۱۳۸۸ اسفند ۲۶, چهارشنبه

حرف دل آن پدر و مادر داغدیده

پدر رامین پور اندرجانی بارها از به کار بردن عنوان "پزشک کهریزک" برای فرزندش به شدت گله کرده و گفته است: "مادر رامین و ما از این موضوع واقعا ناراحت هستیم. چرا می گویید پزشک کهریزک؟ پسر من یک سرباز وظیفه بود و برای خدمت به میهنش، به خدمت سربازی رفته بود؛ او نه کادر رسمی ناجا بود و نه کادر کهریزک و خواهش ما این است که این عنوان را برای فرزند ما به کار نبرید".
باز هم متاسفانه بعضی از ژورنالیست ها بر می دارند و تیتر می زنند:"پزشک کهریزک"!
در حق برخی از روزنامه نگاران ظلم شده؟! برخی از آنان در راه آزادی قلم، شجاعت و فداکاری به خرج داده اند؟! بسیار خوب! قهرمانند؟ آفرین! اما هیچ کدام از این ها دلیل نمی شود که خود را همواره حق برتر بدانند ونسبت به احساسات و خواسته های پدری داغدیده این گونه بی احترامی کنند.
آزادی بیان و قلم محترم است اما به هوش باشیم که مفهوم بزرگ آزادی را به مطالبات صنفی روزنامه نگاران فرو کاستن کردن اشتباه بزرگی است!
خود روزنامه نگاران هم باید پاسخگویی بیاموزند و الا خود روزی به جای همانان می نشینند که امروز از ایشان انتقاد دارند.

۲۷ نظر:

منجوق گفت...

آزادی مطبوعات بخشی از آزادی است نه همه آن. به عقیده من یکی از کاستی های اصلی حرکت اصلاحات و دوم خرداد، تاکید نامتناسب بر روی این بخش از آزادی به قیمت فراموش کردن سایر بخش های آن بود. البته همین هدف هم حاصل نشد.
جمعیت کثیری ازمردم مطالبات دیگری داشتند که در قالب آزادی مطبوعات نمی گنجید ولی در قالب آزادی های فرهنگی و اجتماعی جای می گرفت.

خود همین ژورنالیست ها و همین طور قشر روزنامه خوان مطالبات دیگر مردم را به سخره گرفتند (و هنوز هم متاسفانه می گیرند) درنتیجه پایگاه مردمی خود را ازدست دادند و شد آن چه شد!

منجوق گفت...

بعضی ها هم که خواستند به زعم خود "مردمی" باشند شروع به ظاهر به کارهایی کردند که خود به آن اعتقاد نداشتند. مردم به اندازه کافی باهوش هستند که تظاهر را تشخیص دهند! از این گونه "احمق فرض شدن" توسط آنان که اهل قلمند، بسیار بیزارند!

منظور از "مردمی" بودن "عوام فریبی" نیست. ادبیات لمپنی به کار بردن نیست. تظاهر کردن به آن چه که به آن باور نداریم نیست. "مردمی" بودن در آن است به خواسته مردم و باور آنها احترام بگذاریم. آیا پدر دکتر پوراندرجانی از روز نامه نگاران خواسته ای غیر قابل انجام داشت که این گونه حرفش را نادیده گرفتند؟!

ستاره گفت...

سلام استاد عزیز.
اصلا نمیشود فهمید این رامین پوراندرجانی واقعا چه کسی بود و برای چه مرد.یکجا نوشته اند پزشک شهید جای دیگر نوشته اند عضو آکادمی پزشکان یا دانشجوی پزشک یا می گویند ازادی خواه پزشک علت قتل را که هر کسی چیزی میداند این داستان را هنوز تمام نکرده نفر بعدی را شروع می کنند.واقعا کدام منبع و نظر قابله اطمینان است آدم نمی فهمد!

درست است که مبالغه لزوم توصیف است اما دروغ حکایت دیگری دارد.

وحیدی گفت...

ماشاالله هرچی بخای یک نسخه الکترونیکش تو نت موجوده !

http://www.valselit.com/article.aspx?id=422


عید شما مبارک .سلامت باشید.

