دكتر عليمحمدي به آغوش خاك پاك ايران سپرده شد. البته مراسم خاكسپاري آن گونه نبود كه خانواده و عزيزانش مي خواستند. در هر صورت گذشت! مراسم خاكسپاري، مراسمي نمادين است براي اداي احترام به يك عزيز از دست رفته. ميليون ها ايراني و صدها فيزيكپيشه غير ايراني در گوشه وكنار دنيا از شنيدن اين خبر دردناك متاثر شدند و هر يك به شيوه خود از راه هاي دور و نزديك احترام خود را به دكتر عليمحمدي ادا كردند.
نمادها ارزشمندند اما آن چه كه ارزشي فراتر از يك مراسم نمادين دارد، الهام گرفتن از شجاعت و عزم و اراده پولادين دكتر عليمحمدي است. ادامه را ه هايي است كه دكتر عليمحمدي گشود! يا بهتر است بگويم جزو اولين كساني بود كه آن قدر شجاعت، شهامت و اراده داشت كه به امكان باز شدن اين راه ها فكر كند. در ميان اين راه ها، من مايلم روي دو مورد انگشت بگذارم.
راه اول همان شروع دوره دكتري در داخل بود. هنوز در آغاز اين راهيم! صد البته اكنون دانشگاه هاي بسياري در ايران همه ساله تعداد زيادي (بسي بيشتر از ظرفيتشان) دانشجوي دكتري فارغ التحصيل مي كنند. اما از نظر پيشبرد كيفيت در آغاز راهيم! نمي خواهم بگويم از نظر تربيت دانشجوي دكتر از زمان دكتر عليمحمدي تا كنون پيشرفتي صورت نگرفته. قطعا پيشرفت هايي بوده! اما نه آن قدر كه انتظار مي رود. من انتظار ندارم كه تصميم سازان و سياستگذاران ( و سياستگزاران) برنامه ريزي بهتري بكنند! از انتظاري كه مي دانم برآورده نمي شود چشم مي پوشم! اما انتظارمن از دانشجويان دكتري و فارغ التحصيلان جوان كه از صميم قلب به دكتر عليمحمدي ارزش و احترام قايلند، اين است كه راه دكتر عليمحمدي را ادامه دهند. اما راه دكتر عليمحمدي چه بود؟! دكتر عليمحمدي چه گونه توانست در شرايطي كه وضعيت پژوهشي كشور از اين زمان بسيار عقب افتاده تر بود، با كيفيت قابل قبولي پايان نامه دكتري خود را به اتمام برساند. جواب آن است كه دكتر عليمحمدي مرد عمل بود. اهل گوشه اي نشستن و غرولند كردن نبود. دكتر عليمحمدي در فرصت هايي كه براي گذراندن دوره هاي آموزشي به آي-سي-تي-پي مي رفت سعي مي كرد از تك تك ثانيه ها براي ياد گرفتن اصول كار تحقيقي بهره بجويد. در فرصت هايي كه پژوهشگران درجه يك دنيا به ايران مي آمدند نيز چنين مي كرد. دانشجويان و پست-داك هايي كه اكنون فرصت آن را دارند كه در يك محيط علمي با استاندارد هاي جهاني آموزش ببينند و كار تحقيقي كنند نبايد فرصت ها را ازدست دهند. مي دانم در اين روزها ي تلخ، با خبر هاي دردناكي كه چون آوار بر سر ما خراب مي شود تمركز بر روي كار تحقيقي سخت است. وقتي دور از وطن هستي، سخت تر هم مي شود! اما راه دكتر عليمحمدي اين نبود. "سخت است" در راه دكتر عليمحمدي جايي نداشت.
در راه دكتر عليمحمدي سخت ها به نيروي اراده آسان مي شد. در راه دكتر عليمحمدي خواستن توانستن بود.
و اما راه دوم! راه دوم را دكتر عليمحمدي يك هفته پيش از درگذشت نابهنگامش گشود. گزارش آن را دانشجويانش در اينجا آورده اند. دوستداران و عزاداران واقعي دكتر عليمحمدي آنان هستند كه اين راه را ادامه خواهند داد. آن چه كه در سخنان دكتر عليمحمدي در آن جلسه به نظر من برجسته است تاكيد ايشان بر يافتن راه حلي منطقي و به دور از هيجان زدگي براي به سامان نمودن اوضاع نابه سامان كنوني است تا جايي كه ايشان تاكيد مي كند از سئوالات اختلاف افكني چون "مقصر كيست" بايد بپرهيزيم و به فكر راه حل باشيم. (فايل صوتي سخنان دكتر عليمحمدي همينجا موجود است.)
