خوراكي جالب كرمان كه در يادداشت قبلي به آن اشاره كردم يك نوع پودر است كه به آن قاووت مي گويند. قاووت در طعم هاي مختلف( پسته اي، نارگيلي، كنجدي و...) تهيه مي شود. مادرهاي كرماني ورفسنجاني براي بچه هاي دانشجويشان از اين خوراكي ها درست مي گيرند تا قوت بگيرند. در محاوره قاووت را قوّتو هم مي نامند. چند بسته قاووت تهيه كرديم و سوغاتي آورديم. باباي شاهين گفت از اين ها در اردبيل هم درست مي كنند. ( پدر ومادر شاهين اردبيلي هستند اما خود او در كرج بزرگ شده.)
شاهين مي گفت قاووت بايد كلمه ي تركي باشد (مثل خيلي ديگر از واژه ها در آنها "ق" هست.)
لغت نامه ي دهخدا را نگاه كردم و ديدم دهخدا هم تاييد مي كند كه قاووت كلمه ي تركي است. اما من تا به حال قاووت نخورده بودم. خوراكي خيلي باحال و خوشمزه اي است.
تا یادم نرفته بگویم که نوقاي تبريز را در ايتاليا هم تهيه مي كنند. انگلیسی آن Nougatاست. در ویکی پدیای انگلیسی در بحث انواع نوقا در کشورهای مختلف دنیا به نوقای تبریز با عبارات زیر اشاره شده:
A special kind of Gaz is referred to as Nogha
in Persian derived from the word Nougat and made mainly in the Turkish regions of Iran. Nogha is almost exclusively made with walnuts instead of pistachios and almonds which are usual for other types of Gaz. The making of Nogha is very much the same as any other Gaz. The difference is that Nogha is usually spread between two very thin layers of wafers and cut into 10x5x5cm sections which are larger than ordinary Gaz cubes
دستشان درد نکته که به نوقای ما هم اشاره کرده اند اما اگر من جای قناد های تبریز بودم نهضت تصحیح ویکی پدیای انگلیسی راه می انداختم ! اگر قول نداده بودم يك فصل از يك كتاب براي انتشاراتي Novaتا آخر ژانويه بنويسم خودم آستين بالا مي زدم.
(دو عكس پاييني از مقبره ي شاه نعمت الله ولي در ماهان است.)
شاهين مي گفت قاووت بايد كلمه ي تركي باشد (مثل خيلي ديگر از واژه ها در آنها "ق" هست.)
لغت نامه ي دهخدا را نگاه كردم و ديدم دهخدا هم تاييد مي كند كه قاووت كلمه ي تركي است. اما من تا به حال قاووت نخورده بودم. خوراكي خيلي باحال و خوشمزه اي است.
تا یادم نرفته بگویم که نوقاي تبريز را در ايتاليا هم تهيه مي كنند. انگلیسی آن Nougatاست. در ویکی پدیای انگلیسی در بحث انواع نوقا در کشورهای مختلف دنیا به نوقای تبریز با عبارات زیر اشاره شده:
A special kind of Gaz is referred to as Nogha
in Persian derived from the word Nougat and made mainly in the Turkish regions of Iran. Nogha is almost exclusively made with walnuts instead of pistachios and almonds which are usual for other types of Gaz. The making of Nogha is very much the same as any other Gaz. The difference is that Nogha is usually spread between two very thin layers of wafers and cut into 10x5x5cm sections which are larger than ordinary Gaz cubes
دستشان درد نکته که به نوقای ما هم اشاره کرده اند اما اگر من جای قناد های تبریز بودم نهضت تصحیح ویکی پدیای انگلیسی راه می انداختم ! اگر قول نداده بودم يك فصل از يك كتاب براي انتشاراتي Novaتا آخر ژانويه بنويسم خودم آستين بالا مي زدم.
(دو عكس پاييني از مقبره ي شاه نعمت الله ولي در ماهان است.)
پي نوشت
يك دسري هست به نام پاولوا كه استراليايي ها و نيوزلندي ها سرش دعوا دارند. اين مي گه ما اختراعش كرديم اون مي گه ما.
اين چيزها به جاي خودش مهمه. بيشتر براي جذب توريست. جذب توريست يعني اقتصاد بهتر و بيكاري كمتر.
يك دسري هست به نام پاولوا كه استراليايي ها و نيوزلندي ها سرش دعوا دارند. اين مي گه ما اختراعش كرديم اون مي گه ما.
اين چيزها به جاي خودش مهمه. بيشتر براي جذب توريست. جذب توريست يعني اقتصاد بهتر و بيكاري كمتر.
۱۷ نظر:
اصولا هر كلمهاي كه در فارسي با "ق" شروع شده باشد مأخوذ از تركي است يا عربي:
http://anayurdumla.blogspot.com/2008/07/from-turkic-q-to-persian-gaffe-turkce-q.html
قاووت هم همان قوووت (Qovut) خودمان است.