منجوق گفت...

سلام ستاره جان,
من هم بیشتر از شما و آن چه نوشته شده درباره این پزشک فوت شده نمی دانم. جنبه جنایی و یا پلیسی قضیه اینجا مد نظر من نبود. بیشتر جنبه انسانی مسئله مد نظر من بود. یک جوان از دنیا رفته. این جوان یک پزشک بوده وتا جایی که دور وبری های او تعریف می کنند تمام خصوصیات یک فرد مفید برای جامعه را داشته. واقعا حیف بوده که از دست برود. پدر ومادر او طبعا داغدارند و از ارباب جراید تنها یک خواسته دارند :"او را پزشک کهریزک نخوانند."

این خواسته کوچک نادیده گرفته می شود. اگر خدای ناکرده این اتفاق برای نزدیکان خودشان هم می افتاد، آیا می پسندیدند که بقیه این گونه به احساسات و خواسته هایشان بی محلی کنند؟!

منجوق گفت...

عید شما هم مبارک

وحیدی گفت...

چند نفر جوان مردمم بر اثر سهل انگاری عده ای که حداقل به اقتضای انسانیت مسول بودند از دنیا رفتند.آقای دکتر که وظیفه بوده و نگاه ایدیولوژیک نداشته ! پس احتمالا مانند رسم مرسوم اداری و بیمارستانی ! ما بی تفاوتی و بی مسولیتی کرده احتمالا! قتل نفس هم از این بابت بوده شاید ! شاید هم همه زاییده ذهن منه !نمی دونم! به هر حال امیدوارم بانیان اصلی مجازات شن ! بنظر من مملکت از لجبازی طرفین دعوا خیلی آسیب خورد ! فقط به رویش ها امیدوارم.به هر حال به قول شاعر نه قم می خواییم نه کاشون ! لعنت به هر دوتاشون !:)

منجوق گفت...

مطمئنی به خاطر سهل انگاری دکتر بوده؟! تا جایی که من می دونم هیچ کدام از دو طرف چنین ادعایی نکرده اند.



در هر صورت کشته شدن مریض در اثر سهل انگاری دکتر قوانین و مجازات خود را داره که حقوق دانان متخصص در این امر باید درباره آن نظر بدن. آن هم بعد از این که سهل انگاری ثابت شد. درست نیست ما اینجا بنشینیم و بدون آن که اطلاعاتی داشته باشیم و از علم حقوق چیز زیادی بدانیم حکم صادر کنیم.

حتی اگر آن پزشک جوان مقصر بود(که ظاهرا کسی چنین ادعایی ندارد) و تقصیر او هم ثابت می شد بازهم از انسانیت دور بود که خواسته پدر و مادرش نادیده گرفته شود.

وحیدی گفت...

اولا حکم قضایی ندادم !ضن خودمو تو یک محیط غیر رسمی گفتم .چون در کلیت بحث اشکالی نداشتم در این مورد سکوت کردم.و واضح است که تا زمان اثبات جرم قانون نحوه موضع گیری مطبوعات را مشخص کرده که متاسفانه در فضایکه سبقت در لجن مال کردن حریفه حداقل های اخلاقی هم رعایت نمی شه. در ضمن امیدوارم مقصر نباشه.اما مقصرین این دست حوادث ناگوار و خشونت علیه زنان و کودکان و مفاسد اقتصادی بجای معرفی با حروف اختصاری ! بایست تشهیر شن !!! البته شناخت سرشاخه ها و ریشه ها حوادث تلخ از واجبات است !

وحیدی گفت...

ظن ! نه ضن :))

منجوق گفت...

مسلما من و شما نمی تونیم حکم قضایی بدیم. اگر هم بدیم اجرا نمی شه. نباید هم اجرا بشه. اما تهمت زدن خودش یک "عمله" که علی الاصول می تونه پیگرد قانونی داشته باشه. برخی "تهمت زدن" را دایره "آزادی بیان" می آورند. در صورتی که "تهمت زدن" نه از نظر حقوقی ونه از نظر شرعی و نه از نظر فلسفی در دایره "آزادی بیان" قرار نمی گیره.

