در کامنت های یادداشت قبلی ام نوشتم که در بین مردم این حوزه ی فرهنگی، ذهنیت پیشرفت وجود ندارد. سنگاپوری ها با افتخار می گویند که هر روز که صبح از خواب بیدار می شوند به این فکر می کنند که چه کنند که قدمی به پیش باشد. قدمی به پیش در افزایش ثروت و در مورد افراد آکادمیک قدمی به پیش در جهت رشد علمی. این نوع نگرش در بین ما نه تنها وجود ندارد بلکه این گونه بودن را قبیح نيز می دانیم! با این حال وقتی نتیجه ی این ذهنیت سنگاپوری ها -که همانا پیشرفت سریع و پیوسته است-می بینیم حسرت می خوریم و می گوییم چه می شد ما هم مانند آنها می شدیم! دقت كنيد عرض كردم "اين حوزه ي فرهنگي"، نگفتم "ايران".
ذهنيت پيشرفت نه تنها در سنگاپور بلكه در بيشتر كشورهاي آن حوزه ي فرهنگي وجود دارد.
همان گونه که قبلا نوشتم من نسخه ی سنگاپور را برای ایران نمی پیچم. آن قدر تفاوت در فرهنگ و جهان بینی , دموگرافی و جغرافیا هست که نسخه ی آنها به درد ما نمی خورد. اما با نگاه کردن به آنها می توانیم خود را بهتر بشناسیم. می توانیم در خود ذهنیات و خصوصیاتی را که بدیهی می پنداشتیم باز نگریم.
در چند نوشته ی آینده به مشخصات ذهنیت پیشرفت و پسرفت خواهم پرداخت.
هدفم از این تحلیل کمک به ایجاد جزیره های "پیشرفت" در میان دریای پسرفتی است که پیرامون آنها را فرا گرفته است. شاید حتی نتوان نامشان را جزیره نهاد. قایق و یا حتی کرجی نجات شاید تعبیری درست تر باشد. به هر حال زیر-فرهنگ پیشرفت در بطن فرهنگ عمومی پسرفت غنیمتی است که باید برای حفظ و نگهداری و غنی تر ساختن آن کوشید. نكته ي ديگر آن كه براي اين كه جزيره ي پيشرفت در بين درياي پسرفت شكل گيرد همان جزيره هم بايد از همين آب و گل باشد. اگر از همين آب و گل نباشد درياي پيرامون با خشم بيشتري بر آن خروش مي آورد. بايد دقت كنيم كه ملزومات و شعارهاي فرهنگ پيشرفت را هم از دل همين فرهنگ عمومي برگيريم و برجسته كنيم و الا با مقاومت بيشتري رو به رو پايدار خواهيم شد.
۱۴ نظر:
من که فک میکنم خیلی بی انصافی بخواییم
فقط مردم رو برای بوجود اومدن این شرایط (به قول منجوق:ذهنیت پسرفت)متهم کنیم.خیلی از مردم ما تو چرخوندن زندگی روزمره شون موندن اونوقت توقع کنیم که چرا صب که بلند میشن دنبال افزایش ثروت نیستند؟یا اینکه اگه کسی بخواد تحصیلاتشو تو مقاطع بالا ادامه بده احتمالا باید قید ساده ترین امکانات زندیگ مث یه حقوق مکفی برای یه زندگی خیلی معمولیو بزنه...
اینکه ادما وقت اینو ندارن که بخوان با هم رقابت کنن. امید به زندگی تو سنگاپور 85 سال اما تو ایران...
منجوق هم اشاره کرد که نمیخواد نسخه ی سنگاپور برا ی ایران بپیچه و اصلا پیچیدنی نیست . خلاصه اینکه تنها مردم مقصر نیستند کار از جا های دیگه میلنگه.
من دنبال مقصر نمي گردم. اما خيلي وقت ها كه درگير يك كاري مي شوم مي بينم واقعا -ته ته ته دلشان - بيشتر مردم اين حوزه ي فرهنگي به هموني كه دارند راضي اند. نه آن كه گمان كنند شرايطشان كاملا خوبه و چيزي بهتر قابل تصور نيست اما ته ته ته دلشان بر اين باورند كه نمي ارزه آدم به خودش زحمت بهتر شدن اوضاع را بده.
من كاملا اين را درك مي كنم. خودم هم از خيلي جهات همين طوري هستم. مي دانم اضافه وزن دارم. مي دانم چند كيلو وزن كم كردن هم براي سلامتي ام بهتره و هم براي زيبايي و... دوست هم دارم لاغر بشوم. راهش را هم مي دانم كه چيست. اما ته ته ته دلم اينه كه به زحمتش نمي ارزه.
http://www.youtube.com/watch?v=97oTDANuZco&feature=player_embedded
shomam az ein kara mikonid?
شاهين در درس موجي كه در شريف داد از اين كار ها مي كرد.
n سال قبل
منجوق عزیز میدونم که به دنبال مقصر نمگیردید و واقفم به دلایلتون برای نوشتن این پست
اگه فقط مشکل مردم این بود که ته دلشون میگن که "به زحمتش نمی ارزه" میشد بعضی طرز فکر ها رو مد کرد(مث اینکه شما یه جایی تو وبلاگتون به دانشجویان جدید فزیک گفتید که درس خواندن و مد کنن تو کلاسشون و میدونمم که تو خیلی از کلاسا این کار انجام شد)
اما دلایل عمیق دیگری هم وجود داره که شاید بهتر باشه صرف نظر کنم از گفتنشون.
