۱۳۸۸ اسفند ۱۲, چهارشنبه

دانشجوي من و دانشگاه تفرش (از سير تا پياز)

دوشنبه پيش يكي ازدانشجوهاي كارشناسي ارشد من به نام خانم نجاري از پايان نامه خود در دانشگاه تفرش دفاع كرد. خانم نجاري ومن مقاله اي نوشتيم كه به زودي در مجله Phys Lett Bچاپ مي شود. اين مقاله جزو مقالاتي بود كه من از نوشتن آنها لذت بردم. سخت كوشي و پشت كارخانم نجاري مثال زدني است. پايان نامه تحسين برانگيزي نيز ارائه داد. دروبلاگستان فيزيكپيشگان رسم بر آن است كه وقتي دانشجويي از پايان نامه خود دفاع مي كند استاد راهنما در وبلاگش به او تبريك مي گويد و برايش آرزوي موفقيت مي كند. در واقع اين كار، با هدف معرفي عضو جديد جامعه فيزيك به بقيه اعضا انجام مي شود.
من نيز به خانم نجاري تبريك مي گويم و برايش آرزوي موفقيت روز افزون دارم.
چند كلمه اي هم در مورد دانشگاه تفرش بگويم. از نظر امكانات مادي ( مثل شكل و شمايل اتاق ها و به روز بودن PC هاي استادان)، دانشگاه تفرش از دانشگاه هاي اروپايي نظير دانشگاه هلسينكي -كه خود در مقياس هاي اروپايي دانشگاه ثروتمندي محسوب مي شود- چيزي كم نداشت. ظاهرا امكانات مادي از اين قبيل در شهرهاي كوچك نزديك تهران خوب است. اين چيزي است كه يك مهمان در عرض دو سه ساعت مي بيند. صد البته در حضوري طولاني تر مسايل و ظرايف و دقايق ديگري آشكار مي شود. ان شاءالله امكانات از اين كه هست بهتر هم بشود و دانشگاهيان هم از اين امكانات به بهترين شكل استفاده كنند.

آن گونه كه راننده تاكسي اي كه مارا برگرداند مي گفت اقتصاد تفرش باجمعيت 20000نفري آن روي همين دانشگاه هايش(دانشگاه تفرش+ دانشگاه آزاد + دانشگاه پيام نور) مي چرخد. كار توليدي به آن صورت نيست. اما كارخدماتي مربوط به اين سه دانشگاه كمابيش براي جوانان تفرش اشتغال زايي كرده. اين تحليل راننده تاكسي بود كه نقل كردم.

شب به خانه بازگشتيم و من به آشپزخانه رفتم كه غذاي فردا را آماده كنم. آخرين سير داخل توري پلاستيكي را خرد كردم و بعد توري را دردست گرفتم تا ببينم آيا علامت "قابل بازيافت" برروي پلاك روي توري هست يا نه. علامت "قابل بازيافت" را نيافتم و به جاي آن خواندم"product of china". توري خالي غير قابل بازيافت را روانه سطل زباله كردم.

حالا عجالتا گزارش مجلس در مورد آلودگي برنج هاي وارداتي را بخوانيد.

۴۸ نظر:

Vahidi گفت...

salam.chera awal esme shoma wa bad esme daneshjotone ?sahme shoma bishtar bode to maghale?d

منجوق گفت...

در فيزيك انرژي هاي بالا-به خصوص در بخش تئوري- رسم بر آن است كه با ترتيب الفبايي نام نويسندگان را مي آورند.
در ماده چگال و ديگر شاخه ها رسم هاي ديگري است.

Vahidi گفت...

az ein hame mahsoleh chini ke to bazar rikhteh bishtar az hame sireh chiniyeh ke herseh adamo dar miyare

منجوق گفت...

به خصوص اگر در بسته بندي پلاستيكي غير قابل بازيافت عرضه بشه.

سیما گفت...

یاسمن جان می دونی که پدربزرگ من تفرشی بوده و پدرم هم اونجا خونه کوچولویی دارند که ما سالی چند بار به همین خاطر اونجا می رویم.

این توضیحات را اوردم که بگم با محیط و شهر آشنا هستم. دانشگاه آزاد مهم ترین تاثیر را در تفرش گذاشت. تا قبل از اون هشت شب که می رفتی تو خیابون همه جا تعطیل بود. اما بعد از آمدن دانشجوهای دانشگاه آزاد با دانشجوهایی با فرهنگ های متفاوت نیازها فرق کرد و کلی رستوران به نسبت خوب تو شهر راه افتاد که هم اشتغال زایی کرد و هم شکل سنتی شهر را تغییر داد (این که این خوبه یا نه را باید از ساکنان شهر پرسید) البته همچنان تفرش از نظر بهداشتی خیلی فقیره. و البته بی کاری هست .

دانش جو گفت...

چه رسم عجیبی در مورد اسم مقاله ها. دراخترفیزیک سر اسم اول یا دوم بودن جنگ جهانی راه می افتد!

منجوق گفت...

من قبلا هم در يادداشتم تحت عنوان "تبعات سياسي تخريب محيط زيست" به نقش دانشگاه آزاد در ارتقاي فرهنگي شهرهاي كوچك اشاره كرده بودم:
http://monjoogh.blogspot.com/2009/11/blog-post_04.html

تصور آن را بكنيد! اكنون خلخال در آذربايجان يك شهر دانشگاهي شده است. برخي از استادان آن زن هستند. اگر اوايل دهه شصت كسي مي شنيد كه در آينده اي نه چندان دور خلخال شهر دانشگاهي خواهد شد و استاد زن بر سر كلاس خواهد آمد كمتر كسي باور مي كرد.

