همان طوري كه مي دانيد در شهرهاي ايتاليا مجسمه هاي سنگي و برنزي و... فراوانند. چند سال پيش كه با شاهين رفته بوديم رُم براي گردش از دور ديديم وسط يك ميدان بزرگ كلي مجسمه گذاشته اند كه خيلي توجه توريست ها را جلب كرده. رفتيم نزديك تر ديديم مجسمه از نايلون و ظروف پلاستيك ومواد بازيافتي ديگر ساخته شده اند. ظاهرا سازنده ي آنها مجسمه هايش را در شهرهاي توريستي بزرگ دنيا مي گرداند تا نظر جهانيان را به مسئله بسيار مهم محيط زيست و به خصوص بازيافت جلب كند. خيلي هم تاثيرگذار بود. رم كم جاذبه ي توريستي داشت اين مجسمه ها هم اضافه شدند!!! الغرض! درادامه ي يادداشت قبلي ام عرض مي كنم. اين قبيل كارهاي هنري ذوقي و ابتكاري مي توانند هم براي ترويج فرهنگ محيط زيست و هم براي جلب توريست (بخوانيد ايجاد اشتغال و مبارزه با فقر و در عين حال آوردن نشاط درجامعه و رفع خمودي) تاثير گذار باشند.
بدنيست بدانيد ايتاليا با 43 ميليون توريست در سال مقام پنجم و تركيه با 25 ميليون توريست مقام هفتم جلب توريست در دنيا را دارد. مصر سالي 12 ميليون توريست جلب مي كند وهمين تونس 7 ميليون. ايران چي؟! ايران جزو شصت كشور اول دنيا در جلب توريست نيست. تعداد توريست هاي ايران در سال از 2ميليون نفر كم تر است.
روسيه با آن همه اماكن منحصر به فرد جذاب براي توريست كه دارد جزو 10 كشور اول دنيا در جلب توريست نيست. فكر مي كنم بدبختي روس ها هم همان ناسيوناليزم افراطي باشد. با آمريكايي ها و اروپايي ها كه يك جوري شاخ و شانه مي كشند با ما شرقي ها يك جور ديگر. توهم خود ابرقدرت بيني شان توريست غربي را پس مي زند. توهم خود نژاد برتر بيني شان افرادي مثل ما را. البته چون خيلي كشور زيبايي است باز هم سال 20 ميليون توريست دارد. ولي مي توانست خيلي بيشتراز اين جذب كند- چه از شرق و چه از غرب. به علاوه اگر ناسيوناليزم افراطي خود را كنار مي گذاشتند مي توانستند درصد بيشتري توريست فرهنگي داشته باشند. هر توريستي را هم كه ما نمي خواهيم! ما دوست داريم ميزبان اشخاص وخانواده هاي با فرهنگ باشيم نه هر توريستي.
در يكي از رستوران هاي مسكو شاهين با گارسون دعوايش شد. يك ساعت نشستيم يارو به ميزهاي خالي سرويس مي داد يك ليوان آب نداد دست ما. از چهره اش مي باريد كه عارش مي شود كه جلوي ما شرقي ها گارسون باشد. در كشورهايي كه در بالاي ليست جذب توريست هستند (مثل فرانسه آمريكا و ايتاليا) اصلا از اين خبرها نيست. وقتي مشتري پول داشته باشد محترم است مستقل از نژادش. گارسون هاي فرانسوي هيچ وقت به مشتري شرقي بي احترامي نمي كنند چرا كه مي دانند خدا روزي شان را از دست همين مشتري ها مي دهد.
خدايا ما را از شر ناسيوناليزم افراطي برهان كه دين و دنياي آدم را به يك جا خراب مي كند!
باز دارم از روس ها ايراد مي گيرم عيب هاي خودمان از ياد مي رود!در همين پارك جمشيديه خودمان ديدم عده اي توريست هاي پاكستاني را تحقير مي كردند. زبان آنها با فارسي خيلي مشتركات دارد به علاوه از لحن صدا و چهره مي فهميدند كه قضيه از چه قرار است! بابا جون! اين همسايه ي شرقي ما يك كشور 170 ميليون نفريه. درسته بيشتر مردم آن فقيرند! اما اگر يك درصدشان هم آن قدر پولدار باشند كه بخواهند به ايران براي تفريح سفر كنند توريسم ايران رو مي آيد. مسلمان هم كه هستند و ما خيلي از مشكلات فرهنگي را با آنها نخواهيم داشت.
۷۲ نظر:
salam monjoogh
man fekr mikonam moshke iran to jazbe toorist faratar az in harfast,age roosha ba tooristhaye sharghi bad raftar mikonan hadeaghal farhang azadi daran ke mahdoodiati barye tooristhaye keshvarhaye dige ijad nemikone bekhatere haminam amare tooristash az iran bishtare,vagarna iranam az zibaii chizi kam nadare
عوامل خيلي زيادي دست به دست هم داده تا ايران توريست پذير نباشه.
من در اين وبلاگ نمي خواهم كه به همه ي عوامل بپردازم. به جنبه هايي مي خواهم بپردازم كه افرادي مانند ما با همت خودمان بي آن كه مشكل برايمان ايجاد شود مي توانيم در جهت اصلاح آن برآييم. همين اصلاحات هم بشود باز مي توان تعداد توريست ها را به 3 تا 4 ميليون در سال رساند.
يعني سالي حدود 3ميليارد دلار در آمد! خوب اين پول اگر درست توزيع شود مي تواند بخش قابل توجهي از فقر را از بين ببرد. مي تواند بي كاري را كاهش دهد . به علاوه مي تواند نشاط مي تواند بياورد.