منجوق گفت...

البته که این محیط غیر رسمیه و هر که هرچی دلش می خواد می تونه بگه اما درست و اخلاقی نیست که بدون اطلاع در مورد یکی چنین اتهام بزرگی (سهل انگاری در رسیدگی به مریض) بزنیم. این سوء استفاده از آزادیه. این کارها زیاد بشه, زندگی غیر قابل تحمل می شه و ملت دنبال یک دیکتاتور می گردند تا بیاد و آزادی را از آنها بگیره و آرامش را بر گردونه. این اتفاق چند مرتبه در تاریخ معاصر ما افتاده.

منجوق گفت...

محیط وبلاگ جاییه برای تمرین آزادی بیان. جاییه برای یاد گرفتن حدود ثغور آن چه که می تونیم بگیم و نمی تونیم بگیم. من روی این موضوع حساسم.

منجوق گفت...

اگر ظن و گمان های خود را که نوعی اتهام هستند بیان کنیم ممکنه یکی دیگه بره و با یک کلاغ چهل کلاغ جایه دیگه نقل کنه و حرف بچرخه و برسه به گوش آن پدر و مادر داغدیده. یکی ممکنه که بگه به من چه! من فقط ظن خودم رو گفتم. تاکید هم کردم که فقط حدس و گمان خودم را بیان می کنم. تقصیرآنهاست که حرف من را اشتباهی نقل کردند. اما به نظر من این یک نگاه غیر مسئولانه است! کسی که در یک جای عمومی نظر می ده باید مواظب باشه که چنین تاثیراتی در پی نداشته باشه.

منجوق گفت...

کسی را در مظان اتهام قرار دادن کار کوچکی نیست. از بدبختی های مملکت ما اینه که این کار ساده و کوچک فرض می شه. یکی از مزایای افراد سنتی مذهبی ومتشرع اینه که به توصیه قرآن این کار را کوچک نمی گیرند و از این که به راحتی کسی را در مظان اتهام قرار دهند ابا دارند. البته منظور من مذهبی های اصیل بود نه برخی که تظاهر به مذهب می کنند.

این باعث می شه آدم راحت تر به اونا اعتماد کنه. به علاوه بیخودی هم برای خودشان دشمن درست نمی کنند. در نتیجه عموما آدم های موفقی در اجتماع هستند.

وحیدی گفت...

عبارت "شاید هم همه زاییده ذهن منه !نمی دونم!" در انتهای استیتمنت ! من خواننده رو در هاله ای از ایهام فرو می بره ! اما منظورم سهل انگاری پزشکی نبود! بی تفاوتی عده ای بود که مثل من شما سیویلین هستن ! اگر کسی بگه خوب به کی گزارش می دادن ! خوب انقدر جریده و سایت رسمی تو این مملکت هست که منتظر یک آتو !اند از جناح مقابل ! حتی در همون شرایط حساسم حاضربودند کار کنن رو تیتر یک .مشکل اینجاست که خیلی ها مسولیت شونو تنها در دایره اداری تعریف شده می دونن البته ایکاش همونو حداقل پذیرا باشن.امیدوارم این گرد غبار زودتر بخابه !همه به قانون برگردن !در ضمن یادآوری اخلاقی تون رو کاملا می پذیرم.ممنون!

هوشنگ گفت...

روزنامه‌نگاران را نمی‌توان مسوول خطای یک یا چند روزنامه‌گار کرد. آیا شما حاضری بپذیری فیزیکدان‌ها بمب اتمی درست کردند و دادند دست چند سیاستمدار قدرتپرست و داغ ننگ کاربرد آن را به گردن بگیری. گمان نمی‌کنم. چون نه گفته شما در باره روزنامه‌نگاران درست است و نه این گزاره‌ که نوشتم در باره فیزیکدانان.
درست آن است که مشخص گفته شود و یک صنف مسسوول خطای یک یا چند نفر نباشد. و اگر نمی‌توان مشخص سخن گفت خاموشی بهتر از متهم کردن جمعی و همگانی یک صنف است. صنف ماستفروش هم مسوول ماست ترشی که به شما داده‌اند نیست مغازه‌ای که ماست ترش به شما فروخته مسوول آن است. و بی شک شما مغازه‌ای را که از آن ماست ترش خریده‌ای می‌شناسی.