اين خيلي اتفاق مباركي است!

منجوق گفت...

در ضمن دو تا از دانشجوهاي من، از جمله همين خانم نجاري در مقطع كارشناسي دانشجوي دانشگاه آزاد بوده اند. از هر دوي آنها بسيار راضي هستم. در تهران و در واحد تحقيقات دانشگاه آزاد استادان سخت كوشي و باسوادي مانند دكتر ابوالحسني محيط بسيار خوبي براي تحصيل فراهم آورده اند.

منجوق گفت...

حالا چرا بين اين همه شهر خلخال را مثال زدم؟! چون خلخال در بين شهرهاي آذربايجان به سنتي بودن و تعصبات ديني مشهور است. سنتي بودن و تعصب ديني داشتن از جهاتي مثبت است و از جهاتي منفي است. دانشگاهي شدن اين چنين شهري از جنبه هاي منفي مي كاهد و از طرف ديگر خود محيط دانشگاهي از جنبه هاي مثبت سنتي و مذهبي بودن متنفع مي شود. در هر دو مورد پيشرفت به جلو است.

ناشناس گفت...

خانم "فاطمه صادقي" از فعالان نسبتا راديكال جنبش زنان فرزند معروف ترين شخصيت برخاسته از خلخال است. سي سال پيش كسي باور نمي كرد دختر آن شخصيت انقلابي روزي چنين عقايدي را ابراز كند! البته خانم صادقي بزرگ شده تهران است نه خلخال.

Vahidi گفت...

sadeghi Gi'vi

منجوق گفت...

يكي از رياضيدانان جوان برجسته ايراني مقيم خارج شخصي است به نام مسعود خلخالي. رشته كاري او در زمينه هندسه ناجا به جايي است. همان طور كه مي دانيد شاهين از جنبه فيزيكي روي اين مبحث كار كرده است. دكتر مسعود خلخالي با پژوهشكده رياضي آي-پي-ام ارتباط نزديكي دارد چند سال پيش او و چند نفر ديگر از رياضيدانان به همكاري شاهين يك همايش در مورد هندسه ناجا به جايي در پژوهشكده رياضي برگزار كردند. اين همكاري بين پژوهشكده فيزيك و رياضي در نوع خود كم نظير و درخور توجه بود. آلن كن رياضي دان بسيار برجسته فرانسوي و برنده جايزه فيلدز نيز جزو سخنرانان مدعو بود. آلن كن در واقع پايه گذار اين شاخه است.
در مورد علايق علمي مسعود خلخالي در اين وبسايت مي توانيد بيشتر بخوانيد:
http://www.math.uwo.ca/~masoud/cv/


خواستم بگويم كه خطه خلخال فرزنداني از جنس دكتر مسعود خلخالي نيز دارد.
So much for stereotyping!

Vahidi گفت...

Faghat Meshad

منجوق گفت...

گزارش نهایی كمیسیون كشاورزی مجلس درباره برنج‌های آلوده وارداتی :

http://parlemannews.ir/index.aspx?n=6105

mehdi گفت...

آیت الله خلخالی هم هستند البته!!!

Unknown گفت...

راستش در ماده جگال ترتیب نویسندگان به سهم اونها در نوشته برمی گرده اما برام جالبه در ذرات بنیادی رسم دیگه ای برقراره...
اگه بخوام بیام تو این رشته اسمم همیشه اون آخرها میفته.

آهو گفت...

مگه شما با دانشجوهای ارشد هم کار می کنید؟

منجوق گفت...

قبلا كار نمي كردم. اما از تابستان امسال دانشجوي كارشناسي ارشد هم مي گيرم. قصد نداشتم بگيرم اما پشتكار و جديت خانم نجاري و دانشجوي كارشناسي ارشد ديگرم نظرم را تغيير داد

ناشناس گفت...

سلام.
آیا علی‌الاصول برای هر دانشجویی این امکان وجود دارد که پایان‌نامه‌اش را تحت نظر شما یا سایر اساتید پژوهشگاه بگذراند؟

منجوق گفت...

از نظر ضوابط و قوانين پژوهشگاه مانعي نيست اما برخي دانشگاه ها ممانعت مي كنند و يا شرايطي مي چينند كه اين كار را غير عملي مي كند.

در ضمن من و شاهين و دكتر فيروز جاهي برعكس آن چه كه در دانشگاه هاي ايران مرسوم است از گرفتن بيش از دو سه دانشجو به طور همزمان امتناع مي كنيم.

منجوق گفت...

حالا من بي اتيكتي كردم و پيام تبريك به خانم نجاري را با مسايل نا مربوط قاطي كردم، خوانندگان منجوق چرا تبريك نمي گند؟!

Alireza گفت...

بسیار خوش حال شدیم که ایشون فارق التحصیل شدن! شیرینی هم بدن بد نیست! حالا ما که نیستیم ولی اونا که هستن شیرینی بخورن لااقل.

یک چیز بی ربط بگم: در تحصیلات تکمیلی زنجان هر سال یک هفته مدرسه تابستانی میذارند تا مردم در دوره ی کارشناسی آشنا بشن با گرایش های مختلف فیزیک. این جا ها هم از این کار ها زیاد می کنند! خوبه در آی پی ام هم ی روز بذارن مردم بیان از تمام پژوهش کده ها دیدار کنند!!! البته می دونم که سیستم اونجا ... ولی خوب شاید ...

ناشناس گفت...

