخ عموم سئوالات را به خوبي داد جز يكي دو مورد. يكي از آن سئوال ها، مستقيم به موضوع تز او مربوط نمي شد اما اگر سارا اين دو يادداشت با عناوين جرم گمشده ي عالم و Machoرادر وبلاگ منجوق خوانده بود از پس جواب دادن به آن سئوال نيز بر مي آمد! .

۱۳۸۹ شهریور ۲۰, شنبه

هفته ي مهم براي منجوق

هفته ي پيش، هفته ي مهمي برايم بود چون اين مقاله مان در آرشيو مقالات ظاهر شد. شايد بپرسيد بعد از 37 مقاله اي كه تا به حال منتشر كرده ا ي، چه طور اين يكي اين قدر مهم شد. واقعيت آن است كه اين مقاله با مقالات ديگرم فرق داشت. اين اولين مقاله ام است كه به همكاري يك آزمايشگر، آقاي دكتر مجيد هاشمي، نگاشته شده است. البته همه قسمت هاي سخت ماجرا، محاسبه و آناليز پيس زمينه ها و... نتايج زحمات ايشان است. من بخش تئوري مقاله را نوشتم. همكاري مفيد و آموزنده اي براي من بود. بعد از اين پروژه وا قعيت ها ي و دشواري هاي آزمايش برايم ملموس تر شده. شهود و درك فيزيكي ام افزايش يافته. يكي از زيبايي هاي پديده شناسي در همين است: هم آدم در كار تئوريست ها سرك مي كشد و هم در كار آزمايشگرها!براي يك نظريه پرداز و يا پديده شناس، به خصوص اگر از مراكز علمي عمده ي دنيا به دور افتاده باشد كمتر اين فرصت پيش مي آيد كه آزمايشگري را پيدا كند كه روي مدلي كه ساخته وقت بگذارد و آن را مورد مطالعه قرار دهد. به علاوه بيشتر آزمايشگرها در همكاري هاي بزرگ مانند ال-اچ-سي توان علمي لازم براي چنين تحليلي را ندارند. دكتر مجيد هاشمي، همان طوري كه استادان راهنمايش در سرن و بلژيك نيز تاكيد مي كردند جزو بهترين ها دانشجوها بود كه اكنون فارغ التحصيل شده و به ايران بازگشته. البته كه قدر زر زرگر شناسد قدر گوهر گوهري !
اين مقاله ام هم كه باز هفته ي پيش در آرشيو منتشر شد براي خودش قدمي جديد است. آن را براي proceedingsنوشته ام. معمولا افراد براي proceedingsمطلب جديد ي نمي نويسند، مقالات قديمي خود را كات-اند-پيس مي كنند و مي فرستند. اما در مقالاتي كه من براي proceedingsمي فرستم معمولا مطلب جديدي است. درصد مطالب جديد اين مقاله بالاست. مقاله را به نظر مسئولين آزمايش هاي KLOE و NA62 رساندم. هر دو اظهار تمايل كردند كه تحليلي را كه من پيشنهاد كرده بودم در برنامه ي كاري آزمايش قرار دهند. ببينيم چي مي شه!
وقتي تصميم به بازگشت به ايران گرفتيم هرگز خيال نمي كردم چنين امكان هايي برايم در ايران فراهم شود. گمان مي كردم در يك گوشه تنها مي افتيم و.... خوشبختانه چنين نشد! تا اين جاي كار از اين كه به ايران بازگشته ام از نظر علمي پشيمان نيستم. از نظر مالي هم بهتر از آن شد كه انتظار داشتيم. البته، فريب كاري ها و دورويي ها، دو به هم زني ها، خفيه نويس گماردن ها، خلف وعده ها و نارو هاي كساني كه زماني به آنها اعتماد داشتم و بي نهايت به آنان احترام مي گزاردم ضربه ي روحي شديدي برايم بودند. اما آن مرحله هم گذشت. در عوض دوستان خوب جديدي پيداكرده ام. دوستان قديم هم كه هستند. سه دانشجو تربيت كرده ام كه-با استاندارد هاي بهترين مراكز پژوهشي دنيا هم- مي توان به آنها افتخار كرد. يكي شان هم همين دوشنبه فارغ التحصيل مي شود. يك دسته گل دماغ پرور از خرمن صد گياه بهتر (به خصوص در كار فيزيك انرژي هاي بالا).
هر روز كه وارد پژوهشكده مي شوم، لبخند هاي محبت آميزو بي رياي برخي همكاران و دانشجويان به من مي گويند «اينجا خانه ات است، كجا مي خواهي بروي؟! بمان!» ببينيم در آينده چي مي شه.

