۱۳۸۸ دی ۸, سه‌شنبه

حمايت از بنياد كودك= افق روشن تر براي آينده خودمان

در وبسايت بنياد كودك اين امكان وجود دارد كه كودك يا كودكاني را با خصوصياتي كه مايليد انتخاب كنيد و با مبلغي نسبتا كوچك آنها را مورد حمايت قرار دهيد. سن كودك و شهر او را مي توانيد انتخاب كنيد. در اغلب شهرها مددجو وجود دارد. بيشتر كودكان مددجو، دانش آموزاني مستعد هستند. با قبول كفالت آنها جلوي هدر رفتن استعداد هاي مملكت گرفته مي شود. حداقل مبلغ براي قبول كفالت سي هزار تومان در ماه است كه هم از داخل كشور و هم از خارج كشور قابل پرداخت است.

برخي از مددجويان كودكان بيمار هستند و برخي كاملا سالم. در بين مددجويان 24 نفر از آنها كودكان سرطاني و 11 نفر معلولند. 142 نفر از آنها هم كودكان يتيم زير 15 سال هستند. تا جايي كه من مطالعه كرده ام، سرپرست هاي كودكان همگي انسان هايي محترم و سخت كوشند و به تربيت و تحصيل فرزندان خود اهميت فراوان مي دهند.
در واقع اگر اقتصاد و تامين اجتماعي مملكت به سامان بودند و مسئولين به وظايف خويش عمل مي كردند، هيچ كدام از اين افراد نيازمند نمي شدند. اما وضعيت متاسفانه همان گونه است كه مي دانيد. با توجه به سخت كوشي و شعور بالا ي خانواده هاي مددجو، اندكي حمايت از طرف شهروندان معمولي مي تواند ثمربخش باشد.
در واقع اين چنين كمكي به فربه تر شدن بدنه قشر متوسط مي انجامد. ارزش هاي حاكم بر عملكرد بنباد همان ارزش هاي طبقه متوسط هستند: تحصيل، غرور و عزت نفس، خوداتكايي زنان و... دخترويا پسر نوجواني را از خانواده اي مستضعف را در نظر بگيريد كه مادري كاملا بيسواد دارند. حال اين دختر يا پسر از طرف يك بانوي مدد كار اجتماعي مورد حمايت قرار مي گيرد. مي توان تصور كرد كه حضور اين بانو چه قدر درشكل گيري شخصيت اين نوجوانان و باز كردن افق هاي ديد آنان مي تواند نقش سازنده و مثبت داشته باشد.

بنياد كودك دو خصوصيت دارد كه آن را از بيشتر موسسه هاي خيريه ممتاز مي سازد:
1) موسسه كاملا مردمي است. شخصيت هاي سياسي از كمكي كه من و شما مي كنيم نمي توانند به نفع خود بهره برداري تبليغاتي كنند.
2) بنياد براي تبليغ از خرافات بهره نمي گيرد. ادعاي معجزه و قبول شدن نذورات ندارد. شايد به همين جهت باشد كه با اين كه 15 سال از فعاليت آن مي گذرد در بين عوام آن قدر شناخته شده نيست.
بر ماست كه براي آن تبليغ كنيم. قوت گرفتن چنين موسساتي، مبارزه غير مستقيم با خرافات نيز هست. مبارزه غير مستقيم با بهره برداري فريبكارانه از قشر مستضعف نيز هست. حمايت از چنين نهاد مردمي حمايت غير مستقيم اما كارساز از جنبش مدني در ايران است.

۱۳۸۸ دی ۳, پنجشنبه

ابوالفضل

ابوالفضل در خانواده اي سنتي و مذهبي در يكي از شهرهاي كوچك ده-دوازده هزار نفري در نزديك تبريز بزرگ شده است. ابوالفضل همچون ديگر نوجوانان پانزده ساله از خانواده هاي مذهبي، از مصاحبت با زنان ميانسال معذب است. به خواستش احترام مي گذارم و سعي مي كنم زياد در معرض نگاهش قرار نگيرم. اما چند روزبعد، خود ابوالفضل بامن صميمي ترمي شود. شايد به اين علت كه وقتي حال او بد شد پرستاران را خبر كردم يا وقتي پرستار در سر زدن به او سستي مي كرد، پزشك انترن را به بالينش كشاندم.
از او مي پرسم: "آقا ابوالفضل! مي خواهي كتاب هري پاتر را بدم بخواني؟" با شنيدن نام "هري پاتر" پس از چند روز لبخندي مي زندو با نشاطي كه اقتضاي سنش است اما در اين چند روز از چهره اش غايب بوده جواب مي دهد:" من همه سي-دي هاي هري پاتر را ديده ام!" و بعد از اندكي مي گويد:" قبل از آن كه موهايم بريزند، به من مي گفتند شبيه هري پاتر هستم!" در چهره اش دقت بيشتري مي كنم و از شباهت عجيبي كه بين او و هنرپيشه هري پاتر است شگفت زده مي شوم و بدون آن كه به ريختن موهايش اشاره اي كنم جواب مي دهم:" خيلي شبيه او هستي. مخصوصاٌ رنگ چشات!"
چند روز بعد ابوالفضل مرخص مي شود. مرخصي از بيمارستان وبازگشت به خانه بزرگ ترين دلخوشي اوست. نامه دكتر را مي خواند و برخلاف انتظار من، از اين كه يك ماه ونيم برايش مرخصي استعلاجي از مدرسه نوشته اند، غمگين مي شود.
كمرپدر ابوالفضل زير بار مخارج درمان ابوالفضل خم شده، اما وقتي در حضور ابوالفضل است لبخند مي زند و سعي مي كند خود را شاد نشان دهد تا روحيه ابوالفضل و ديگر بيماران خوب باشد. با اين همه فشار كه روي اوست مراعات حال همگان را مي كند : از پرستاران گرفته تا بيماران و همراهان آنها. اما هر از گاهي مي گويد:"در اين مملكت به انسان ارزشي قايل نمي شوند!" اين جمله را از افراد زيادي شنيده ام اما از زبان پدر ابوالفضل اين سخن طنين ديگري در گوش مي افكند.
پدر ابوالفضل نگران است كه مبادا نرم افزار آموزش زبان انگليسي كه در گوشي موبايل ابوالفضل نصب كرده كلمات را با تلفظ صحيح آموزش ندهد. وقتي كتابي به زبان انگليسي در دست من مي بيند، پس از چند بار عذر خواهي از به قول خودش جسارتي (!!) كه مي كند، از من سئوال مي كند كه آيا تلفظ هاي آن نرم افزار صحيح هستند يا خير.
ابوالفضل فرزند همين زمان است: عصرسي-دي هري پاتر، گوشي موبايل و نرم افزار آموزش زبان. اينها را نگفتم كه به حال ابوالفضل اشك بريزيم. ابوالفضل نيازي به دلسوزي من و شما ندارد. اما كودكان سرطاني زيادي هستند كه علاوه بر دست و پنجه نرم كردن با بيماري با فقر نيز بايد دسته و پنجه نرم كنند. برخي مددجويان بنياد كودك چنين شرايطي دارند. با مراجعه به اين سايت (از ايران) و يا اين سايت (از خارج) مي توانيد به چنين كودكاني كمك كنيد.

