۱۳۹۱ آذر ۹, پنجشنبه

لزوم داشتن فرهنگستان محلي براي شهري مانند تبريز

چندی پیش یکی از خواننده ها از خانواده های قدیمی و طبقه متوسط تبریز گله ای خصوصی کرده بود. جوابی که به او دادم به درد همین بحث جذب توریست و تبریز گردی هم می خورد. در زیر جوابم را می توانید بخوانید:




"یک نکته یمی خواهم در مورد این چند جمله دوستمان درد دل خصوصی اضافه کنم:"افتخار این آدم ها فقط به یک شجره نامه خانوادگی و کی خونه اش بزرگتره و کی بیشتر نقره داره و کی عتیقه هاش با ارزش تره است و فکر نمی کنن که همه خانواده ها کم و بیش از این چیزها دارن ولی شاید عنوان نکن و براشون تحصیل یا چیزهای دیگه ای ارزش باشه"

نکته ام اینه. من به صنعت و هنر نقره کاری شهری می بالم. به اطلاعات وسیع خانوادگی در مورد تاریخ عتیقه ها هم همین طور. خیلی جالبه که نوجوانان این تیپ خانواده ها به اندازه ی یک curator تمام عیار موزه ها اطلاعات دارند. مثلا با دیدن انحنای بالای قاب نقاشی می فهمند مال چه دوره ای است و با تعداد مرغ های بشقاب های عتیقه می فهمند سازنده اش کی بوده و مال چه دوره ای بوده. اینها همه معلومات و مهارت هایی است که اگر درجهت درست هدایت شود باعث غنای فرهنگی می شود. باعث جذب توریست اشتغالزایی و.....


به شرط آن که سیاستگذاری های فرهنگی درست باشند. اجازه داده شود این هنر و این مهارت در جایی وسیع تر از پستوی خانه ها و مجالس خانوادگی به کار گرفته شود. والا این مهارت و این استعداد تبدیل می شود به فخر فروشی های سطحی و....

ببینید! در نزدیک فرودگاه تبریز برروی آجی چای پلی است که به پیش از صفویه بر می گردد. اما متاسفانه درصد کمی از مردم تبریز به ارزش واقعی تاریخی این بنا واقف هستند حتی آنها که اهل عتیقه جمع کردن هستند نمی فهمند آن پل در شهرشان چه ارزشی دارد.



دوچشمه ی آن پل خراب شده بود که مرمت کرده اند. اما چه مرمت کردنی؟!برداشته اند چشمه ها را گرد ساخته اند. مثل پل های رومی. در صورتی که چشمه های پل های ایرانی شبیه هشت است. حداقل می توانستند یک نگاهی بیاندازند به آن یکی چشمه های همان پل ! هروقتاز کنار آن پل می گذرم غصه می خورم. آخه! در شهری که آن همه curator خانگی هست چرا باید پلش را آن جور مرمت کنند؟! جو فرهنگی به گونه ای است که اغلب افراد علاقه مند به آثار تاریخی راحت ترند که تمام استعدادشان را بذارند برای عتیقه جات خانگی که در پستوی خانه شان قایم می توانند بکنند. آن هم ظرفیتی دارد. آن ظرفیت که پر شد استعدادشان را صرف فخر فروشی های سطحی می کنند.





این را هم اضافه کنم از آن جهت که در جواب همدردی خصوصی نوشتم نسل جدید (مثل خیلی از موارد دیگر) رویکرد متعادل تر و منطقی تری دارد. درست می شه اما یواش یواش.



یک شهری مثل تبریز باید مثل ونیز و فلورانس و... فرهنگستان محلی داشته باشه. این یک نیاز است برای شهری با قدمت و غنای فرهنگی تبریز. نیاز یک جامعه ی شهری که فقط نیاز های مادی اش نیستند. نیازهای والاتری هم داره. نیازهای فرهنگی که باید بتونه از یک مجرای مناسب ارضا بشه.

اگر چنین فرهنگستانی محلی ای باشه این قبیل مسایل که در بالا اشاره شد. حل می شه. خیلی مسایل دیگه هم حل می شه. کافیه یکی از خانه های قدیمی تبریز را تر و تمیز کنند و آن را در اختیار فرهنگستان محلی بگذارند. در گالری هایش می توانند عتیقه جات خانوادگی را نمایش بدهند. اگر اعتماد متقابل باشه هر از گاهی عتیقه های یک خاندان به نمایش گذاشته می شه. یکی از جاذبه های توریستی هم می شه. من موزه ی ژنو را رفتم واقعا عتیقه های سه چهار تا خاندان قدیمی تبریز را جمع کنید از موزه ی اصلی شهر ژنو غنی تر است. تازه بنا به آماری که چند سال پیش می خواندم مردم ژنو موزه-برو ترین مردم دنیا هستند.

