اين عكس هاي را از سايت انجمن كاريكاتور تبريز برداشتم. مجسمه ها-بنا به نوشته ي سايت 4000ساله هستند و در نزديكي مشكين شهر در استان اردبيل واقعند. ديگر آثار تاريخي شهرستان مشكين شهر عبارتند از سنگ نبشته شاپور دوم ساساني _ بقعه شيخ حيدر _ قلعه قهقهه _ قلعه ارشق _ كهنه قلعه _ مقبره سيد جعفر _ مقبره سيد سليمان _ كاروانسراهاي قانلي بلاغ، رضي و نقدي _ قلعه قشلاق زاخور _ ديو قالاسي _ قلعه بربر _ غارها و تپه هاي تاريخي. دامنه هاي زيباي سبلان و آبگرم هاي معدني از ديگر جاذبه هاي گردشگري اين شهرستان است. نا م ديگر مشكين شهر، خياو است. كبريت مشكين شهر را هم كه -با عكس نهنگ روي آن- مي شناسيد.
۲۱ نظر:
سلام
عیدتون مبارک!
سلام عيد شما هم مبارك
سلام
منجوق عزیز آیا خیاو ترکی می‌باشد؟
من که تا حالا نشنیده بودم!
سلام
اگر هم تركي باشد من معناي آن را نمي دانم. ولي در سايت هاي تركي ديده ام كه اصرار دارند به جاي مشكين شهر بنويسند خياو. فكر مي كنم آقاي كسايي جواب سئوال شما را بدانند.
خياو يك اسم پهلوي پارتي است كه در لهجه محلي «خي او» «خييوو» تلفظ مي شود. «خي» به معني خيك ، مشك ، كيسه چرم و آوند پوستي براي حمل آب و « آو » هم به معني آب است. انتخاب اين اسم براي اين شهر بي مناسبت نيست ، زيرا وجود كوه سبلان در جنوب اين شهر به عنوان منبع سرشار آب موجب شده است تا در تمامي فصول سال ريزآبه هاي آن به سمت خياو جريان يافته و در شمال اين شهر به قره سو بريزد.
http://www.panosavalan.com/meshkinshahr.html
ممنون از اطلاعات.
کسی در مورد مجسمه ها اطلاعی داره. چه کسانی آنها را ساخته و..
به نظر من که خیلی بامزه بودند.
چرا دهان ندارند؟
سایت انجمن کاریکاتوریست های تبریز معتقده اینا کاریکاتورهای باستانی هستند.
می توانند وسیله ای برای جذب توریست و درنتیجه رونق اقتصادی منطقه بشوند. اما این جوری جلوی باد و باران بمانند خراب می شوند.
اگر در آن منطقه کاوش بشه چیز های جالب دیگه ای شاید پیدا بشه.
به نظر من اون سه تایی که کنار هم هستند زن و شوهر و بچه اند . مرده خنجر داره اما زنه یک دستمال به کمرش بسته. شاید هم شمشیر باشه نه خنجر! گفتم زن و شوهرند که یه وقت گشت نسبت گیر نده!
به نظر من اون سه تایی که کنار هم هستند زن و شوهر و بچه اند . مرده خنجر داره اما زنه یک دستمال به کمرش بسته. شاید هم شمشیر باشه نه دستمال! گفتم زن و شوهرند که یه وقت گیر ندن بهشون!
خانم دکتر منجوق،
می خواستم یک خواهشی از شما بنمایم اما راستش روم نمی شه. راستش می خواستم اگر امکان دارد به پرفسور منصوری بفرمائید یک مقاله ای را ams برای من فرستاده که آن را ریویو کنم. مقاله اش هم اتفاقا راجع به سیاهچاله ها و نان-بی-پی-اس و از این حرف هاست. ما که مثل پرفسور حسابی نتونستیم سر همشهریهایمان را کلاه بگذاریم و سید هم هستیم یه کاری بلکه برای ما بکنند و این مقاله را ریویو کنند بلکه قالبش کردیم. حالا این یک دفعه که به جائی بر نمی خورد. البته می بخشیدها. در ضمن من نمی دانم چرا این ای-ام-اس از سر من دست بر نمی دارد. من اصلا دیگر عضوش هم نیستم. چندین سال پیش بهشون گفتم بابا من هم ریویو بلدم حالا یه کاره مقاله برام فرستادند. البته دستشان درد نکند. بلکه پرفسور منصوری بتوانند دست ما را بگیرند و به یک جائی ما را برسانند. دکترای قلابی که از کسی نخواستیم. یک خواهش کوجکیست. حالا ما هم از این آب گل آلود بلکه توانستیم یک ماهی بگیریم. قربان شما سید.
