بسته به میزان بودجه و شرایط موجود وموقعیت سخنران دانشگاه ها و موسسات گوناگون به شیوه های مختلفی از سخنران پذیرایی و قدردانی می کنند. برخی به سخنران به رسم تشکر پول می دهند. برخی هزینه ایاب و ذهاب او را تقبل می کنند. برخی تمام رزواسیون ها را انجام می دهند. معمولا گروه سخنران را بعد از سمینار در رستوران آبرومندی مهمان می کنند و.... اصل بر آن است که تا جای ممکن شرط مهمان نوازی از سخنران به جا آورده شود. البته اگر امکانات مادی کافی برای این گونه پذیرایی ها وجود نداشت نباید از دعوت سخنران شرمنده بود. سخنران اگر آدم علمی ای باشد، کمبود امکانات را درک می کند و با روی خوش از دعوت استقبال می کند. اما حساب بی مسئولیتی و بی نظمی و بی احترامی چیز دیگری است. این تصور که آدم های علمی در مسایل اجتماعی آدم های "گیج و ویجی" هستند و بی احترامی را درک نمی کنند تصوری بسیار اشتباه هست! اتفاقا می بینند! خوب هم می بینند!! خیلی هم به آنها بر می خورد!!! نمونه بی نظمی و بی احترامی و بی مسئولیتی که در دعوت سخنران در ایران به کرات اتفاق می افتد همان جواب ندادن به ای-میل هاست. صرفنظر از این که سخنران آدم معروفی باشد یا یک دانشجوی کارشناسی ارشد دعوت از او نباید حالت دستور دادن داشته باشند. معمولا افراد جاافتاده تر که چندین مسئولیت دارند و دیگر حوصله ندارند ناز یک دانشجو را بکشند مسئولیت برگزاری سمینارهای هفتگی را به پست-داک ها می سپارند. موقعیت خوبی برای پست-داک هست تا با افراد بیشتری آشنا شود. اگر جربزه داشته باشد از این موقعیت استفاده می کند و خود را به استادان دانشگاه های گوناگون می شناساند. چنین شناختی برای یافتن کار دائم لازم است. یکی از فاکتورهایی که در استخدام هیات علمی منظور می شود قابلیت او در کارهای اجرایی-علمی است. مسئولیت کوچک برگزازی سمینار های هفتگی جایی است که شخص می تواند قابلیت خود را به ظهور برساند.
اما اگر سخنرانی که دعوت می شود فرد معروفی باشد علاوه بر این که پست-داک هماهنگی های لازم را انجام می دهد, یکی از استاد ان جا افتاده و معروف موسسه هم با او باید تماس بگیرد و شخصا دعوت به عمل آورد. به قول دیپلمات ها این مسایل پروتکلی باید رعایت شود والا دور از ادب به نظر می رسد.
من به دانشجویانم توصیه می کنم که اگر یک فیزیکپیشه ی کاردرست دیدید او را دوستانه دعوت کنید و ذهن او را آماده کنید و بعد بگویید استاد راهنمایم با شما تماس خواهد گرفت. برای خود دانشجو هم خوب است که افراد بیشتری او را به این ترتیب بشناسند. برای آینده ی شغلی او لازم است.
البته خیلی از استادان راهنما در ایران خوششان نمی آید دانشجو یشان این گونه عمل کند. اول از استاد راهنمایتان اجازه بگیرید و بعد عمل کنید.
ظاهرا برخی از استادان وقتی می بینند دانشجو مستقلا دارد با گروهی دیگر-چه در خارج و چه در داخل- ارتباط برقرار می کند برآشفته می شوند. در این موارد اول تحقیق کنید و بعد استاد راهنمایتان را انتخاب کنید. اگر استادی به چنین برخوردی شهره باشد به نظر من بهتر است از همان اول با او کار نکنید!