۱۳۸۸ دی ۲, چهارشنبه

سرطان: پيشگيري بهتر از درمان

كتابچه اي با عنوان Cancer and the Environmentكه توسط موسسه سرطان آمريكا به همكاري چند موسسه معتبر ديگر تهيه شده، در اينجا به طور رايگان قابل دسترسي است. البته منظور كتابچه از "محيط" مجموعه عوامل غيرژنتيكي است و شامل اضافه وزن و يا كشيدن سيگار هم مي شود. اما آلودگي محيط زيست، به خصوص آلودگي آب و هوا از عوامل مهم و شناخته شده در بيماري ها است. بنا به اين مقاله ساينس-ديلي 40 درصد مرگ ومير در دنيا به علت آلودگي آب، هوا و خاك است. چنين آماري به واقع تكان دهنده است. چه گونه مي توان نسبت به مسئله محيط زيست بي تفاوت بود؟! چه گونه مي توان مسئله محيط زيست را، موضوعي تفنني و كم اهميت دانست؟!

۱۳۸۸ دی ۱, سه‌شنبه

بانوي همين آب و خاك

نمي دانم نام خانم "خديجه مقدم" را شنيده ايد يا نه. خانم مقدم از فعالان محيط زيست است. حدود سال هشتاد ويك گزارشي خواندم از عملكرد ان-جي-اويي كه به همت ايشان فعاليت خود را آغاز كرده بود. ان-جي-او از زنان مستضعف جنوب شهر حمايت مي كرد. آنان را جمع مي كرد به آنان مهارت هايي مي آموخت كه به درد گذران زندگيشان بخورد. اين خانم ها مراكز تهيه و توزيع غذا را ه انداخته بودند. در آشپزخانه آنان نكات مربوط به بهداشت و حفظ محيط زيست به دقت رعايت مي شد و اين همه، مديون زحمات و همت خانم مقدم بود.
گزارشگر با عده اي از اين زنان مصاحبه كرده بود. نه سواد درست و حسابي داشتند و نه سرمايه و پس اندازي. اغلب هم گرفتار پدر يا شوهري بودند معتاد و آزار و اذيت كن و يا در بند. اگر حمايت ان-جي-او ي خانم مقدم نبود، ...
خانم مقدم دري نو به روي آن زنان مستضعف باز كرده بود. دري رو به استقلال و سرفرازي.
كسي مي داند خانم مقدم اكنون كجاست؟ آيا آن ان-جي-او فعاليت خود را ادامه مي دهد؟
اگر جواب سئوالم را مي خواهيد بدهيد، يادتان باشد كه هوا بس ناجوانمردانه سرد است! به گونه اي بنويسيد كه بتوانم منتشر كنم.

پيري

چه عزيز است دوران پيري، اگر باشند كساني كه خود گشته اند و تجربه اندوخته اندو صاحبنظرشده اند اما باز به تو به خاطر همان كه هستي و آن چه كه كرده اي، به ديده احترام مي نگرند با آن كه مي دانند فرزانه خطاب كردن تو، برايشان، قدرت و ثروت به همراه نمي آورد!

۱۳۸۸ آذر ۳۰, دوشنبه

دختر گرجستان


مانانا كُچلادزه، از فعالان محيط زيست گرجستان است. معروف ترين فعاليت او در زمينه مبارزه با آلودگي ناشي از خطوط لوله نفت در گرجستان است. مانانا برنده جايزه گلدمن نيز هست. در خيلي جمع ها در دنيا وقتي نام گرجستان مي آيد، تصوير مانانا در ذهن مجسم مي شود.