اگر هم جوانی از خانه اش دلتنگ شد و خواست یک جایی بره و چند ساعتی بگذارنه یا اگر میانسالی دلش از آپارتمان کوچکش گرفت و خواست چند ساعت در فضای دیگری قرار بگیره می تونه بره اونجا و اشیا را تماشا کنه.

عتیقه های خانوادگی هم در خانواد ه می مانند و هم متعلق به کل شهر خواهند بود. وقتی این جوری نمایش داده بشه دیگه لازم نمی بینند خیلی پزش را بدهند. دیگه ارضا شده اون نیازشان که با پز دادن برطرف می شد.

همچین فرهنگستانی اعضایش افراد مجرب فرهیخته ی شهر می توانستند با شند. بعد از بازنشستگی یک سرگرمی برایشان می شد. از تجربیاتشان استفاده می شد بشه. در مرمت آثار باستانی از آنها می شد نظر خواست و دیگه آن اشتباه ها را نکرد. جمع می شدند تاریخ معاصر را می نوشتند.

این جمع و حس مشارکت در مسایل شهر به آنها امید به زندگی بیشتری می داد

جوان تر ها هم احساس می کردند که اگر مهاجرت نکنند در کهنسالی در شهر خودشان منزلتی خواهند داشت که در جای دیگر به آن صورت نمی توانند داشته باشند.



پی نوشت : وقتی این را می نوشتم یاد اصلی ترین گنجینه ی هنر تبریز یعنی فرش دستبافت نبودم. اگر مجموعه فرش های عتیقه را که در بین خاندان قدیمی است حساب کنید گنجینه ای می شود که به سختی می توان بر آن قیمت گذاشت.



پي نوشت: لطفا مطلب حاضر و همچنين اين سری نوشته ها را که در مورد جذب گردشگر هست به هر طریق که می توانید به اشتراک بگذارید. هر چه تعداد خواننده ها بیشتر باشد احتمال این که در عمل مورد توجه قرار گیرد بیشتر می شود.








براي جذب توريست چه بنويسيم؟

در تبریز بین خانم های خانه دار مد می شه بروند فلان کلاس.

چند سال پیش هم کلاس جهانگردی مد شده بود. می رفتند کلاس آموزش مهارت پذیرایی از جهانگرد. اصول مهارت پذیرایی گردشگر را خوب آموزش می دادند. مثلا می گفتند یک speciality باید داشته باشید که به آن معروف شوید. بعد که به آن نیت آمدند می توانید کالاهای دیگر عرضه کنید. این گونه فعالیت ها و بازار یابی ها اصولی دارند که شناخته شده مدون و قابل آموزش هستند. لازم نیست ما این اصول را دوباره کشف کنیم.

اگر توریست بیاید شرکت های توریستی می توانند همین افراد دوره دیده را استخدام کنند و آنها هم برنامه های جذاب متناسب با سلیقه ی مشتری ترتیب می دهند به گونه ای که در ایران هم قابل اجرا باشد.

کاری که ما باید بکنیم این نیست که به فکر باشیم چه طوری برای گردشگران خارجی برنامه ی تفریحی ترتیب دهیم. اینها را افرادی که دوره ی بیزنس هتلداری و رستوران داری و نمایشگاه داری... گذرانده اند بهتر از ما بلد هستند. کسی که می خواهد از این طریق در آمد داشته باشد می رود یاد می گیرد یا فرد متبحر را استخدام می کند.

کاری که ما باید بکنیم این است که یک کمی از زندگی معمولی داخل ایران (همین زندگی روزمره) به خارجی ها بگوییم. یک مقدار با مثبت اندیشی و یک مقدار با طعم طنز. همین بس است که ترسشان را از آمدن به ایران بترساند.



کامنت زیر را چندی پیش در جواب یکی از خوانندگان نوشته بودم. یک همچین مطلبی برای علاقه مند کردن مسافر خارجی مناسب است:







"یک چیزی هم در مورد دستپخت بگویم. اونهایی که از بیرون نگاه می کنند آشپزی تبریزی را در کوفته تبریزی و اگر خیلی مطلع باشند "داش کلم بورانی سی" خلاصه می بینند. در صورتی که فرهنگ آشپزی تبریز یک فرهنگ کاملا زنده و پویاست.

