همان طوری که گفتم با پیوند کیهانشناسی و فیزیک ذرات می توان فراوانی هسته های سبک را پیش بینی کرد. پیش بینی تقریبا از این قرار است :حدود 75 درصد هیدروژن، حدود 25 درصد هلیوم، یک صدم درصد دُتریم و مقدار بسیار کوچک اما غیر صفر(ازمرتبه 10 به توان منفی ده) لیتیوم و برلیوم. درصد هیدروژن و هلیوم و دتریم مشاهده شده با پیش بینی می خواند اما درصد لیتیوم مشاهده شده از مقدار پیش بینی شده به میزان قابل توجهی پایین تر است. (این بود قضیه آن "نمک" و "فلفل" که عرض کردم!)
و اما قضیه ی دعوا ! نکته به اندازه گیری لیتیوم بر می گرده. برای اندازه گیری طیف جذبی ستارگان قدیمی (اصطلاحا گفته می شود Low metallicity type II) را مورد بررسی قرار می دهند. در واقع این گونه فرض می کنند که در سطح این ستارگان درصد لیتیوم برابر با درصد لیتیوم تولید شده در جهان اولیه است. البته در سطح ستارگان فعل و انفعالات هسته ای که منجر به درست شدن یا تخریب لیتیوم شود صورت نمی گیرد. اما در مرکز ستاره چنین اتفاقی صورت می گیرد. در اینجا یک مسئله مهم پیش می آید: شاید به دلیل همرفت مواد داخل ستاره و سطح آن جا به جا می شوند. کسانی که سر سمینار ایراد می گرفتند -و به نظر من ایرادشان هم روا بود- می گفتند نمی توان مطمئن بود که ترکیب سطح این ستارگان همان ترکیب دنیای اولیه است. سخنران می گفت شما نمی توانید بگویید "این مشکل اختر شناسان است نه مشکل کیهانشناسان. باید توضیحی یافت." آنها پاسخ می دادند که اطلاعات اخترشناسی ما (منظور جامعه ی فیزیک) آن قدر زیاد نیست که بتوان قطعی حکم صادر کرد و گفت مشاهده با پیش بینی big bang nucleosynthesis نمی خواند. برای تاکید اضافه می کردند و می گفتند فلان توزیع را هم- حتی اگر مقدار درصد لیتیوم را پارامتری آزاد بگیریم- نمی توان با مدل های اختر شناسی موجود توضیح داد پس این مدل های اخترشناسی و مدل سازی ها ی فعل انفعالات و همرفت در داخل ستارگان هستند که باید بازبینی شوند نه مدل کیهانشناسی big bang nucleosynthesis. من با آنها موافقم! دو نفری که داشتند ایراد می گرفتند به همراه چند نفر دیگر یک مقاله ی مروری در این مبحث در phys reportsدارند. (تنها کسی می تواند در این مجله یک مقاله ی مروری بنویسد که واقعا به موضوع احاطه داشته باشد.)
۴۰ نظر:
Repost: Quantum Interrogation:
http://blogs.discovermagazine.com/cosmicvariance/2010/05/26/repost-quantum-interrogation/
خانم دكتر يه ضرب المثل آلماني ميگه كسي كه خوب حرف ميزنه لازم نيست زياد حرف بزنه حالا اينا به زبان سايت ترجمه اش اينه كسي كه خوب پست ميزنه لازم نيست زياد پست بزنه!
یک ضرب المثل منجوقی هم هست که می گه اگر پست های منو دوست ندارید لازم نیست که بخوانید!
اين خانم دكتر فرزان بود كه با يه انتقاد ساده اين قدر عصباني شد و به هم ريخت پيش خودم گفتم خانم دكتر استنفورد درس خونده و انقاد پذيره و احتمالا در جواب من ميگه اگر انتقاد شما بجا بود به آن رسيدگي مي كنم و يا حتي ميگه دليل شما براي اين انتقاد چيست و خيلي خوش خيال بودم كه فكر ميكردم خانم دكتر از من به خاطر اين انتقاد تشكر ميكنه!!! يه دوستي يه بار ميگفت ما فقط اداي دموكراسي را در مياريم. نمي دونم كه بايد براي اين انتقاد ساده ازتان معذرت بخوام يا نه اما شان علميتان مرا وادار ميكنه كه بگم كه انتقاد را پس ميگيرم!
