۱۳۸۸ تیر ۱۵, دوشنبه

يك پيشنهاد

برخي معتقدند آن چه كه در هفته هاي اخير اتفاق مي افتد برخورد طبقه متوسط شهري است با ديگر طبقات اجتماعي. طبعا اين تعبير يك ساده سازي بزرگ است از اتفاقات پيچيده هفته هاي اخير. در اين ساده سازي "زمخت"، خيلي از ظرايف و حقايق پنهان مي ماند. اما اين تعبير چندان هم نادرست و دور از واقع نيست. رگه هايي از واقعيت در آن نهفته است.
چه بايد كرد؟
من پيشنهادي دارم كه مي خواهم با شما در ميان بگذارم. نمي دانم تا چه حد عملي است اما مي توان به آن فكر كرد و براي عملي شدن آن كمر همت بست. مجريان اين پيشنهاد افراد همسن و هم تيپ خودم بايد باشند. منظورم افرادي از طبقه متوسط تحصيلكرده و هم سن و سال من كه در زندگي تقريبا جا افتاده اند. يعني فارغ التحصيل شده اند و كار و زندگي تقريبا جا افتاده اي دارند با اين حال آن قدر مسن نيستند كه نتوانند با جوان ها ارتباط برقرار كنند. شخصيت آنها هنوز آن قدر صلب نشده كه نتوانند با افراد با طبقه هاي اجتماعي مختلف ارتباط بر قرار كنند. پيشنهاد من اين است:
دسته هايي حدودا 10 نفري از ما با شغل هاي مختلف جمع شويم و گروه كوچك دوستانه اي با هدف حمايت مادي و معنوي از دانش آموزان مستعد اما فقير دبيرستاني بسازيم . در بين جمع حتما بايد افرادي باشند كه شغل شان ايجاب مي كند كه با طبقه روستايي و كارگري ارتباط داشته باشد.اين گروه سعي كنند چند نفر از دانش آموزان مستعد دبيرستاني را مورد حمايت خود در آورند. دانش آموزان دبيرستاني بين 14 تا 18 سال! چرا اين سن؟! خوب براي اين كه در اين سن است كه شخصيت آدم شكل مي گيرد. به علاوه اينان تا چهار سال همگي به سن قانوني (بيش از 18 سال) مي رسند!! دانش آموزان را از شاگردهاي خوب و با استعداد مدرسه هاي محله هاي فقير نشين انتخاب مي كنيم كه قابليت ها و خصوصيات لازم براي رهبري گروه هاي دانش آموزي و دانشجويي ما نند سخنور ي؛ اراده قوي و ... داشته باشند. گروه ما حتما بايد عضوي داشته باشد كه بتواند چنين دانش آموزاني را بيابد. با تعريف بورس تحصيلي، مشاوره و... از اين دانش آموزان حمايت مي كنيم. هر كدام از ما مي توانيم در ماه مقداري پول براي اين كار كنار بگذاريم. همين طور در بين خانواده و غيره هم حتما كساني خواهند بود كه بخواهند كمك مالي كنند. فكر مي كنم تامين مالي چنين حركتي، ساده ترين قسمت كار باشد!


در مقابل از اين دانش آموزان هيچ نمي خواهيم جز آن كه درسشان را خوب بخوانند. هر از گاهي هم با آنها جلسه مي گذاريم. مثلا هر كدام از ما مي توانيم هماهنگ كنيم و سالي يك بار برويم به مدرسه هاي آنها و برايشان در مورد شغل خودمان سخنراني كنيم. تنها براي اين كه با كار ما آشنا شوند. به اين ترتيب افق هاي ديدشان وسيع تر مي شود.