اين كه محدوديت هايي كه مورد نظر شماست وجود دارد دليل نمي شود ما دست روي دست بگذاريم و آن اصلاحي كه از دست خودمان بر مي آيد نكنيم.
تاكيد هم كردم درجذب توريست مسلمان كه مي توانيم موفق باشيم البته به شرط آن كه اين بلاي ناسيوناليزم افراطي بگذارد.
كامنت باران را در ادامه ي يادداشت قبلي ام ببينيد.
ايران براي توريست ها ديگر آن قدرها ارزان نيست!حالا وارد محدوديت ها ي سياسي و فرهنگي نمي خواهم بشوم.
توريست مسلمان كه مسجد-برو است ترجيح مي دهد برود تركيه يا مالزي تا بيايد ايران. يك علت بزرگ آن همان است كه باران از زبان آن جوان سوري نوشت. آن جوان سوري حق داشت.
همان طوري كه عطيه (اقتصاددان خواننده ي منجوق) گفت هم در مقياس خرد و هم در مقياس كلان مي شه به جذب توريست فكر كرد.
مقياس خرد مانند اداره ي يك كافه و...
اين تركيه كه سالي 25 ميليون توريست خارجي داره در هر دو مقياس كار كرده. هم دولتمردان و دولتزنانش در مقياس ملي كار كرده اند. هم شهروندانش در مقياس خرد. من از 5 سالگي مرتب به تركيه رفته ام. ديده ام كه چگونه شهروندان عادي تركيه دغدغه ي جذب توريست داشته اند و دارند.
چنين دغدغه اي در كشور ما نيست. نه در مقياس خرد نه در مقياس كلان.
حالا من كاري به مقياس كلان ندارم چون حرفم را نمي شنوند و وبلاگ منجوق نمي خوانند. اما در مقياس خرد كه مي توانم ايجاد دغدغه كنم. بالاخره از يك جا بايد شروع كرد.
تقصير ها را به گردن نفت نياندازيم. خدا راشكر كه اين نفت را داريم و الا حال و روزمان خدا مي داند چه مي شد.
داشتن نفت كه جلوي ما را نگرفته كه به جذب توريست فكر كنيم. حداقل در مقياس خرد ببينيم چه مي توانيم بكنيم. ببينيم موانع چيستند كه اين قدر در جذب توريست نا توان مانده ايم. حداقل موانعي كه موانع اجتماعي است و به دست ما حل مي شود سعي كنم يواش يواش رفع كنيم.
عطا الله مهاجراني وقتي كه رئيس سازمان گردشگري بود گفته بود اگر نفت نداشتيم در صنعت گردشگري گام هاي بلندتري بر مي داشتيم.
گل آقا هم عكس او و وزير نفت را در كنار پل خواجو كشيده بود. وزير نفت دو بشكه بزرگ نفت در دست داشت ولي مهاجراني دست هايش را در جيبش گذاشته بود و راست راست راه مي رفت. وزير نفت مي گفت :« حالا من دستم بنده! تو چرا گام هاي بلندتري برنمي داري؟!»
من که عمرا فکرش را هم نمیتوانم بکنم اقای دکتر دعوا کنند:)
ولی حتما لازم بوده است.
من هم در همین بازار بزرگ تهران که اغلب پاکستانی ها و افغان ها خودشان را به پایتخت میرسانند و تصمیم میگیرند از انجا خرید کنند دیده ام که نحوه ی برخوردبا انها بد بوده است.
البته در بازار نحوه ی برخورد با هموطن هم بد است.
تازه انهایی که من دیدم با زبان انگلیسی حرف میزدند. ولی خب باز جای تاسف است که سواد انگلیسی عمومی مردم در حدرفع ابتدایی ترین نیاز ها هم نیست.
ولی خب ...موانع زیاد است من هم ترجیح میدهم دیگر از موانع جذب توریست نگویم.با منجوق همراه شوم.
در اخر اگر قرار شد اشغال جمع کنیم و درخت بکاریم در منجوق اعلام کنیم که منم هستم.
سلام
در مورد اثر ناسیونالیزم و تحقیر توریست کلیت داستان متاسفانه درسته و در مواردی دردناکه. ولی من فکر می کنم مسئله ریشه دار هستش یعنی اون چیزی که من می بینم فقط تحقیر افغان و پاکستانی یا عرب نیست ما همه داریم همدیگر رو تحقیر می کنیم. حتی رده بالا پایین هم سرش نمی شه. آدم رده بالا چرا باید بیاد زبردست رو تحقیر کنه که پس فردا برعکسشم رخ بده.
مثلا به کرات دیده بودم تو همین دانشگاهی که ما بودیم (که همیشه تعریفشو کردم) بعضی کارمندها، دانشجو رو که هیچی بین خودشونم هیچ، استادها رو (از نوع سر به زیرشون) پشت سرشون یا حتی گاهی جلو خودشون با کنایه می نواختند و البته ازون ور خودشون همواره مورد عنایت (کنایه و تحقیر) بزرگانی خاص بودند.
کلا انگار خیلی حال میده حالگیری برای ما و به ضرس قاطع می گم تو این کار ما کم نظیر هستیم. و حالا یه نمود مهمش تحقیر اقوام و ملیتها و مثلا به قول معروف شهرستانیهاست.
حتی این مسائلی هم که ظاهرا در موسسه ی شما هست
به نوعی از تحقیر در راستای حس برتری جویی فکر کنم متاثره. این مصال آخرم بزنم. واقعا ملت عجیبی هستیم؛ تیتر زدن حذف تحقیر آمیز عربستان شیرینی صعود را دوچندان کرد. آخه اینم حرفه. فقط امیدوارم این رفتارها اصلاح بشن.