۳۱ نظر:
يه نكته كه من زياد مي بينم تو دانش جوها اينه كه تا يه استاد خارجي مي بينند همه ميرن و ازش درخواست پوزيشن مي كنند از دانشجوي كارشناسي تا دكترا! كاريم ندارند كه اين بنده خدا رشته اش چيه!
اصولا توی دانشگاه ما سخنرانان مدعو بیشتر روانشناس هستندو تا دلتون بخواد کارگاه قبل از ازدواج در حین ازدواج و بعد از ازدواج شیوه های همسر گزینی و...برگزار میشه تقریبا هفته ای یکی دوتا ااز این سمینارهاو کارگاه ها داریم یه مدت اصرار کردیم یک سخنران که کارش در حیطه ی فیزیک باشه دعوت کنن حتی به ریاضی هم راضی شدیم تا این که فرزند دکتر حسابی رو دعوت کردن بعد گفتیم طرف کجاش فیزیکی بود گفتن باباش که بوده البته جلسه ی خوبی برای ما بود ولی اگه من به جای اون بنده خدا بودم دیگه پام رو توی این دانشگاه نمی گذاشتم
همکاران من خیلی به پسر دکتر حسابی انتقاد می کنند. اما به نظر من او داره به یک نیاز این جامعه پاسخ می ده. نیازی که علی الاصول جاهایی مانندانجمن فیزیک باید پاسخگوی آن بودند.
نیازی که در حال حاضر متاسفانه به طور کاذب پاسخ داده می شود.
ما در ایران و کشورهایی چون ایران مشکلی داریم به نام فرزندان نوابیغ: مثالهای اینان عبارتند از فرزندان علامه طباطباییی جعفری٫ فرزندان آیت الله خویی در عراق٫ فرزند دکتر حسابی در ایران. این فرزندان با استفاده از مقبولیت پدر خود موسسهی ایجاد میکنند و تنها به دعا گویی و ثنای پدر خویشتن میپردازند. این راه درست نیست. اینان بعضن افرادی به نظر میرسند که دارند نان نام پدر خویش را میخورند. خود کمکی به گسترش علم یا آن چه که پدرانشان میخواستند نمیکنند بلکه خود به سنگی در راه آن چه پدرانشان قدم میگذاشتند میشوند.
یکی از کارهای خوبی که انجمن فیزیک می کند آن است که کنفرانس سالانه ی خود را در شهرهای کوچک برگزار می کند. یک بار که در کاشان برگزار شد من و شاهین به عنوان سخنران شرکت کردیم.
زهرا جان
خوب می شود مسئولان دانشگاه شما ترتیبی بدهند که یک بارهم این کنفرانس در شهر شما برگزار شود. قطعا اثر ماندگاری خواهد داشت.
ما کلا تو دانشکدمون سخنرانی برگزار نمیشه.در نتیجه مسئولانمون هم نیازی به یادگیری این اصول ندارند.
خیلی نکات ظریفی رو ذکر کردید.
در واقع فکر می کنم شما استانداردهای مرسوم بین المللی رو آوردید.
حالا می خواستم اگه امکان داشته باشه نظر شما رو در این مورد هم بدونم که اساسا وقتی یکی از خارج به ایران قراره دعوت کنیم چه چیزهایی به جز رعایت ادابی که شما گفتیم در ترغیب اون سخنران برای قبول دعوت باید استفاده کرد یا حتی اصلا ابزارهای ترغیبی (منظورم چیزی بیشتر از مسایل مرسوم هستش) باید بکار برد یا نه.
فکر می کنم این موضوع در مورد کشورهایی مثل ایران مهم باشه چون برخلاف کشورهای به قولی توسعه یافته
بعید می دونم مردم تنها به منظور ارتباط علمی و تبادل نظر پاشن بیان ایران. از طرف دیگه ازون ور احساس می کنم خیلی وقتها اون کسی که دعوت شده عملا برای تفریح اومده و هم دعوت کننده و هم مدعو به تبع اون اصل قضیه رو جدی نمی گیرن.
