۱۳۸۹ خرداد ۱, شنبه

دعوا، دعوا، سر مربا

دو هفته پیش در فلورانس در دو سمینار پی در پی بین سخنران و چند نفر در بین شنوندگان دعوا شد. ما هم که این ور نشسته بودیم خندیدیم! در یک مورد دعوا خیلی شدید شد و به فحش کاری کشید! هر دو فیزیکپیشه ایتالیایی بودند. سخنران یک پست-داک جوان بود و آن که از او خرده می گرفت مسن تر! ایرادی که به محاسبه می گرفت تکنیکی بود و بازگویی ماجرا خیلی بانمک و یا آموزنده نیست. دوستم، لورا، که برگزار کننده ی همایش بود مجبور شد بحث آنها را قطع کند تا دعوا به جاهای باریک نکشد! بعد از دعوا تا دو سه روز بقیه، ماجرا را تعریف می کردند و می خندیدند. خوشمزه تر این که چند ماه پیش این دو با هم مقاله نوشته بودند.یکی از جوان ترها بعدا به من می گفت: "خیلی تعجب می کنم. معمولا این دعوا ها بین اساتید مسن رخ می دهد . نه بین یکی جوانتر و یکی پیرتر." گفتم:"خوب! برای آن که معمولا جوان کوتاه می آید." جواب داد:" نه! بیشتر به خاطر این که هر چه سن بالاتر می رود موارد بیشتری پیش می آید که اساتید از هم کدورت به دل بگیرند. کدورت ها تلنبار می شود و به دعوا می انجامد."

مورد دوم دعوا که همان روز اتفاق افتاد خیلی خشن نشد. سخنران یک فیزیکپیشه ی آلمانی بود و دو نفر از شنوندگان از کار او ایراد می گرفتند. البته ایراد فقط به کار او نبود. در واقع به نوعی آنالیز ایراد می گرفتند که به نظر من ایراد روایی است. اتفاقا چند سال پیش که نیایش به ایران آمده بود ما با هم در همین مورد بحثی داشتیم ومن همان نکته را مطرح می کردم. ظاهرا او هم با من هم نظر بود.

می خواهم در یادداشت های بعدی ماجرای سمینار و موضوع اختلاف را برایتان شرح دهم. برای این کار باید مقدار قابل توجهی مقدمه بگویم. باز هم تاکید می کنم هدف من در این وبلاگ آموزش فیزیک نیست. به شدت معتقدم که برای آموختن فیزیک باید قدم به قدم راه رفت. هزاران تمرین حل کرد وخلاصه زحمت کشید. برای همین خیلی مایل نیستم به سئوالات فیزیک در وبلاگ پاسخ دهم چون می دانم وقت مرا می گیرد بی آن که آموزش واقعی صورت گرفته باشد. چه بسا نادرست فهمیده شود ! آموزش بماند برای سر کلاس ها و سمینار ها و همایش ها. این جا من می خواهم کم کم با تعریف حاشیه ها و... تصویری واقعی از یک فیزیکپیشه و کار ی که می کند ترسیم نمایم. بسیار بوده اند که با تصور ذهنی خود از فیزیکپیشگی قدم به این عرصه نهاده اند و آن گاه سرخورده شده اند. در مقابل بسیارند کسانی که به واقع استعداد و روحیه ی فیزیکپیشه شدن را دارند اما چون اجتماع تصویری اشتباه از این رشته و حرفه می دهد به سراغ کاری دیگر می روند که با روحیه شان سازگاری ندارد. البته هدف من تعریف دعواها نیست. این نکته ها ی هیجان انگیز را می گویم تا بحث، حالت خسته کننده نداشته باشد. هدف من بحث بر سر این است که کی یک فرضیه اثبات می شود. ذهنیت فروکاست گرایانه مواجهه با مسایل پیچیده چیست و مسایلی از این دست.

۱۵ نظر:

ناشناس گفت...

I did not know that you are friend with Laura Covi. She also studied in SISSA.

منجوق گفت...