به ايليا
اميد من اينه كه به اميد جذب توريست اين قبيل رفتارهايمان را اصلاح كنيم.
اين كار شدنيه!
فكر نمي كنم با نصيحت خالي بشه اين رفتارها را اصلاح كرد. اگر بنا بود نصيحت اصلاح كند گلستان سعدي پراست از زيباترين نصيحت ها كه بيشتر مردم با آن آشنايند.
البته همين كه وضع از اين بدتر نيست تا حد زيادي مديون همان بزرگاني نظير سعدي است.
اما ظرفيت نصيحت همين قدر است. من فكر مي كنيم سوداي جذب توريست ودر آمد حاصل از آن مي تواند به اصلاح رفتارها بيانجامد.
حداقل در چند كشور اسلامي كه در جذب توريست موفقند اين اتفاق افتاده. نمي گويم ايده آل هستند اما روبه پيشرفتند.
از همان اول به ما در تركيه خيلي محبت مي كردند اما ظاهرا 30 سال پيش توريست هاي فارس در تركيه خيلي ... بگذريم. دوستان فارسم مي گويند رفتار تركيه اي ها با آنها از 20 سال پيش خيلي بهتر شده. به خاطر نصيحت و... كه نيست. بلكه به خاطر اين است كه دريافته اند رفتار بهتر يعني توريست بيشتر و توريست بيشتر يعني در آمد بيشتر.
با سلام/
ما ساکن شهرک آپادانا هستیم.منزل ما در نزدیکی بیمارستان روانپزشکی آزادی است.
یادمه بچه که بودم(بیش از 13-12 سال پیش)جلوی محوطه این بیمارستان درختکاری انجام شد.و من از بچگی دوست داشتم موقع بزرگ شدنم،بزرگ شدن این درختا رو ببینم.و همیشه در خیالاتم درختهای بلند کاج اونجا رو تصور میکردم.
و الان که بزرگتر شدم!برای راه سازی، شهرداری 90% درختای آنجا را برداشته(نمیدونم معدوم شدن یا جای دیگه ای 2باره کاشته شدن.)
شاید بگید که افسرده و غم پرورم،ولی این کار ناراحتم کرد...چون انتظاری رو که از بچگی داشتم نیست شد.
برای همین در بخش نظرات پست قبلی گفتم:"آرزو بر ما جوانان عیب نیست.بیایید درخت هم بکاریم."
این که باران گفت:
"اگه قراره درخت بکاریم من هم هستم."
خیلی خوبه!به شرطی 10 سال دیگه درختا رو نکنند...
از سنگاپور كه بر مي گشتم راننده ي تاكسي ام در سنگاپور مسلمان بود. در درون ماشين اش "الله" و "محمد" و.... نوشته بود.
در ايران هم بر مي گشتم راننده باز شعار ديني نوشته بود.
هر دو مسلمان بودند. رفتار اولي در نهايت ادب و نزاكت بود. رفتار دومي... فقط همين را بگويم كه از اول تا آخر مسير خلاف رانندگي كرد و به هر كه اعتراض كرد بي آن كه ملاحظه كنيد زني غريبه در ماشين است فحش داد. آخر سر هم مي خواست دولا پهنا حساب كند. كرايه اي كه مي گرفت به نسبت مسير هيچ كمتر از راننده ي سنگاپوري نبود.
چه فرقي بود بين اين دو مرد همكيش و تقريبا همسن ؟! به نظرم تنها تفاوت در آن بود كه اولي با رفتار حرفه اي جذب توريست آشنا بود اما دومي خير.
همان گونه ظرايف در اين كه توريست از جايي خوشش بيايد يا نياييد، بخواهد برگردد يا برنگردد، دوستانشان را تشويق به رفتن كند يا نكند، بيش از مسايل سياسي و اقتصادي و..... موثرند.
مسئله فقط راننده تاكسي هايمان نيستند. روشنفكرانمان هم به اين باور نرسيده اند كه آينده ي روشن ما در گرو جذب توريست است نه ناسيوناليزم افراطي.
اگر مردم خود درگير كاشت درخت باشند در مورد قطع درخت ها هم حساسيت جمعي بيشتر مي شود.
اگر مردم خود نايلون ها را جمع كنند ديگر ريختن نايلون هم كم خواهد شد.
من البته از اين سري نوشته ها قصد كار اجرايي ندارم. اگر كسي براي جمع نايلون ها و يا درختكاري و... برنامه ريزي كند با كمال ميل در منجوق برايش تبليغ مي كنم اما خودم راستش فرصت ندارم كه براي چنين برنامه ريزي اي وقت بگذارم.
از اين سري نوشته ها تنها قصدم ايجاد دغدغه است. به تجربه دريافته ام وقتي چنين مي كنم خوانندگانم كه عموما افراد خوشفكري هستند به راهكار هاي اجرايي هم مي رسند. دير يا زود اين سري نوشته ها مي دانم اثر گذار خواهند بود. به هر حال اين مسئله ناسيوناليزم افراطي از يك طرف و مسئله ي فقر از طرف ديگر مرا نگران كرده. فكر مي كنم مي ارزد مقداري وقت بگذارم و اين سري يادداشت ها را بنويسم شايد اثر مثبتي داشته باشد.
گفتید مردم.
نوروز امسال به کوه رفته بودیم.روی صخره ها و تابلو های راهنمای کوهستان پر بود از شعار های طرفداران اپوزوسیون(درست نوشتم؟).
من منکر این نیستم که:" شعار نویسی رو در و دیوار باعث تخلیه روانی و نشان دهنده خواسته های عده ای است."
مثلا بارها رو دیوار "مرگ بر بدحجاب" دیدم.