ويكي پدياي انگليسي ادعا مي كنه نوقا از همان nougat مي آيد كه آن هم كلمه اي اروپايي است:
The word nougat comes from Occitan pan nogat (Occitan pronunciation: [panuˈɣat]), which means nutbread.
توضيح در مورد زبان Occitan:
http://en.wikipedia.org/wiki/Occitan_language
اين توضيح درسته؟! به نظرم مي آيد كه اين شيريني مال اين ورها باشه و اروپايي ها از ما آن را ياد گرفته باشند. كسي اطلاع دقيق تري داره.
يك دسري هست به نام پاولوا كه استراليايي ها و نيوزلندي ها سرش دعوا دارند. اين مي گه ما اختراعش كرديم اون مي گه ما:
http://www.inmamaskitchen.com/FOOD_IS_ART/reference/Pavlova.html
اين چيزها به جاي خودش مهمه. بيشتر براي جذب توريست. جذب توريست يعني اقتصاد بهتر و بيكاري كمتر.
من در مورد زبان بحث مي كنم وگرنه دعواهاي اينطوري زياده. ولي در مورد بديهياتي هم مثل قوووت و دولمه و قيمه و قورمه و ... هم وجود دارند كه معني كاملا مشخص و كاربردي تركي دارند. معمولا به دليل عدم شناخت و اطلاع از فرهنگ و زبانها باعث ادعاهاي بي موردي مي شود. در مورد نوقا حرف شما درست است ولي انگليسي ها كلمه يوقورت(ماست) و قوروت(كشك) ما را دقيقا از ما تركها گرفتهاند:
Yogurt ~ Yuqurt
Curd ~ Qurud
يك همكار داريم در دانشگاه بغاز ايچي استانبول كه خيلي آدم بانمكيه. اون تعريف مي كرد كه يوناني ها به دلمه مي گويند "دلماتِس" و اصرار هم دارند كه كلمه ي اصيل يوناني است. وقتي بهشون مي گويند بابا اين از مصدر "دلدورماخ" به معناي پركردن است قبول نمي كنند. مثل پدر عروس در فيلم my big fat greek weddingبرمي گردند و مي گويند:
Greek invented Dolma-tes!
اين هم بحث زبانه. ويكي پديا ادعا مي كنه. ريشه ي كلمه نوقا اروپايي است. شك دارم اين ادعا درست باشه. نمي دانم! شايد هم درست باشه من زبان شناس نيستم.
يك وقت يك چيزي ادعا مي كنيم بعد همان طوري كه ما به يوناني ها سر "دلماتس" مي خنديم آنها هم به ما مي خندند.
چرا کیفیت عکسها اینقدر پایین است؟ با موبایل عکس گرفتهاید؟
عكاس ناشي بود
در مورد «ق»: اینکه در زبانی از قدیم حرف صامتی معادل «ق» باشد یا نباشد چیزی راجع به ریشهٔ یک کلمهٔ قافدار نمیگوید. در فارسی میانه حرف صامت جدایی برای «ق» وجود نداشت، اما «ک» فارسی تلفظی بین «ک» و «ق» عربی داشت. برای همین هم در متون عربی اوایل اسلام، در بسیاری از کلمات فارسی، «ک» فارسی را به «ق» برمیگرداندند (و این به متون فارسی بعدی هم سرایت کرد). نمونهٔ این را در قابوس (کاووس)، قباد (کواد)، بیدق (پیادک=پیاده)، ... میتوان دید. این خاص فارسی نیست. در یونانی هم حرفی معادل ق و غ و ط نیست. اما در برگردان عربی بسیاری کلمات یونانی ق و غ و ط پیدا میشود و این در متون فارسی هم هست: سقراط، بقراط، مغناطیس، موسیقی، بوطیقا (پوئتیکا=شعر)، ....
در مورد نوقا، ظاهراً ریشهاش در اصل به لاتین عامیانه می رسد:
http://www.etymonline.com/index.php?term=nougat
ریشه معنیاش هم کیک بادامدار/جوزدار است.
ممنون ياور عزيز
اما تا جايي كه من مي دانم ايتاليايي ها در قرون وسطي از طريق عرب ها كه قسمت هاي جنوبي و سيسيل را گرفته بودند با بادام آشنا شدند.
در سيسيل مارچيپان و حريره ي بادام كه هر دو فرآورده ي بادام هستند خيلي مرسوم هستند. اما خودشان مي گويند از عرب ها آموخته اند. اين را من جايي نخوانده ام. دوستان ايتاليايي مختلفم چندين بار گفته اند.
اگر اين درست باشد ظن من براي وطني بودن نوقا تقويت مي شود. البته تحقيق جامع تر و علمي تر براي اثبات لازم است.
عزيزي مي گفت در مكزيك هم چيزي مثل قاووت دارند اما با آرد ذرت
در مورد نوقا، تا جایی که به ریشهٔ لاتین آن کلمه مربوط میشود، به جوز ربط دارد (که کلی است و میتواند در اصل شامل گردو و جوزهای دیگر هم بشود).