۱۳۸۸ آذر ۲۹, یکشنبه

قهرمانان محيط زيست دنيا




يكي از كارهاي بسيار مفيد كه يك جمع دانشجويي مي توانند انجام دهند جمع آوري و تدوين شرح سرگذشت قهرمانان و فعاليت هاي حفظ محيط زيست براي نوجوانان است. به عنوان مثال، جريان جنبش chipkoدر هند براي محافظت از درختان خيلي جذاب است.
تصوير اول مربوط به اين جنبش است.
داستان زندگي تك تك برندگان جايزه گلدمن هم خواندني و آموزنده است. اگر نوجوانان چنين سرگذشت هايي را بخوانند و بدانند كه عده اي از فهميده ترين مردمان دنيا، چه فقير و بي نام و نشان و چه معروف و privileged، چه گونه براي حفظ محيط زيست زحمت مي كشند و فداكاري مي كنند به ارزش محيط زيست و فعاليت در راه آن بهتر پي مي برند. پس از آن ديگر فعالان محيط زيست را به سخره نمي گيرند و سعي مي كنند با آنان همكاري كنند. چه بسا خود يك فعال محيط زيست شوند و با الهام گرفتن از زندگي افراد شناخته شده در امر حفظ محيط زيست كاري كنند كارستان .


به علاوه خواندن چنين سرگذشت هايي منافع جانبي ديگري هم دارد. دختر يا پسر نوجواني را در نظر بگيريد كه به هنگام شكل گرفتن شخصيتش، داستان زندگي "وانگري ماتاي" را مي خواند. تصوير او را با سربند و لباس آبي ملاحظه مي كنيد. اين خانم اهل كنياست. به خاطر فعاليت هاي حفظ محيط زيست در كنيا هم جايزه گلدمن را برده و هم جايزه صلح نوبل را. وقتي نوجواني كه سرگذشت او را خوانده، بزرگ شد ايده هاي پوسيده اي چون "برتري نژادي" يا "برتري جنسيتي" را از اعماق وجودش ابلهانه خواهد دانست.

۱۳۸۸ آذر ۲۶, پنجشنبه

ويلا در آستارا


وقتي من دانشجو دكتري بودم، پدر ومادرم مي خواستند زميني در جنگل هاي آستارا خريداري كنند ودر آن ويلايي بسازند. مادرم تلفني ما جرا را به من گفت. من نگراني و تاثر خود را از قطع شدن درخت ها با او در ميان گذاشتم. پدر و مادرم راه حلي برگزيدندتا درختي قطع نشود. براي اين كار قطعه زميني كه در حاشيه جنگل كه قبلا تخريب شده بود خريداري كردند. ويلا را به جاي خانه روستايي كه در آن محل بود ساختند.
درختي به منظور ساخت ويلا يا كشيدن راه قطع نشد. باغباني محلي استخدام كردند و با كمك او به جاي درخت هايي كه قبلا قطع شده بود، نهال كاشتند.
دور باغ را حصار كشيدند تا گاوهاي همسايه نهال ها را نخوردند. در فاصله كمي درخت ها بزرگ شدند.
همه اين كارها البته زحمت دارد. اما پدر ومادرم خود مي گويند كه آن چه كه حاصل شده، ارزش زحمت كشيدن را داشت.
courtesy: عكس را از اين وبلاگ برداشته ام.

۱۳۸۸ آذر ۲۵, چهارشنبه

كيف خريد



من همه جای دنیا را نگشته ام اما در بین این همه کشور که بوده ام ( كه شامل كشور جهان سومي و نفت خيز عربستان هم مي شود) هیچ کشوری را ندیده ام که درآن به اندازه ایران کیسه پلاستیکی برای خرید مصرف شود. می توان کیف خریدی را در ماشین گذاشت و یا از کیسه های پلاستیکی تمیز دوباره استفاده کرد و ... به صفر رساندن مصرف کیسه پلاستیکی دشوار است اما با اندکی دقت می توان میزان مصرف را به طور قابل ملاحظه ای کاهش داد.
به قول خارجی ها:
Reduce, Reuse,Recycle
.
اين هم از آهنگش. اين هم يكي ديگه.

۱۳۸۸ آذر ۲۴, سه‌شنبه

cause

شايدبپرسيد كه چرا من برچسب اين نوشته ها را causeگذاشته ام، در صورتي كه مي توانستم از عبارت هايي چون "حفاظت از محيط زيست" براي برچسب زدن استفاده كنم. قصد من از اين انتخاب جا انداختن مفهوم causeبود. همان طوري كه مي دانيد cause مفاهيم متعددي دارد .
آن چه منظور من است مفهوم زير است:
"هدفي كه در راه آن كوشش بي دريغ صورت مي گيرد." كسي كه هدفي را به عنوان cause خود بر مي گزيند، آماده است كه در راه آن به طور مصمم كوشش نمايد ولو آن كه قدر كارش شناخته نشود و حتي مورد تمسخر قرار گيرد. نمي خواهم بگويم لزوما در راه هدف بايد آماده جان باختن بود، اما كسي كه به معناي واقعي كلمه هدفي را causeخود قرار مي دهد ابايي ندارد كه در راه آن پول خرج كند و يا يك ساعت از خواب و استراحت خود در روز بزند. براي آن كه مسئله اي را cause خود قرار دهيم ابتدا بايد به آن يقين قلبي برسيم كه آن مسئله ارزش اين همه كوشش را دارد.
احتمالا توجه كرده ايد كه در فيس-بوك به طور رايگان، امكان تعريف causeوجود دارد. هر شخص مي تواند موضوعي را كه به نظر او مهم است و نياز به كمك همگاني دارد به عنوان causeمعرفي كند. ديگر علاقه مندان مي توانند عضو شوند، ديگر دوستان خود را دعوت به عضو كردن كنند، نظرات و ديدگاه خود را در آن باره با ديگران در ميان بگذارند و.... علي الاصول چنين امكاني در جهت انتشار و ترويج اهدافي چون حفظ محيط زيست مي تواند بسيار مفيد باشد. فرض كنيد كه من به حفظ محيط زيست علاقه مندم اما هيچ كدام از اطرافيان من توجهي به موضوع ندارند و حتي كوشش هاي مرا در اين راه به باد تمسخر مي گيرند. هر چه قدر هم كه اراده من پولادين باشد پس از چندي دلسرد مي شوم. اما اگر در چنين محيط مجازي عده اي از گوشه و كنار دنيا پيدا كنم كه مانند من فكر مي كنند دلگرم مي شوم. با در ميان گذاشتن تجربه ها با هم، همديگر را تشويق مي كنيم و به همديگر براي تلاش بيشتر انرژي مي دهيم.