ولی جای اینها روی صخره نیست!(روی دیوارای شهر هم نیست)
در مسیر برگشت هم آقایی چند تا قوطی اسپری سفید دست اش گرفته بود و اینها را از صخره و تابلو پاک میکرد.
کل نما و دیوار ورودی ساختمان کمپوست و بازیافت شهرداری مشهد و باوسایل دوریختنی اما قابل بازیافت(مثل گالون نفت و جعبه و این چیزا)تزیین کرده بودند.اما گویا الان اینطور نیست.
------------
آشنایی نسیبی با زبان انگلیسی و در مشهد عربی و اردو مزیته. مثلا تو رستوران پدیده شاندیز گارسونا به راحتی به عربی تکلم می کنند.
---------------
http://www.padidehshandiz.com
علاوه بر رستوران گویا طرح مفصلی برای جذب توریست خارجی دارند.الله اعلم.
من هم مثل یکی دیگر که اینجا نظر داده بود عمرا فکر نمیکردم آقای دکتر بتوانند دعوا هم بکنند !!!!! از آن بدتر یکبار که شما اینجا نوشتید آقای دکتر در زمان دانشجویی کوه میرفته است و مسئول گروه بوده و اگر کسی زباله هایش را در آنجا میریخته مجبور بوده کوله ی ایشان را حمل کند به شدت تعجب کردم !!!!!
در مورد این که درخت را میکارید و بعد میکنند قانونی در شهرداری (شهرداری تهران) وجود دارد که اگر شما ملکی داشته باشید و مثلا بخواهید در آن ساخت و ساز انجام دهید و لازم باشد درختش را قطع کنید باید نهال خریداری کنید و به جای آن درختی که قطع میکنید بکارید دقیقا ما به ازایش را نمیدانم ولی از یک نهال به جای یک نهال یادم میاید که بیشتر بود . ولی چون هزینه دارد معمولا !!! کسی که در کار ساخت و ساز یا به عبارت اصح و ادق بساز بفروشی بود میگفت که آنها رشوه میدهند و از زیر این کار در میروند و گویا فقط در بعضی مناطق میشود رشوه داد و در برخی دیگر باید حتما وجه را پرداخت کرد امیدوارم که درختی که میکارید در منطقه ای باشد که در شهرداری اش کسی اهل این کار ها پیدا نشود !!!
الان کامنتتون رو تو پست قبلی خوندم.خیلی خوشحالم. جالبه یکی از بهترین سفر های منم سفر به آذربایجان بوده. از اون سفرایی بود که خانواده رو دور هم جمع کرد. مهمترین بخش اون آشنایی شتاب زده اما از نمای نزدیک با یک قطب فرهنگی کشورمون بود. بنده از اون دسته بودم که همیشه مخالف بحث های قومیتی بودم. اما این سفر کمک کردعمق باورهام بیشتر شه.به هر حال با اینکه جد بنده تبریزی بوده اما به نظرم اردبیلیا خیلی کول تر از تبریزیان :)) .اما اصلا اهل دعوا مرافع به نظر نمیان...:)
به وحيدي عزيز:
ياشاسين مشهد! راستي كامنت مخصوصم را خطاب به شما خوانديد؟! بعد از پست قبلي ام بود.
در اسپانيا يك آقايي تك و تك تنها يك كليساي خيلي بزرگ از مواد بازيافتي ساخته. شبيه افسانه ها مي مونه:
http://www.bbc.co.uk/news/world-europe-12088560
آقاي وحيدي در تبريز در خيابان مقصوديه جلوي خانه-موزه ي استاد شهريار خانه آبا و اجدادي ما را هم كه الان فرهنگسرا شده ديده بود و يادش مانده بود. خودش گفت.
Coooooooooooooooool!
بچگي هاي من در اون خانه گذشته با يك خاله و دو دايي بزرگ تر از خودم كه ده برابر آن چه كه مي توانيد تصور كنيد سر به سرم گذاشته اند و دادم را به موقعش در آورده اند. ديگه با اين شوخي ها دادم در نمي آد!
Coooooooooooooooollllllllllllllll!!!!!!!!!!!!!
آره. این کامنت اخیر رو بزارید به حساب نون به قرض دادن هم دادن از بابت کامنت قبلیتون.
-------------
به تاکسی هایی که مسافر خارجی (عرب) رو به پدیده ببرن شرکت بن می ده و بعد چند بار یک پرس شیشلیک با اون بنا می تونن از رستوران بگیرن! با این کار یک چرخه ای رو پدیده درست کرده که بصورت خوشه های مسافر کشی ! توریستی (بر وزن خوشه صنعتی!) فعالیت می کنند.اینو ببینید:
http://padidehshandiz.com/news=8
------------------------
http://padidehshandiz.com/show/35/
ما اطراف این تو شاندیز یک باغجه ای داریم ! در عرض چند ماه پروره انچام دادن گویا و اونقدر تحول تو اون منطقه ایجاد کردن که دو هفته پیش من بی اغراق اصلا راه رو گم کردم!!!