در ضمن بحث دکتر حسابی شد من تازگی از یه سایتی باخبر دم که ظاهرن کار ایشون تحت عنوان نظریه بینهایت بودن ذرات یا هرچی که اسمش هست (در هیچ پایگاه رسمی بین المللی موجود نیست چون ظاهرا رد شده و چاپم نشده ) ظاهرا اینجا هست:
http://www.hessaby.com/theory.htm
دیدنش خالی از لطف نیست!
آثار تاریخی ایران برای غربی ها جذابیت داره. از اون بیشتر کنجکاوند تا بدانند جوان های ایرانی چه جوری فکر می کنند. این گونه ارتباطات انسانی خیلی برای آنها جالبه. برای همین من ترتیبی می دهم که دانشجوها راحت با آنها ارتباط برقرار کنند. همون شیطنت ها و کنجکاوی هایی که به نظر ما خیلی عادیه برای آنها جالبه.
براشون این احساس دست می ده که بابا اینها هم که مثل جوون های خودمونن!
برای پیرتر ها احترامی که جامعه به خاطر ریش سفیدشون به آنها می ذاره جالبه وبرای جوان ها...!
به هرحال نگرانی از این جهت که به آنها اینجا خوش میگذرد یا خیر نداشته باشید. آنها خود راه خوش گذشتن را بهتر از ما می دانند.
هر که را که من دعوت کردم به نیت گشت و گذار در ایران آمده اما کار برایش آن قدر جدی شده که کمتر به جنبه های توریستی رسیده و بیشتر برای کار وقت گذاشته. بیش از آن چه که من انتظار داشتم. به نوعی استثمارشان کرده ام!!
من خیلی مایل نیستم از دکتر حسابی بد گفته بشه. درسته که یک عده افراد سودجو برای منافع شخصی خودشان بعد از وفات ایشان در مورد دستاورد های علمی ایشان غلو می کنند اما فراموش نکنیم که ایشان در زمان خودشان برای پیشرفت علم در ایران زحمات زیادی کشیده اند وجا دارد از ایشان به نیکی یاد شود. شارلاتان بازی یک عده را نباید به حساب دکتر حسابی گذاشت که روی در نقاب خاک کشیده اند ونمی تواند از خود دفاعی کند. به قول سعدی
"بزرگش نخوانند اهل خردکه نام بزرگان به زشتی برد"
نظرتون و تجرباتتون راجع به دعوت سخنران جالب بود. ممنون. البته فکر می کنم اون مشکلی که گفتم ببیشتر ازینجا میاد که کیلویی ادم دعوت می کنیم.
یعنی گاه کسایی دعوت می شن که همینجوری دیدیمشون و اصلا کارامونم شبیه و مرتبط تیست.
راستی ببخشید راجع به موضوع دکتر حسابی اگرچه خارج از بحثه بازم اینو بگم که من فقط خواستم بگم که این کار منسوب به دکتر حسابی رو یه جایی هستش که میشه دیدش (اگه شائبه ی بدگویی داره متاسفم و پوزش می خوام از همه.) ولی به هر حال اینکه مثلا دکتر منصوری گفته این کار رد شده چون غلط بوده هیچ توهینی به دکتر حسابی نیست.
ما یه درسی متفرقه با دکتر ثبوتی داشتیم (درس فیزیکی نبودا!) یه بار
یه گذاره هایی از ابوریحان و ابن سینا نقل می کرد (مستند بود ولی سندش یادم نیست) که به معنی واقعی مضحک بودند. مثل اینکه چرا خورشید از مشرق طلوع می کنه رو با براهین عجیب غریب خیلی فلسفیش کرده بودند. حال اینکه اصلا مشرق یه قرارداد بین ادماست!
حالا ما بگیم این بدگویی از ابن سینا هست (که البته بعضیا می گن اصلا نباید دنبال این چیزا رفت که مبادا به ساحت این علما توهین نشه و نتیجه اش اینه که تو همون زمان ابن سینا می مونن). اصلا شما و حتی خوانندگان منجوق بهتر می دونند که همون انیشتین و نیوتنش هم کارهای اشتباه و حتی پرت و پلا به معنی واقعی زیاد داشتن و این چیزی از ارزشهای اونا کم نمی کنه.