حق با شماست. شنیدن این خبرها باعث مسرّت است. خانم نجاری عزیز، ان‌شا‌ا... که همواره موفق باشید و امیدوارم در ادامه این فرصت را داشته باشید تا تحت نظر اساتیدی کار بلد به فیزیک‌پیشه‌ای موفق تبدیل شوید.
چقدر عالی که دانشجویان دیگر علی‌الاصول می‌توانند از وجود شما استفاده کنند هرچند متاسفانه این فرصت برای دانشجویان دانشگاه شریف به‌کلی منتفی است. اما خانم دکتر عزیز، من از شما و آقای دکتر شیخ‌جباری گله‌مندم! انتظار می‌رود در زمانی که شما برای چند دانشجو اختصاص می‌دهید دانشجویان (آینده‌ی) پژوهشگاه هم سهمی داشته باشند! (البته شاید این انتظار نا به جا باشد) من وقتی فهمیدم شما و ایشان قصد ندارید دانشجو بگیرید بسیار ناراحت شدم (من یکی از کسانی هستم که برای مصاحبه در پژوهشکده فیزیک دعوت شده‌ام) اما حیف که ظاهراً فقط می‌توان ناراحت شد...
امیدوارم که روزی دانشجویانی که برای ادامه تحصیل داخل کشور را انتخاب می‌کنند بتوانند از سرمایه‌های داخلی استفاده کنند.

منجوق گفت...

علیرضای عزیز
من سال ها پیش پیشنهاد open day را داده بودم اما از طرف نسل قبلی وتو شد.
در شرایط فعلی که ساختمان فرمانیه هنوز کامل نشده برگزاری چنین گردهمایی عمومی ای مناسب نیست.
وقتی ساختمان آماده شد دوباره پیشنهاد را مطرح می کنم و حتم دارم نسل جدید استقبال می کنند.

ان شا الله ساختمان زیبایی خواهیم داشت. مهندس و آرشیتکت آن آدم حسابی بودند.
شاهین هم با تمام قوا پشت آنها ایستاد و اجازه نداد افراد ناوارد با هوس های دمدمی و دخالت های بیجایشان طرح های سنجیده و حساب شده آنان را به هم ریزند.
آرشیتکت هفته ها مطالعه کرده بود تا بداند فرهنگ فیزیکپیشگان چگونه است و ساختمان مورد استفاده شان چه خصوصیاتی باید داشته باشد. شاهین هم ساعت ها برای این کار وقت گذاشت و نیازهای پژوهشکده را برایشان تشریح کرد. با توجه به efficiencyشاهین در جلسات و پرهیز از سخنان نامربوط برسر مباحث جدی و عملی, شما خود می توانید تصور کنید که چه میزان اطلاعات در این چندین ساعت رد و بدل و تحلیل شده است.

منجوق گفت...

ناشناس عزیز,
نه من و نه شاهین خیچ کدام اهل قهر کردن نیستیم. برای همکاری همه جانبه با دوره دکتری شرایطی را تعین کرده بودیم که ارضا نشدند.
شرایط از جنس واگذاری اختیارات متناسب با مسئولیت ها بودند
تا راه دخالت ها از روی هوی و هوس بسته شود.
اکنون هم برای همکاری موردی آماده ایم مشروط بر آن که اختیارات و مسئو لیت ها متناسب باشند و تضمین شود که عده ای از روی هوی و هوس یا
به منظور
نمایش قدرت برنامه هایمان را به هم نحواهند زد

وحیدی گفت...

هر چند که یک روز خوش از عمر ندیدم هر روز دگر حسرت آن روز کشیدم
آزادی ما دام گرفتاری ما بود
از بهر قفس بود گر از دام پریدم
**شرح حال زندان (از مرحوم آیت ا.. طالقانی حین حبس در اوین)**
یک کتابی چاپ شده سال های قبل از آقای محمد اسفندیاری بنام پیک آفتاب در احوال و اندیشه های مرحوم طالقانی.خوندنیست.
--------
خانم نجاری تبریک !

Saere گفت...

سلام استاد عزیزم. متشکرم. شما واقعا لطف دارید. خیلی خوشحالم که این افتخار را داشتم که زیر نظر شما کار کنم. واقعا نمی دانم که چطوری می توانم از شما بخاطر این همه زحماتی که برای من کشیدیدتشکر کنم.امیدوارم که همواره موفق و سلامت باشید. همینطور از خوانندگان منجوق بخاطر تبریک ممنونم.

منجوق گفت...

خواهش مي كنم ساعره جان! با دانشجوي جدي كار كردن براي استاد راهنما هم لذت بخش است

setare گفت...

salam ostade aziz .motmaenan khaunme zanjani daneshjuye vizhei budan ke shoma ishun ro tahsin kardin.aval khedmate in khanume ba talash tabrik arz mikonam ke ostadi chon shoma dashtand va bad barashun mofaghiat va poyayii ru arezumandam(garche bozorgtarin mofaghiatha talash va edame dadane).abade zendegiye shoma kheyli amuzandas.oon hozn va mordab garaiye aksare fizik danhaiye dakheli dar roohiye shoma vojud nadare .tu in weblog sedayie roodi miad ke peyvaste jariye va adam ro be dorost andishidan va salem zendegi kardan davat mikone.man vaghean lezat mibaram va az hozoretun motshakeram

فرهاد گفت...