-----------
امان از دست این طرقبه شاندیزیا:
دوبار دو تا مشهدی شهردار تهران می شن:
یکی آقای مهندس شهرستانی هستند که زمانی من رو پرونده ایشون بر دفتر مطالعات تاریخ شفاهی کار می کردم.ایشون سابقه شهرداری مشهد - ریاست شرکت برق -وزارت صنایع سنگین در دوران پهلوی و آخرین شهردار تهران در حکومت پهلوی تو کارنامش داره. داستان مشهور استعفاایشون پهلوی آقای خمینی در بهمن 57 رو قدیمابه خاطر دارن). گویا تنها وزیر دوران پهلوی که تو ایران هنوز مشغول فعالیته. ایشون از تحصیل کردگان باسواد قدیمیه (فکر کنم الان حدود 90 سالشونه) که یادمه تو اسناد ساواک در موردش نوشته بود : نام برده فردی خوش نام فاقد هرگونه نقطه ضعف مالی و مذهبی می باشد.و نوشته بود همسرش به علت محجبه بودن در مهمانی های دربار شرکت نمی کنه.الانم تو این سن هنوز فعاله و با ذوق به انجام پروژه های فنی و آبادانی و توریستی در طرقبه آسیای میانه و آمریکا مشغوله.مردم و متخصصا همیشه خدماتشو تو مشهد در قبل انقلاب یاد میکنند.یادمه تیتر روزنامه کیهان زمان انتخابش به شهرداری تهران در قبل انقلاب این بود :
بالاخرخ یک مشهدی شهردار تهران شد :))))
اینم ببیند:
http://www.tebyan.net/Archive/SpecialOccasions/National/2006/2/1/15387.html
آره. این کامنت اخیر رو بزارید به حساب نون به قرض دادن هم دادن از بابت کامنت قبلیتون.
-------------
به تاکسی هایی که مسافر خارجی (عرب) رو به پدیده ببرن شرکت بن می ده و بعد چند بار یک پرس شیشلیک با اون بنا می تونن از رستوران بگیرن! با این کار یک چرخه ای رو پدیده درست کرده که بصورت خوشه های مسافر کشی ! توریستی (بر وزن خوشه صنعتی!) فعالیت می کنند.اینو ببینید:
http://padidehshandiz.com/news=8
------------------------
http://padidehshandiz.com/show/35/
ما اطراف این تو شاندیز یک باغجه ای داریم ! در عرض چند ماه پروره انچام دادن گویا و اونقدر تحول تو اون منطقه ایجاد کردن که دو هفته پیش من بی اغراق اصلا راه رو گم کردم!!!
-----------
امان از دست این طرقبه شاندیزیا:
دوبار دو تا مشهدی شهردار تهران می شن:
یکی آقای مهندس شهرستانی هستند که زمانی من رو پرونده ایشون بر دفتر مطالعات تاریخ شفاهی کار می کردم.ایشون سابقه شهرداری مشهد - ریاست شرکت برق -وزارت صنایع سنگین در دوران پهلوی و آخرین شهردار تهران در حکومت پهلوی تو کارنامش داره. داستان مشهور استعفاایشون پهلوی آقای خمینی در بهمن 57 رو قدیمابه خاطر دارن). گویا تنها وزیر دوران پهلوی که تو ایران هنوز مشغول فعالیته. ایشون از تحصیل کردگان باسواد قدیمیه (فکر کنم الان حدود 90 سالشونه) که یادمه تو اسناد ساواک در موردش نوشته بود : نام برده فردی خوش نام فاقد هرگونه نقطه ضعف مالی و مذهبی می باشد.و نوشته بود همسرش به علت محجبه بودن در مهمانی های دربار شرکت نمی کنه.الانم تو این سن هنوز فعاله و با ذوق به انجام پروژه های فنی و آبادانی و توریستی در طرقبه آسیای میانه و آمریکا مشغوله.مردم و متخصصا همیشه خدماتشو تو مشهد در قبل انقلاب یاد میکنند.یادمه تیتر روزنامه کیهان زمان انتخابش به شهرداری تهران در قبل انقلاب این بود :
بالاخرخ یک مشهدی شهردار تهران شد :))))
اینم ببیند:
http://www.tebyan.net/Archive/SpecialOccasions/National/2006/2/1/15387.html
به آقاي وحيدي:
اين نون قرض دادن قبول نيست. برويد بين همكلاسي هاي هلندي تان براي فرش تبريز و كفش تبريز و توريسم تبريز تبليغ كنيد. البته به من ربطي نداره بالاخره جد شما همشهري ما بوده.
بنا به درخواست های متعدد شهروندان تهرانی یک ظاهرا مشهدی (اما در اصل طرقبه ای !!!) دیگه در سال های اخیر شهردار تهران شد ! البته ایشون شخصا به فعالیت های عمرانی و آبادانی در طرقبه مشغول نیستند اما شنیده شده اخوی ایشون فعالا داران ملت طرقبه و حومه رو از دم آباد می کنن :)
این قاط زده.
چراغی که به خانه رواست به مسجد حرامه دکتر جان.تا ریشه ذرت رنگ شده (بجای زعفران اعلا)خودمان تو مشهد هست نوبت به شما نمیرسه :))
خوب شما براي توريسم مشهد تبليغ كنيد من خودم سر راه راهنمايي اش مي كنم مي بريمش ولايت (به كافه اي كه 30 سال ديگه قراره باز كنم) و با زعفران سحرخيز اعلاي اصل برايشان شله زرد مي پزم و مي فروشم بهشون. شما تا ايران بكششون بيارشون بقيه اش با من!
آره مشهدیا جون می دن واسه راهنمای توریسم :
مدنم اما نمو گم
حیف که فردا امتحان دارم
وگرنه توی این بحث شیرینی که به راه انداختین و خیلی مورد علاقه من هست شرکت می کردم.
بحثي كه شروع كرده ايم از جنسي است كه هر كس حرفي براي گفتن در مورد آن دارد. آن هم منظر منحصر به فرد و جالب.
بعد از اين كه امتحانات تمام شد همينجا يك فروم باز مي كند تا نظرات مختلف را بشنوم. شايداز دل اين گفت وگو ها ايده اي هم متولد شد كه به درد كسي كه حرفه اي تر به ماجرا نگاه مي كند خورد.