خانم های تبریزی که به دستپخت خوشمره معروفند سطح های محتلفی در هنر آشپزی دارند. آنهایی که به شما در امر آشپزی فخر فروشی کرده اند از نظر سطح آشپزی در رده میانی رو به پایین هستند. (چند روز پیش گفتم دانشجوی میانی رو به پایین دانشگاه اسم و رسم دار دانشجویان تازه وارد را تحقیر می کند. دانشجو اعتبار آفرین برای دانشکده چنین نمی کند. در فرهنگ آشپزی تبریز هم همین است)

یک عده هستند که در فرهنگ آشپزی تبریز trend-setter هستند. آنها هستند که غذاهای جدید را ابداع و مد می کنند. بقیه دنباله رو هستند. معیار تشخیص کیفیت غذا هم باز اولی ها هستند. trend-setter ها اتفاقا هیچ وقت غذای شهرهای دیگر را مسخره نمی کنند. من بارها در وبلاگ گفته ام که باید برای پیشرفت و بالا رفتن کیفیت مقالات با فیزیکدانان دیگر کشورها مراوده داشته باشیم. برای بالا رفتن کیفیت آشپزی هم همین است. trend-setter ها آن قدر از هنر خودشان مطمئن هستند که می دانند با مزمزه کردن غذای هرجایی می توانند فرمولش در بیاورند و برای ابداع غذاهای جدید هم ایده بگیرند. این کار را مرتب انجام می دهند.

اونهایی که دنباله رو trend-setter ها هستند از آن تیپ حرف ها که شما زدید می زنند.

مادر مادربزرگم (همان که شخصیت سارا را از او الهام گرفتم) یک بار به من گفت باید به تکنیک های آشپزی اقوام مختلف دقت کنی و از هر کدام چیزی یاد بگیری."



پي نوشت: لطفا مطلب حاضر و همچنين اين سری نوشته ها را که در مورد جذب گردشگر هست به هر طریق که می توانید به اشتراک بگذارید. هر چه تعداد خواننده ها بیشتر باشد احتمال این که در عمل مورد توجه قرار گیرد بیشتر می شود

۱۳۹۱ آذر ۷, سه‌شنبه

سپيد سياه خاكستري

در جوامع مختلف درصد عمده ی مردم زیاد حال و حوصله ی فکر و تامل ندارند. دوست دارند همه ی دنیا را سیاه و سفید ببینند. وقتی رسانه هایشان به آنها می گویند که فلان جا بد است دربست می پذیرند. با توجه به تبلیغات منفی که علیه ایران در رسانه های غربی می شود ما شانس زیادی نداریم که از بین این افراد گردشگر جذب کنیم.

اما یک درصدی هم (حدود ۲۰ درصد) هستند که سفید و سیاه نمی بینند. خاکستری هم در بین دایره ی رنگ هایشان هست. این عده حرف رسانه ها را نه صد در صد قبول می کنند نه صد در صد رد. وقتی رسانه ها علیه ایران تبلیغ می کنند کنجکاو می شوند که بدانند چه خبر است. اگر امثال من و شما این میان به طور شخصی با از طریق وبلاگ به آنها بگوییم مردم ایران مهمان نواز هستند و توریست ها ی خارجی در سال های اخیر با خاطره ی خوش از ایران رفته اند و مایل بوده اند که باز گردند حرف من و شما را جدی تر از حرف رسانه های خودشان می گیرند و اگر مقدور بود به ایران می آیند. شاید برایتان جالب باشد بدانید من با اروپایی های زیادی برخوردم که به خاطر چیزهایی که از رسانه های خودشان شنیده بودند علاقه مند شده بودند بروند قم. از من نظر می خواستند. دست آخر ایران آمدند اما رفتند اصفهان و شیراز. قرار هم شد سرفرصت برگردند و به تبریز بروند. امیدوارم تا آن موقع تعمیرات مسجد کبود به جایی برسد.
 

 


گردشگرانی که از ایران دیدن می کنند بعدش می روند و دوستان خود را تشویق به آمدن به ایران می کنند.
 


ببینید! سفر به ایران با معیارهای کشورهای مرفه سفر ارزانی است. حدود ۲ میلیارد نفر می توانند این سفر را بیایند. ۲۰ درصدشان می شود حدود ۴۰۰ میلیون آدم. از بین آنها سالی ۶-۷ میلیون گردشگر جذب کردن نامعقول نیست. حدود ۵۰۰ هزار نفر هم می توانیم جذب کنیم تا بیایند تبریز. می شود درآمدی مثل ۵۰۰ میلیون دلار در سال برای تبریز. خوبه دیگه! صنعت نساجی و چرم تبریز را احیا می کند. کلی هم شغل ایجاد می کند. بافت فرسوده را با آن ترمیم می توان کرد و از خانه های قدیمی ترمیم شده به عنوان هتل می شه استفاده کرد. هم فال و هم تماشا!