۱۳۸۹ شهریور ۱۹, جمعه

او به ما راستشو نگفت

این یادداشت ادامه ی خاطره ای است که در یادداشت قبلی ام تعریف کردم.
چند ماه بعد از ارائه ی پروژه و بیست خوشگلی که گرفتیم نمایشگاه بین المللی کتاب تهران برگزار شد. عده ای از همکلاسی هایم برای بازدید از نمایشگاه کتاب به تهران آمدند. در غرفه ای کتاب آموزشی معلم ما هم عرضه می شد. ضمیمه ی کتاب دیسکتی بود که برنامه هایی را که ما نوشته بودیم در آن ذخیره کرده بود. در یک کامپیوتر برنامه های ما را اجرا می کرد. برنامه های گرافیکی ما توجه بازدید کنندگان را جلب کرده بودند. واقعا هم جالب و دیدنی و ابتکاری بودند. کتاب آموزشی از برکت دیسکت خوب فروش رفت. بعد از شنیدن خبر من خیلی خوش به حالم شده بود. خیلی برایم هیجان انگیز بود که کارهای دبیرستانی و آماتوری ما در کنار نرم افزار های شرکت های درست و درمون دنیا در نمایشگاه بین المللی تهران خودی نشان داده بود. اما برخي دوستانم ناراحت بودند که چرا معلممان به ما راستش را نگفت!
واقعیت آن است که اگر راستش را می گفت وما می فهمیدیم که او به خاطر سود مادی شخصی اش از ما می خواهد که برنامه ی گرافیکی ابتکاری و جذاب بنویسیم ما دیگر با آن همه شور و شوق کودکا نه کار نمی كردیم. دیگر نمره ی 20 جذابیت خود را ازدست می داد. مدعی می شدیم! فکر می کردیم سرمان کلاه می رود که ازیک طرف برای شرکت در کلاس ها شهریه می پردازیم و از طرف ديگر بیگاری می کنیم تا دیگری کتابش را بفروشد و پول در بیاورد!
معلم ما به ما دروغ نگفت. وعده ی خلف نداد. وعده ی نمره ی بیست داده بود که گرفتیم. در حق ما ظلمی نکرد. به اندازه ی پولی که داده بودیم سر کلاس با جدیت آموزش داد و ما از امکانات آموزشگاه استفاده کردیم. با این حال راستش را به ما نگفت. شفاف عمل نکرد. آیا به نظر شما کار او غیر اخلاقی بود؟!
چه پنهان کاری او اخلاقی بوده باشد و چه غیر اخلاقی، با توجه ذهنیت حاکم و فرهنگ عمومی، برای عملی شدن پروژه اش و عرضه آن کالا با آن کیفیت آن پنهان کاری لازم می نمود.

فطر و فطریه

عيد شما مبارك! بنياد كودك فطريه نيز قبول مي كند.

۱۳۸۹ شهریور ۱۸, پنجشنبه

خاطره ای از دوران دبيرستان

در دوران دبیرستان (سال 71) به اتفاق چند نفر از همکلاسی هایم کلاس کامپیوتر می رفتیم.
جو کلاس ها خیلی با مدرسه ی ما (فرزانگان) فرق داشت. شرکت در آن کلاس ها فرصتی بود تا با آدم هایی آشنا شویم که به طور معمول نمی دیدیم.
معلممان یک مهندس جوان بود که -اگر درست یادم باشد- به تازگی وارد دوره ی کارشناسی ارشد شده بود. اگر حافظه ام درست یاری دهد دوره ی کارشناسی دانشجوی دانشگاه آزاد بود اما فوق لیسانس در دانشگاه تبریز قبول شده بود. مال یکی از روستاهای اطراف تبریز بود و لهجه شیرین روستایی داشت. تا بخواهید زرنگ و زبل بود. انصافا هم برای کلاس ها سنگ تمام گذاشت. یکی از درس هایی که گذراندیم گرافیک کامپیوتری بود. معلممان بر اساس دروسی که می داد یواش یواش یک کتاب آموزشی نیز تالیف می کرد. نمره ی درس منوط به پروژه بود. برای آن که 20 می گرفتیم باید یک پروژه ارائه می کردیم. معلممان تاکید می کرد که باید چنان پروژه را انجام بدهیم که قابل رقابت با پکیج های خارجی باشد. ما هم تمام تلاش مان را کردیم. کلاس ها مختلط بودند و دختر ها و پسرها -بفهمي نفهمي- با هم احساس رقابت می کردند. نمی خواستند جلوی هم کم بیاورند. همین هم مزید بر علت شد که برای پروژه هایمان سنگ تمام بگذاریم. انصافا کارهای تمیزی از آب در آمدند. با نمک و ابتکاری و user-friendly. پروژه هارا تحویل دادیم و یک 20 خوشگل گرفتیم. خیلی شاد و راضی بودیم. اما چند ماه بعد اتفاقی افتاد که برخي از دوستانم را عصبانی کرد. بعدا مي نويسم جريان چه بود.