منجوق در مورد روسیه خیلی خوب گفتی. یکی از هم کلاسیهای روسم میگفت سن پترز بورگ اوضاع خیلی خراب تر است چون اصلا عارشان میاید به توریست ها مراوده کنند بسکه برترند آخه!
اخه خانم دکتر خودتون تو کامنت پست قبلیتون با" ایمان" داشتید در مورد زمان مناسب برای اشغال جمع کردن و درخت کاری هماهنگ میکردید!!!!!!!!!!!!!!
تغییر عقیده دادید؟
تغيير عقيده ندادم كه! گفته بودم اي كاش يك عده اين كار بكنند. ظاهرا ايمان علاقه مند بود. پرسيد چه زماني را پيشنهاد مي كنم. گفتم اولين جمعه ي بعد از سيزده به در. بگذاريد در اسفندماه دوباره يادآوري كنيم اگر عده اي داوطلب شدند هماهنگي و.... را عهده دار شوند فراخوان عمومي مي دهيم و خودمان هم شركت مي كنيم. اما هماهنگي ها و ... را بايد يكي ديگه عهده دار شود.من شب عيد مجبورم خانه تكاني كنم و براي دانشجوها پروژه تعيين كنم و صد تا كار ديگر.
آهان.باشه.
مرسی
فهمیدم:)
محترما استاد ارجمند آنچه می ترسیدم شد. دکمه ی "فایلهای صوتی و جزوه های درسی" کار نمی کند.
کهمید کهمولوژی بدون نقطه ی که اول.
ظاهرا فايل ها برداشته اند. تا شنبه پيگيري مي كنم ببينم چه شده.
سلام
یه مشکلی دیگه ای هم که وجود داره اینه که خیلی ها فکر می کنن تو ایران امنیت ندارن. مثلا من یادمه وقتی یکی از فیزیکدان های بزرگ می خواستن بیان ایران تو خبرگزاری ها منتشر شده بود که همسرشون به خاطر امنیت حاضر نیستن همراهشون بیان ایران. یا مثلا موقع المپیاد جهانی فیزیک که تو ایران برگزار شد تو خبر گزاری ها منتشر شده بود که یه سری از شرکت کننده ها به خاطر امنیت تو المپیاد شرکت نمی کنن
سلام
اگه ما یه رسانه ی قوی داشتیم اون وقت هم می تونستیم جاذبه های توریستی کشورمون رو به دنیا معرفی کنیم و ثابت کنیم ایرانم چیزی از کشورهای دیگه کم نداره هم بگیم که اینجا امنیت به اندازه کافی برقراره
سلام
مساله ازادی هم خیلی مهمه. فرض کنید یه توریست از یه کشور اروپایی بخواد بیاد ایران . ایشون وقتی بیان ایران یه سری چیزا بهشون تحمیل می شه و یه سری قوانینو باید رعایت کنن در غیر این صورت دچار مشکل می شن البته هر کشوری قوانین خاص خودشو داره که باید رعایت بشه ولی خوب محدودیت تو ایران زیاده که این باعث دفع توریست می شه مثلا توریستی که می خواد بیاد اسیا ترجی می ده بره مالزی تا بیاد ایران
سلام
اين مسئله قبلا بحث شد. گفتم با توجه به اين محدوديت ها بهتر است از سرمايه گذاري براي جذب توريست مسلمان غافل نشويم.
قدم اول هم آن است توهم خود برتز بيني نسبت به عرب ها پاكستاني ها و... را كنار بگذاريم.
من ديده ام چيني ها هم خيلي مشكلي با روسري و... ندارند. روي امكان جذب توريست چيني هم بايد فكر كند. يك دهم درصد جمعيت چين اگر هر سال بخواهند بيايند ايران براي سفر مي شود يك ميليون توريست.
اين خيلي زياد است.
همين طور است قضيه هندي ها.
به نظر من يكي از موانع اصلي رشد توريسم از اين دست همان ناسيوناليزم افراطي است متاسفانه به طور سيستماتيك از داخل و خارج به آن دامن زده مي شود.
چند ماهي است كه يك ناسيوناليزم سطحي و قشري و پيش پا افتاده دارد ترويج مي شود. بسيار نگران كننده است. ناسيوناليزمي كه چند دهه پيش ترويج مي شد هم از نظر فكري و فلسفي قشري و سطحي بود اما حداقل از نظر هنري و معماري و.... اصيل بود. حداقل يك سري موزه وبنا و... از آن زمان به يادگار ماند. اين موج جديد ناسيوناليزم افراطي ازآن هم بي ريشه تر و بي فايده تر و زيان بارتر است.
خانواده ي هندي را در نظر بگيريد كه امسال براي تفريح به ايران مي آيند و سال بعد مي روند بالفرض انگليس.
اگر امسال به آنها در ايران خوش بگذرد سال بعد در انگليس به انگليسي ها و... ميگويند كه پارسال ايران آمده بودند و خيلي به آنها خوش گذشت. تبليغات رسانه ها الكي است و... سال بعدش مي بيني يك خانواده ي انگليسي هم پاشد آمد ايران.....
ايني كه مي گم فرضيات نيست. در مورد ويزيتور هاي ما اتفاق افتاده. حالا در خيلي كنفرانس هاي بين المللي از غربي ها مي شنوم كه فلان رفيقشان به ايران آمده و به آنها خوش گذشته و...
خانم پروفسور Rohiniاز هند كه چند سال پيش به دعوت من به ايران آمده بود ظاهرا خيلي از ايران تعريف كرده بود. همين طور بقيه ي دوستان خارجي كه به ايران آمده بودند.