کی عصبانی شد؟! من فکر کردم شما شوخی می کنید من هم با شوخی جواب دادم. زیاد پست نوشتن چه اشکالی داره؟
اگر نگران وقت من هستید (که علی الاصول نگرانی به جاییه) باید بگم درسته وبلاگ نویسی وقت گیره اما من فکر می کنم به وقتی که می گذارم می ارزه.
این نوشته های علمی را تعطیل آخر هفته وقتی انتظار برای جواب همکارهایم داشت خسته ام می کرد نشستم و یک جا نوشتم. نوشته های غیر علمی را هم موقعی که ذهنم حوصله ی کار دیگه نداره می نویسم.در مجموع به نفعمه.
در غیر این صورت من نمی فهمم نوشته های روزانه ی من (که البته بیشترشان شبانه هستند که من در روز منتشرشان می کنم) به کجای دنیا بر می خوره.
همه چیز کوچکی را به مفهوم بزرگ و فربه "دموکراسی" ربط دادن پشه را با کلاشینکف زدنه!
من اصلا دوست ندارم بشنوم کسی از من معذرت بخواد. خوشم نمی آد! ولی در مورد انتقاد در محیط علمی می خواستم یک نکته بگم. در محیط علمی انتقاد صریح و واضح می کنند. اگر ضرب المثلی را چاشنی آن می کنید اشکالی ندارد اما اول توضیح واضح بدهید بعد.
والا در محیط علمی یا حمل بر sarcasm می شود که اصلا مقبول نیست و یا شوخی تلقی می شود که من کردم.
انتقاد می کنید بگویید به چه علت و چرا انتقادتان به زعم شما رواست. این را همیشه در نامه نگاری های علمی و اداری خود و اعتراضاتی که برای احقاق حق خود می کنید در نظر داشته باشید.
ميري در نون بايي وقتي ميبيني نونا سوخته و خميرند اعتراض ميكني ميگه اگه دوست نداري نخر(اين حالت خوبشه) و كلي هم جلوي بقيه با عصبانيت ضايعت ميكنه ميري با مامور رسيدگي به شكايات مياي صاحب نون بايي ميگه اي بابا كي عصباني بود كي ناراحت شده من فقط باهاش شوخي كردم!يا حضرت دموكراسي!!!
فرق وبلاگ نویس با نانوایی اینه که برای نوشته هاش نه از مشتری پول می گره ونه از دولت سوبسید.
باز هم می گم اگر احساس می کنید نوشته های من جالب نیست لازم نیست که بخوانید
فرق ما و دنياي خارج از ما اينكه اونجا منتقدها را به challenging دعوت ميكنند و اينجا به طرد شدن
باشه خانم دكتر ميرم ولي هيچ وقت اعتقادما كه ميگه هر چي تحصيلات بيشتر بشه روحيه انتقاد پذيري هم بيشتر ميشه را از دست نمي دم ، خدانگهدار.
فرق منتقدان ما با منتقدان خارج هم اینه که اون جا اصول نقد را بلدند.
قیاس مع الفارغ نمی کنند. اگر نوشته های من برای شما مفید است به اینجا سر بزنید و الا وقت خود را چرا تلف می کنید؟
البته در بین خوانندگان من زیاد هستند منتقدانی که اصول منطق را در بحث رعایت می کنند در خارج هم معترضانی که از اصول منطق بی بهره هستند وجود دارند. یک کمی سر وصدا راه می اندازند و معمولا یک جوری عذرشان را می خواهند.
کسی نمی خواهد در مورد فراوانی لیتیوم نظر دهد؟
Thank yiu very much for this review paper. what is the most convenient solution for Li problem?
سلام خانم دکتر!
لیتیوم احیانا میتونه تو واکنش شیمیایی روی سطح سیاره شرکت کنه؟!
و یک سوال دیگه!
مرز دو واژه «اخترشناسان» و «کیهانشناسان» در عمل کجاست؟!