من هم به اين دوست گرامي تبريك مي‌گم. و خوشاحلم كه اول از همه استاد راهنما پيدا كردند كه اين روزها يافت مي‌نشود. و ظاهراً اساتيد زياد دنبال دردسر نيستند و بچه هاي ذرات دست كم در دانشكده ي ما در همه ي حوزه ها كار مي‌كنند غير از ذرات. البته متذكر بشم كه ما مشكل ميزان مطالعه و درك فيزيك رو نداريم. مدتي اين تفكر وجود داشت ولي در كنفرانس‌ها و مباحثات علمي ديدي كه داستان چيز ديگري است. بزودي يك آگهي جذب استاد براي پايان‌نامه خودم مي‌زنم در جايي و يك مقاله راجع به اخلاق علمي از اين بُعد. باز هم تبريك به دوست گرامي و شما كه به هر حال از اين پايان‌نامه راضي بوديد. قابل دركه احساس شما. و در مورد مقالات اخترفيزيك به دليل فقر علمي و نداشتن پشتوانه علمي خوب در همه‌ي گرايشها در دانشگاه هاي كشور نه فقط شاهد دعواي نام هستيم شاهد مسائل ديگري هم هستيم كه ظاهراً تذكري هم برخي مجلات معتبر فيزيك به دوستان ايراني دادند كه انجمن فيزيك ايران پروتكلي به نام منشور اخلاقي رو به رأي گذاشته.

منجوق گفت...

فرهاد عزیز،

حضرت نیچه می فرماید:
He who fights with monsters should be careful lest he thereby become a monster. And if thou gaze long into an abyss, the abyss will also gaze into thee


تجربیات زندگانی من به اضافه فرمایش
جناب نیچه به من یک درس مهم در زندگی داده: از کسانی که زیاد دم از اخلاقیات و مبارزه با بی اخلاقی می زنند حذر باید کرد.
این افراد عموما نمی دانند عظمت کلمه "اخلاقیات" تا چه اندازه است. اگر عظمت واقعی مفهوم را درک می کردند این قدر مانند نقل و نبات از آن استفاده نمی کردند. کسی که عظمت مفهوم را در می یابد در برابر آن خاضع می شود و به این سادگی به خود اجازه نمی دهد
که خود را صاحبنظر در این باب معرفی کند (مگر این که عمری در فلسفه اخلاق و مکاتب گوناگون فلسفه اخلاق را مطالعه کرده باشد که این خود یک کار تمام وقت است!)

تجربه شخصی من آن است که پیرمردانی که دم از اخلاقیات می زنند اغلب دنبال کوبیدن و خرد کردن کسان دیگری هستند که به آنان حسد می ورزند ویا با آنان خصومت شخصی دارند
(life-long feuds).


در این میان از چند دانشجو که از واقعیات و داستان های پشت پرده خبر ندارد چون مهره پیاده صفحه شطرنج بهره می گیرند و آن گاه خود این دانشجویان را قربانی می کنند. من وارد این گونه بازی ها نمی شوم! تمام سعی خود را به کار می گیرم تا محیط کوچک علمی برای خود و دانشجویانم آماده کنم. جنگ زرگری حضرات اخلاقیون را به خودشان وا می گذارم.

منجوق گفت...

APS (جامعه فیزیک آمریکا) هم یک منشور اخلاقی دارد. برخی گمان می کنند با ترجمه این منشور به فارسی حق مطلب "اخلاقیات علمی" را ادا کرده اند! غافل از این که پشت آن منشور -چند هزار سال بحث فلسفه اخلاق خوابیده است. بحثی که در طول قرون وسطی نه تنها متوقف نشد بلکه قوت هم گرفت. علاوه بر آن تجربه سیصد سال کار پژوهش علمی با متدلوژی مدرن خوابیده است. بیکن ها و هیوم ها و برکلی ها و... کتاب ها نوشته اند تا از دل آن منشوری خلق شده. چه قدر ساده اندیشانه است که گمان کنیم با ترجمه آن منشور مسئله تمام شد.

بدتر آن که همان آدم هایی که امروز منشور صادر می کنند دو سه سال پیش وقتی من و شاهین خواستیم بحث ساده credit دادن را پیش بکشیم با تمام قوا بر ما حمله کردند و اجازه ندادند که سخن بگوییم. اخلاقیات علمی به در دنیای مدرن بدون کنار آمدن و هضم و جذب این مفهوم معنایی ندارد. طوطی وارانه منشور اخلاقی aps را تکرار کردن گرهی از مشکلات ما نمی گشاید!

منجوق گفت...

فرهاد عزیز, شما در کامنت قبلی خود به اثر مخرب کسانی که عقاید مذهبی خود را بر دیگران تحمیل می کنند اشاره کرده بودید.
در همین راستا می خواهم نکته ای بگویم. کسانی هستند که مدام ادعا می کنند ما اصلا مذهبی نیستیم اما از هر مذهبی ای که به دنیا آمده "اخلاقی تریم."
حالا چرا می گویم این عده خطرناک تر هستند؟! خوب! باید دید معیار اخلاقی بودن چیست. مکاتب اخلاقی گوناگونی در دنیا آمده: مکتب اخلاقی سود-محور, مکتب اخلاقی ریاضت-محور, مکتب اخلاقی لذت محور، .... یا در دنیای مدرن مکتب اخلاقی محیط زیستی و....
این جماعتی این گونه دم از اخلاقیات می زنند عموما به هیچ کدام از این ظرایف واقف نیستند. هیچ کدام را درک نمی کنند.

معیار تعریف شده ای برای اخلاقی بودن ندارند و این بی معیاری بسیار خطرناک است.
دم از "اخلاقیات زدن" حربه ای در دست انان است که هر کس که جلوی آنها خم نمی شود حذف کنند.

منجوق گفت...

یکی از ارکان اخلاقیات علمی در دنیای مدرن بحث credit است که در این گوشه از دنیا که مشرق زمین می نامندش نه تنها ارزش تلقی نمی شود بلکه ضد ارزش به حساب می آید. در این مورد مفصل نوشته ام :
http://monjoogh.blogspot.com/2008/10/credit.html

فرهاد گفت...

