چند وقت پيش در آرشيو يك مقاله در مورد نوترينو هاي خورشيدي منتشر شد كه ادعاي خيلي غريبي مي كرد. از اين تيپ مقالات هر از گاهي ظاهر مي شود: عموما از كشورهاي اروپاي شرقي. امانويسنده ي اين يكي صاف از ناف استنفورد و اسلك بود. فيزيكپيشه اي جاافتاده و خوشنام و معتبر. به اسميرنف اي-ميلي فرستادم و پرسيدم آيا بهمان مقاله را ديده. جواب داد:« چندي پيش همچين مقاله اي را به پي-آر-ال فرستاده بود، يك مقدار محاسبه ي سرانگشتي كردم و ديدم ادعا نمي تواند درست باشد. ديگه مقاله را به داور هم نفرستادم و ردش كردم.» (اسميرنف ويراستار پي-آر-ال هست.)
چند مدت گذشت.
داشتم همين سايت symmetry breakingرا كه محصول مشترك آزمايشگاه فرمي و اسلك است مطالعه مي كردم. ديدم در اين سايت با همان فيزيكپيشه در مورد آن مقاله و ايده اش مصاحبه كرده اند. مصاحبه طوري بود كه انگار اين ايده ي ناپخته و ناآزموده و نادرست، كشف بزرگ قرن است! چنان توي ذوقم خورد كه تا مدت ها به آن سايت سر نزدم (البته آن قدر هم قهر نكردم كه لينك سايت را از وبلاگم بر دارم). ببينيد! اين سايت را عموما كارمنداني اداره مي كنند كه اطلاعات متوسطي از فيزيك دارند. گمان مي كنم مدرك دكتري گرفته اند اما كار آكادميك نداشته اند و به عنوان كارمند استخدام شده اند. وقتي فيزيكپيشه ي پيشكسوت مي خواهد مصاحبه كند طبعا اينان با او چون و چراي علمي نمي كنند. چون و چراي علمي از كسي توي كلاس خودش-مانند اسميرنف بر مي آيد نه گردانندگان سايت symmetry breaking. به اين گردانندگان خرده اي نمي توان گرفت. آنها كار خود را خوب انجام مي دهند. ايراد به آن فيزيكپيشه ي جا افتاده است كه وقتي نمي تواند از ايده ي خود در مقابل انتقادات همتايان خود دفاع كند مسئله را به رسانه اي مانند symmetry breakingمي كشاند.
اين رفتار غير علمي (ترويج ايده هاي ناپخته و رد شده ي علمي در رسانه هاي نسبتا عمومي) از قبل از ظهور وبلاگستان هاي علمي هم ديده مي شد. اما با رشد وبلاگستان اين رفتار مي تواند رشد سرطاني كند. خيلي وسوسه انگيز است كه يك پژوهشگر كه وبلاگ پرخواننده ي علمي دارد بحث و جدل خود را با داور و ويراستار مجله به وبلاگستان بكشاند!
من شخصا تنها در مورد حاشيه هاي با مزه مقالاتم اينجا صحبت مي كنم. تازه در همان مورد هم اول صبر مي كنم تا مقاله در مجله چاپ شود آن گاه در باره اش مي نويسم. مثل اين مورد كه اول پاييز امسال نوشتم.
۱۱ نظر:
ایراد میتواند از پیارال و داوران و ویرایشگران آن هم باشد. اسمیرنوف هم میتواند اشتباه کرده باشد. دلیلی نیست که داوران بر اساس معیارهای علمی رفتار کرده باشند. اگر بر اساس معیارهای علمی رفتار میکنند و بر رفتار خود اطمینان دارند اجازه دهند نویسندگان داوریهای داوریی آنها را به نوشتهی خود سنجاق کنند. نیازی نیست نام داور یا ویرایشگر عیان شود. اما اجازه دهند نویسندهی که باور دارد نوشتهاش درست داوری نشده است حتی اگر اشتباه میکند با عیان کردن نوشتههای داوران آبروی خود را بیشتر ببرد. داوران از پشت حصار قدرت ولایی ناشناخته تا حدودی بیرون آیند
سلام.سوال تقریبا بی ربط.درجه بندی مجلات در شاخه فیزیک انرژی بالا به چه صورت هست؟ منظورم در مورد اعتبار مجله بر اساس ارزش چاپ مقاله در آن هست. داور یه مجله بودن چه مزایایی داره؟ آیا نفع مادی هم داره؟ برای داور شدن چه معیارهایی لازم هست؟
من به اين درجه بندي ها خيلي اهميت نمي دم. ولي معتبرترين همين پي-آر-ال است كه محدوديت 4-صفحه اي دارد. بعد JHEPو prdو nuclear phys Bو Phys lett Bهستند.