وقتي تصميم گرفتم نوشتن در مورد محيط زيست را آغاز كنم مي خواستم چنين causeاي در فيس-بوك تعريف كنم. درست است كه فيس-بوك در ايران هر از چند گاهي فيلتر مي شود اما باز هم وسيله ارتباطي قوي اي است. به علاوه حتي اگر فقط ايرانيان مقيم خارج به حفاظت از محيط زيست گرايش پيدا كنند، قدم بسيار بزرگي برداشته شده است. به دو دليل: (1) محيط زيست يك مسئله جهاني است و ايران وخارج ندارد. (2) امروزه ايرانيان در خارج وزنه اجتماعي بزرگ و قابل توجهي هستند. تا حدود بيست سال پيش تنها خانواده هايي از يكي دو طيف خاص فاميل در خارج داشتند. اين روزها حتي وقتي با خانواده هاي متوسط رو به فقير و كاملا سنتي و كاملا غير سياسي هم كه صحبت مي كنيم مي بينيم اغلب عمه اي، خاله اي دايي اي و... در خارج دارند. ارتباطشان هم به بركت تكنولوژي هاي جديد با فاميل هايشان در خارج حفظ شده و از آنان تاثير فرهنگي مي گيرند. در نتيجه، اگر ايرانيان مقيم خارج در اين شبكه ها عضو شوند به تدريج پيام را به بخش بزرگي از جامعه شهري ايران منتقل مي كنند.

خلاصه! اندكي گشتم و متاسفانه causeاي به زبان فارسي مرتبط بامحيط زيست نيافتم. با اين حال پس از تامل بيشتر از تعريف causeمنصرف شدم. در واقع ديدم هنوز زود است. مفهوم causeهنوز در بين ايرانيان جا نيافتاده! اتفاقا causeهاي به زبان فارسي سريع رشد مي كنند و چند هزار نفر عضو پيدا مي كنند. اما مشاهده اي كه من در مورد causeاي خود در آن عضوم كرده ام آن است كه به طور متوسط از هز ار نفر تنها يك نفر به معناي واقعي در راهcause فعاليت مي كنند. يكي دو سال بايد بگذرد تا مفهوم cause جا بيافتد. فعلا همين وبلاگ ها مناسب ترين محمل براي انتقال پيام هستند. اگر يادتان باشد، چند سالي طول كشيد تا وبلاگ ها هم جايگاه درخور خود را يافتند.

۱۳۸۸ آذر ۲۳, دوشنبه

حفظ طبيعت از ديدگاه دين، معنويت و صوفي گري

از زماني نوشتن درباره محيط زيست را آغاز كردم، چند نفر از دوستان كتاب هاي سيد حسين نصر را معرفي كرده اند:
MAN AND NATURE
از طريق
اين سايت قابل دسترسي است. توصيف كتاب در همان وبسايت چنين آمده است:

Book: Man And Nature: The Spiritual Crisis In Modern Man "
This is a spiritual tour de force which explores the relationship between Man and Nature as found in Taoism, Hinduism, Buddhism, Christianity and Islam, particularly its Sufi dimension.

ترجمه يكي از كتاب هاي ايشان با عنوان
«
دین و نظم طبیعت» نوشته دکتر حسین نصر،ترجمه انشاءالله رحمتی، نشر نی را نيز يكي از خوانندگان وبلاگم معرفي كرده اند. من هيچ كدام از اين كتاب ها را نخوانده ام و واقعيت را بخواهيد چندان هم علاقه مند به مباحثي از اين دست نيستم. هر چند آنها را رد هم نمي كنم (توان رد كردن هم ندارم!). اين واقعيت وجود دارد كه مردم دور و بر ما در ايران اغلب يا به ثروت اندوزي و فخر فروشي و قدرت طلبي علاقه دارند يا به دنبال گرايش هاي عرفاني و اشراقي و... هستند. (در برخي موارد هم هر دو!!) كساني چون من كه به هيچ كدام از اين دو علاقه مند نيستيم، در ايران قرن بيست و يكم در اقليت مطلق ايم!
بعضي اوقات فكر مي كنم در ايران قرن چهارم هجري (قبل از شيخ عطارو مولاناو... ) افراد همفكر من درصد بزرگ تري از جامعه شهري و تحصيلكرده را تشكيل مي دادند!
وقتي دوستان خواستند اين كتاب را معرفي كنم ابتدا اندكي تامل كردم چون اين گونه مباحث با خط مشي وبلاگم همخواني ندارد. اما بعد با خود انديشيدم بهتر است كتاب را معرفي كنم. به هر حال رواج كتاب هاي سيد حسين نصر، از رواج ديدگاه هاي عوامانه درمورد عرفان مي كاهد. گرايش هاي عوامانه عرفاني به طرز غير قابل جبراني به سلامت جامعه ضربه مي زنند: يك سرشان به شارلاتانيزم ختم مي شود، سر ديگرشان به خرافات و سر ديگرشان به بطالت و خمودي و بي مسئوليتي اجتماعي.