ناشناس گفت...

خانم دکتر منجوق
اولا اگر کسی میگوید پزشک کهریزک منظورش این نیست که این فرد گماشته ی حکومت است، بطور خلاصه منظور کسیست که در کهریزک مجروحان را تیمار میکرده.
دوم اینکه به نظر من شما تنها یک فیزیکدان هستید. ولی خودتان فکر میکنید باید در مورد هر چیزی نظرات انتفادی بی نظیر خودتان را بیان کنید.
آزادی بیان برای شما شعریست مه خودتان را تبلیغ کنید. کاری که جدیدا بسیار مد شده.
(ماجرای محمد جواد لاریجانی به عنوان مثال)
یا در امور سیاست دخالت نکنید و یا خود سانسوری نکنید.

chapkook گفت...

سلام منجوق جان
حسابي دلمون براتون تنگ شده:)
منجوق بحثت به نظرم ايراد‌هاي اساسي داره. اول اينكه تو نگفتي بعد از پيشنهاد خانواده پوراندرجاني چند روزنامه و كدام طيف روزنامه‌ها و با چه نيتي از عبارت پزشك كهريزك استفاده كرده‌اند. چند درصد از روزنامه‌ها واژه‌هاي مورد پسند خانواده پوراندرجاني رو استفاده كردند. من جزء خانواده روزنامه نويس‌ها نيستم اما از طرف روزنامه نگار‌ها :) اينجا ادعا مي‌كنم پست تو تهمت به يك صنفه. تو تلويحا اين صنف رو متهم به سوء استفاده از حوادث كردي.
مسئله بعدي بحث ادبياته. من خودم رو جاي روزنامه نگاري مي‌گذارم كه قراره يك تيتر پنج كلمه‌اي در مورد مرگ مشكوك يك پزشك بنويسه. به غير پزشك كهريزك پيشنهاد بده چه عبارت كوتاهي قرار بديم كه تاثيرگذاري مورد نظر روزنامه رو داشته باشه. مثلا اگر اسم رو بنويسيم دليل نداره خواننده سرسري روزنامه سر خبر مرگ يا قتل يك پزشك بايسته اما وجود كلمه‌اي مثل كهريزك اين تاثيرگذاري رو داره. از طرف ديگه چسبوندن كهريزك به پزشك دقيق‌ترين شيوه بيان ممكنه. پزشك كهريزك يعني پزشكي كه در كهريزك مستقر بوده. اين عبارت معني ديگه‌اي نمي‌ده. مثل تركيب پزشك اورژانس يا پزشك بيمارستان جم. من دو قيد مكاني رو اينجا مثال زدم.
سوم اينكه اعمال سليقه مخاطبين روزنامه چقدر جنبه حقوقي و قانوني داره؟ اين مسئله ربطي به بحث آزادي نداره. روزنامه‌ها با انتخاب شيوه بيان طيف مخاطب خودشون رو تعريف مي‌كنند و تا زماني كه شيوه بيانشون واقعيت رو ( و نه حقيقت رو) تحريف نكرده باشه مجازه حرفش رو بزنه. فكر مي‌كنم استدلالت در هيچ دادگاهي روزنامه‌اي رو كه عبارت پزشك كهريزك رو بكار برده محكوم نمي‌كنه.

منجوق گفت...

چپ کوک جان,
البته که محکوم نمی کنه. بحث محکوم کردن در دادگاه نیست.
بحث خواهش پدر ومادری دادغدیده است و بی توجهی روزنامه نگاران به آن.

من در مورد این ماجرا تحقیق نکردم و همه اخبار آن را دنبال نکردم، با این حال می دانستم پدر و مادر آن دکتر چنین خواسته ای دارند. یک روزنامه نگار که به خود اجازه می دهد چنین متنی را بنویسد وظیفه داردکه اخبار مربوطه را دنبال کرده باشد. اگر او و همکارانش هیچ کدام نمی دانستند
که پدر پوراندرجانی چنین درخواستی داشته جای تاسف است. اگر هم می دانستند و باز هم بی توجهی کرده اند باز هم جای تاسف است.