راه دكتر عليمحمدي را بايد ادامه داد اما بايد به هوش باشيم كه دوباره به سراغ كيش مرده پرستي نرويم. احترام به دكتر عليمحمدي به معناي استناد به حرف هاي ايشان به عنوان يك حجت وراي نقد نيست. افراد مختلف ممكن است راه حل ها و رويكرد هاي بهتري را پيدا كنند. يا از منظر كاملا متفاوتي به كل ماجرا بنگرند. به علاوه برخي از نظرهاي ايشان و موضع گيري هاي ايشان ممكن است تنها در ظرف زماني و شرايط خود قابل قبول بوده باشد. از سوي ديگر،بزرگداشت دكتر عليمحمدي نبايد به معناي اغراق در دستاوردهاي علمي و حرفه اي او تلقي شود. مبادا به بهانه بزرگداشت آن عزيز از دست رفته، دستاورد هاي ديگران را به نام او بنويسيم يا داستان سرايي غير مستند كنيم. چه خوب است كه قبل از آن كه غبار فراموشي در اذهان بنشيند و پيش از آن كه تخيل و حافظه فرصت شيطنت پيدا كند، خاطرات و دستاوردهاي ايشان مكتوب و مستند شود و براي آيندگان حفظ گردد.
نمادها ارزشمندند اما آن چه كه ارزشي فراتر از يك مراسم نمادين دارد، الهام گرفتن از شجاعت و عزم و اراده پولادين دكتر عليمحمدي است. ادامه را ه هايي است كه دكتر عليمحمدي گشود! يا بهتر است بگويم جزو اولين كساني بود كه آن قدر شجاعت، شهامت و اراده داشت كه به امكان باز شدن اين راه ها فكر كند. در ميان اين راه ها، من مايلم روي دو مورد انگشت بگذارم.
راه اول همان شروع دوره دكتري در داخل بود. هنوز در آغاز اين راهيم! صد البته اكنون دانشگاه هاي بسياري در ايران همه ساله تعداد زيادي (بسي بيشتر از ظرفيتشان) دانشجوي دكتري فارغ التحصيل مي كنند. اما از نظر پيشبرد كيفيت در آغاز راهيم! نمي خواهم بگويم از نظر تربيت دانشجوي دكتر از زمان دكتر عليمحمدي تا كنون پيشرفتي صورت نگرفته. قطعا پيشرفت هايي بوده! اما نه آن قدر كه انتظار مي رود. من انتظار ندارم كه تصميم سازان و سياستگذاران ( و سياستگزاران) برنامه ريزي بهتري بكنند! از انتظاري كه مي دانم برآورده نمي شود چشم مي پوشم! اما انتظارمن از دانشجويان دكتري و فارغ التحصيلان جوان كه از صميم قلب به دكتر عليمحمدي ارزش و احترام قايلند، اين است كه راه دكتر عليمحمدي را ادامه دهند. اما راه دكتر عليمحمدي چه بود؟! دكتر عليمحمدي چه گونه توانست در شرايطي كه وضعيت پژوهشي كشور از اين زمان بسيار عقب افتاده تر بود، با كيفيت قابل قبولي پايان نامه دكتري خود را به اتمام برساند. جواب آن است كه دكتر عليمحمدي مرد عمل بود. اهل گوشه اي نشستن و غرولند كردن نبود. دكتر عليمحمدي در فرصت هايي كه براي گذراندن دوره هاي آموزشي به آي-سي-تي-پي مي رفت سعي مي كرد از تك تك ثانيه ها براي ياد گرفتن اصول كار تحقيقي بهره بجويد. در فرصت هايي كه پژوهشگران درجه يك دنيا به ايران مي آمدند نيز چنين مي كرد. دانشجويان و پست-داك هايي كه اكنون فرصت آن را دارند كه در يك محيط علمي با استاندارد هاي جهاني آموزش ببينند و كار تحقيقي كنند نبايد فرصت ها را ازدست دهند. مي دانم در اين روزها ي تلخ، با خبر هاي دردناكي كه چون آوار بر سر ما خراب مي شود تمركز بر روي كار تحقيقي سخت است. وقتي دور از وطن هستي، سخت تر هم مي شود! اما راه دكتر عليمحمدي اين نبود. "سخت است" در راه دكتر عليمحمدي جايي نداشت.
در راه دكتر عليمحمدي سخت ها به نيروي اراده آسان مي شد. در راه دكتر عليمحمدي خواستن توانستن بود.