به هر حال خواندن كتاب هاي نصر كمك مي كند تا ديدگاه هاي عوامانه از ميدان به در روند.
باز هم تاكيد مي كنم ديدگاه من در مورد حفظ محيط زيست انسان-مدارانه (anthropocentric) است. اما مي توان از ديدگاه معنويت هم به مسئله نگاه كرد. اگر به اين ديدگاه علاقه منديد، به گمانم كتاب هايي كه معرفي شد مرجع مناسبي خواهند بود.

۱۳۸۸ آذر ۲۰, جمعه

برآورد سرانگشتي من

در يادداشت قبلي ام نوشته بودم:
"يك بر آورد سرانگشتي كردم و به اين نتيجه رسيدم كه اگر در مناطق پرتجمع شهري از هر صد نفر يك نفر با اطمينان و اعتماد به نفس و بدون آن كه از نگاه ها و ريشخند ها بهراسد در كارهايي مانند بازيافت يا جلوگيري از اسراف آب و برق و... كوشا باشد در ظرف يك سال اين فرهنگ جا مي افتد."
نحوه برآوردم را در زير توضيح مي دهم:
در راديو، تلويزيون، روزنامه ها، سايت ها، تبليغات شهرداري و... مرتب درباره لزوم و راه هاي حفظ محيط زيست مي شنويم و مي خوانيم. با اين حال عموم افراد به اين توصيه ها توجهي نمي كنند. در واقع اين گونه رسانه ها، توصيه هاي متعددي در زمينه هاي مختلف مي كنند كه از قضا بيشتر اين توصيه ها گوش كردني و عمل كردني هم نيستند! به علاوه، وقتي يكي از ما توصيه اي
(به خصوص از جنس نصايح اخلاقي) از مجريان صدا و سيما مي شنويم، نا خودآگاه اين گونه گمان مي بريم كه او به طور كليشه اي مطلبي مي خواند بي آن كه خود در زندگي به آن عمل كند.(شايد هم در اين مورد اشتباه كنيم ولي عملا در اين سي سال، طرز تلقي ما چنين شكل گرفته است. بيشتر اوقات بدون اطلاع كافي، درباره مجريان صدا و سيما همين گونه پيش داوري مي كنيم.) همين نكته باعث مي شود نسبت به بيشتر توصيه هاي آنان بي توجه باشيم.
كمتر كسي از روي فكر و تحليل به اين نتيجه مي رسد كه كدام توصيه را جدي بگيرد و نسبت به كدام يك بي توجه باشد.
اما اين گونه توصيه ها بي ثمر هم نيستند. اگر شخص دردور وبر خود اشخاصي را ببيند كه اين توصيه ها به عمل مي بندند، كم كم به توصيه ها با دقت بيشتري گوش فر ا مي دهد و در نهايت خود اين توصيه ها را در زندگي عملي مي كند.
حال به موضوع برآورد بازگرديم. به نظر من هر ايراني در مناطق پرجمعيت زندگي مي كند مي تواند روي سه جمع حدودا صد نفره تاثير بگذارد: جمع همسايه ها، جمع همكاران، جمع فاميل و دوستان. من متوسط را عرض كردم. افراد معاشر تر روي عده بيشتري مي توانند تاثير بگذارند. ببينيد، فرض كنيد من هر دو سه روز يك بار زباله هاي خشك را به غرفه بازيافت تحويل مي دهم. در مدت يك سال صد نفر از همسايه ها اين كار مرا مي بينند و متوجه مي شوند كه واقعا آن چه كه در تلويزيون به آن توصيه مي شود مي تواند در زندگي هم عملي شود. در عرض يك سال يكي دو تا مهماني از قبيل مراسم وليمه هم در بين فاميل برگزار مي شود. اگر شخصي پس از اين مهماني بطري هاي پلاستيكي را جمع آوري كند توجه افراد را به مسئله جمع مي كند. همين گونه در محل كار افراد به طرق مختلف مي توانند توجه ديگران را به مسئله جلب كنند. بنابراين هركسي در طول سال به طور متوسط سه نفر را مي بيند كه به توصيه هاي حفظ محيط زيست عمل مي كنند. در كنار تبليغات رسانه ها اين مشاهده با عث تشويق افراد مي شود. فرض كنيد ده درصد افراد به اين ترتيب به گروه علاقه مندان به محيط زيست بپيوندند. ناگهان آن 90 درصد بقيه افراد زيادي را دور و بر خود مي يابند كه علاقه مند به محيط زيست هستند و خود تشويق مي شوند كه با برنامه و طرح هاي محيط زيستي همكاري كنند. وقتي تعداد چنين افرادي به حد آستانه برسد، آهنگ رشد فرهنگ محيط زيست از حالت خطي، به رشدي با تابعيت زماني سريع تر مي رسد و پس از مدتي اكثريت جامعه را در بر مي گيرد.
همان گونه كه گفتم برآورد من سرانگشتي بود. اما به نظرم كليت ماجرا را استدلال فوق در بر مي گيرد.
يك نكته را بايد در نظر داشت: در ترويج دوستداري محيط زيست، تبليغ در عمل (از آن جنس كه در بالا گفتم) بسيار موثر تر از سخنراني و نصيحت و مباحثه خواهد بود.