من معتقدم این اشتباه سهوی یک روزنامه نگار نیست. بروز ذهنیت این صنف است که خود را حق مطلق می پندارند چون که (1) تریبون دست آنهاست (2) در حق آنها ظلم شده (3) برای آزادی مبارزه کرده اند و هزینه پرداخته اند. (خصوصیات به طرز وحشتناکی اشتراک دارد با خصوصیات صنفی دیگر که در اوایل دهه پنجاه (1) تریبون سنتی دست آنان بود (2) در حق آنان (به زعم خودشان) ظلم شده بود (3) برای آن چه که برایشان ارزش داشت مبارزه کردند و هزینه دادند...

آدم عاقل نباید از یک سوراخ دوبار گزیده شود. مارگزیده از ریسمان سیاه و سفید می ترسد.

این
خصوصیات باعث می شود اهمیتی به داغ دل آن پدر ندهند.
از نظر آنها این مسایل کوچک تر از آن است که بخواهند درباره اش فکر کنند و تیتری بیابند که آن پیرمرد را نیازارد. آن قدر برایشان مسئله اهمیت ندارد که فونتی کوچک تر انتخاب کنند و تیتر را طولانی تر کنند.

منجوق گفت...

ناشناس محترم

شیفته شجاعت بی نظیر شما شدم. بارک الله!

منجوق گفت...

این جمله من بود:

"باز هم متاسفانه بعضی از ژورنالیست ها بر می دارند و تیتر می زنند:"پزشک کهریزک"!"

امیدوارم لازم نباشد توضیح دهم "بعضی از" با "همه" تفاوت معنایی دارد.

منجوق گفت...

"اولا اگر کسی میگوید پزشک کهریزک منظورش این نیست که این فرد گماشته ی حکومت است، بطور خلاصه منظور کسیست که در کهریزک مجروحان را تیمار میکرده.
"

شیوه منطق محکم شما هم شدم. خوب است برای پدر و مادر دکتر پوراندرجانی هم کلاس منطق بگذارید تا دیگر خواهش های غیر منطقی نکنند.

ناشناس گفت...

من که ادعایی ندارم، اگر داشتم ناشناس نظر نمی دادم. این چه طرز جواب دادنه؟
بعد من با پدر و مادر ایشون چه کار دارم. من در وبلاگ شما نظر دادم و با شما کار دارم.
شما برای اینکه اصل مطلب گم شود چه ترفند هایی میزنی!
اصل مطلب " شما شغلتان فیزیک است در مورد خیلی چیزها راه و چاه یاد ملت میدهید خوب بدهید، به من چه! اما دیگه معلم آزادی بیان نشوید."
چرا کسایی که تو یک رشته نسبتا موفقند فکر میکنند میتونند در مورد همه چیز اظهار نظر کنند.
البته با این طرز جواب دادن میشه حدس زد جوابهای بعدی شما چیه.

وحيدي گفت...
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
منجوق گفت...

من حرف دل آن پدر ومادر را نوشته بودم نه نظر و برداشت خودم را از آن تیتر

ستاره گفت...

در کشوری که بار جمهوری را بر دوش میکشد هر انسانی حق دارد با هر سطح دانشی در مورد رویدادها و وقایع اظهار نظر کند و اگر خاموش بماند و از افکار خویش نگوید حقی بر گردن اوست.بماند که این موضوع نه به سیاست مربوط بود نه به رجال سیاسی فقط اظهار تاسف در مورد نادیده گرفتن اعتراض خانواده ای داغدیده بود و انتقادی بر روزنامه نگارانی که در این مورد غفلت کردند.
برای اینکه در مورد این متن کاستی پیش نیاید و اگر در حوصله شما است خوب است در فرصتی مناسب در باب توهم در مطبوعات هم بحثی بگذارید که در سال 88 به حد اعلای خود کشیده شد تا شاید متخصصی پیدا شد و به ما فهماند که تاثیرات مثبت ان چه بود....