در واقع مشکل اصلی به همین برمی گرده که شما قبلا گفتین عامه مردم تو ایران فکر می کنند وقتی یکی فیزیک پیشه یا به قول اونا فیزیکدونه باید مثلا یه نظریه اونم مهم داشته باشه که تازه اسم قلمبه ای هم داشته باشه. رو همین حساب اون همه خدمت دکتر حسابی رو ول می کنن می چسبن به یه افسانه.
به هر حال چاره همه اینا افزایش فهم عمومی از کار علمی هستش که شما پیشتر راههایی پیشنهاد داده بودین. ببخشید بازم به خاطر بحث خارج از موضوع!
به ایلیا: با نظرات شما موافقم. اگر از کامنت من این طور برداشت شده که شما به دکتر حسابی توهین کردید من معذرت می خواهم. اگر کامنتی حاوی توهین به یک اسطوره باشد من آن را منتشر نمی کنم.در کامنت شما توهینی نشده بود. قصد من تشریح خط مشی وبلاگم بود.
واقعیت آن است که در همان اوایل که وبلاگ منجوق را زدم با خودم فکر کردم آیا باید وارد مباحثی از قبیل نقد هایی که دکتر منصوری از اسطوره هایی مانند دکتر حسابی می کند بشوم یا نشوم. تصمیم گرفتم نه وارد نقد اسطوره ها شوم و نه در تجلیل آنان یادداشتی بگذارم.
این تصمیم علت داشت. اتفاقا خوب است که علت را تشریح کنم. وقتی دکتر منصوری کارهای دکتر حسابی را نقد علمی می کند قصد او پیشرفت کار پژوهشی نیست. چون حتی در سطح ایران پژوهشگری را نمی شناسم که بخواهد روی فرضیه ی دکتر حسابی کار تحقیقی بکند. قصد ایشان اسطوره زدایی است نه ارزیابی یک کار علمی و نشان دادن نقاط ضعف های آن . اگر غیر از این بود باید دکتر منصوری همان وقت را صرف مبارزه با خیل مقالات آبکی که چاپ می شود می کرد. دکتر منصوری به دلایلی که برای خودش محترم است بر این نظرند که اسطوره زدایی به ترویج علم کمک می کند. من اولا مطمئن نیستم فایده اسطوره زدایی به اندازه ی هزینه ی آن باشد. بله! اسطوره زدایی هزینه دارد. مردم ما به علم و عالم به دیده ی احترام می نگرند. این اسطوره ها بخشی از هویت آنها شده. با انگشت عکس دکتر حسابی را به فرزندشان نشان می دهند و به این ترتیب ارزش علم دوستی را در ذهن او می کارند. اگر این ها را از این مردم بگیریم چیزی داریم که در عوض به آنها بدهیم؟!متاسفانه من مطمئن نیستم چیز قابل عرضی داشته باشیم. گیریم اسطوره زدایی کار درستی باشد بازهم از کسی به سن وموقعیت من مقبول نیست. شاید از دکتر منصوری یا دکتر ثبوتی قابل قبول باشد اما از من نیست. مردم چنین چیزی را از یک استاد جوان سی وسه ساله نمی پذیرند.
چیزی که از سن و موقعیت من نوعی انتظار می رود این است که آرام آرام خود چیزی را بسازد که بتواند جای نیازی را که فعلا جامعه از اسطوره هایش می طلبد بگیرد.
با توان محدود خود چه وقتی که کار علمی می کنم و چه زمانی که وبلاگ نویسی می نمایم می کوشم در این راه قدم بر دارم.