سلام
از جايي كه ممكنه يكي دو روزي وقت سر زدن به اينترنت نداشته باشم سال نوي خورشيدي باستاني رو تبريك ميگم به شما و شاهين شيخ جباري گرامي و تمام دوستان.
در مورد اخلاق‌گرايي، نظر من وجود اخلاق‌گرايي بدون هيچ‌گونه ديدگاه فراذهني و عقيدتي است. اين‌طور هيچوقت از ايده‌ال‌گرايي صحبت نميشه و به تبع اون تندرويها و راديكاليسم كمتر ميشه. ولي مناطقي كه آرامش دارند اين روزها، توافق مافيايي شبيه «راند» و مسلم زير مجموعه‌ي اون كشورهاي سود برنده از منطقه در مواضع اقتصادي و بعد از اون سياسي انجام گرفته.
به شخصه به اكثر ...-محورهايي كه اشاره كرديد اعتقاد دارم و احترام مي‌گذارم و نه به راديكاليسم از هر نوعي كه باشه.

فرهاد گفت...

و توضيح كوتاه اينكه مذهب معيار و قالب‌بندي شده‌ي اخلاق نيست. بدون آن به قعر تاريكي نخواهيم رفت. بسياري از ما مي ترسيم كه اگر آزادي باشد و يا مذهب رو از زندگيمون خارج كنيم چه اتفاقي براي خودمون مي‌افته. و استدلال مي ‌كنيم و صحبتهاي نصيحت وار مي‌زنيم. تو چرا اين نوع لباس رو مي‌پوشي. اين چه مدل مويي است. اين چه كاري است و آن چه كاري است. اگر ارسطو با فرض غايت گرايي فلسفه‌ي مكاتب بعدي كه نام نمي برم نمي‌گذاشت و اسطوره‌ها و قصه‌هاي آن زمان مكتب نمي‌شدند،‌ شاهد اين همه فجايع تاريخي نبوديم.
در كشورهاي آزاد ديگه هم مذهب هست و بهتر از ما. خود ما از آزادي صدمه مي‌بينيد يا قيدي كه عقيده‌ي خودتان را بخواهيد تحميل كنيد تا خودتان راحت باشيد. تحمل آزادي سخت است و رسيدن به اون هم سخت. ولي آزادي اجتماعي بزرگترين دستاورد بشر بوده و نه مكاتب اخلاقي. من نديدم در كشورهاي آزاد اينهمه جرم جنايت اتفاق بيفتد. اينجا چشمان مردان و زنان نسبت به هم تيزبين شده و قدرت تخيل از خيلي لحاظ بالا رفته اين دستاورد اخلاق مكتبي است؟‌ تصور نكنم فاجعه‌‌اي بالاتر از اين باشد. تبعات اين مسأله بقدري سنگين بوده كه زدودني نيست به همين راحتي‌ها. شما در جاهاي ديگه با شوهر خودتون دستگير و بدون بازجويي به دفاتر گاهي نامعلوم برده شديد كه چه نسبتي با هم داريد؟ اگر اخلاق يعني اين كه من يا شما بگوييم نه تا اكثر مردم همان را مي‌خواهند كه من مي‌خواهم و من اين‌طور راحت‌ترم كه همين مشكل الان ميشود. در كشورهاي آزاد شما در هر جايي احترام خودتون رو داريد و اين تبليغات عليه آزادي بهتر از من مي‌دانيد كه فقط براي توجيه مسائل ديگر است و مي‌دانيم ريشه‌ي همان چيزهايي كه رسانه‌هاي مخصوص سؤاستفاده از زنان و حتي مردان جوان است از كجا مي‌آيد. جز خود ما ناظري نيست. بعد از پذيرش اين مسأله شايد ترسي از تنها شدن يا سقوط آزاد داشته باشيم ولي سقوطي به اون شكل وجود ندارد.
بماند كه اخلاق فقط اينها نيست و بخشي از آن همين بحث اخلاق در علم هم هست. در اينجا مجبورند آدمها اخلاق را زير پا بگذارند تا به جايي برسند موقعيت پيشرفت بسياري گرفته مي‌شود تا اشخاصي مورد لطف جايي يا اشخاصي قرار بگيرند و به جايي برسند. حتي در فيزيك ايران هم همين‌طور است. كافي كمي عميق‌تر به اطراف نگاه كنيم و ببينيم اينها نتيجه‌ي چيست؟‌
اخلاق علمي از برخورد استاد با دانشجو تا چاپ مقالات جعلي و دزديدن مقاله و مسائل ديگر هم از همين دست است.

منجوق گفت...

فرهاد عزیز,
ممنون از احوال پرسی و تبریک عید! عید شما هم مبارک!

فلاسفه بسیاری با شما هم عقیده اند که اخلاقیات لزوما منتجه از مذهب نیستند. حتی یک فیلسوف متدین مانند دکتر سروش هم بنا به گفته خودش بر این عقیده است.
بحث من سر مسئله نظری و فلسفی نبود. بحث من عملی بود. وقتی پدر من مریض شد برخی از فامیل های نسبتا دور در محبت ورزی سنگ تمام گذاشتند. انگیزه آنها چه بود؟! جواب:ثواب اخروی. در کشور ما که وضع اقتصاد و تامین اجتماعی افتضاح است, فجایع انسانی و جنایات نسبتا پایین است. در صورتی که در خیلی از کشور های سابقا کمونیست که دین در آنها تضعیف شده، با این که وضع مادی آنها بدتر از ما نیست بزهکاری بیداد می کند. دین هنوز هم در جامعه ما کارکرد های مثبت دارد. ما زیاد کارکرد های آن را نمی بینیم چون
We take it for granted.