۱۳۸۹ شهریور ۱۶, سه‌شنبه

نمک نزد ایرانیان است و بس

فردوسی شاعر بزرگ پارسی گو: «هنر نزد ایرانیان است و بس»

منجوق با خودش:« پس لابد میکل آنژ برگ چغندر بوده. کمال الملک غربزده را بگو که رفته بود اروپا از رو دست رامبراند کپ می زد!!»

دانا:«آقای دکتر رضا منصوری و رومان سکسل در سال ۱۹۷۷ ٫ بیش از ۷۰ سال پس از ارایه‌ی مدل نسبیت خاص٫ یکی از جامع‌ترین نظریه‌های آزمایش نسبیت خاص و اولین مدل آزمایش نسبیت خاص٫ را ارایه می‌دهند.»

منجوق: « لابد Kosteleckeyبا نوشتن این 188 مقاله عمر خودش را تلف می کنه. مقاله ی 33 سال پیش دکتر منصوری بود دیگه. به گلاشو هم الکی نوبل دادند اون هم خیال کرده علی آباد هم شهری اه و جرئت کرده وارد حریم دکتر منصوری بشه و این مقاله ها را بنویسه. اون چند صد نفر ابله را بگو که برداشتند و به او رفرنس دادند!»

یکی از کسانی که برای دانا کامنت گذاشته:«فکر کنم، اونی که با سیبیلهاش همه جور مساله ای رو حل می کنه-دکتر خرمی عزیز- رو بطلبه»

منجوق به آن شخص:« دانا يك سئوال آزمايشگاهي پرسيده كه با سيبيل حل نمي شه!»

همان شخص در جواب منجوق: «از یه منبع موثق شنیدم که خرمی عاشقه اینه که پرینسیپلز آو اپتیکس "ماکس بورن" رو تدریس کنه... یعنی تو فکرش بود که همچین کاری بکنه...حتمن از پس این مساله هم بر می آد.. »

منجوق:« من می گم غربی ها یک تخته کم دارند شما باور نمی کنید! بر می دارند آزمایش های چند میلیارد دلاری راه می اندازند و collaboration های چند هزار نفری بین المللی را می گذارند سر کار تا جواب چند سئوال را پیدا کنند. عقل ندارند دیگه! اگر عقل داشتند دست نگه می داشتند چون که جناب آقای دکتر خرمی تو فکرش بود که پرینسیپلز آو اپتیکس "ماکس بورن" رو تدریس کنه. »

۱۳۸۹ شهریور ۱۴, یکشنبه

برخورد دوستان خارجي با موفقيت هاي همكارانشان

با گروهي از دوستان فيزيكپيشه ي اروپايي داريم سعي مي كنيم يك شبكه (network) آموزشي-پژوهشي در زمينه ي ماده ي تاريك و فيزيك نوترينو راه بياندازيم. شبكه بيشتر اروپايي است و خرج آن را هم كشورهاي اروپايي خواهند داد اما چند عضو هم از خارج از اروپا دارد من جمله اين جانب از ايران. اگر اين شبكه پا گرفت، بيشتر توضيح مي دهيم كه چه مزايايي دارد و نحوه ي عمل آن چگونه است. چندي پيش دوستاني كه اعضاي اصلي اين شبكه هستند (دوست قديمي ام سيلويا از durham و دوست جديدم، بلن، از مادريد) اي ميل زدند و از همه ي اعضاي شبكه خواستند تا اگر جايزه اي دريافت كرده اند اعلام كنند تا در معرفي نامه ي شبكه كه براي گرفتن بودجه تنظيم مي شود گنجانده شود. من هم به جايزه ي دانشمند جوان كه از طرف اتحاديه بين المللي فيزيك محض و كاربردي دوسال پيش اعطا شده بود اشاره كردم. داشتم معرفي نامه را مي خواندم تا نظرات و پيشنهاد هاي خود را به تنظيم كنندگان گزارش بفرستم ديدم در بخش جايزه ها و غيره اين جايزه ي مرا اول از همه نوشته اند. من و سيلويا با هم صميمي هستيم و از موفقيت همديگر شاد مي شويم. اما اين كار او و بلن (كه من زياد نمي شناسمش) بيش از آن كه ريشه در محبت و عاطفه داشته باشد ريشه در عقلانيت دارد. مي دانستند دريافت اين گونه جايزه ها يك امتياز مثبت براي تصويب بودجه محسوب مي شود.