واقعیت آن است که در همان اوایل که وبلاگ منجوق را زدم با خودم فکر کردم آیا باید وارد مباحثی از قبیل نقد هایی که دکتر منصوری از اسطوره هایی مانند دکتر حسابی می کند بشوم یا نشوم. تصمیم گرفتم نه وارد نقد اسطوره ها شوم و نه در تجلیل آنان یادداشتی بگذارم.
این تصمیم علت داشت. اتفاقا خوب است که علت را تشریح کنم. وقتی دکتر منصوری کارهای دکتر حسابی را نقد علمی می کند قصد او پیشرفت کار پژوهشی نیست. چون حتی در سطح ایران پژوهشگری را نمی شناسم که بخواهد روی فرضیه ی دکتر حسابی کار تحقیقی بکند. قصد ایشان اسطوره زدایی است نه ارزیابی یک کار علمی و نشان دادن نقاط ضعف های آن . اگر غیر از این بود باید دکتر منصوری همان وقت را صرف مبارزه با خیل مقالات آبکی که چاپ می شود می کرد. دکتر منصوری به دلایلی که برای خودش محترم است بر این نظرند که اسطوره زدایی به ترویج علم کمک می کند. من اولا مطمئن نیستم فایده اسطوره زدایی به اندازه ی هزینه ی آن باشد. بله! اسطوره زدایی هزینه دارد. مردم ما به علم و عالم به دیده ی احترام می نگرند. این اسطوره ها بخشی از هویت آنها شده. با انگشت عکس دکتر حسابی را به فرزندشان نشان می دهند و به این ترتیب ارزش علم دوستی را در ذهن او می کارند. اگر این ها را از این مردم بگیریم چیزی داریم که در عوض به آنها بدهیم؟!متاسفانه من مطمئن نیستم چیز قابل عرضی داشته باشیم. گیریم اسطوره زدایی کار درستی باشد بازهم از کسی به سن وموقعیت من مقبول نیست. شاید از دکتر منصوری یا دکتر ثبوتی قابل قبول باشد اما از من نیست. مردم چنین چیزی را از یک استاد جوان سی وسه ساله نمی پذیرند.
چیزی که از سن و موقعیت من نوعی انتظار می رود این است که آرام آرام خود چیزی را بسازد که بتواند جای نیازی را که فعلا جامعه از اسطوره هایش می طلبد بگیرد.
با توان محدود خود چه وقتی که کار علمی می کنم و چه زمانی که وبلاگ نویسی می نمایم می کوشم در این راه قدم بر دارم.
فکرشو که می کنم می بینم دیگه من و شاهین end محافظه کاری هستیم. افرادی مانند من و شاهین هر چقدر هم به یک عده از پیشکسوتان انتقاد داشته باشیم باز هم معتقدیم باید موقعیت ویژه ی آنها حفظ شود والا سنگ روی سنگ بند نمی شود. اما این را هم نمی پسندیم که سیستمی مانند نظام ارباب رعیتی در محل کارمان برقرار باشد. نه ارباب و رعیت بازی را می پسندیم نه محیط بی شکل و توده وار را. در هر صورت معتقدیم که یک استاد پیشکسوت باید بهترین اتاق را داشته باشد منشی ها و آبدارچی ها و باغبان ها و کارپرداز و... دلبستگی های آنها را در نظر داشته باشند و برخی خدمات ویژه مطابق میل آنان ارائه دهند. گرنت مسافرتی آنها باید ویژه باشد. به هر حال از یک استاد 70 ساله نباید انتظار داشت به صورت یک دانشجو سفر کند. اصلا توان بدنی او این اجازه را نمی دهد. در اون مراعات "پروتکل" که گفتم بخشی همین پیشکسوتان هستند. وجودشان لازم است برای negotiationهای در سطح پژوهشگاه و بالاتر. هرچند دیگر کار پژوهشی نکنند اما باز هم باید موقعیت ویژه ی آنها حفظ شود.
منتهی از آن پیشکسوت هم انتظار می رود متناسب سن و موقعیت عمل کند. ضعیف کشی نکند و برنامه و ایده های جوان تر ها را سابوتاژ نکند. با یکی که 50 سال از خودش کوچک تر است حس رقابت نکند و...
