۱۳۸۹ مهر ۶, سه‌شنبه

آرايشگاه زيبا

چند سالي است كه مشتري يكي از سلماني ها ي ميدان چيذرم. در اين چند سال حتي يك بار هم نشنيده ام كه آن خانم ها غيبت كنند. صحبت هايشان اكثرا در مورد حرفه ي خودشان مي چرخد: روش هاي جديد آرايش و.... فرزندِ خانمي كه آنجا ابرو بر مي دارد با يك مرد سوئدي ازدواج كرده و در سوئد زندگي مي كند. به او گفتم من سوئد نرفته ام اما دوست سوئدي زياد داشته ام وفرهنگ و برخورد منطقي توام با متانت سوئدي ها را تحسين مي كنم. خانمه مي دانست شغل من چيست. فوري گوشي دستش آمد و چيزي به اين مضمون گفت: «پسر عموي من هم در سوئد استاد دانشگاه در رشته ي هوا و فضاست. براي همايشي به ايران آمده بود و از رفتار استادان اينجا شوكه شده بود: از تيپ جوك هايي كه مي گفتند، شوخي هايي كه مي كردند، از اين كه از بحث علمي و حرفه اي در زمان بين سمينارها خبري نبودو...»

ما، دارندگان مدرك دكتري، ديگه توي اين دوره و زمانه نمي توانيم ضعف هايمان را پشت مدرك دكتري قايم كنيم! چه قبول كنيم و چه نكنيم، در اين دوره و زمانه مردم ايراد هايمان رامي بينند! خوب هم مي بينند! اغماضي هم در كار نيست! بايد بيشتر مواظب رفتار خود باشيم!

پي نوشت: براي چندمين بار مي گويم نفرين بر واژه ي منحطه و من درآوردي «خاله زنك»! غيبت، تهمت، دخالت در زندگي خصوصي ديگران، دو به هم زني و.... همواره مقبوح هستند حتي اگر از دهان يك آقاي پرفسور خارج شود. مدرك تحصيلي يا مقام علمي-اجرايي يا جنسيت مذكر اكسيري نيستند كه اين اعمال سخيف را تبديل به روانشناسي موشكافانه نكته سنجانه كنند- ولو آن كه عده اي نوچه و يا خودباخته چنين وانمود كنند! در همين مورد: حسد زنانه و باز هم حكايت تلخ فضولي فاضلانه

۱۰ نظر:

ایرج گفت...

سلمانی معمولا مردانه است. به جایی که خانم ها برای کوتاه کردن مو می روند، آرایشگاه می گویند۰

منجوق گفت...

سلماني بر دو نوع است: زنانه ومردانه. آرايشگاه هم بر دو نوع است: زنانه و مردانه. سلماني لغت قديمي تر براي كلمه ي نسبتا جديد آرايشگاه مي باشد. اخيرا واژه ي پيرايشگاه را ساخته اند كه از لحاظ معني كلمه ي درست تري به نظر مي رسد.

مریم گفت...

سلام خانم دکتر
هر چیزی علتی دارد، کلیه افراد دکتری هم آدمهای معمولی هستند، با تمام نقاط قوت و ضعف یک انسان معمولی، چون با تحصیلات نمی توان به کمال رسد. من آنسوی آب تحصیل نکرده ام ولی مطمئن هستم انسانهای آنسوی آب هم دقیقا مثل خود ما دارای نقاط قوت و ضعفند. در خارج از کشور چون برنامه دارند باید پاسخ گوی باشند چون اقتصادشان وابسته به کار و فعالیتشان دارند و مثل ما مهاراجه ها نفت ندارند. ما چون نفت داریم نیازی به یک فعالیت واقعی احساس نمی کنیم هر چه لازم داشته باشیم می خریم صنعت ما وابسته به تحقیقات محققین ما نیست در حقیقت محققین هم تحقیقاتشان تفننی و برای امتیاز و غیره یعنی فعالیت محققین شخصی است. سمینارهای علمی هم برای خستگی در کردن و گپ ها دوستانه است که خوب نباید انتظار داشته باشیم غیبت و ... هم رواج داشته باشد؟

منجوق گفت...

نه! علت داشتن نفت نيست. ما اين نفت را داريم كشورهاي ديگر منابع ديگر دارند. چرا ناشكري كنيم و مشكلات را بر گردن نفت بياندازيم. روان مصدق شاد كه نفت را ملي كرد. مگر ده ها كشور جهان سومي كه نفت ندارند وضعيت بهتر از ما دارند. خانم هاي شاغل در آرايشگاهي كه از آن ياد كردم هم در همين كشور ايران بزرگ شده اند و به همان مدارسي رفته اند كه با پول نفت اداره مي شد (باز هم مي گويم روان دكتر مصدق شاد!)