منجوق گفت...

از طرف دیگر بسیاری از آن فیزیکدانان وطنی که ادعا می کنند "من دیندار نیستم اما از هر دینداری اخلاقی ترم", انواع و اقسام بی اخلاقی ها می کنند.

منجوق گفت...

شما گفتید "اخلاقی" بودن لزوما در گرو دیندار بودن نیست. بسیار خوب! اما مطمئن باشید "ریاکاری" و "تظاهر به اخلاقی" بودن هم پدیده لزوما دینی نیست!
بسیار ند کسانی که ریاکارانه ادعای اخلاقی بودن می کنند بی آن که ادعای دینداری کنند.

منجوق گفت...

بر این باورم که هر گونه استراتژی دین ستیزانه در جامعه ایران به چندین دلیل استراتژی اشتباهی است:

1) درست است که برخی از دین سوء استفاده می کنند (برخی مانند دعانویسان و غیره به طور فردی و عده ای متاسفانه به طور سیستماتیک و تشکیلاتی) اما باز هم دین کار کرد های مثبتی در جامعه دارد. (2) دین بسیار قوی است. هر که در این مملکت به جنگ دین رود شکست خورده باز می گردد.

منجوق گفت...

پس چه باید کرد؟ جواب این سئوال برای افراد مختلف متفاوت است. من جواب خودم را پیدا کردم. با خواندن وبلاگم کمابیش می توان فهمید جواب من چیست. (1) در چارچوب شغل خود م کارم را انجام می دهم. مقاله هایی می نویسم که سعی می کنم تا جایی که توان من اجازه می دهد جالب و سطح بالا باشد. وقتی راهنمایی دانشجویی را بر عهده می گیرم برای او وقت می گذارم. بقیه مسئولیت ها را هم تا حد توانم درست انجام می دهم. از سمبل کاری می پرهیزم.

(2) مطالعاتی می کنم که دید مرا وسیع تر کنند تا در چنبر دگم ا ندیشی نیافتم.


(3) سعی می کنم تا دیدم را وسیع کنم تا به اسم "اخلاقیات" به دام پیرمردانی که به دنبال سگ پاچه گیر برای تاختن به رقیبان خویشند نیافتم. این پیرمرد ها دور و بر من بسیارند.
4() سعی می کنم به ایراد های اخلاقی خود مانند غیبت کردن یا عنان خونسردی از دست دادن فایق آیم. کم کم دارم این ایراد ها را ترک می کنم.
خوشبختانه از همان ابتدا زیاد دروغ نمی گفتم مگر در حد دروغ های کاملا بی آزار مثل دل خوش کردن بیمار در حال مرگ و...

(5) برخی کارهای عام المنفعه می کنم مثل خون دادن یا حمایت از این بنیاد کودک http://www.childf.com/WebSite/Home.aspx

و یا ترویج و اهتمام به حمایت از محیط زیست.


به این تیپ کارهای کوچک معتقدم. به هیچ وجه گمان نمی کنم "با حلوا حلوا گفتن دهان شیرین می شود" و یا "اخلاقیات اخلاقیات" گفتن جامعه اخلاقی تر می شود.

منجوق گفت...

راه مبارزه با سخت گیری های تعصب آلودی که به نام دین بر شهروندان به خصوص به جوانان اعمال می شود, دین ستیزی نیست. راه جلوگیری از این مسئله بیشتر کردن ارتباطات با دیگر مردم دنیاست. اگر گردشگران بیشتری به کشور بیایند مردم کوچه بازار به تدریج می فهمند که آن شیوه به خصوص زندگانی که در ذهن آنان فرو کرده اند لزوما بهترین شیوه نیست. البته اغلب افراد شیوه زندگی خود را عوض نمی کنند اما به تدریج دست از فشار آوردن برای تحمیل شیوه زندگی خود به دیگران بر می دارند.

دین ستیزی نتیجه عکس می دهد و سخت گیری ها را بیشتر می کند.

فرهاد گفت...

ادامه‌ي نوشته‌ي قبلي من:
گاهي توهين مي‌كنند. از دو ايراني فقط برخورد خوبي ديدم. دكتر حقيقي‌پور در دانشگاه هاوايي و دكتر خلخالي كه شما هم ايشون رو مي‌شناسيد. در مورد بقيه متأسفم. تقريبا با همه‌ي اين بقيه صحبت داشتم. گاهي در همون سلام اوليه توهين كردند. من رو هم نمي‌شناختند اگر فرض كنيم رك بودن من در اثر ناراحتي از بسياري مسائل باعث تنفر ايشان بوده باشد. اين بخشي از اخلاقيات است. من در اولين برخوردم با جاناتان اليس و موراي گلمان كه افتخار ديدن اين‌دو و بسياري ديگر رو همين اواخر داشتم بسيار دلگرم شدم. از صداقت و گاهي شوخ طبعي ايشون. ولي اساتيد ايراني. اين هم از كنفراسها و كارگاه‌ها و اطلاعيه‌هاي بي‌مورد كه مركز تحقيقات و ديگران مي‌زنند. دانشجويان خودشان-دفاع مقاله خودشان-انتخاب خودشان. هشت سال است عضو انحمن فيزيك ايران هم هستم و ارتباط نزديكي با بخسش اجرايي آنها هم دارم به دليل همكاري با انجمن دانشگاهي محل تحصيلم. و پذيرش مقالات آنها هم برايم شفاف شده! به فكر اين افتادم خودم مثل چند موردي همايشي برگزار كنم با همكاري دوستانم و اسم قابل توجهي هم انتخاب كنم و فقط ارائه مقالات دانشجويان باشد و از تمام دانشگاه‌ها. ايده‌ي خوبي است و در هر حال برنامه ريزي. مسلماً در چنين جايي فرصت سخنراني دارم تا تأسفي بخورم به حال اخلاق علمي در ايران كه با هيچ چيزي قابل توجيه نيست. ببخشيد مطالب طولاني است. و در كامنتهاي يك موضوع خوشحل كننده آمده. اگر در اين مورد مطلبي داشتيد مسلم در آنجا مي نوشتم.