با سلام
اگه ممکنه ابتدا این حوزه فرهنگی رو مشخص کنیدوچه کسانی و کجاها هستند؟جغرافیایش چیه؟
شما گفتید که:""اما با نگاه کردن به آنها می توانیم خود را بهتر بشناسیم. می توانیم در خود ذهنیات و خصوصیاتی را که بدیهی می پنداشتیم باز نگریم.""
به نظر بنده اصلا ما نیاز نداریم که به آنها نگاه کنیم.برای مثال در حوزه فرهنگی ما آنقدر مکاتب و انسانهای مختلفی وجود دارند که برای پیشرفت مورد کفایت است.منتها باید برنامه ای را برگزینیم.پس مهمترین کار انتخاب برنامه و سپس عمل به آن است.به نظر بنده در ایران بهترین برنامه ها وجود دارد(شعار نمی دهم. حکومتی بحث نمی کنم. کلی عرض می کنم)با وجود مکاتب گوناگون ما می توانیم یکی از این ها را انتخاب کنیم و آن را اجرا کنیم.
مقصود این بود که ما نیاز به نگاه کردن به دیگران نداریم.
در پناه خدا
به نظر من برای پیشرفت ایران هرکس باید از خودش شروع کنه این دیگه ایران و سنگاپور و آمریکا نداریم اگر هرکس به وظایف خودش عمل کنه مطمئنا این روند یه روزی یه جایی جواب میده شاید الان اگه وضع این شکلی هست نسل های قبلی ما به حداقل وظایفشون عمل نکردند .
فكر كنم كه آن تفاوتي كه ميگوييد مهم است. اما به هر حال همه كشورهاي جهان سوم و ... يك سري مشتركات دارند. شايد اگر در عمق جامعه سنگاپور هم برويد، مشكلات رو دقيقتر و بهتر ببينيد.
يكي از دلايلي كه در ايران خيلي سخت است كه آدمها را تشويق به حركت مثبت كنيم، اين است كه ما با كشورهاي ديگر رابطه چنداني نداريم مثل سنگاپور كه توريست زياد ببينيم و ... شديم مثل يك جزيره كه پول مفت نفت به هر حال زنده امون نگه داشته است و ... خوب اين باعث ميشه هيچ وقت فكر نكنيم كه بيرون از جزيره هم دنيايي هست شايد بهتر و ... وقتي امكان مقايسه نباشه؛ معمولا حس حركت به جلو و ... هم كمتر به وجود مي آيد و ... اين يك نظريه روانشناسي هست من دقيق وارد نيستم اگر منبعش رو پيدا كردم لينكش را ميگذارم.
به نظرم بهتر است يك جستجويي در مورد اقتصاد و جامعه شناسي توسعه كنيد. ذهنيت خيلي خوبي به شما مي دهد براي ادامه چيزهايي كه در ذهن اتان هست و ميخواهيد بنويسيد.
مقایسه ی کامنت عطیه و لپتون-کوارک خیلی جالبه.
ایران مدینه فاضله که نیست توش هیچ مشکلی نداشته باشیم.
اتفاقا بزرگان علم و ادب پارسی هم ایرانیان رو به سفر و تجربه اندوزی دعوت کردنند و به هیچ وجه نمیتوانیم ادعا کنیم که بی نیازیم از ارتباط با مردم و اقوام مختلف.
باید واقع نگر باشیم.
به نظر من شما هم دارید اشتباهی "مشابه" افرادی که ثروت و پیشرفت علمی را قبح میدانند، می کنید: همین طور که این دو ذاتاً قبیح نیستند، هیچ لزومی هم ندارد که باعث "سعادت" یک جامعه بشه. کار "عاقلانه" این هست که افراد جامعه هر صبح برای رسیدن به سعادت تلاش کنند نه اینکه کورکورانه برای ثروت و پیشرفت علمی تلاش کنند و "هدف" رو گم کنند. ترویج نگرش مادی موجب سعادت یک جامعه نمی شه، همونطور که تقبیح اون برای بعضی شرایط اولیه این کارکرد رو نداره.
بحث جالبیه. با عطیه موافقم به خصوص اقتصاد و جامعه شناسی...
ً«مگه من چیم از فلانی کمتره»
این معنیش تو این حوزه ی فرهنگی یعنی اون شانس آورده پارتی داشته و هزارتا چیزه دیگه جز اینکه بابا من هم باید بیشتر تلاش کنم و اگه واقعا این کارو بکنم حتی اون پارتی و غیره هم نمی تونن جلومو بگیرن.
واقعیت اینه که ما خیلی وقتا بجای کارو و تلاش درگیره زیراب زنی و غر زدن و اصطکاک با هم می شیم که نتیجش چیزی جز تبدیل انرژی جامعه به یاس نیست و در همچین جوی کسی به پیشرفت فکر نمی کنه
ارسال یک نظر