" دیگه من و شاهین end محافظه کاری هستیم" اي بابا شكسته نفسي مي كنيد! end محافظه كاري نيستيد ديگه خداييش!!! و البته اين خوبه و من خوشم مي آد! چون محافظه كاري جواب نمي ده خيلي هم بده به نظر من. يه جاهايي مردم بايد كم كم حرف رو بزنند تا خطوط قرمز الكي كمرنگ بشه و بقيه هم كم كم ياد بگيرند حرف بزنند. بعضي جاها آدم محافظه كاري كنه ممكنه طرف فكر كنه كه از ترس يا نفهميدنه كه محافظه كاري مي كنيم و به حساب احترام نمي ذارندش! خلاصه سيستم پيچيده است تو ايران و من كم كم حس مي كنم اصلا نمي تونم درك كنم كه بايد چه كار كرد و چطوري به راه ادامه داد!!!
به معنایی که گفتم محافظه کار هستیم. به راه حل های رادیکال و ساختار شکنانه اعتقادی نداریم. فکر می کنیم باید ساختاری متناسب با نیاز ایجاد کرد نه آن که ساختارهای موجود را در هم شکست.
محافظه کاری لزوما به معنای ترسو بودن و یا واپس گرایی نیست.
خیلی ها که از دور می نگریستند و ظرایف را نمی دیدند گمان می کردند مسایل ما در آی-پی-ام از جنس مسایلی بود که دکتر خرمی اینا 10 سال پیشتر داشتند. اما آنها تفاوت ها نمی بینند. رویکرد من و شاهین به مراتب از رویکرد دکتر خرمی اینا محاغظه کارانه تر بود. ما نمی گفتیم" فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم." ما همیشه نگران هستیم که مبادا در در انداختن طرحی نونکته ای فراموش شود و سقف به زمین بریزد. (بیشتر همنسلی های من چنین هستند. آخه بدجوری طرحی که یک نسل قبلی سه دهه پیش در انداختند بر سر ما آوار شد!!!!) ما بیشتر دنبال آنیم که شکاف های سقف را رفو کنیم و بنا را مستحکم تر کنیم.
بساز وبفروش هاس ایران "رادیکال" عمل می کنند بنا ی 5 ساله را کلنگی می نامند و خراب می کنند. در اروپا ساختمان ساز ها "محافظه کار"ند به این معنا که بناهای چند صد ساله را نگاه می دارند و هر از گاهی مستحکم تر می کنند و یک مقدار با توجه به نیاز های روز تغییرش می دهند.
نوشتتون خیلی مفید و آموزنده بود!
فکر می کنم اسما خانم کم لطفی می کنن. سخنرانی برگزار می شه. (هر چند سخنران خارجی خیلی کم دعوت می شه) با توجه به این باشگاه فیزیک هم همیشه اونجا تشکیل می شه تعداد سخنرانی ها نسبتا خوبه.
من خودم در دانشکده اسما جان چند سال پیش سمینار داده بودم
از قرار معلوم دو اسما داریم یکی از دانشگاه تهران و دیگری از دانشگاه تبریز. من در هر دو سمینار داده ام.
بنده باز اومدم که یه کمی ساز مخالف بزنم.
در مورد دکتر حسابی چیزی که من فکر میکنم دکتر منصوری بهش اعتراض داره یا اگر ایشون نداره و من اشتباه متوجه شدم لااقل چیزی که من بهش اعتراض دارم رفتار پسر دکتر حسابی هست و نه خود دکتر حسابی. خدماتی که دکتر حسابی به ایران و جامعه علمی ایران کرده بسیار ارزنده هستند و جای هیچ شک و شبههای درشون نیست ولی این دلیل نمیشه که چیزی رو به ایشون نسبت بدند که ایشون نبودند. دکتر حسابی در مقام معلمی و ترویج علم (و حتی تکنولوژی)و شرکت در اداره (و شاید حتی تاسیس) مراکز دانشگاهی خدمات فراوانی به این مرزوبوم کردند ولی دلیل نمیشه که کسی بیاد و مدعی بشه که از نظر تحقیقاتی هم ایشون سرآمد زمان خودشون بودند که این طور که از شواهد برمیاد قطعا نبودند. ماحصل کلام این که اگر اعتراضی هست به دکتر حسابی نیست به پسرشون اعتراض هست.