فرهاد گفت...

سلام،
جواب شما رو خوندم. احساس مي‌كنم بنده رو دين ستيز يا كمونيست تصور كرديد. سياه و سفيد ديدن همه چيز باعث ميشه من هم قانع نشم از جواب شما. به مسائلي اشاره كرديد مجبورم در وبلاگ حرفي نزنم. دوست داشته باشيد ايميل غير آكادميك به من بدهيد من فقط به گوشه‌اي از مسائلي كه ناديده گرفتيد اشاره كنم.
در مورد مسائل آكادميك فقط به اين اشاره مي‌كنم كه فاجعه‌اي كه الان با اون روبرو هستيم در اين حيطه به همين راحتي‌ها قابل جبران نيست و براي بسياري متأسفم. در اين مورد سرتون رو درد نمي‌يارم اگر علاقه داشتيد توضيح بدم جريان چيست با جزييات مسائلي رو بيان مي‌كنم. ما الان با اين مشكل روبرو هستيم يا مركز و شريف يا هيچ! دانشجوي آزاد بودم و هستم. به اجبار دروسي رو براي دانشسجويان ارائه دادن الزاماً نتيجه‌ي مطلوبي نخواهد داد. اگر حمايتهاي غيبي و علني از برخي دانشجويان نبود و در شرايط برابر با ديگران بودند يك فيزيكي عادي بودند. در سرن- چند دانشگاه كانادا و آمريكا و عبدالسلام اولين سؤال اين است:‌شاگرد دكتر ... هستي؟ يا دكتر... رو مي‌شناسي. اين به نظر شما معنايي نداره؟‌ دانشجويان اين اساتيد رو هم ديديم. شايد فقط سري دكتر نوذري و كاوياني و غيره كمي قابل قبول بودند. دانشجويان كنوني اين‌دو محلي كه اشاره كردم جز غرور مدركي كه خواهند گرفت چيزي ندارند( نه در مورد همه البته). برخورد مستقيم من با اين دوستان و توهمي كه به ايشان دست داده،‌حكم شكست ناپذير داره. من مشاور تحصيلي فيزيك هم هستم در جايي (‌بدون نام البته) و سعي مي‌كنم توهم رو از سر بسياري بيرون بيارم و كمك كنم به هدفشون فكر كنند و هميشه خودشون رو شاگرد بدونند و در حال يادگيري. دانشگاه آزادي بودن من فقط براي من فقدان كلاسهاي رسمي چون ميدان در ليسانس يا ارشد و يا چند درس رياضيات رو داشته. ولي كسي از من كتابهاي مرجع رو نگرفته. البته اين توهم در مورد دانشگاه‌هاي ديگر هم تا حدودي هست. خوشبختانه فيزيك علمي نيست كه نيازي به مدرك داشته باشه تا شما درك خودتون رو از اون اثبات كنيد. برخورد مستقيم و يا مكاتبات با اساتيد بزرگي مثل ويلتچك، گلمان، آنتوني زي و جاناتان اليس و ديگران در موارد مختلف علمي و يا تحصيلي و حتي مشاوره فقط به من آرامش داد. چون محيط اينجا بخصوص در حيطه‌ي جنگ و حذف آكادميك اينجا مسموم شده. قبلاً هم بوده و نه اين اندازه. بگذاريد مثالي بزنم. به خاطر فيزيك دوسال بعد از ديپلم خانه نشين بودم آخر ديدم من با كنكور به جايي نميرسم چون آنقدر كه از فيزيك لذت مي‌برم از ياد گرفتن لم كنكور تنفر دارم ( مشاور المپيادي با توجه به تجربه‌ي خودم از كنكور و مشكلات آكادميك به من كمك كرد به خيلي‌ از بچه‌ها بتونم كمك كنم) جايزه نوبل 2004 به ويلتچك داده شد و من علي‌رغم عدم اطلاع دقيقم در اون مورد ولي علاقه‌مندي به موضوع به ويلتچك ايميل مي‌زنم ايشون در سوئد بودند و من همون شب ضيافت ايميل تبريك مي‌فرستم و با سادگي تمام سؤال مي‌كنم چطور ميشه اين راه رو در فيزيك طي كرد تا به نتايجي كه ايشون رسيد برسه. طبيعتاً اولين ذهنيت اين بود كه خب من حتي دانشجوي ليسانس هم نبودم، از جايي به اسم ايران ايميل زدم. اون موقع حتي كامپويتر شخصي هم نداشتم. موقع رفتن به دوره‌ي نجوم آماتوري كه داشتيم رفتم به كافي نت براي گرفتن چند عكس. ولي يك ايميل داشتم. احتمالاً جواب كوتاه و قاطعي گرفته بودم كه همه در ايران با اون آشنا هستند. ولي من بعد از ضيافت شام نوبل از ويتچم يك ايميل با بيش از هزار كلمه در اون ايميل دريافت كردم! با جزييات كامل! و تا الان هم به تنهايي فيزيك مي خونم با انيگزه‌اي كه از ويلتچك گرفتم و بعد از اون در دوره ي ليسانس گستره‌ي ارتباطم با اساتيد خارجي بيشتر شد. در حالي كه اساتيد اينجا در فلان مجله در آفريقاي جنوبي يا آسيا و اقيانوسيه مقاله چاپ مي‌كنند جواب دانشجوي خودشون رو هم نمي‌دهند!