توريست ها خود توريست هاي ديگر را دعوت مي كنند. اعتماد سازي چند سال طول مي كشد. اما امكان پذير است.
تجربه ي من اين است كه اين گونه تبليغات كوچك شخص به شخص از تبليغات رسانه اي موثرتر است. مردم به همديگر و دوستانش بيشتر اعتماد مي كنند تا به رسانه ها.
چند ميليون ايراني مقيم خارج اگر هر كدام دو سه نفر دوست خارجي را تشويق به باز ديد از ايران كنند بي اعتمادي ها از بين مي رود وتوريسم ايران رو مي آيد.
منجوق جان:
در مورد کامنتی که در ابدیت کذاشتید هر چی فکر میکنم نمدونم کجا باید سوال بپرسم؟
همین جا یه سول بپرسم یا در ابدیت!
همين جا بپرسيد.
كامنت من كه باران به آن اشاره مي كند:
«شاید زندگی زیبا نباشد اما می توان برای زیبا تر کردنش سعی کرد. بعد یواش یواش زیبا به نظر می آید. همین جور الکی با بزک دوزک!!»
شاید زندگی زیبا نباشد اما می توان برای زیبا تر کردنش سعی کرد. بعد یواش یواش زیبا به نظر می آید. همین جور الکی با بزک دوزک!!
میخواستم بدونم که این جمله ای که نوشتید رو واقعا از صمیم قلب بهش اعتقاد دارید یا مثلا از دیدگاه روانشناسی مطرح کردید.
میخواستم اینو بدونم که منجوقم با این همه موفقیت اجماعی و کاری به این نتیجه رسیده؟
البته اصلا اشکال نداره اگر نخوایید جوابمو بدید.ناراحت نمیشم.اگر فکر میکنید نباید در وبلاگ در موردش صحبت کرد مساله ای نیست.
اگر دو مورد اصطلاح «بزك دوزك» سئوال داريد بايد بگويم تركيب تركي است به معني « آرايش»
.
"بزمك" يعني تزئين كردن و آرايش كردن.
من اصلتا تبریزیم و به زبان ترکی مسلطم.این ها رو میفهمم
منظورم قسمت اولش بود."این که شاید زندگی زیبا نباشد"
اخه معمولا ما یعنی من و همسالانم به این نتیجه میرسیم.اما خب برام جالببود که منجوق هم بخواهد این را بگوید. چرا منجوق باید اینطور فکر کند.؟
اعتقاد دارم!مادرم يك دوست داره كه سنش خيلي از مامانم بيشتره. اين خانم تحصيلكرده نيست. حتي فكر نمي كنم فارسي بلد باشه. اما زن عميق و فهميده ايه.
اون هميشه مي گه دلخوشي كه همين جوري به دست نمي آد. دلخوشي را بايد به وجود آورد. اين خانم از وقتي من يادم مي آد شبي دو سه ساعت بيشتر نمي خوابه همه اش غذا مي پزه، مهماني ترتيب مي ده، پيك نيك ترتيب مي ده، مسافرت ترتيب مي ده و... تا دخترهاش و داماداش وعروس هاش و خيل نوه هاش و همچنين خيل دوستان و همسايه ها ي قديم و جديد و برادرزاده هاش و..... خوش باشند!
يك نمونه از كارهاش: هر هفته راننده آژانس مي فرسته كه براي دخترش كه در تهران زندگي مي كنه از باقلوا فروشي بناب باقلوا تهيه كنه بعد با هواپيما مي فرسته تهران. باقلوا فروشي همان
طوري كه مي دانيد نزديك كباب فروشي معروف بناب قرار داره. راننده هر هفته به خرج او يك وعده چلوكباب مخصوص هم در اون چلوكبابي ميل مي كنه. جوك مامانم اينا: حالا نمي شه اين مسئوليت رانندگي را به ما بسپاريد.
(كارهاش زياده. خواستم اينو بگم براي توريسم بناب هم اين وسط تبليغ بشه!!)
فرسته
نوجوان كه بودم حرف هاي او را مي شنيدم اما نمي فهميدم. اما حالا مي بينم درست مي گه:« دلخوشي كه همين جوري به وجود نمي آيد. دلخوش را بايد همين طور الكي به وجود آورد.»
شوهر خدابيامرزش پزشك بود و مدت ها
رئيس همان بيمارستاني كه فروغ فرخزاد فيلم «خانه سياه است» را آنجا تهيه كرده. اگر هر كسي هم ندونه كه زندگي سياهي هم داره اما مي شه همين ج.ر الكي زيبايش كرد اون خوب مي دونه و مي فهمه.
راستي من هنوز جرئت نكرده ام فيلم خانه سياه هست را ببينم. حتي جرئت نكردم پشت جلدش را نگاه كنم.
پس اگر تبريزي هستيد اصطلاح «پيشيه بزمك» را هم شنيده ايد. قضيه همان قضيه ي "پيشيه بزمك» است.
میدونید ادمایی که طعم دویدن و نرسیدن رو نچشیده اند خیلی نمیتونند از این جملا ت بگن.
و اونایی که تو زندگیشون اغلب دونده های خوبی بوده اند و اما ابر و ماه و خورشید دست به دست هم دادند که این ها به مقصد نرسند خیلی خوب میفهمن که وقتی میگی زندگی شاید خیلی هم زیبا نباشد یعنی چه؟
ولی هنوزم برام سوال که چرا منجوق با این همه موفقیت شغلی اجتماعی و خانوادگی باید به این جمله معتقد باشن.
بهر حال سوال من نامربوط بود نسبت به پستی گذاشتید از این بابت عذر خواهی میکنم.