هر سه ماه يك بار هم برنامه تفريحي به اتفاق دانش آموزان مي گذاريم. هر كدام از ما هم يكي دو نفر از جوان هاي فاميل را هم با خود مي آوريم تا جو شاداب تر باشد. مي توانيم برنامه پيك نيك در يكي از پارك هاي شهر ترتيب دهيم. هر كداممان يك قابلمه غذا يا چند تا ساندويج مي آوريم ودور هم جمع مي شويم.يا به همراه هم به موزه يا كنسرت يا سينما مي رويم.
تاكيد مي كنم قرار نيست صحبت سياسي بكنيم.هدف شست و شوي مغزي كسي نيست. فقط مي خواهيم با دنياي هم آشنا شويم. حرف هاي معمولي مي زنيم: در مورد كارمان، در مورد خاطرات مدرسه، در مورد آب و هوا، در مورد غذا و...
همين گونه صحبت هاي معمولي، موثر تر خواهند بود!
اگر اين گروه ها در سطح وسيع شكل گيرد، يعني حدود صد هزار نفر از طبقه متوسط شهري با تشكيل چنين گروه هايي ( يا با حمايت غير مستقيم از اين گروه ها) بتوانند حدود صد تا دويست هزار نفر از دانش آموزان مستعد طبقه كارگري و روستايي را تحت حمايت مالي و معنوي خود در آورند، مي توان اميد به آينده روشن تر داشت. آينده اي كه استعداد ها ي دانش آموزان به علت فقر و يا نداشتن راهنماي مناسب از بين نمي رود. آينده اي كه در آن تنش بين طبقات كمتر است. تاثير ديگر اين گونه حركت ها اين است كه افراد غير سياسي به جاي آن كه دوباره به كنج عزلت بخزند و تحرك خود را از دست بدهند، در سطح جامعه حضور پيدا مي كنند. به اين ترتيب تشكل يافته تر مي شوند، تجربه كار گروهي پيدا مي كنند و در سال هاي آينده ،هر هنگام كه فرصت دست داد، در عرصه سياست نيز با آمادگي عرض اندام مي كنند.
اگر اين پيشنهاد عملي شود، بدون شك ثمرات بي شمار اجتماعي، فرهنگي و در نهايت (و به طور غير مستقيم) سياسي خواهد داشت.
اما نمي دانم تا چه اندازه اين پيشنهاد عملي است.
در هر صورت، اگر زماني باشد كه احتمال عملي شدن اين پيشنهاد بالاي چند درصد باشد، آن زمان "اكنون" است. فردا كه جو دلسردي و بي تفاوتي دوباره طبقه متوسط تحصيلكرده شهري را فرا گيرد، امكان ندارد در چنين اقداماتي در سطح وسيع شركت كنند.

۴۰ نظر:

Alireza گفت...

كاريست بسيار نيكو. اين كاريه كه خيلي از جاهاي دنيا گروه هاي نيكو كاري و NGO ها انجام مي دهند. مهم ترين اثرش هم ارتقاي فرهنگي جامعه با هر دين و نژاديه. چيزي كه الان ما كم داريم.
دوستي داشتم بهايي. در دين آن ها به پرهيز از سياست توصيه شده. گروه هايي از آنها در يك اقدام انسان دوستانه در برخي نقاط دور افتاده با برگزاي كلاس هاي درس شروع به آموزش به كودكان كردند و تا جايي هم كه من مي دونستم، از طريق دوستم، هيچ وقت اسمي هم از دينشون نياوردند. مدتي بعد به دست سربازان گمنام امام زمان دستگير شده و اعلام شد كه اين بنده گان خدا مي خواستند اقدام به براندازي نرم كنند!!!!

منجوق گفت...

اگر اعضاي گروه (بنا به شناسنامه شان) مسلمان يا مسيحي يا زرتشتي يا يهودي باشند، ان شاء الله مشكلي از اين نظر پيش نخواهد آمد. اگر بخواهيم چنين گروه هايي تشكيل دهيم و فعال بمانيم، بايد هر از كاري كه بهانه به دست بدخواهان دهد اجتناب كنيم.

منجوق گفت...

حتي داشتم فكر مي كردم احتمالا دانش آموزان دختر ممكن است از طرف خانواده شان اجازه نداشته باشند در برنامه هاي تفريحي گروه شركت كنند. اول ما (خانم هاي گروه) بايد برويم و با خانواده هايشان صحبت كنيم و اعتماد آنها را جلب كنيم تا اجازه بدهند. اگر لازم شد با "همراه" بيايند. از هر گونه شوخي يا كاري كه حتي گوشه اي از تعصبات ديني يا ناموسي را تحريك كند بايد به شدت پرهيز كنيم. اما حتي الامكان جلسات را بهتر است مختلط برگزار كنيم. اين مسئله خيلي بغرنج تر از تامين مالي مخارج گروه خواهد بود.

y.m گفت...

dear monjoogh, i read that post. why do u wanna support only students who cant afford their learning stuff? i mean why dont u do it for ALL os the students who are talented but dont know what to do, actually they dont know whre do they belong and which path should they take for their lives. you can pay for the ones who need it.

منجوق گفت...

ي.م جان،

توان هر كسي محدود است و بايد اولويت بندي كند. من به دو علت روي دانش آموزان از طبقه فقير تاكيد كردم: 1) دانش آموزان از طبقه متوسط تحصيلكرده خود در بين خانواده و آشنايان كساني دارند كه آنها را با شغل هاي گوناگون (از آن دست كه من در ذهن داشتم) آشنا كند. پدر ومادرشان آنها را به انواع و اقسام كلاس هاي فوق برنامه مي فرستند. به مسافرت مي برند. دسترسي به اينترنت دارندو...
دانش آموزان فقير اين امكانات را ندارند درنتيجه آن گونه اقداماتي كه گفتم براي آن ها مفيدتر خواهد بود.
2) من اين پيشنهاد را براي كمتر كردن تنش هاي طبقاتي در آينده مطرح كردم.