منجوق گفت...

به واقع چيست فرق بين آن خانم هاي آرايشگر در ميدان چيذر و اساتيد دانشگاه هاي ما كه اولي (در رشته ي خودش) حرفه اي عمل مي كند و دومي خير! به نظر من تفاوت در داشتن و يا نداشتن رقيب است. در همان ميدان چيذر علاوه بر آن آرايشگاه چند آرايشگاه ديگر هم هست. من قبل از اين آرايشگاه به يكي ديگر مي رفتم كه دو طبقه پايين تر از اين بود. رفتار گردانندگان آن آرايشگاه اين قدر حرفه اي نبود. من و بقيه ي مشتري ها راضي نبوديم و براي همين آرايشگاه خود را تغيير داديم. در اين جو رقابتي آن كسي كه رفتار حرفه اي نداشته باشد عقب مي ماند.

منجوق گفت...

اين حالت رقابتي در دانشگاه هاي ما كمتر وجود دارد.
علت هم به نظر من داشتن نفت نيست بلكه بسته و محدود بودن محيط است. واقعيت آن است كه در جريان پاكسازي هاي سي سال پيش بسياري از استادان خوب دانشگاه از ايران رفتند. آنان هم كه ماندند-بعد از آن همه آزار ها كه ديدند- از دل و دماغ افتادند. ديگر مانند قبل براي دانشگاه دل نسوزاندند. در اين محيط بر اساس اين كه «كاچي بهتر از هيچي» يك عده كه يه كم از ديگران بهتران بودند براي خودشان يك نوع امپراطوري راه انداختند. اجازه ي رشد هم به نسل بعد تر ندادند و نمي دهند. ترجيح مي دهند افراد متوسط رو به پايين را دور خود جمع كنند تا آن برتري نسبي و آن حالت «كاچي بهتر از هيچي» خود را حفظ كنند.

راه چاره فقط و فقط باز كردن درهاست. اگر مراودات دانشگاه هاي ما با استادان خوب و مطرح در دنيا بيشتر شود اين گونه يكه تازي ها كم مي شود. لازم هم نيست كه حتما كسي كه مي آيد «بهترين» استاد دنيا باشد. كافي است كسي باشد كه رفتار حرفه اي دارد.
اصلا اين «بهترين» بازي هم خود از ويژگي هاي محيط هاي بسته ومنزوي است. در ايتاليا و آمريكا و ديگر جاهاي پيشرفته كه من بودم دنبال «بهترين» استاد يا «بهترين دانشجو» و... گشتن محلي از اعراب نداشت. هركسي كه رفتار حرفه اي داشت براي خودش محترم بود و كمابيش جايگاه خود را (به تقريب خوبي) متناسب با توان علمي و... پيدا مي كرد.

منجوق گفت...

يك فرق هم در اين است كه آن خانم هاي آرايشگر اين luxuryرا ندارند كه ضعف هاي شخصيتي خود را پشت مدرك دكتري خود قايم كنند اما آقايان دكتر نسل هاي قبل به راحتي اين كار را مي كردند.

برخي از همنسلان خود من كه مدرك دكتري دارند ضعف هاي شخصيتي خود را پشت آن آقاي دكتر نسل قبل پنهان مي كنند كه آنها هم به نوبه خود ضعف هاي خود را پشت پرده ي مدرك دكتري شان پنهان مي دارند. غافل از اين كه اين پرده دارد يواش يواش بر مي افتدو
«چون پرده بر افتد نه تو ماني و نه من!»

ناشناس گفت...

http://www.aftabnews.ir/vdchiwnz-23nvid.tft2.html

سیدمهدی سجادی گفت...

قدیم تر ها(یعنی تا زمان بچگی من که همچنان ادامه داره!) میگفتن برای مردها واژه پیرایشگاه و برای خانم ها واژه آرایشگاه مناسب تر است!
چون آقایان موهای خودشون رو کوتاه می کنند و چیزی رو از خودشون می کاهند(پیرایش) ولی خانم ها با افزودن یه چیز خودشونو می آرایند!
الان دیگه این دلیل بی معنی شده فکر کنم!

سیدمهدی سجادی گفت...

به نظرم هرچند یک استاد دانشگاه در ایران هیچ وقت موقعیت شغلی خودشو در خطر نمی بینه اما به هر حال یک رقیب برای خودش می تراشه!
و با لشکرکشی از نوچه ها سعی میکنه تبدیل بشه به یک الگو!
و این فرآیند احتمالا نتیجه ای جز عدم تحمل صدای دیگری(و نه لزوما مخالف) رو نداره!