همه ی اینها مستلزم آن است که همه با هم برای جذب گردشگر تبلیغ کنیم. ایرانی های مقیم خارج از یک سو ایرانی های داخل از سویی دیگر. چند میلیون ایرانی مقیم خارج هستند سالی یک نفر را ترغیب به آمدن بکنند به اندازه ی کافی گردشگر خواهیم داشت. بعد از دو سه سال دیگه خود آنهایی که به ایران سفر کرده اند به طور خود و جوش مردمی بین دوستانشان برای سفر به ایران تبلیغ خواهد کرد.
پي نوشت: لطفا مطلب حاضر و همچنين اين سری نوشته ها را که در مورد جذب گردشگر هست به هر طریق که می توانید به اشتراک بگذارید. هر چه تعداد خواننده ها بیشتر باشد احتمال این که در عمل مورد توجه قرار گیرد بیشتر می شود.





راه هاي متنوع براي معرفي شهرمان به دنيا

راه های بسیار متنوعی برای معرفی جاذبه های گردشگری شهرمان به دنیا وجود دارد. اینترنت راه های پرشماری جلوی پای ما می گذارد. من چون در وبلاگ نویسی تجربه داشتم این وبلاگ را راه انداختم.  حرف برای گفتن بسیار است. جاهای دیدنی برای معرفی به دنیا خیلی زیاد هستند اما متاسفانه من زیاد وقت ندارم. امید من این است که دیگران که از من خوش ذوق تر هستند ادامه دهند و مطالب متنوع تر و جالب تری عرضه کنند.

  اگر چنین همت عمومی ای ایجاد شود جذب توریست در سطح وسیع آن قدر ها هم که در نظر اول می نماید دور از دسترس نخواهد بود. کافی است از راهش وارد شویم و صبر فعال داشته باشیم. هر توریستی که راضی ایران را ترک می کند دیگران را به آمدن به ایران تشویق می کند. هرکسی به اندازه ی توان خود برای شهر خود و اطرافش تبلیغ بکند جذب توریست در سطح وسیع میسر می شود. جز وبلاگ نویسی و ایجاد صفحه ی فیس-بوکی راه های دیگری هم هست. یکی اش تهیه فیلم و به اشتراک گذاشتن آن است. چند مورد را هم دوستان توضیح دادند. امیدوارم در بین خواننده های این نوشته عده ای ترغیب شوند که از این روش ها استفاده کنند.


فاخته نوشت:
"اگر اطلاعات این وبلاگ رو در سایت ویکی تراول هم بگذارید بسیار مفید خواهد بود برای جهانگردان بین المللی. من که به شخصه اولین چیزی که قبل از سفر به شهری نگاه می کنم این جاست:http://wikitravel.org/en/Main_Page

این هم اطلاعات عمومی راجع به این خود ویکی تراول در ویکی پدیا:http://en.wikipedia.org/wiki/Wikitravel




پیشنهاد خیلی خوبی است! امیدوارم علاقه مندان این پیشنهاد را جدی بگیرند.

این هم یک پیشنهاد بسیار خوب از الفی اتکینز:

"بد نیست از تکنولوژی متن باز OpenStreetMap در حوزه سیستم های اطلاعات مکانی تحت وب برای آدرس دهی استفاده کنید: اگر کمی وقت بگذارید می تونید رابطش به صفحه تون رو درست کنید و بصورت پیش فرض سیستم رو بر روی تبریز قرار بدید.http://www.openstreetmap.org

 

در ضمن در فناوری OpenStreetMap تولید نقشه ها و تکمیلش بصورت مشارکتی است. و توصیه می شه اماکن مهم توریستی رو روی محل هایی که وجود نداره علامت بزنید."