دوم این که در مورد این قسمت صحبتون:
باید عرض کنم که بنده معتقدم تفاوت یک جامعه مترقی و عقبمانده در همین چیزهاست. ما اگر میخواهیم جامعه مترقی داشته باشیم باید از شر اسطورههایی که زیادی به نظر واقعی ميرسند (و شاید نه همه اسطورهها) خلاص شویم. چیزی که من فکر میکنم ما بیشتر به آن احتیاج داریم رل مدل است. اسطورهها ساخته میشوند که دست نیافتنی باشند ولی رلمدلها ساخته میشوند که به بقیه نشان بدهند چیزهایی که تااکنون به نظر دستنیافتنی میرسیدند دستیافتنی هستند. یاسمن فرزان از نظر من رلمدل هست و محمود حسابی اسطوره. من فکر میکنم نقش مثبت رلمدلی به نام یاسمن فرزان (درحال حاضر لااقل) میتواند بسیار بهتر و مهمتر از اسطوره محمود حسابی باشد.
can I request you to introduce a good introductory book about SUSY. Thanks in advance.
If you are oriented towards string, I suggest the standard Wess and bagger.
It you are phenomenology oriented, I suggest the review by Martin called supersymmetry primer.=
من یه کامنت طولانی نوشتم و برای هر دو پست فرستادم که انگار نابود شده. حیف.
متاسفانه مسوولان دانشگاه همكاري نمي كنندعلي رغم علاقه اي كه دانشجويان به برگزاري اينگونه مراسم هادارند اتفاقا بارها با انجمن فيزيك دانشگاه بابت اين موضوع صحبت كردم ولي مثل اينكه كاري ازدستشون بر نمي آيد وامور فرهنگي دخالت مي كند انگار وظيفه ي آنها تنها آماده كردن دانشجويان براي ازدواج است بابت ايرج حسابي هم متاسفانه در آن مراسم تنها مدير گروه فيزيك شركت كرد وديگر اساتيد نبودند كه بعدها از زبان خودشون شنيديم كه به اين دليل شركت نكردند زيرا او را قبول ندارن حتي بحث به توهين به ايشون هم رسيد اگه قرار باشه با دعوت هر كس از اين ادا واصول ها در بيارن ديگه كسي به دانشگاه ما نخواهد اومد
منو دعوت بکنید می آم!
منجوق
به ناشناس
وبلاگ منجوق دو خواننده به نام اسما دارد یکی از دانشگاه تهران و یکی از د انشگاه تبریز.
من چند سال پیش در هر دوی این دانشگاه ها سمینار دادم.
منجوق
راست می گید یا دارید شوخی میکنید البته من اوایل توی همین فکر بودم که با مدیر گروه مون صحبت کنم ولی بعد ترسیدم آخه توی آرشیوتون اتفاقی آداب دعوت از سخنران رو دیدم پشیمون شدم که نکنه یه اتفاقی بیفته وبه شما بی احترامی بشه اون موقع شرمندگیش می مونه واسه من.
البته که جدی می گم. اگر مسافرت نباشم و سرم شلوغ نباشه چرا که نه. من آن قسمت از کشور را ندیدم. شاهین هم ندیده. با هم می آییم.
پس من سعی خودم رو میکنم از اواخر شهریور هم ترتیب کارها رو میدم البته اگه همکاری بشه دعا کنید که بتونم تابستون خوب درس بخونم کنور ارشد خیلی برام مهمه هم من هم خونواده م وهم دانشگاه.
ارسال یک نظر