اهان ..پیشیه بزه
یعنی گربه بزماخ کردن
نصف فارسی نصف ترکی گفتم.:)
راستی اصلا درست گفتم؟
اون فیلم خیلی ادم رو تحت تاثیر قرار میده. بخصوص اگر مثل من همه چی خوب یادتون بمونه دیگه سخت تر میشه نگاهش کرد.مدتها جملات و صحنه های فیلم در ذهنتان میماند
كدام موفقيت باران جان؟! من خيلي بيشتر از اين ها از خودم انتظار داشتم. از لحاظ علمي عرض مي كنم.
در دور وبر اين پژوهشگران مرتب مي آيند و از خودشان تعريف مي كنند. نه آن كه آن تعريفي كه مي كنند خيلي چيز خاصي باشه ولي خوب معلومه كه نهايت چيزي هست كه برايشان متصوره. خوش به حالشون به اون نهايت رسيده اند . دردشان فقط اينه كه بقيه هم اينو قبول كنند.
من خيلي از اون چيزي كه مي خواستم هنوز خيلي دورم. براي همين خيلي خوب درك مي كنم معناي دويدن و نرسيدن را. اتفاقا در اين دور وبر در اين پژوهشگاه از بين استادان فقط شاهين را مي شناسم كه با من در اين حس مشتركه. بقيه ظاهرا به اون چيزي كه مي خواستند رسيده اند.
به باران
درست گفتيد. اما اين يك اصطلاحه. شبيه گنجشك را رنگ كردن و جاي قناري فروختن كه فارس ها مي گويند. البته در «پيشيه بزمه» منظور تقلب نيست. بلكه منظور اينه كه با بزك دوزك يك چيز معمولي و پيش افتاده را زيبا و باارزش كني. اصطلاحه ديگه جاي مناقشه نيست. دوستداران گربه يك وقت به من حمله نياورند!
نه! منظورم اون دوستدار خاص نبود. كلي عرض كردم. اتفاقا يكي از دوستانم در فيس بوك عاشق گربه است. هر دو تا عكسي كه مي فرسته يكي اش راجع به گربه است. بيشتر منظورم او بود تا او كسي كه اهالي آي-پي-ام تصور كردند.
پس در مورد موفقیت خانوادگی هم نظریم.خیلی خوب که همسرتان همفکرتان هست. ودر مورد بقیه فکر میکنم از مناعت طبع شماست و تواضعتون.
ولی خب من ارزومندم که در کنار اقای دکتر به نهایتی که می اندیشید برسید.
خانم دکتر اصطلاح ترکی رو درست ترجمه کردم؟
تبریزی های خواننده ی منجوق به رگبارم میبندد که شما که ترکی بلد نیستی چرا خودت را به ما میچسبانی:))
ولی باور کنید که کاملا بلدم .این اعتماد بنفسم را از تعریف های خود تبریزی ها وقتی ترکی حرف میزنم گرفته ام.
گربه ی ای پی ام دیگر "گارد فیلد "شده است. بس که اضافه وزن دارد.گربه ی خوشبختی است.
میتواند در کارتون گربه های اشرافی ایفای نقش کند.پتانسیلش را دارد.
به باران:
«خانم دکتر اصطلاح ترکی رو درست ترجمه کردم؟»
البته كه درست ترجمه كرديد.
«ریزی های خواننده ی منجوق به رگبارم میبندد که شما که ترکی بلد نیستی چرا خودت را به ما میچسبانی:))
»
خيلي هم دلمون بخواد!
در خارج غذاي رژيمي گربه هست. مي گويند به گربه هاتان JUNK FOODنديد كه يه وقت چست وچالاكي شان را از دست بدن خپل بشن.
من خودمم البته دست كمي از خپل ندارم.
مرسی خانم دکتر عزیز.
چند يادداشت ديگر مربوط به همين بحث توريسم مي گذارم. آن گاه يك «هروله» عمومي اعلام مي كنيم براي رسيدن به هدف هايمان.
گفتم «هروله» نه «دو» چون كه "رهرو آن نيست كه گه تند و گهي خسته رود! رهرو آن است كه آهسته و پيوسته رود.»
خط آغاز "هروله" را مي گذاريم اول ترم بعد. خوبه؟!
به نظر من که خیلی عالیه.
در باب نژاد پرستی چند مطلب در گذشته در ابدیت نوشته بودم لینک هاشون رو براتون می فرستم. البته لحن این مطالب مقداری جوگیرانه است.
http://bahramshakerin.blogfa.com/post-99.aspx
http://bahramshakerin.blogfa.com/post-96.aspx
http://bahramshakerin.blogfa.com/post-90.aspx
http://bahramshakerin.blogfa.com/post-79.aspx
http://bahramshakerin.blogfa.com/post-134.aspx
http://bahramshakerin.blogfa.com/post-134.aspx
در باب ناسیونالیسم کور من بسیار با شما هم عقیده هستم. ملتی که همه در آرزوی فرار از سرزمین خود هستند و معنای وطن پرستی را نمی دانند، در خیابان آشغال می ریزند و منتظر فرصتی هستند تا کله دیگری را زیر آب کنند نمی توانند ناسیونالیست باشند.
سلام. ببخشید کامنت بیربط دارم میخواستم بدونم شما ترم بعد درسی ارایه نمیدید؟
از طرفی خواهرم هم میخواست بدونه در کلاس بس ذره ای میشه شرکت کرد, ولی از آقای دکتر واعظی که قرار این درس رو ارایه بده در سایت ایمیلی ندیدیم
http://physics.ipm.ac.ir/phd-courses/semester2/program.pdf
من ترم بعد درس ارائه نمی دهم. در مورد آقای واعظی بهتر است از دفتر سئوال کنید
ارسال یک نظر