منجوق گفت...

راستش منظور شما را متوجه نمی شوم. به قصد درد دل این مطلب را می نویسید یا پیشنهادی به شخص من برای حل مشکلی دارید؟ هر کسی اخلاقیات خود را دارد. اگر انتقادی به شخص من دارید، لطفا صراحتا بگویید. در مورد برخوردهای سایر همکاران باید با خود ایشان صحبت کنید.

در ضمن کوبیدن ویلچک بر سر فلان فیزیکپیشه ایرانی دردی از دردهای ما دوا نمی کند.

منجوق گفت...

در مورد دانشگاه آزاد هم قبلا گفتم: دو تن از دانشجوهای من (از جمله همین خانم نجاری) دانشجوی دانشگاه آزاد بوده اند. برای شخص من مهم نیست شخص فارغ التحصیل کدام دانشگاه است. اگر این شخص هم رشته من باشد بر اساس کیفیت (و نه کمیت) مقالات و سمینارهای او نظر می دهم. اگر هم رشته من نبود، سعی می کنم از داوری در مورد بپرهیزم. اگر مجبور شدم چنین داوری ای بکنم از افراد اهل فن در خارج نظر می خواهم (چرا که در نظر دادن ذینفع نیستند و درنتیجه کمتر امکان دارد نظر غرض آلود دهند). برای چنین داوری ای نه من به نظرات و داوری های (اغلب غرض الود) داخلی اطمینان می کنم و نه به شمردن تعداد مقالات. ارزیابی علمی افراد پروسه بسیار پیچیده ای است.


اولا
باید شخص در آن رشته خبره باشد که بتواند تشخیص دهد کیفیت مقالات به اندازه کافی خوب است یا خیر. علاوه بر آن "هزاران نکته باریک تر ز مو" در نگارش هر مقاله است که قضاوت در مورد سهم افراد را بسیار دشوار می کند.

منجوق گفت...

در ضمن فرهاد عزیز،
تنها برداشتی که من از مجموعه سخنان شما کردم این است: جوانی که دارد تجربه می کند و آن قدر شجاعت دارد و با خود رو راست است که این تجارب را به طور مدون بیان می دارد. چنین جوانی در آینده فرد با تجربه ای خواهد شد.

جواب من تنها به یک قصد بود: کمک تسریع این روند تجربه آموزی.

زمان قضاوت می کند که تا چه اندازه حق با من است.

فرهاد گفت...

سلام
در مورد مقاله درست مي‌فرماييد ولي بنده شاهد مقاله شدن تعدادي از مقالات بوده ام و مي‌دانم تعدادي از اينها مايه‌اي ندارند. خودم يكي از اين مقالات را دارم كه البته به دليل مشكلات اخلاقي استاد راهنماي خودم در قبال ديگران با وجود كاري كه براي استاد منظم انجام مي دادم، از ايشان فاصله گرفتم.
در مورد درددل بودن حرفهاي من. بله ولي فراتر از مسأله ي شخصي هستند و من متعلق به نسل آخر دهه پنجاه خورشيدي هستم و چندان هم جوان نيستم. در اين سالها خيلي مسائل در دانشگاه من رو آزار داده و مدتي بعد متوجه شدم مثل طبيعت و آسمان هرچه مي‌بينيم بيشتر در خودم مي‌ريزم و در دانشگاه با ملاحظه‌كاري البته مسائلي را سعي مي‌كنم پيش بكشم و يا اگر در توانم باشد به عنوان دانشجو به دنبال حلش باشم.
از مباحثه و همراهي شما در نوشته‌هاي من طولاني هم شد تشكر مي‌كنم.
در مورد نقد شما، من فقط يكبار شما را ديدم در دفتر خودتان در فرمانيه و سؤالي درباره‌ي برگزاري سمينارهايي داشتم كه ظاهراً ادامه پيدا نكرد(ابرتقارن) يا من مدتي مشغول دانشگاه بودم. پس موردي نيست كه انتقادي داشته باشم. جواب شما همان اول قاطعانه بود هرچند كمي ناراحت شدم ولي آنقدرها هم ساده نيستم. تجربه‌ي اساتيدي رو دارم كه مدتي من وقت من رو تلف مي‌كنند و جواب قطعي به هر شكل براي من بهتر است.
ولي در برخي حوزه‌ها شجاعت ندارم. فقط شجاعت بيان مسائل را جلسات گروه فيزيك همراه با انجمن فيزيك دانشگاه داشتم و نامه نگاري ها براي آوردن استاد و درگيري با دانشگاه و نقد خودم و پيدا كردن برخي حقايق دروني و بيروني رو دارم. اميدوار بودم شجاعت رفتن از ايران را مدتها پيش داشتم. وظيفه‌ي اجتماعي خودم رو مشاوره و كمك به دانش‌آموزاني كه مثل خود مشكلات روحي زيادي داشتند انجام ميدم و نقشي جز اين هم نداشتم. از حق خودم بارها گذشتم. پس شجاع نيستم.
به هر حال ممنون. اميدوار بودم كامنتهايي كه بحث درست كرد، در مورد مطلبي مرتبط با نوشته‌ي بلاگ بود كه ناخودآگاه اينجا بحث پيش آمد. ممنون از اينكه به هر حال وقت صرف نوشته‌هاي من كرديد.