داوري مجله نفع مادي آن چناني ندارد. JHEP علي الاصول براي داوري هر مقاله 30 يورو مي دهد اما من چند تايي برايش مقاله داوري كرده ام اما از پول خبري نشده! راستش من هم پيگيري نكردم. اگر مي كردم شايد پول را مي دادند.
مجلات APSهر از گاهي به كساني كه برايشان زياد مقاله داوري مي كنند مي گويد يك مجله مروري انتخاب كن تا برايت بفرستيم. شاهين چند تا ريويو آرتيكل تا به حال اين جوري گرفته.
داورها را ويراستاران انتخاب مي كنند. شخصي را انتخاب مي كنند كه در آن زمينه شناخت و تبحر داشته باشد.
داوري مجله در واقع بخشي از community serviceاست كه ما مي دهيم. هر چند آگاهيم كه نفع مستقيم چنداني ندارد و كاري است وقتگير و مشكل اما به اين آگاهي و درك رسيده ايم كه براي پيشرفت جامعه ي فيزيك بايد يك مقدار وقت و انرژي به اين شكل بگذاريم. قضيه همان اصل "كاشته اند خورده ايم بكاريم تا بخورند" هست. وقتي اسميرنف به عنوان ويراستار از من مي خواهد مقاله اي را داوري كنم، چه طور مي توانم بگويم نه؟!
Thank you for your reply.
قاسم نکته ی جالبی مطرح کرده که قبلا هم نظیرشو گفته بود.
حالا من میگم اولا به استناد امار متوسط کسانی که یه نگاهی به یه مقاله می اندازن زیر ۷ نفره (۱ ادیتور-۲ داور-۴ تا ارجاع دهنده) البته بحث توش زیاده می تونین ایراد بگیرین که ۴ تا مقاله ارجاع دادن نه نفر که ممکنه بیشتر باشه ولی بعیده همون یه نفر ار هر مقاله هم درست مقاله ی ارجاع داده شده رو خونده باشه. نتیجه: اصلا مقاله ها در اکثریت بالا بی خودین. این چاپ کردن و پیرریویو هم تازه اول داستانه یه کار خوب کلی راه داره تا خودشو نشون بده.
ثانیا خود شخص اجانب هم از این دغدغه ها زیاد دارن:
http://www.nature.com/nature/peerreview/debate/
اونا هم می دونن که این پیرریویوی کلاسیک که از اواسط قرن ۲۰ دیگه جا افتاده ایده ال نیست.
ثالثا قاسم جان شما چرا یه حالت دیگه رو نمی گی گه کاری غلط و یا الکی توسط داور قبول می شه که الا ماشاالله کم هم نیست اینو چیکارش کنیم.
همینجوریش اقایان در شریف که از بعضیشون در این بلاگ به نیکی یاد شده جک درست می کنن با سابمیت مقاله به نیچر همین مونده که راه پررو بازی هم یاد بگیرن که ای داور یا ادیتور نیچر فلانه و بلد نیست و از این حرفها
اما حرف آخر داور کیه دشمن! بابا خود جامعه فیزیکه دیگه از مریخ که ادم برا داوری نمیارن. ایراد زیاده ولی اگه همه مثه منجوق در داوری هم به اندازه ی چیزای دیگه علمی عمل کرده و وقت بذارن کمکم این سیستم به ایده ال شما هم می رسه
در رشته ي ما داوري خيلي جديه. من تنها نيستم كه داوري را جدي مي گيرم. كساني كه مقالات مرا داوري مي كنند هم آدم هاي جدي اي هستند و عموما انتقادات بجا مي كنند. چند بار شده كه بعد از دريافت گزارش داور مقاله را ويرايش كردم و بعد از داور به خاطر نظرات خوب و سازنده اش تشكر كرده ام. از داورها زياد چيز ياد گرفته ام.