بودجه را بلن و سيلويا قرار نيست بگذارند توي جيبشان! قرار است از اين بودجه استفاده كنند تا محيطي مناسب براي آموزش نسل بعدي دانشجويان فراهم آورند.
از اين جهت ايران با اروپا فرق ندارد. اين گونه جايزه ها در ايران نيز از جهت گرفتن پژوهانه (گرنت) و ... از نهاد هايي چون بنياد ملي نخبگان مفيد هستند. كساني مانند من و يا شاهين هم از اين گرنت ها استفاده مي كنيم تا محيطي مناسب براي آموزش دانشجويان نسل بعدي فراهم كنيم. درست از همان طريقي كه همتايان اروپايي اين كار مي كنند: از طريق دعوت سخنران، برگزاري همايش، فرستادن دانشجو به همايش، دادن كمك هزينه به دانشجوي دكتري و....

دوستان خارجي وقتي تبريك مي گفتند و ابراز خوشحالي مي كردند از ته دل بود چرا كه مي دانستند اين مورد كوچك هم -در كنارده ها مورد مهمتر و با ارزش تر- قدرت چانه زني آنها را در پيشبرد برنامه هاي مشترك علمي بالا مي برد.
همان طوري كه قبلا گفتم كتاب و مقالات مرور دكتر رفيعي تبار مايه ي افتخار پژوهشگاه ماست چرا كه براي اين مركز در سطح بين المللي اعتبار كسب كرده. اي كاش آن قدر وسعت ديد داشتيم كه ياد بگيريم از اين اعتبار كه سرمايه اي است در جامعه ي علمي، براي پيشبرد علم كشور استفاده كنيم!
باز هم مي گويم سخن از قدر داني و... نيست. نمي دانم يادتان هست يا نه كه من در اينجا يك جشن كوچك به مناسبت جايزه ي ديراك پروفسور وفا گرفتم. به هنگام افتتاح جشن سخنراني 5 دقيقه اي كردم كه محتواي آن تاكيد بر اين نكته بود كه ما بايد به جايي برسيم كه بتوانيم از وجود افرادي مانند پروفسو ر وفا بهره مند شويم. متن سخنراني در اينجا موجود است.

۱۳۸۹ شهریور ۱۲, جمعه

چه ایران چه توران

هر كجاي دنيا كه باشيم، چه ايران و چه خارج، برخي از حقوق فردي و يا گروهي مان زايل خواهد شد. اين اختصاص به يك كشور خاص ندارد. در ذات جوامع بشري است كه زياده خواهي كنند و در نتيجه حقوق ديگران را تا جاي ممكن به رسميت نشناسند! اگر مي بينيد در برخي از كشورها حقوق فردي و گروهي بهتر رعايت مي شود علت آن نيست كه آنها مردمان خيلي شريف تر وبهتري هستند. علت آن نیست که هیچ گونه برتری جویی و شووینیزم در ذاتشان نیست و اگر امكان آن را هم داشته باشند هرگز حق كسي را پايمال نخواهند كرد. البته در هر جامعه اي آدم هاي شريف بااين خصوصيت پيدا مي شوند اما از یک جامعه انساني نمي توان انتظار داشت كه همگي چنين رفتار كنند.
علت آن كه در برخي جوامع حقوق انسان ها-بازهم تاكيد مي كنم چه حقوق فردي و چه حقوق گروهي - بيشتر رعايت مي شود آن است كه تجربه و مكانيزم ستاندن حق را دارند و به مرور زمان آداب و ساختارهاي حق ستاندن را به روش متمدنانه ابداع كرده اند.