يک پیشنهاد و نكته ی مهم و عملی از ح ی:
يك نکته که بنظرم میرسه اینکه توریسم یک بیزینس شناخته شده و پولسازه. بخاطر همین شرکتهایی که در اینزمینه فعالیت میکنند هیچ فرصتی رو از دست نمیدند. البته منظورم این نیست که چون اونها در زمینه توریسم ایران فعال نیستند یا هستند پس ما دست رو دست بگذاریم. بلکه منظورم اینه که برای تبلیغ بهترین کانالهای ارتباطی با توریستها همین شرکتها هستند. چون اکثر توریستها برای انتخاب یک مسافرت در درجه اول امکانات این شرکتها رو چک میکنند. بنا براین ما میونیم برای تبلیغ از امکانات آنها استفاده کنیم. مثلا میشه لینک وبلاگها رو تو سایت اونها بگذاریم. همینطور میشه تو وبسایتهای دانشگاها در قسمتهایی که معمولا به اینطور امور اختصاص میدند بگذاریم.من تا حالا تونستم وبلاگ تبریز و کرمانو تو یک وبسایت مسافرتی و یک وبسایت دانشجویی لینک کنم. برای دیدنش باید عضو شد و لاگ این کرد.



http://www.sharingtravelexperiences.com/



http://www.jiscmail.ac.uk"



یک سری سایت های بین المللی نسبتا تخصصی هستند که می توان اطلاعات خود را وارد کرد. مثلا سایتی هست که می توان عضو شد و دستور پخت غذاهای محلی را نوشت. یا یک سایت هست که در مورد محصولات شکلاتی است و... هر کسی می تواند در موضوع مورد علاقه اش دنبال این سایت ها بگردد و آن چه را که می خواهد به دنیا معرفی کند. راه ها بسیارند. اگر راه دیگری می شناسید لطفا بنویسید. انجام دادن همه ی اینها از عهده یکی دو نفر بر نمی آید. همت در سطح ملی می خواهد. هرکسی باید گوشه ای از کار را به اندازه ی توانش و با توجه به ذوق و سلیقه اش بگیرد. هیچ فایده ای نداشته باشد تمرینی برای زبان انگلیسی هر کدام از ماست. شما آن چه که از دستتان بر می آید تا جایی که از انجامش لذت می برید و به کار و درستان ضربه نمی زند انجام دهید. فعلا کاری نداشته باشید که دیگران همراهی تان می کنند یا خیر. اگر همراهی کردند که چه بهتر. معرفی ایران به دنیا کار آمد تر می شود.اگر همراهی نکردند شما یک کار ابتکاری انجام داده اید که می توانید به افتخار از آن یاد کنید و حتی در رزومه تان بیاورید! چیزی است که از شما به یادگار می ماند.کسی چه می داند شاید این کار آماتوری تان گرفت و به طور حرفه ای آن را دنبال کردید و از آن طریق امرار معاش نمودید.

البته همگی می دانیم که جذب توریست به عواملی نیز بستگی دارد که خارج از کنترل من و شماست. احتمال آن که این کوشش های ما در کوتاه مدت منجر به جذب توریست نشودکم نیست. اما در دراز مدت اثر مثبت در جذب توریست خواهد داشت. جوان ۲۰ ساله ای که الان نوشته ی من و شما را در مورد جذابیت های ایران می خواند چه بسا در ۶۰ سالگی به ایران بیاید! خیلی از توریست های فعلی ایران هم ۴۰ سال پیش با ایران آشنا شدند و علاقه مند گشتند که روزی به ایران بیایند.


لابد می گویید ما نمی دانیم دو سه ماه دیگه چی می شه آن وقت مینجق حرف ۴۰ سال بعد را می زند. من هم نمی دانم دو سه ماه بعد چی می شه اما فکر می کنم هر اتفاقی هم بیافته اگر دنیا ما را بشنا سه برایمان بهتره. مثال می زنم. فرض کنید خدای ناکرده در یکی از شهرهای بزرگ ایران چند ماه دیگه زلزله بیاید. جمع کردن شهر بالای یک میلیونی زلزله زده کمک بین المللی می خواهد. شناخت مردمی در این موارد خیلی می تونه به نفع مردم باشه.





اهميت راه اندازي وبلاگ انگليسي براي جذب توريست

با شرایط اقتصادی که پیش آمده جذب توریست خارجی می تواند گره های زیادی بگشاید. می دانم برخی از شما خواهید گفت با توجه برخی ضوابط و قوانین که در ایران هست توریست ها مایل نیستند بیایند ایران. ترجیح می دهند بروند آنتالیا در ترکیه یا بانکوک که این ضوابط نیست.

 توجه داشته باشید که توریست ها طیف های گسترده ای دارند. با وجود همین مسایل و ضوابط که داریم باز هم خیلی ها در دنیا علاقه مند هستند که بیایند ایران. اگر برنامه ریزی درست باشد و زیرساخت های لازم به راه باشند و به اندازه ی کافی تبلیغ شود به راحتی ایران می توان در سال ۶-۷میلیون توریست خارجی جذب کند. نفری هزار دلار سود برسانند مبلغ قابل توجهی می شود.