۱۳۸۸ آذر ۱۹, پنجشنبه

آسانسور

من شخصا کسی هستم که اگر کاری را درست بدانم انجام می دهم و لو این که بقیه "یک جوری" نگاهم کنم.
هربار که در آسانسور با دو کیسه زباله گنده حاوی زباله خشک به سمت پارکینگ می روم همسایه های آلامُدمان "یه جوری" نگاهم می کنند. اما باکی نیست! دیر یا زود چشمشان عادت می کند. شاید روزی برسد که خود آنان هم همین کار را بکنند! به امید آن روز! يك بر آورد سرانگشتي كردم و به اين نتيجه رسيدم كه اگر در مناطق پرتجمع شهري از هر صد نفر يك نفر با اطمينان و اعتماد به نفس و بدون آن كه از نگاه ها و ريشخند ها بهراسد در كارهايي مانند بازيافت يا جلوگيري از اسراف آب و برق و... كوشا باشد در ظرف يك سال اين فرهنگ جا مي افتد. چنين افرادي را اصطلاحا
Zealot
مي گويند.
براي آن كه جمعيت حدود بيست ميليوني در شهرهاي بزرگ به اين فرهنگ روي آورند، در قدم اول نياز به حدود 200000
zealot
هست. فعاليت هاي دانشجويي در كنار وبلاگ ها و شبكه هاي فيس بوك وديگر شبكه هاي مجازي طرفدارمحيط زيست، قابليت فعال كردن چنين جمعيتي از افراد
Zealot
را دارد. البته به شرط آن كه من و شما همت كنيم وهر كدام به سهم خود و به اندازه توانايي خود قدمي برداريم.

۱۳۸۸ آذر ۱۷, سه‌شنبه

هدررفتن آب در مجتمع و هزینه سنگین شارژ

نامه زیرین را خطاب به هیات مدیره بلوکمان نوشته بودم اما چون خوشبختانه بخشی از مشکل رفع شد، آن را نفرستادم. به گمانم این گونه مسایل گریبانگیر بسیاری از خانه ها در ایران است. بنابراین انتشار آن در اینجا شاید مفید واقع شود:


به نام خدا
اعضای محترم هیات مدیره
با سلام
در حال حاضر وضعیت تاسیسات برج بنفشه شرایط نا به سامانی دارد. حوله خشک کن ها هنوز راه اندازی نشده اند. در نتیجه برای گرم کردن فضای داخل حمام، راهی به جز استفاده بی رویه از آب گرم نیست. از سوی دیگر به علت نابه سامانی وضعیت تاسیسات مقدار بسیار زیادی آب (به اندازه ظرفیت دو تشت هر یک به گنجایش 30 لیتر)باید از لوله ها خارج شود تا آب اندکی ولرم شود. این آب ولرم هنوز برای استحمام افراد مسن و یا کودکان مناسب نیست. تنها پس از حمام کامل یک فرد جوان آب به اندازه مناسب گرم می شود. این وضعیت کاملا غیر استاندارد است و نشان از وضعیت نا به سامان عایق ها یا پمپ آب و سيستم آب برگردان دارد. به این ترتیب آب به هدر می رود و اسراف عظیمی در این مجتمع رخ می دهد. امیدوارم اعضای محترم هیات مدیره در اسرع وقت تمهیدات لازم برای رفع این معضل بیاندیشند. حل این مسئله هزاران بار به اقدامات لوکس، پرهزینه و بی فایده ای چون نصب درباز کن اتوماتیک برای درب پارکینگ اولویت داشته ودارد.
در صورت قطع یارانه آب چنین اسرافی هزینه ای سرسام آور تحمیل خواهد کرد که قطعا مشکلات عدیده ای را هم برای ساکنان و هم برای اعضای هیات مدیره به همراه خواهد آورد. امیدوارم تا به آن موقع مشکل تاسیسات آب گرم و حوله خشک کن های برج بنفشه حل شود.