ما نيز بايد كم كم آداب حق ستاندن را بياموزيم. مشاهده ي دیگران و تحليل رفتارهاي آنها مي تواند در اين جهت آموزنده باشد. مي توان با مشاهده رفتار آنها ديد كه كدام رفتار ها و گفتارها حل مسئله را پيچيده تر و دشوارتر و در نهايت لاينحل مي كنند و کدام رفتارها و گفتارها به حل مسئله می انجامد. هدف بايد آن باشد كه بدون آن كه طرف مقابل را عليه خود تحريك كنيم به حق و حقوق خود برسيم. اگر طرف مقابل در موضع بالا باشد هرگز نبايد-با گنده گويي- او را عليه خود تحريك كنيم. حرف بي سند و مدرك بهتر است نزنيم. حرف بي حساب و كتاب نبايد بزنيم.
اول ضوابط و قوانين بايد آكاهي دقيق داشته باشيم و بعد لب به سخن بگشاييم.به مقدسات طرف مقابل چیزی نگوییم که علیه ما تحریک شود. (مقدسات لزوما به معنای مقدسات دینی نیست. )
به ياد داشته باشيم كه فضایی که سخن گفته می شود به اندازه ی محتوای سخن مهم است.


غربي ها روي هر كدام از اين موارد مطالعه و تحقيق كرده اند و كتاب ها نوشته اند. در اينترنت مي توانيد منابع مفيد بسياري بيابيد كه تجربه ها و مشاهدات را مدون نموده اند.

اين هم از تجربه ي شخصي خود من: هيچ وقت در بيان اعتراضمان «درس اخلاق» ندهيم به خصوص اگر طرف از ما بزرگتر باشد. درغیر اين صورت طرف موضع مي گيرد. فقط مسئله ي خود را دقيق و تمام و كمال- بدون اغراق - ترجيحا با ارائه ي مدارك و بيان دقيق تاريخ هر اتفاق بگوييم. قضاوت را به طرف واگذاريم. اگر بخواهيم ثابت كنيم كه او و يا گروه او «ظالم» است در برابر ما موضع خواهد گرفت. به جاي اثبات ظلم و مظلوميت ابتكار عمل را در دست بگيريم و راه حل ارائه دهيم. راه حلي دقيق سنجيده و عملي و به دور از زياده خواهي!



۱۳۸۹ شهریور ۱۰, چهارشنبه

مثلث برمودا

وقتی من بچه بودم چند تا چیز بودند که حسابی فکر پسر بچه های همبازی مرا به خودشون مشغول کرده بودند: بروس لی، مجله ی ماشین، اف 14 و مهمتر از همه «مثلث برمودا». خواستم فقط اطلاع بدهم که گویا معمای مثلث برمودا حل شده. این هم از ماجراش.

خارج

اسم خارج را كه مي شنويم ياد آمريكا و اروپاي غربي و ژاپن مي افتيم و خيال مي كنيم چه خبره. اما خارج همه اش اين كشورها نيست. ديروز يك آقايي كه در چين دكتري در رشته فيزيك ذرات (همين رشته ي من) گرفته بود زنگ زده بود و سئوال مي پرسيد. مي گفت پايان نامه اش را روي little Higgsنوشته است. با اين حال اصول اوليه مدل استاندارد ذرات را هم نمي دانست. تا جايي كه بلد نبود حتي فاينمن دياگرام حساب كند. باورتان نمي شود اگر بگويم حتي تلفظ درست «فاينمن» را هم نمي دانست. گمان مي كنم تمام خوانندگان منجوق - چه فيزيكپيشه و چه غير فيزيكپيشه- با فاينمن آشنايند!
دانشگاه هاي ما در ايران (چه آزاد و چه دولتي) آموزش بسيار بسيار بهتري به دانشجو مي دهند. از همان دوره ي ليسانس دانشجو تلفظ «فاينمن» را حداقل ياد مي گيرد. از دوره ي فوق ليسانس هم در اين رشته دياگرام فاينمن حساب كردن را مي آموزد.

آن چه كه گفتم به آن معني نيست كه به آن چه كه داريم بسنده كنيم. اگر همت كنيم، ما مي توانيم مراكز دانشگاهي و پژوهشگاهي داشته باشيم در سطح مراكز كشورهاي تراز اول دنيا. براي رسيدن به چنين هدفي بايد ارتباطمان را با مراكز درجه يك توليد علم دردنيا گسترش دهيم. چنين آمد و شد هايي استاندارد هاي كاري را بالا مي برد.