۱۳۸۸ آذر ۲۰, جمعه

برآورد سرانگشتي من

در يادداشت قبلي ام نوشته بودم:
"يك بر آورد سرانگشتي كردم و به اين نتيجه رسيدم كه اگر در مناطق پرتجمع شهري از هر صد نفر يك نفر با اطمينان و اعتماد به نفس و بدون آن كه از نگاه ها و ريشخند ها بهراسد در كارهايي مانند بازيافت يا جلوگيري از اسراف آب و برق و... كوشا باشد در ظرف يك سال اين فرهنگ جا مي افتد."
نحوه برآوردم را در زير توضيح مي دهم:
در راديو، تلويزيون، روزنامه ها، سايت ها، تبليغات شهرداري و... مرتب درباره لزوم و راه هاي حفظ محيط زيست مي شنويم و مي خوانيم. با اين حال عموم افراد به اين توصيه ها توجهي نمي كنند. در واقع اين گونه رسانه ها، توصيه هاي متعددي در زمينه هاي مختلف مي كنند كه از قضا بيشتر اين توصيه ها گوش كردني و عمل كردني هم نيستند! به علاوه، وقتي يكي از ما توصيه اي
(به خصوص از جنس نصايح اخلاقي) از مجريان صدا و سيما مي شنويم، نا خودآگاه اين گونه گمان مي بريم كه او به طور كليشه اي مطلبي مي خواند بي آن كه خود در زندگي به آن عمل كند.(شايد هم در اين مورد اشتباه كنيم ولي عملا در اين سي سال، طرز تلقي ما چنين شكل گرفته است. بيشتر اوقات بدون اطلاع كافي، درباره مجريان صدا و سيما همين گونه پيش داوري مي كنيم.) همين نكته باعث مي شود نسبت به بيشتر توصيه هاي آنان بي توجه باشيم.
كمتر كسي از روي فكر و تحليل به اين نتيجه مي رسد كه كدام توصيه را جدي بگيرد و نسبت به كدام يك بي توجه باشد.
اما اين گونه توصيه ها بي ثمر هم نيستند. اگر شخص دردور وبر خود اشخاصي را ببيند كه اين توصيه ها به عمل مي بندند، كم كم به توصيه ها با دقت بيشتري گوش فر ا مي دهد و در نهايت خود اين توصيه ها را در زندگي عملي مي كند.
حال به موضوع برآورد بازگرديم. به نظر من هر ايراني در مناطق پرجمعيت زندگي مي كند مي تواند روي سه جمع حدودا صد نفره تاثير بگذارد: جمع همسايه ها، جمع همكاران، جمع فاميل و دوستان. من متوسط را عرض كردم. افراد معاشر تر روي عده بيشتري مي توانند تاثير بگذارند. ببينيد، فرض كنيد من هر دو سه روز يك بار زباله هاي خشك را به غرفه بازيافت تحويل مي دهم. در مدت يك سال صد نفر از همسايه ها اين كار مرا مي بينند و متوجه مي شوند كه واقعا آن چه كه در تلويزيون به آن توصيه مي شود مي تواند در زندگي هم عملي شود. در عرض يك سال يكي دو تا مهماني از قبيل مراسم وليمه هم در بين فاميل برگزار مي شود. اگر شخصي پس از اين مهماني بطري هاي پلاستيكي را جمع آوري كند توجه افراد را به مسئله جمع مي كند. همين گونه در محل كار افراد به طرق مختلف مي توانند توجه ديگران را به مسئله جلب كنند. بنابراين هركسي در طول سال به طور متوسط سه نفر را مي بيند كه به توصيه هاي حفظ محيط زيست عمل مي كنند. در كنار تبليغات رسانه ها اين مشاهده با عث تشويق افراد مي شود. فرض كنيد ده درصد افراد به اين ترتيب به گروه علاقه مندان به محيط زيست بپيوندند. ناگهان آن 90 درصد بقيه افراد زيادي را دور و بر خود مي يابند كه علاقه مند به محيط زيست هستند و خود تشويق مي شوند كه با برنامه و طرح هاي محيط زيستي همكاري كنند. وقتي تعداد چنين افرادي به حد آستانه برسد، آهنگ رشد فرهنگ محيط زيست از حالت خطي، به رشدي با تابعيت زماني سريع تر مي رسد و پس از مدتي اكثريت جامعه را در بر مي گيرد.
همان گونه كه گفتم برآورد من سرانگشتي بود. اما به نظرم كليت ماجرا را استدلال فوق در بر مي گيرد.
يك نكته را بايد در نظر داشت: در ترويج دوستداري محيط زيست، تبليغ در عمل (از آن جنس كه در بالا گفتم) بسيار موثر تر از سخنراني و نصيحت و مباحثه خواهد بود.

۷ نظر:

Alireza گفت...

موافقم! تقريبا شدني است.

بهرام شاکرین گفت...