۱۳۸۸ آذر ۱۵, یکشنبه

تاثیر نوشتن در وبلاگ

اگر صد نفر از وبلاگ نویسان ، همانند کاری که من اینجا کردم در ظرف یکی دو ماه حدود بیست سی نوشته در مورد مسایل زیست محیطی بنویسند یک شبکه مجازی بین علاقه مندان حفظ محیط زیست ایجاد خواهد شد.
هرکس می تواند از منظر تخصص یا تجربه شخصی خویش در این مورد سخن بگوید: از دید اقتصاد، آموزش، معماری، تجربه ناشی از سفر به کشورهای مختلف و شهرستان های گوناگون کشور. همین طور هر کسی می تواند با کمک از مهارت و هنرهای خود طعم و رنگ جدید و منحصر به فردی به مسئله دهد.
به این ترتیب، "ترس" و "خجالت" علاقه مندان به حفظ محیط زیست از صحبت و نشان دادن واکنش در مورد مسایل محیط زیستی خواهد ریخت. در صحبت با افراد با سنین ، طرز فکر و موقعیت های اجتماعی مختلف دریافته ام که خیلی از آنان به واقع علاقه مند به حفظ محیط زیست هستند و مایلند قدم هایی از آن دست که من در وبلاگم پیشنهاد داده ام بردارند، اما نگران واکنش اطرافیان هستند. آنان که اهل مسافرت و مهمانی و خوش گذراندن هستند، نگرانند که با پیش کشیدن مسایل محیط زیست در بین دوستان خود، آدم "خسته کننده ای" به نظر آیند. آنان که اهل پز ومُد و تشریفات و غیره هستند خوش ندارند كه بین دوستانی که لباس های مارک دار و ماشین آخرین سیستم و جواهرات خود را به رخ می کشند، مانند "پیره زن های صد سال پیش" سخن از جلوگیری از اسراف در مصرف آب و برق و یا بازیافت زباله بگویند و یا بروز دهند که چنین دغدغه هایی دارند. آنان که اهل مطالعه و بحث های"روشنفکری كافه اي" هستند گمان می کنند کلاس سخن گفتن در مورد آب و فاضلاب و بازیافت زباله پایین است و دغدغه محیط زیست، کلاس آنان در نزد دور وبری هایشان پایین می آورد. آنان هم كه اهل شرکت در سرگرمی های گوناگونی که بین بانوان مد می شود و بعد هم از مد می افتد (کلاس یوگا، تنیس و....) هستند هم همین طور! گمان می کنند کلاسشان با داشتن دغدغه های محیط زیست پایین می آید. لازم است تاکید كنم این چنین تصوری مختص کشور های جهان سومی مانند ایران است. در کشورهای پیشرفته هم افراد با روحیا ت و سبک های زندگی از نوع آن چه که در بالا گفتم حضور دارند. اما هیچ کدام توجه به مسایل زیست را دون شان خود نمی دانند! از قضا علاقه به مسایل محیط زیست، وجه مشترک اغلب این گروه ها شده است . هیچ کدام علاقه به محیط زیست و کوشش در راه آن را نه مانعی برای لذت بردن از زندگی می دانند، نه باعث نقصان ژست و پزشان می بینند و نه دون شان یک روشنفکر اهل مطالعه. البته سی چهل سال پیش در کشورهای پیشرفته تصور افراد همچون ایران بود. گروه های طرفدار محیط زیست زحمات بسیار کشیدند که تصور و دیدگاه جامعه را عوض کردند. همان طوري كه قبلا گفته ام در سي سال اخير در دانشكده ها ي فلسفه دنيا فيلسوفان مشهور زيادي روي فلسفه و اخلاقيات محيط زيست كار كرده اند. ارسطو و افلاطون و سقراط فرزندان زمان خويش بودند و مسايل مطرح زمان خويش را در فلسفه خود آورده اند. لاپلاس ، بيكن ، دكارت ، هگل ، نيچه و بالاخره ماركس هم همين طور. هر چند سئوالات اگزيستانسياليستي از قبيل "از كجا آمده ام، آمدنم بهر چه بود؟ به كجا مي روم آخر ننمايي وطنم" از زمان متفكران پيش از تاريخ همچنان بي پاسخ مانده. اما مسايل فلسفي مربوط به اجتماع و اخلاقيات با زمان تغيير مي كنند. يكي از مسايل مهم و درخور توجه فلاسفه سي سال اخير همين مسايل محيط زيست هستند بنا براين روي همان موضوع كار مي كنند. مخالف غور در گذشته نيستم اما معتقدم از هر لحاظ از جمله از ديد فلسفي بايد با زمان پيش رفت. بي توجهي به مسايل پيرامون و بلغور كردن متفكران صد سال پيش دليل بر روشنفكري نيست!
همین وبلاگ ها وسیله خوبی هستند که ما نیز این دیدگاه را کشور خودمان تغییر دهیم.

۱۳۸۸ آذر ۱۴, شنبه

جشن ال-اچ-سي

همان طوري كه مي دانيد در يك ماه گذشته آزمايش ال-اچ-سي در سرن دوباره راه اندازي شد و در 2 آذر براي اولين بار برخورد باريكه هاي پروتون در اين آزمايش به ثبت رسيد. همان طوري كه قبلا از طريق اي-ميل اعلام نموده بودم قصد دارم روز يكشنبه 22 آذر در سالن سمينار ساختمان فرمانيه جشني به اين مناسبت برگزار كنم. مروري كوتاه و نيمچه تخصصي بر آزمايش خواهيم داشت و آن گاه جلسه غير تخصصي تر خواهد شد. فرصتي است براي تازه كردن ديدارها و دوستي هاي جديد. برنامه ساعت 3 بعد از ظهر آغاز مي شود و يك تا يك ساعت و نيم طول خواهد كشيد. آدرس محل سمينار در اينجا موجود است. شركت علاقه منداني كه فيزيكپيشه نيستند هم در كنار حضور فيزيكپيشگان باعث مسرت من خواهد بود. در صورتي كه مهمان خارجي حضور داشته باشد، بنا به سنت جوامع علمي بايد برنامه را به زبان انگليسي برگزار كنيم.

مي خواهم اين برنامه به گونه اي اجرا شود كه تا حد امكان از آلودگي محيط زيست جلوگيري شود. براي جلوگيري از مصرف ليوان يك بار مصرف از شما در خواست مي كنم فنجان چاي خود را به همراه خود بياوريد.
در همايش ها معمولا ليوان هاي يك بار مصرف زيادي استفاده مي شوند و متاسفانه بيشتر آنان بازيافت نمي شوند. اگر برگزار كننده چنان برنامه ريزي كند كه ليوان ها و ديگر ظروف يك بار مصرف بازيافت شوند هم جلوي اين آلودگي گرفته مي شود وهم درسطح نسبتا وسيع، براي حفظ محيط زيست تبليغ "عملي" مي شود. اين گونه تبليغات "عملي" بيشتر از تبليغات "لفظي" و يا حتي تصويري كارساز هستند. فعلا من در اين برنامه كوچك مقياس خود، سعي مي كنم كه ايده خود را عملي كنم. نتيجه را گزارش خواهم داد. اميدوارم در همايش هاي بزرگ تر هم اين كار عملي شود.