ياور عزيز
يك كاري مي كنيد بعد از بازنشستگي برگردم تبريز يك كافه قنادي بزنم و همه ي شيريني ها و تنقلاتش را هم خودم اختراع كنم. چرا كه نه؟! يك عكاس ارمني-تركيه اي هست به نام آرا كه در كار عكاسي كارش در سطح جهاني بوده. بعد از بازنشستگي در گالاتا سرا ي استانبول (منظورم محله است نه قطعا تيم فوتبال!) كافه زده. همه چيز در
كافه اش تك و ابتكاريه:
http://www.whatsonwhen.com/sisp/?fx=event&event_id=187107
دلمه در فرهنگ دهخدا:http://www.loghatnaameh.com/dehkhodaworddetail-8e0008bfc89347dea44a394c1016bd18-fa.html
دلمه . [ دُ م َ / م ِ ] (ترکی ، اِ) از کلمه ٔ ترکی دُلمَق به معنی پر شدن ، و یا از دولدرمق ، به معنی پرکردن . (یادداشت مرحوم دهخدا). یک نوع طعام از برگ رز یا کلم برگ و یا بادنجان و خیار و فلفل سبز (بی بو) و جز آن که از گوشت قیمه کرده آنها را آکنده باشند سازند. (ناظم الاطباء). به ترکی هر چیزی را که از برنج و قیمه پر کنند مانند برگ انگور و بادنجان و پیاز و غیره . (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی ). برنج و گوشت و لپه ٔ پخته که در میان برگ مو پیچند و چاشنی ترش و شیرین زنند. آکنده و انباشته از قیمه و برنج پخته و جز آن در میان برگ مو و بادنجان و طماطه . طعامی ازبرنج و گوشت و لپه و چاشنی شکر و سرکه در میان برگ مو یا برگ کلم و جز آن نهند به اندازه ٔ لقمه ای . طعامی که از برگ رز محشو به قیمه ٔ ریزه ٔ گوشت و لپه و برنج پخته کنند. (یادداشت مرحوم دهخدا). طعامی است که مواد آنرا برنج و گوشت قیمه کرده و لپه و سبزی (سبزی دلمه ) تشکیل می دهد که این مواد را گاهی پس از نیم پزکردن و گاهی بصورت خام داخل برگ گیاهانی چون مو و کلم و یا داخل پوست تره بار (پس از بیرون آوردن مغز آنها) چون خیار و بادنجان و کدو و فلفل سبز و غیره می کنند و می پزند و چاشنی آنرا گاهی از مواد ترش چون آب لیمو و گاه ترش و شیرین چون سرکه و شکر و یا سرکه و شیره و غیره انتخاب میکنند. انواع دلمه را بنام برگ یا پوستی که مواد را در آن آکنده اند خوانند چون ، دلمه ٔ بادنجان ، دلمه ٔ برگ (برگ مو یا رز) دلمه ٔ برگ کلم ، دلمه ٔ پیاز، دلمه ٔ خیار، دلمه ٔ فلفل سبز، دلمه ٔ کدو، دلمه ٔ گوجه فرنگی ، دلمه ٔ طماطه و غیره ... || زر و سیم در کیسه های خرد یا کاغذ که در عروسیها به مهمانان دهند. نقود طلا که داماد به محفلیان عروس دهد. مسکوک زر پیچده در پاکت یا کاغذی که در عروسیها به میهمانان دهند. نقدی که در پاکتی خرد یا کاغذی پیچیده بصورت دلمه ٔ برگ به محفلیان دهند در عروسیها. مسکوکهای زر در کاغذ پیچیده که کسان داماد به هر یک از مدعوین مجلس عروسی دهند. مسکوک زر که به مدعوین عروسی دهند پیچیده در کاغذی . زری که اولیای داماد به مهمانان در کاغذی دهند. || زری که شاهان بروز عید به چاکران دهند. (یادداشت مرحوم دهخدا
همين حالا كه ما در مورد غذا و نام ها يشان حرف مي زنيم و شوخي مي كنيم حدود يك هفتم مردم دنيا يعني 7 ميليارد نفر از بي غذايي و كم غذايي رنج مي برند. در كويز زير شركت كنيد تا هم معلومات خود را افزايش دهيد، هم در آمار تعداد ايراني ها ي شركت كننده بالا رود (اين هم يك نوع آبرو خريدن براي ايران است) و هم بي آن كه خرجي از جيب خود كرده باشيد عاملي باشيد تا غذايي گرم نصيب يك كودك شود:
http://gifts.wfp.org/quiz/
(اين سايت را هم يكي از خوانندگان منجوق به من معرفي كرد.)
انگار «دلدورماخ» كه من بالا نوشتم هم اشتباهه. «دلدورماق» درسته. مگه نه؟!
ارسال یک نظر