خوشبختانه شهرهای اصفهان و شیراز و تهران را در اروپا خوب می شناسند. تا حدی یزد و کاشان را نیز. اما جاذبه های گردشگری ایران خیلی بیشتر است. همدان زنجان کرمانشاه و....پتانسیل بسیار بالایی برای جذب توریست خارجی دارند.تبریز عزیز ما و شهر ها و مناطق اطراف آن هم بسیار مستعد جذب توریست است اما متاسفانه در دنیا آن قدر که باید شناخته شده نیست. عامل اصلی که تبریز از جایگاه درخورش در صنعت توریسم برخوردار نیست همانا زلزله های مخرب ادواری در آن بوده است. اگر مسجد کبود که روزگاری "فیروزه ی جهان اسلام" لقب داشت در زلزله تخریب نمی شد اگر قصر هشت-بهشت ویران نمی گشت تبریز الان یکی از توریستی ترین و شناخته شده ترین شهرهای دنیا بود. پریرو تاب مستوری ندارد/ چو در بندی سر از روزن برآرد.

اما افسوس زلزله ها و نیز غارت های اشغالگران  در طول قرن ها کار خودشان را کرده اند. به هر حال با همین با باقیمانده نیز می شه علی الاصول سالی ۳۰۰-۴۰۰ هزار نفر توریست از کشورهای پیشرفته (علاوه بر گردشگران سنتی تبریز از شهرهای ایران و نیز کشورهای همسایه) جذب کرد. منتهی باید برایش زحمت کنید. باید سعی کنیم شهر خود را به دنیا معرفی کنیم تا تشویق شوند بیایند برای گردش.

کسانی که به خارج می روند یا مقیم خارج هستند می توانند شهر خود را به خارجی ها معرفی کنند و آنها را تشویق به سفر به ایران کنند. وبلاگ های توریستی به انگلیسی هم خیلی در معرفی شهرمان به خارجی ها مفید خواهد بود. سال ۸۸ من یک سری یادداشت در وبلاگم نوشتم و خواننده های وبلاگم را تشویق کردم که به زبان فارسی وبلاگ توریستی دایر کنند. آن زمان وبلاگ های زیادی در مورد تبریز نبود که با این دید نوشته شود. اما چند روز پیش یک مقدار جست و جو کردم و دیدم از سال ۸9 وبلاگ های زیادی به این سیاق باز شده.  وبلاگ هایی بسیار خوش سلیقه و جذاب. خوبه با همین سبک و سیاق وبلاگ هایی به زبان انگلیسی هم دایر شود. وبلاگ هایی که آثار تاریخی و دیدنی های طبیعی شهر و دیارمان را معرفی می کنند. همچنین آداب و رسوم زنده ی مردم را منعکس می نمایند. از مسایل جنجال برانگیز می توان اجتناب کرد تا وبلاگ بدون مشکل به راه خودش ادامه دهد و مثمر ثمر باشد.راه اندازی و اداره ی چنین وبلاگی برای صاحب وبلاگ شیرین و نشاط بخش خواهد بود. به نفع شهر و مملکت ما هم هست که چهره ی زیبا و انسانی آن را به دنیا بشناسانیم. علاوه بر جذب توریست فواید بسیار دیگری هم می تواند داشته باشد. در این باره باز هم خواهم نوشت.

پي نوشت: لطفا مطلب حاضر و همچنين اين سری نوشته ها را که در مورد جذب گردشگر هست به طرقی که می توانید به اشتراک بگذارید. هر چه تعداد خواننده ها بیشتر باشد احتمال این که در عمل مورد توجه قرار گیرد بیشتر می شود.





۱۳۹۱ آذر ۶, دوشنبه

آينده ي روشن دانشگاه هاي تبريز

در سال های اخیر دانشگاه های مختلف تبریز در رشته ی ما سیاست های هوشمندانه ای اتخاذ کرده اند که پیش زمینه ای ایجاد می کند که در ظرف 10 سال اخیر آینده ی درخشانی در سطح دنیا داشته باشند. یکی از ملزومات چنین هدفی تعامل با دیگر پژوهشگران در اقصی نقاط دنیاست. در حالت ایزوله هرگز نمی توان کار پژوهشی در سطح جهانی کرد.