در باب مصرف آب ما سالهاست در منزل چند کار می کنیم.
1- موقع شستن برنج، معمولا چند باری که برنج رو با آب معمولی می شوییم آّب حاصل را در یک آفتابه باغبانی می ریزیم و از آن برای آبیاری گل ها و سبزی های منزل استفاده می کنیم.
2- هنگام شستن دست با آب و صابون، یک تشت در زیر دستشویی قرار می دهیم تا آب به جای رفتن در آبشوی روشویی در تشت جمع شود. از این آب می توان به جای تمیز کردن دستشویی استفاده کرد. (عذر می خوام که رک و واضح نوشتم.)
3- درباره رباله های خشک، حتما می بایست کاغذ و کاغذ های پلاستیکی موادی مانند شکلات و ماکارونی و ... به صورت جدا از زباله های خشک دیگر مانند بطری و قوطی های ماست و ... قرار گیرد. واسه همین معمولا ما دو سری کیسه های آبی رنگ داریم. یکی مخصوص کاغذ جات و یکی مخصوص بطری و ظرف ماست و قوطی های کنسرو

ممنون از فرهنگ سازی شما بانو و تلاش برای انتشار این فرهنگ

ناشناس گفت...

آب برنج برای گل و گیاه ضرر نداره؟

منجوق گفت...

من خیلی اطلاعات باغبانی ندارم اما دایی خدا بیامرز مادرم می گفت اگر درخت انجیر را با آب برنج آبیاری کنید انجیر ها جر نمی خورند. نمی دانم این حرف چه قدر صحت دارد اما انجیر های باغچه آنها جزو خوشمزه ترین میوه هایی بودند که تا به امروز خوردم.
واقعا هم جر نمی خوردند (ودر نتیجه مورچه داخلشان نمی رفت!!).

ی.م گفت...

منجوق عزیز
من یک مشکل عمده توی ظرف شستن دارم و اون میشه گفت تقریبا حالت وسواسی ضعیف هست. یعنی وقتی با مقدار آب محدودی (مثلا توی طشت) دارم ظرف میشورم احساس میکنم چون از آب روان استفاده نمیکنم ظرف ها خوب تمیز نمیشن و حتی وقتی اونا رو آب هم میکشم فکر میکنم که کثیفن و غیر بهداشتی شسته شدن. از اون طرفم اگه بخوام از سیستم آب روان استفاده کنم نمیتونم درست مصرف کنم. نظر شما چیه؟

منجوق گفت...

من خودمم هم آدم وسواسي اي هستم.
به هر حال ما آب مصرف مي كنيم. به نظر من نبايد خودمان را اذيت كنيم. اما بهتره كه حواسمون باشه تا شير آب را بيخودي باز نذاريم. اگر لوله اي تركيد زود گزارش بديم. حتي الامكان از تكنولوژي هايي استفاده كنيم كه آب كمتري تلف مي شه.
من موافق سخت گرفتن به خودمان نيستم اما تلف كردن و هدر دادن هم در دراز مدت باعث مي شه كه خودمان (ما انسان ها) چندين برابر توي زحمت و دردسر بيافتيم

PANDA گفت...

سلام یاسمن جان!
مطالبت در مورد مبحث بازيافت و صرفه جویی را مرتبا پی گيری میکنم.من هم کاملا با اين موضوع موافقم و معمولا سعی می کنم روشهای جديدی برای اين کار پيدا کنم.من چندين سال يعنی از وقتی که خودم زندگی مستقل داشتم آشغالهای خشک را تفکيک میکردم تا حداقل رفتگر محله به عنوان پلاستيک کهنه يا آهن قراضه ببره و بفروشه.
گاهی وقتها البته زمستانهازباله هایی مثل آشغال سبزی و پوست ميوه و ... در باغچه منزل زير خاک می کنم.این آشغالها تا بهار پوسيده ميشه و کود خوبی برای باغچه محسوب ميشه.
من به باغبانی و پرورش گل و گياه علاقه زيادی دارم و محصولات جديد بازار راکه در اين مورد باشه حتما تست ميکنم.4-5 سال پيش نوعی خاک گلدان هلندی در بازار عرضه ميشد که ضمن اينکه ضدعفونی شده بود و آفت نداشت ضمنا مواد مغذی برای گیاهان را در خود داشت اين خاک قيمت بالایی هم داشت و تقريبا 500 گرم آن 3000 تومان بود .چند هفته پيش متوجه شدم که مشابه چينی آن با قيمت پايينتر و البته کيفيت پايينتری حدودا 1200 تومان در بازار موجود است .پس از تحقيق در اينترنت متوجه شدم مواد پايه ای اين خاکها زباله هایی مثل آشغال سبزی و آشغال ميوه و پوست تخم مرغ و...است و اصلا خاک در آنها به کار نرفته است . ای کاش به جای وارد کردن اين نوع خاک ماشين آلات آن را وارد میکرديم.هم صرفه جويي ارزی داشت و هم اشتغال زايي و هم بازيافت و..