وقتي ويراستار آدم جدي اي مانند اسميرنف باشه داور ها هم به دنبال او جدي مي شوند
منجوق برایم مهم است مرحمت کرده جواب بده بی ربطیش را هم بگذار پای آشفتگی ذهنیم که موضوع جدید دیگری را پس میزند: زندگی جاویدان را ترجیح میدهی تا آخرین نسل بشر یا عدم؟مهم است منجوق خیلی برایم مهم است شاید پاسخش برایت دشوار یاشخصی باشد درک میکنم فقط اگر توانستی پاسخی بدهی دریغ نکن استاد!
نمي دانم منظورت از اين سئوال عجيب چي بود اما باشه جوابي مي دهم:
انتخاب بين زندگي جاويدان وعدم دست من نيست.
دغدغه ي من دايره اي از موضوعات هستند كه در آن اختيار براي تغيير و تاثير گذاري دارم.
تا وقتي كه عمر باقي باشد همين كار را ادامه خواهم داد.
«چون عمر بسر رسد چه بغداد و چه بلخ// پیمانه که پـر شود چه شیرین و چه تلخ// می نوش که بعد از من و تو، ماه بسی// از سـَلخ بهغـُره آید، از غره بهسلخ»
«تا کی غـم آن خورم که دارم یا نه// وین عمر بهخوشدلی گذارم یا نه// پر کن قدح باده که معلومم نیست// کاین دم که فرو برم برآرم یا نه»
به ایلیا: با تجربهی فعلیام میگویم حتی وقتی کاری غلط در جایی چاپ میشود لازم نیست غلط بودن آن را درست کرد. این جور اشتباهات شما را با داورانی که آن نوشته را تایید کردهاند٫ نویسندگان آن مطلب و همچنین ویرایشگران درگیر میکند. وقت زیادی از شما میبرد. کثافتکاریهای دیگران را تمییز نکنید و وقت خود را با این کار هدر ندهید.
من که ادعا ندارم همهچیز را درست کنم. شما که نگران غلط چاپ شدن مسایل در جایی هستید و این نگرانیی شماست یه راه حل برای این موضوع بدهید که نیاز به ایثار فردی نداشته باشد. هر جایی که درستی چیزی نیاز به ایثار داشته باشد کلی چیزها میلنگد.
البته من قبول دارم که رسانه ای کردن کار درستی نیست اما از طرف دیگه هم مشکلاتی هست. مثلا در رشته ی من (آسترو و کیهان) من موردهای زیادی رو سراغ دارم که یک کار خیلی خوب مشاهده انجام شده بود ولی خب سنی که واسه ستاره های دیده شده تخمین می زد بیشتر از سن جهان بود. الان من که با مشاهده گر ها ارتباط دارم چندین مورد این طوری می شناسم که اصلا اجازه ندارن جیک بزنند. یا مثلا چند وقت پیش من خودم دنبال یه مدل تحولی برای یه نوع خوشه ی ستاره ای بودم... جدول نتایح کار که از شبیه سازی بر اساس اون مدل تیوری اومده بود از یه جایی قطع شده بود چون سن عالم دیگه بیشتر از اون نیست و من دقیقا بعدش رو می خواستم. گاهی ایده های نامتعارف همون اول بیرون انداخته می شند! این واقعا اسمش علم نیست.
درست مي گوييد مريم جان. اتفاقا آن موقع كه سر آن موضوع با آلكسي اي-ميل مبادله مي كردم آخر سر گفتم همه ي اينها درست اما ماجراي گاليله را كه ايده ي تاثير ماه بر جزر و مد را مسخره مي كرد فراموش نكنيم.
با اين حال باز هم رسانه اي كردن درست نيست. بايبد پوست كلفت بود و در همان جمع هاي علمي بر ايده ي خود پافشرد تا جايي كه صيقل بخورد و صورت قابل قبول در آيد.
ارسال یک نظر