یکی از اهداف من برای راه اندازی وبلاگ انگلیسی برای معرفی تبریز به وجود آوردن منبعی بود برای دعوت از سخنران خارجی برای ارائه سخنرانی در دانشگاه های تبریز یا همایش هایی که در این شهر یا اردبیل یا مراغه يا ... برگزار می شود. لطفا این سایت را به اساتید دانشگاه تبریز و صنعتی سهند و شهید مدنی آذربایجان و دانشگاه مقدس اردبیلی و مرکز تحقیقات مراغه و... معرفی کنید. باشد که به منظور دعوت از سخنران خارجی مورد استفاده قرار گیرد. لینک های این وبلاگ هم به این منظور می توانند مفید باشند.

http://tabriziran.blogfa.com  
اینجا من چند تا چیز مختلف همزمان گفتم که هر کدام نیاز به توضیح مفصل دارد. اول این که سیاست هایی که اتخاذ شده را باید قدری شرح دهم. یکی همان سیاست سهمیه ی بومی است که البته سیاست سازمان سنجش است. به این ترتیب عده ی بسیاری از

دانشجویان مستعد استان به جای تهران راهی دانشگاه تبریز یا سهند یا تربیت معلم آذربایجان می شوند. این نکته برای این دانشگاه ها بسیار نوید بخش است.

دوم آن که در دانشکده ی فیزیک دانشگاه تبریز و همچنین مرکز تحقیقات نجوم مراغه سنت قوی ای از ایجاد "قطب علمی" وجود دارد. خیلی هم منسجم و با برنامه کار می کنند. نكته ي مهم ديگر آن كه  دانشگاه های مختلف این شهر در سال های اخیر دانشجویان خیلی مستعد و با انگیزه ای را بورس کرده اند . پست-داک های توانمندی هم جذب نموده اند. این گرایش به برگشتن به تبریز و تلاش برای پایه ریزی بنایی خوب در آن یک پدیده ی نسبتا جدید است. می توانم بگویم رویه ی علمی و دانشگاهی همان فرهنگ و موج تراختوری است. هر چه هست برای دانشگاه های تبریز پدیده ای مبارک است که امیدوارم به نتایج خوب برسد.

نکته ی دوم آن که پژوهش در رشته ای مثل رشته ی ما یک کار گروهی در ابعاد جهانی است. ببینید! این تصور که یک فیزیکدان در گوشه ی اتاق خود مکاشفه می کند و اگر خیلی متواضع باشد آن را پنهان می سازد تصور عوامانه ای است. حتی در زمان افلاطون هم چنین نبوده. در زمان ابن سینا هم چنین نبوده. الان هم که به طریق اولی چنین نیست.

 وقتی یک فیزیکدان نظری ایده ای به ذهن دارد آن را می پروراند مقاله می نویسد و در معرض نقد همتایان خود می گذارد. این ایده باید چکش کاری شود. باید عده ی دیگری ببینند چگونه می توان این ایده را در آزمایشکاه آزمود. بعد باید با آزمایشگران تعامل کرد و آنها را متقاعد نمود که این ایده را به محک آزمایش بگذارند. به عبارت دیگر داده های خود را به منظور تست آن ايده  آنالیز کنند.
ملاحظه می کنید. یک کار گروهی در سطح جهانی است. برای همین هست که کنفرانس های بین المللی لازم هستند. در حین صحبت در سر میز شام و.... معمولا ایده های جدید شکل می گیرند.
 
از این روست که من ایجاد پیش زمینه برای جذب خارجی ها را به ایران (رواج توریسم) لازم می دانم. شگرد این است: چند تا عکس زیبا نشانشان می دهی. برایشان یک کمی از آداب و رسوم مان می گویی. خوششان می آید و تصمیم می گیرند بیایند ایران. باخود می گویند هم فال و هم تماشا. اون وقت می آیند ایران. چنان به کار سمینار و ...شان می گیری که گردش یادشان می رود!! باور کنید! این اتفاق معمولا با مهمانان خارجی که من دعوتشان می کنم می افتد. دست آخر موقع خداحافظی تصمیم می گیرند باز برگردند چون هنوز ایران را ندیده اند!