Kasi inja midune gharare be daneshjuhaie jadide ipm cheghadr hoghugh bedan?man mitarsam az kasi rasman beporsam
Daneshjuie jadide ipm
درستی فرض (درصد های عناصر)کاملا تایید شده که بخوان دنبال لیتیوم مفقود شده بگردند؟جالبه انگار از هر دو سوی ماجرا احتمال اشتباه وجود داره.اگر همرفت صورت گرفته باشه الان در سطح این ستارگان باید اثری از لیتیوم باشه!و اینطور که گفتید در سطح هیچ عامل تخریبی نیست پس فرض همرفت نمی تونه صحیح باشه مگر اینکه لیتیوم در سطح ستارگان مشاهده بشه!شاید یکجای پیش بینی اشکال دارد!
۱ سوال کاملا بی ربط؛ شما میدونین دکتر امیر حسین فتح الهی الان کجا مشغول هستن. من تو اینترنت گشتم ولی چیزی پیدا نکردم. ممنون میشم اگر جواب بدین
دکتر فتح اللهی تا با پارسال که الزهرا بودند. تا جایی که من اطلاع دارم همان جا باید باشند.
قبل از این که جواب سئوالات علمی شما را بدهم می خواهم نکته ای بگویم. من در این وبسایت-به دلایل متعددی که بعضی از آنها را قبلا شرح دادم قصد ندارم که فیزیک آموزش بدهم. نمی خواهم -ونمی توانم- در نقش دانای کل ظاهر شود. در واقع جواب قطعی سئوالات شما را نمی دانم. اما می خواهم در اینجا قدری بحث علمی کردن تمرین کنیم. همین طور تمرین کنیم که چگونه با سئوالات فیزیک دست و پنجه نرم کنیم.
در فیزیک -به خصوص در پدیده شناسی ذرات- همیشه سئوال پیش می آیدکه آیا فلان موضوع واثر فیزیکی چه گونه می تواند در چارچوب فلان تئوری نقش ایفا کند. (نظیر سئوالی که آقای سجادی مطرح کرد). ابتدا آدم باید بیاید و سئوال را "خوش تعریف تر" کند. بعد یک مقدار مقایسه مقیاسی انجام دهد. اگر تشخیص داد که اثر بی اهمیت است موضوع را کنار می گذارد اما اثر مهم بود به مراجع رجوع می کند یا خود محاسبات جدی تر انجام می دهد. اگر به این نتیجه رسید که موضوع جالب است و پیش از آن انجام نشده خود سعی می کند روی موضوع کار کند و مسئله را حل نماید و رویش مقاله بنویسد.....
به جواب های علمی ای که می دهم به دید انتقادی بنگرید. منظورم لجبازی ومچ گیری نیست. منظورم این است که تا موضوع را متوجه نشده اید قبول نکنید و نتایجی را که می گیریم با اطلاعات موجود در مقالات مقایسه کنید. این است روش علمی بحث
جواب سئوال ناشناس: مسئله لیتیوم جزو مسایل حل نشده است و هنوز جوابی که همه بر سر آن توافق داشته باشند وجود ندارد.
دو نفری که سر سمینار انتقاد می کردندمی گفتند که اصلا مسئله ای وجود ندارد چرا که درصد عناصر در سطح ستاره می تواند با درصد عناصر در دنیای اولیه متفاوت باشد.
سخنران پیشنهاد می کرد و می گفت شاید واپاشی ماده تاریک ویا فنای آن یک مقدار ذرات پرانرژی تولید که باعث تخریب بخشی از لیتیوم شده.
افراد دیگر فرضیه های دیگری می توانند داشته باشند. در حال حاضر مشاهدات آن قدر زیاد و قطعی نیست که بتوان ان فرضیه ها را رد کرد.
البته هر فرضیه ای که می دهیم
جواب آقای سجادی:
خوب! جواب سئوال شما را نمی دانم اما می خواهم درباره اش بحث کنیم.
اولا بحثی که من کردم درباره فرآیندهای هسته ای بود نه
دمای سطح ستاره ها چه قدر است. می دانیم که دمای سطح خورشید چیزی است حدود 6000 درجه کلوین. در نتیجه انرژی فوتون های گرمایی چیزی است از مرتبه ی 0.1 الکترون ولت درنتیجه لیتیوم در سطح ستاره یونیزه نمی شود. دقت کنید اما که در مرکز ستاره که دما از مرتبه یک میلیون درجه یا به عبارتی انرژی فوتون های گرمایی چیزی از حدود 100 الکترون ولت است که بیش از انرژی بستگی اتمی است. پی در مرکز اتم ها یونیزه هستند اما در سطح خیر.