ببخشید اینقدر روم نشد که یادم رفت بگم عیدتون مبارک. انشاءالله بقیةالله خیراً لکم ان کنتم مومنین.
اولين بار كه اين سنگ ها رو تو وبلاگ شما ديدم به نظرم اومد يه مقدار شبيه يه سري مجسمه ي سنگي هستند كه تو مكزيك در دوره ي تمدن آزتك ها بوده!
البته اونا همشون فكر كنم دهن داشتند!!!
منجوق جان،
من از طرف ناشناس از شما معذرت می خواهم. بنده اگر می خواستم از شما همچنین سوالی بکنم از آقای دکتر شیخ جباری می پرسیدم که واردتر هستند. البته این آقای ناشناسه یک چیز گنگی هم با من در تشابه دارند. یعنی اتفاقاً برای من هم ای-ام-اس چنین مقاله ای فرستاده اند. ولی چنین درخواستی کاملا غیراخلاقی ست و من از طرف این سید گمنام معذرت می خواهم. بنده خدا شاید خواسته از طریق شما به درگاه خدا یا امام زمان گدائی کرده باشد. من نمی فهمم ای ام اس به فیزیک انرژِی بالا چه؟
ولی من این مقاله را می گویم شاید آقای دکتر تفضلی بفرمایند. در آرکایو arXiv:0906.1988
به عليرضا:
تمدن آزتك مال تنها 400-500 سال پيش (مثلا زمان صفويه و اندكي پيش از ان) بود در صورتي كه اين مجسمه ها خيلي قديمي ترند. چيزي حدود 1500 سال قبل از كوروش
من اصلا قبل از ديدن سايت كاريكاتوريست هاي تبريز از وجود چنين مجسمه هايي درست بغل گوشمان اطلاع نداشتم. تازه من كسي ام كه راجع به اين چيزها كنجكاوم و نسبتا زياد مطلب مي خوانم.
««خي» به معني خيك ، مشك ، كيسه چرم و آوند پوستي براي حمل آب و « آو » هم به معني آب است. انتخاب اين اسم براي اين شهر بي مناسبت نيست ، زيرا وجود كوه سبلان در جنوب اين شهر به عنوان منبع سرشار آب موجب شده است تا در تمامي فصول سال ريزآبه هاي آن به سمت خياو جريان يافته و در شمال اين شهر به قره سو بريزد. »
چه جالب! اين اسم در دوران مدرن با مسماترهم شده چون در مشكين كارخانه آب معدني راه انداخته اند كه آب چشمه ها را داخل «خيو» پلاستيكي مي كنند و به مردمدر سوپرماركت ها مي فروشند.
خیلی شبیه مجسمه های جزیره ایستر در شیلی هست.
مجسمه هاي مشكين شهر چند هزار سال قديمي ترند. فكر مي كنم در صد كساني كه در تبريز در مورد مجسمه هاي جزيره ي ايستر يك چيزهايي مي دانند بيش از در صد كساني باشد كه در مورد مجسمه هاي مشكين شهر چيزي شنيده اند!
اين ايده ي جذب توريست من در مشكين شهر خوب مي گيرد:
http://monjoogh.blogspot.com/2011/01/blog-post_22.html
جدا قدیمی تره؟!
حق با شماست، من این مجسمه ها رو برای اولین بار در وبلاگ شما میبینم در حالیکه ماجرای کشف مجسمه های جزیره ایستر در روز عید پاک را تا اونجایی که یادم میاد زمان دبستان و احتمالا در کتاب "عجیب تر از رویا" خوندم!
ارسال یک نظر