۱۳۹۱ آذر ۳, جمعه

Hasht-Behesht palace in Tabriz and Isfahan

This is a map of Tabriz which has been drafted about 500 years ago. This map is now in the Top Kapi museum is Istanbul, Turkey. Based on the descriptions, I guess the large palace in the left bottom corner should be the famous Hasht-Behesht palace. Hasht-behesht means eight-paradises. (By the way, paradise is originally an Iranian word that has been imported to the European languages after Greek invasion of Persia. For detailed information on the etymology of the word, you may visit this website.) The great palace was founded by Uzun Hassan, the famous king of Agh ghoyunlu dynasty in 15th century. During this dynasty, Tabriz was the capital of the prosperous empire. Back then Tabriz was the fifth most populous city in the world (The first was Beijing.) Unfortunately, the palace does not exist anymore. It had been looted by Ottomans after the Chaldran battle and then was ruined by severe earthquakes that unfortunately hit Tabriz regularly once every two centuries or so. However, exact description of the palace and its magnificent ornaments exist in the literature remaining from that era, including the travelogues of Venetian merchants (not Marco Polo!). In one od these descriptions, it was written that the palace is located on the other side of river and could be accessed from the rest of the city after passing bridges (as you see in the map above). (I am having doubts! Maybe the whole picture is just the map of the palace complex! I do not know. We should consult an expert! I am not a historian.) In fact, Uzun Hassan had a christian wife (the Greek princess of Trabuzan, named Despina) who had close ties with Venetians and accepted Venetian delegates to her court so they had the chance during Despina's days in power (while she was a favourite with the king) to take a close look at the palace.

As I told you before, Tabriz carpet is very famous. Tabriz carpet comes in many different style. One of the styles is to depict long lost treasures and passages from old texts. The following exquisite silk carpet is an example. As far as I know, it depicts a famous scene from old scripture describing a slave market in the antiquity. I wonder why no attempt has been taken to depict and revive the lost glory of Hasht-behesht palace of Tabriz in carpets. Now that, thanks to the travelogues of the Venetian merchants of 500 years ago, we have the exact description of the palace, it should be feasible to depict it. I am sure such a carpet with the design of this long lost glorious palace will be very popular both among the locals and tourists.

 Two centuries after founding this glorious palace in Tabriz, during the Safavid dynasty, the Capital was moved to Isfahan and another palace with the same name was built in Isfahan. This second Hasht-Behesht palace is well preserved and can be visited. For more information about the Hasht-Behesht palace in Isfahan you may visit this website .

Qaradagh or Arasbaran

This area is called  Qaradagh or Arasbaran and is located close to Tabriz.




Since 1976 it is registered by UNESCO as biosphere reserve.





Comic ancient statues in Azarbaijan

The comic statues that you are seeing are from an archeological site called Yer-Shahr located close to Meshkin-Shahr which is a town about 300 km north of Tabriz.. From Tabriz this city is accessible by a road. I just know that these funny looking statues are more than three thousand and five hundred years old and date back to times when Aryans had not yet emigrated to the current day Iran. Some findings in this archeological site are about 7 thousand years old. Unfortunately, I do not know more about them. I am truly curious to know more about them. For more photos, you may visit this site.

 I wonder why these guys do not have a mouth?

Tabriz, My bloved city

Hello everybody! My name is Yasaman Farzan. I am a physicist. To see my professional profile you may visit this homepage and to see my papers you may visit here. I am living in Tehran. My first name (Yasaman) is the name of a fragrant flower. This is the same flower that in Europe is known as Jasmine and in Turkey, Pakistan and in many other parts of the world is known as Yasamin. In my country (I suppose like most other places in the world), it is very common to name girls after flowers. I am 36 years old. I married to my husband, Mohammad Mehdi Sheikh-Jabbari when I was just 20 years old. He is also a physicist. Although his official name is Mohammad Mehdi, since his early childhood he is called Shahin. In this blog, when I say Shahin, I refer to my husband. I am from Tabriz which is a city located in Northwest of Iran. You may locate Tabriz in the map below. In this blog, I will write about my beloved homeland. I will write about the sites and places in Iran that sound interesting to me but are not known to the world as they should. In fact there are plenty of such sites around my hometown, Tabriz. I will also write about the living culture of people: traditions as well as modern trends that are taking shape. Being a woman, most of the cultural discussions will be from a feminine perspective. I am not a sociologist and what I am writing is based on my limited observations. You may find that sometimes it is not completely unbiased. I will try to be fair and avoid prejudice but no matter how hard I try, at last there will be biases based on my own background. The content of this blog should be considered only as a friendly chat rather than a professional scientific writing. In this blog, I will avoid controversial issues such as political or religious debates. I hope that through a friendly chat on simple matters like food or interesting places to visit, we can get to know each other better. Tabriz is a very old city. During several periods of history it has prospered and has become a major hub of commerce, industry, politiccs, arts, science and culture. Unfortunately, Tabriz many times during the history has been reduced to ruins by severe earthquakes. However, each time, like Phoenix, it has risen from its ashes. Currently, Tabriz has a population of 1.8 million people. Majority (including me) are of Azari ethnicity and speak a dialect of Turkish. There is a minority of Armenians in Tabriz who are christians. Tabriz is famous in the world for its most beautiful and fine carpets. See for example this site, for more information. I had pulished this post in my new English blog with title "Tabriz, my bloved city."