حال سئوال آن است که آیا لیتیوم در سطح خورشید مولکلول تشکیل می دهد یا خیر. برای جواب باید دید آیا چگالی ذراتی که لیتیوم می تواند با آنها تشکیل مولکول دهد به اندازه ی کافی زیاد است یا خیر. همچنین به یاد داشته باشید که اگر دما بالتر انرژی بستگی مولکولی باشد مولکول های تشکیل شده تخریب می شوند.
من به یاد ندارم که انرژی بستگی ملکول ها چه قدر است اما باید کمتر انرژی یونیزه کردن اتم ها باشد یعنی کمتر از حدود 10 الکترون ولت.
از طرف دیگر انرژی بستگی نمی تواند کمتر از حدود 0.1الکترون ولت باشد. چرا این فکر را می کنم؟ ببینید انرژی فوتون نور مرئی حدود دهم الکترون ولت است. اگر انرژی مولکولی پایین تر از این میزان بود تابش نور خورشید ویا چراغ ساختار مولکولی اشیا را می شکست و ما می دانیم که چنین اتفاقی نمی افتد. (اشعه ایکس که فوتون هایی پر انرژی تر دارد برای همین خطرناک است.) پس انرژی بستگی مولکولی باید از مرتبه ی چند الکترون ولت باشد. پس علی الاصول در دمای سطح خورشید مولکول هارا در هم نمی شکنند.
(حال که این استدلال را کردم به خاطر می آورم که در کوره ها به این دما می رسیم بی آن که ساختار مولکولی بشکند! پس استدلال من صحیح به نظر می رسد!)
در خورشید درصد پروتون بالاست درنتیجه لیتیوم علی الاصول با پروتون می تواند مولکول تشکیل دهد اما سئوال این است که آیا LiH پایدار است یا خیر. بنا به این مقاله شیمی انرژی بستگی حدود 0.1 الکترون ولت است:
http://jcp.aip.org/jcpsa6/v41/i11/p3495_s1
من زبان شیمی دان ها را درست نمی فهمم شاید اشتباه متوجه شده باشم. اما اگر چنین باشد مولکول پس از تشکیل در دمای 6000 درجه تخریب می شود.
لیتیوم می تواند LiOH هم تشکیل دهد اما چگالی اکسیژن کم است. محاسبه آهنگ فرآیندی که چنین مولکولی را می دهد با محاسبات سر انگشتی امکان پذیر نیست و نیاز به مطالعات بیشتر دارد که حوصله ی یک بحث وبلاگی خارج است.
درباره ی مرز کیهان شناسی و اختر شناسی توافق کامل وجود ندارد. از افراد مختلف بپرسید جواب های مختلف می شنوید. از من بپرسید می گویم اگر با مسئله ای سر وکار داریم که انبساط عالم مهم است با کیهانشناسی سر وکارداریم والا نه.
در ابعاد بالاتر از 100 مگا پارسک اثر مهم می شود. یادآوری می کنم که هر پارسک حدود سه سال نوری است. مگا هم که میلیون است. ابعاد یک کهکشان تنها در حدود چند ده کیلو پارسک است.
البته اگر دقت بالا رود در ابعاد کوچک تر هم می توان اثر انبساط را دید.
ستاره جان
چندان دانسته نیست در مرکزستاره چه اتفاقی می افته. برای همین آن کسانی که اعتراض می کردند می گفتند که ما فرآیند های داخل ستاره و همچنین تبادل ماده بین مرکز و سطح را نمی دانیم که بخواهیم از این مشاهده نتیجه گیری کنیم.
مسئله همان طوری که گفتم هنوز حل نشده.
اوف! خسته شدم! امروز هم یک سمینار داده بودم حسابی خسته بودم
بگذارید یک جمع بندی بکنم: اگر مولکولی بخواهد در محیط با دمای حدود 6000کلوین پایدار باشد باید انرژی بستگی آن از حدود الکترون ولت بیشتر باشد.