ُShe entered SISSA in 1994 and left in 1997 I entered SISSA in 1997. We had no overlap at SISSA. I first met her at CERN and then in few workshops.

This is the extent of our friendship.

ناشناس گفت...

She is one of the few women in High Energy Physics. . It is always a question for me why the number of female physicists is low. Before leaving Iran I suppose that this is one of the problems of developing countries but it seems it is universal. Unfortunately I could not find an appropriate answer for that because in general the number of the female graduate students is almost half of the males but this ratio dose not exist among staff members of the universities. I always think what the female students do after their PhD? .

ستاره گفت...

سمینار و موضوع اختلاف رو نگفتید. خیلی ها سر کلاس ها و همایش های شما نمی تونن شرکت کنند.گرچه شما مسئول بقیه نیستید و این مشکل خودشونه.نه آموزشی اما دید علمی شما می تونه خیلی موثر باشه.با این حال اینجا مکان شخصی شماست و نظر خودتون مقدمه.

منجوق گفت...

زمانی که لورا تحصیل می کرد تعداد ودرصد دانشجویان دختر در مقطع دکتری خیلی پایین تر از الان بود. بعد یواش یواش زیاد شد. به علاوه کار فیزیک در کنار وطیفه ی مادری مشکله.

این رشته خیلی رقابتیه!

راستی! لورا خیلی فیزیکپیشه برجسته ایه. تا می تونید از حضورش استفاده کنید و از او فیزیک یاد بگیرید. دوست خوبی هم هست. دختر فهمیده ایه.

منجوق گفت...

ستاره جان
در یادداشت های بعدی می گم. توضیحش مفصله.

منجوق گفت...

کسی نمی خواد در مورد شکل و شمایل جدید وبلاگ نظر بده؟! هی ایراد می گرفتین، عوضش کردم. من نمی دونم چرا خوانندگان وبلاگ های دیگه این همه ایراد نمی گیرن اونوقت به منجوق هی ایراد می گیرن.

ناشناس گفت...

You are right about her, but unfortunately I just met her in some workshops.About the number of female students; almost 10 years passed from her time but still the number of females is low. I know women have more responsibilities as a mother but you know that in west women marry too late and in most cases they prefer not to have a child. I hope in your case Physics did not avoid you to become a mother. .

ستاره گفت...

قسمت داستانهای من جالب بود.یکیشو همین الان خوندم و بنظرم جای کمی صحبت هست حالا در فرصت مناسب.گرچه پادشاه فصل ها پاییزیه اما رنگ سبزتون مبارک

منجوق گفت...

هر کی سئوال در مورد تاریخ و مشاهیر فلورانس داشت می رفت سراغ لورا. فلانی کجا دنیا آمد؟ کجا دفن شد؟ ماشا الله فلورانس هم که مشاهیر کم ندارد: دانته، میکل آنژ گالیله و...! لورا می گفت این ها را در دبیرستان خوندم باید می رفتم مرور می کردم تا جواب شماها رو بدم! خود ایتالیایی ها هم از او می پرسیدند. اطلاعاتش خوب بود اما دیگه دایره المعارف که نبود!

مختار گفت...

سلام
خیلی ممنون بابت تغییر سریع. خیلی بهتر شد.
اون یکی وبلاگ ها حتما خوب هستند دیگه ! شما آدرس بده ما بریم ایراد بگیریم.
صحنه دعوا کردن سر مباحث علمی باید دیدنی باشه. اینجوریش رو که تاحالا ندیدم.

ناشناس گفت...

Since the new shape of the weblog is " green" I like it more:)

vahidi گفت...

onn ghabli yek hoviyati dasht ke khas bod.dast neweshteh hayeh yasamaneh farzan.alabteh rangesh kheyli cherk bod oo delgir.bazam emtehan konid ghaleb hayeh jadidio

ناشناس گفت...

خانم منجوق کجایین؟ادامه ماجرا چی شد؟

منجوق گفت...

کدوم ماجرا؟!
این پس هایی که درباره ی مهبانگ می نویسم مقدمات ماجرا هستند دیگه.