و اما راه دوم! راه دوم را دكتر عليمحمدي يك هفته پيش از درگذشت نابهنگامش گشود. گزارش آن را دانشجويانش در اينجا آورده اند. دوستداران و عزاداران واقعي دكتر عليمحمدي آنان هستند كه اين راه را ادامه خواهند داد. آن چه كه در سخنان دكتر عليمحمدي در آن جلسه به نظر من برجسته است تاكيد ايشان بر يافتن راه حلي منطقي و به دور از هيجان زدگي براي به سامان نمودن اوضاع نابه سامان كنوني است تا جايي كه ايشان تاكيد مي كند از سئوالات اختلاف افكني چون "مقصر كيست" بايد بپرهيزيم و به فكر راه حل باشيم. (فايل صوتي سخنان دكتر عليمحمدي همينجا موجود است.)
راه دكتر عليمحمدي را بايد ادامه داد اما بايد به هوش باشيم كه دوباره به سراغ كيش مرده پرستي نرويم. احترام به دكتر عليمحمدي به معناي استناد به حرف هاي ايشان به عنوان يك حجت وراي نقد نيست. افراد مختلف ممكن است راه حل ها و رويكرد هاي بهتري را پيدا كنند. يا از منظر كاملا متفاوتي به كل ماجرا بنگرند. به علاوه برخي از نظرهاي ايشان و موضع گيري هاي ايشان ممكن است تنها در ظرف زماني و شرايط خود قابل قبول بوده باشد. از سوي ديگر،بزرگداشت دكتر عليمحمدي نبايد به معناي اغراق در دستاوردهاي علمي و حرفه اي او تلقي شود. مبادا به بهانه بزرگداشت آن عزيز از دست رفته، دستاورد هاي ديگران را به نام او بنويسيم يا داستان سرايي غير مستند كنيم. چه خوب است كه قبل از آن كه غبار فراموشي در اذهان بنشيند و پيش از آن كه تخيل و حافظه فرصت شيطنت پيدا كند، خاطرات و دستاوردهاي ايشان مكتوب و مستند شود و براي آيندگان حفظ گردد.
توضيح در مورد شكل: دكتر عليمحمدي در چند سال پاياني عمر بر روي انرژي تاريك كار مي كرد. همان گونه كه در شكل مي بينيد نزديك به 70درصد انرژي عالم به صورت انرژي تاريك است. اين شكل را تمثيلي مي گيرم بر آن كه شايد بتوان در اين روزگار تیره و تار هم انرژي نويي در خود يافت. (البته همان طوري كه گفتم اين تنها يك تمثيل يا متافور است.)
۴ نظر:
سلام
برای جلوگیری از مرده پرستی و شناختن افراد بعد از مرگشون ، یک پیشنهاد دارم.
لطفا زنده ها رو فراموش نکنید. الان خیلی ها هستند که باید شناخته بشوند. براشون وبلاگ ساخته بشه. حرف هاشون منتشر بشه. فایل های صوتی و ویدئویی سخنرانی هاشون منتشر بشه.
قطعا امثال آقای علی محمدی زیاد نباشند ، کم نیستند.
به نظر من یک لیست از افرادی که به نظرتون باید قدرشون رو دونست رو بنویسید و منتشر کنید و همه رو دعوت کنید به ساختن وبلاگ برای این افراد و تجلیل ازشون.
این کاری که شما می گید مجله فیزیک و مجله گاما و سایت رشد می کنند. آرشیو غنی ای دارند.
لابد در رشته های دیگه هم مجلاتی از این دست هستند
يكي از من پرسيده بود كه آيا نمايندگي دكتر عليمحمدي در پروژه سزامي صحيح است يا خير. البته نمايندگي ايشان در آن پروژه درست است اما در مورد خود پروژه سزامي دارد داستان پردازي هاي غير مستند مي شود. در مورد پروژه سزامي مفصل نوشته ام.
وقتي عصبانيتم از اين دروغ پردازي ها فرو نشست
آن را كمي تعديل مي كنم (در حال حاضر خيلي تند است) و منتشرش مي كنم.
قصد من خراب كردن دروغ پردازان نيست. قصد من روشن شدن واقعيت است. نمي خواهم نسل بعدي با تصور ي غير واقعي نسبت به پيشرفتگي ايران بزرگ شوند ووقتي حقيقت را دريافتند سرخورده شوند و اعتماد خود را به پيشر فت هاي واقعي هم كه شده از دست بدهند.
علاقه مندان به علم و حقيقت مي توانند سايت رسمي خود اين پروژه را مطالعه نمايند:
http://www.sesame.org.jo/
مساله اساسی اینجاست که با هر خبری که آوار میشه امید برای برگشتن و تردید برای موندن کم تر میشه و این یعنی انتخاب راه بلاجبار
ارسال یک نظر