سلام
خانم دکتر فرزان اگه براتون امکان داره یه توضیح مختصر در باره اینکه اون فرض اولیه(اینکه در سطح این ستارگان درصد لیتیوم برابر با درصد لیتیوم تولید شده در جهان اولیه است) بر چه مبنایی قرار داره بدین.
خیلی ممنونم!
توضیح آن مفصل است. اجازه بدهید بعدا در باره اش یادداشت های جداگانه منتشز می کنم
سلام خانم دکتر، خیلی خوشحالم که بعد از مدتها دوباره به سایت شما سر زدم. یک دیدگاه خیلی عجیبتر در مورد لیتیوم این است که به عنوان یک دارو برای افسردگی فاز مانی، که مثلا برای ستارگان تئاتر ممکن است بیشتر رایج باشد، استفاده دارد. دقیقتر، بیکربنات لیتیوم که اتفاقا نوع از واکنش کندتر آن در نانواییها استقاده می شود که همان جوش شیرین خودمان است. جالب اینجاست که اگر سخنران قبل از سخنرانیش از لیتیوم استفاده می کرد شاید می توانست جلوی پرخاشش را بگیرد.راجع به بریلیوم زیاد نمیدانم ولی اگر لیتیوم در اغار هستی بیشتر یافت می شدایا ممکن است که ستارگان کمتری از نوع سوپرنووا متلاشی می شدند؟ البته دیدگاه رادیکالی نمی خواهم ارائه کنم که روانشناسانه باشد.
حميد عزيز
ممنون از اطلاعات جالب در مورد ليتيوم.
مقدار ليتيوم كمتر از آن است تحول ستارگان را تغيير دهد اما در مقابل فعل و انفعالات درون ستاره مي توانند درصد ليتيوم را تغيير دهند.
تشکر. در ضمن فضولی نباشد چرا شما و دکتر شیخ جباری با هم مقاله ای راجع به ریسمانها و مسئله ی سی پی نمی نویسید؟ من سعی می کنم گاهی اوقات مقالات شما را بخوانم. سر در آوردن از آنها چیز دیگریست! با آرزوی موفقییت شما س ح ب
من پديده شناس هستم و شاهين نظريه ي ريسمان كار. موضوع تحقيقي مان يكي نيست.
سلام دوباره. لااقل مقاله ي مروري طارق ابراهيم (Tarek Ibrahim) و پران نات 2009 اين دو مبحث را به هم ربط مي دهد. مي بخشيد اگر با تاخير زياد جواب مي دهم.
من مقاله اي كه شما منظورتان است را نيافتم. ارتباط همان طور كه گفتم يك سويه است. يعني تحولات ستاره ها مي تواند مقدار ليتيوم را كم و زياد كند اما مقدار ليتيوم آن قدر زياد نيست كه تحولات ستاره ها را زياد تغيير دهد.
اتفاقا سر آن جلسه كه دعوا شد پران هم بود اما او در بحث شركتي نكرد.
منظورم آن است كه اگر مقدار ليتيوم اوليه دو برابر يك نصف اين مقدار هم بود تحول ستارگان همان مي شد كه اكنون هست. مقدار در صد ليتيوم اوليه خيلي خيلي كوچك و از مرتبه ي 10^-10 هست. اين مقدار ناچيز خيلي نمي تواند خيلي در تحول ستارگان تاثير گذار باشد.
مقاله اين است
arXiv:0705.2008
اگر در آركايو جستچوي پيشرفته دنبال دو عنوان يكي فقط CP و ديگري string بگرديد بايد حدود 10-12 تا از 18 عنوان بدرد بخور باشند.
در ضمن مسئاه ي جالبي كه بين ستارگان و ريسمانها هست اين است كه با شروع داشتن بوزون بنيادي در ابر ريسمانها به انواعي از فرميونها ميرسيم. حال چرا فقط انواع خاصي از فرميونها در ستارگان يافت مي شوند حال آنكه بقيه ي فرميونها جاهاي ديگري هستند يك پازلي نيست كه ب ب ن يا تئوري ديگري بايد به آن جواب دهد؟
من خداحافظ
ارسال یک نظر