۱۳۸۸ آذر ۱۳, جمعه

فواید بازیافت زباله







درباره فواید بازیافت زباله بسیار گفته اند و شنیده ایم: جلوگیری از آلوده شدن مراتع و درنتیجه پلاستیک خواری دام ها، جلوگیری از به هدر رفتن ثروت ملی و.... اما به نظر من ملموس ترین نتیجه بازیافت مغفول می ماند: ایجاد اشتغال مفید و محترم برای بخشی از طبقه فرودست جامعه. کیست که نخواهد به جای زباله گردهای ژولیده، ماموران بازیافت ترو تمیز و یونیفورم پوش در محله رفت و آمد کنند؟!

عكس ها را ملاحظه مي كنيد! با طراحي مناسب مي شه بازيافت را شيك و پيك كرد!

۱۳۸۸ آذر ۱۲, پنجشنبه

not tested on animals

يكي از من درباره شوينده هايي كه روي آنها نوشته شده
"not tested on animals"
سئوال كرد. برداشت من آن است كه امتحان نكرده اند تا ببينند كه آيا حيوانات را با آنها مي توان شست يا خير. با يك طرفدار محيط زيست آمريكايي چك كردم و او هم نظر مرا تاييد كرد و گفت كه براي شستن حيوانات شوينده هاي مخصوصي در بازار هست و شستن حيوان با محصولاتي كه برچسب "not tested on animals" دارند ظالمانه (cruel) مي تواند باشد.

تنوع محصولات و نحوه زندگي در جوامع پيشرفته غربي مي تواند سر درگم كننده باشد. بد نيست با اين سايت آشنا شويد. روش هايي براي محافظت از محيط زيست پيشنهاد مي كند كه در زندگي بدون زحمت زياد مي توان به كار بست. نام خود را lazy environmentalistگذاشته اند اما اصلا تنبل نيستند. با دقت زياد سئوالات آدم را مي خوانند و جواب مي دهند. البته پيشنهاد هايي كه دارند اغلب به درد زندگي در غرب مي خورد نه زندگي در ايران. اي كاش افراد كه در برخي از زمينه ها ي محيط زيست (به خصوص در زمينه هايي كه به زندگي روزمره مربوط مي شود) كارشناس هستند يك سايت با همين خصوصيات به فارسي ايجاد كنند تا ما كه در ايران زندگي مي كنيم، سئوالات خود را در مورد محيط زيست از آنان بپرسيم و ياد بگيريم متناسب با امكانات و شرايط موجود در ايران روش هاي زندگي خود را بهينه كنيم!

۱۳۸۸ آذر ۱۱, چهارشنبه

بازیافت در محل کار

در پژوهشکده ما سطلی مخصوص بازیافت کاغذ است. (بهش سطل می گن دیگه؛ مگه نه؟!) اما سطلی مخصوص بازیافت پلاستیک و غیره نیست. من خودم در اتاق خودم کیسه زباله مخصوص بازیافت گذاشته ام و زباله های پلاستیکی ام را بازیافت می کنم. کار کم دردسر و عملی ای است.

۱۳۸۸ آذر ۱۰, سه‌شنبه

لیوان های یک بار مصرف در ادارجات




در ساختمان های مختلف پژوهشگاه ما آب سرد کن های متعددی وجود دارند. در کنار این آب سردکن ها لیوان های یک بار مصرف قرار دارند. برخی از ما لیوانی باخود داریم و از آن لیوان های یک بار مصرف استفاده نمی کنیم. اما برخی دیگر برای هر بار آب نوشیدن، یک لیوان یک بار مصرف بر می دارند. به این ترتیب هر شخص در سال چیزی حدود پانصد لیوان مصرف می کند.
متاسفانه هیچ کدام از این لیوان ها بازیافت نمی شوند! به تقریب خوبی می توان گفت که تک تک آنها باعث آلودن محیط زیست می شوند. در پژوهشگاه ما به طور متوسط در روز سیصد نفر کارمندو محقق مشغول کار می شوند. اگر همه این سیصد نفر بخواهند از لیوان های یک بار مصرف استفاده کنند در عرض یک سال 150000جمع خواهد شد. اگر این لیوان ها را پشت سر هم بچینیم بیشتر از فاصله تجریش تا میدان ولی عصر خواهد بود!
لیوان آب خوری خصوصی داشتن "لذت بخش" است. لیوان های زیبایی در بازار هستند كه می توان از آنها خرید و چند ماهی با تصویر روی آنها "حال" کرد. قیمت آنها هم واقعا پایین است. دو سه هزار تومان بیشتر قیمت ندارند (شاید هم حتی کمتر). پیشنهاد می کنم چند تایی از آنها بخریم و به دوستان، همکاران و خویشاوندان خود که از لیوان یک بار مصرف استفاده می کنند هدیه کنیم. بهانه ای هم می شود تا توجه آنان را به مسایل زیست محیطی جلب کنیم . همین کارهای ساده و بی خطر و نسبتا کم خرج اگر در مدارس و دانشگاه و موسسات و غیره مورد توجه بگیرند، قدم مهمی برداشته شده است.