در هر صورت يكي از اهداف من از راه انداختن اين وبلاگ همان است كه شما اشاره كرديد. نمي دانم چه قدر تاثيرگذار بوده. در هر صورت بضاعت همين اندك است.

منجوق گفت...

عليرضاي عزيز،

فكرش را كه مي كنم مي بينم اقدامات بيشتر گروه هاي نيكوكار در ايران در جهت تثبيت قشر فقير است. يعني سعي مي كنند وضع آنها بدتر شوند اما زياد هم تلاش نمي كنند تا دست فقيراني را كه مايلند وضعيت مالي خود را -از طريق شرافتمندانه- بهبود ببخشند بگيرند و در اين راه كمكشان كنند. در واقع جامعه ما (شايد به خاطر پسماند تفكر خان و رعيتي) فقيراني را كه مي خواهند وضع مالي خود راو سبك زندگي خود را بهبود بخشند سركوب مي كند. در واقع به جاي تشويق آنها به آنها به ديده منفي مي نگرد.

در حالي كه در غرب، خيلي از اقدامات
نيكوكارانه در اين جهت است: تعريف انواع و اقسام scholarshipها و ...

براي همين است كه قشر متوسط جامعه ما نازك و نحيف است. تازه تازه دارد جاني مي گيرد و خودي نشان مي دهد. پيشنهاد من در جهت تقويت اين قشر بود.

زهرا گفت...

من برای کمک به اجرای ایده اعلام آمادگی می کنم.

ناشناس گفت...

البته این گروه سنی بعد از چهار سال میشوند 18 تا 22 ساله مگر آنکه بعضی هایشان به ترتیب یک دوو سه سال در جا بزنند.

ناشناس گفت...

فراموش کردم. بعضی هایشان هم باید چهار سال در جابزنند.

y.m گفت...

dear monjoogh
you were absolutely right.i get it, but one more question: when is this gonna start? dont u think its better to start it this summer? I mean most secondry schools have summer classes, and even if they dont, kids do studying stuff on summer.so whats your plan? a

منجوق گفت...

Thank you for showing support and enthusiasm but as you know such a group work needs negotiation and preparataion. Here, I just suggested the idea. Let us see what other friends suggest.

میثم ادیب گفت...

خانم فرزان!پیشنهاد دلسوزانه شما را در جهت افزایش آگاهی و به تبع آن قدرتمند شدن اقشار پایینی جامعه را مناسب دیدم،چند نکته به ذهنم رسید که شاید در جهت منقح شدن مساله کمک کند،با شما به صورت پرسش در میان می گذارم:
1-اشاره کردید اتفاق پیچیده تر از آنتاگونیسم طبقاتی است، فکر نمی کنید احیای دوران خلافت قرون وسطای و به تبع آن بی نیازی به رای مردم حالا از هر طبقه ای دارد صورت عملی به خود می گیرد؟
2- حتما توجه دارید همین طبقه متوسط شهری که به آن اشاره دارید تفاوت عمده ای از حیثت ماهیتی و چگونگی شکل گیری در ایران با سایر نقاط عالم دارد،تحولات بسیار حیاتی در زمینه آرایش طبقاتی جامعه ایران در فاصله سال های1376 تا1387 صورت گرفته،دوره شکل گیری طبقه سرمایه دار نا کار آفرین و نوکیسه.
3- در 4 سال اخیر به نظر نمی رسد لایه بندی های فقیر پر جمعیت تر شده و بصورت نیرویی عمده مقابل طبقه متوسط قرار گرفته باشند، هزینه کرد بیش از 300 میلیارد دلار درآمد نفتی بهترین و مستند ترین مدرک اثبات این ادعاست که حداقل از نظر ملاک"ثروت" لایه های بسیاری در این چهار سال به طبقه متوسط پیوسته اند، اما در شرایط رانت و تراکم رقابت این لایه های فرهیخته و حاملان آرمانهای طبقه متوسط:نویسندگان،شاعران،مترجمان،معلمان،کارشناسان و ...هستند کهدر حال خروج از طبقه متوسط و ورود به طبقه پایین هستند.خصلت های لمپنی ذر لایه هایی از طبقه متوسط نو ظهور و نیز طبقات بالا در حال رشد است. چنین نکاتی تحلیل طبقه اجتماعی در ایران را سخت مشکل می سازد.
3- بسیاری از طرفداران دولت نهم از لحاظ ملاک"ثروت" نه تنها فقیر نیستند بلکه از جمله پیوستگان طبقه متوسط جدید هستند.اما از نظر سایر ملاک نظیر"منزلت اجتماعی - فرهنگی" می توان آنها را فقیر محسوب نمود. در نظر دارید که از لحاظ ملاک "قدرت" بسیاری از آنها در عمل قاهرترینند.
4- اوورلپ و همپوشانی و همسویی بسیاری از اعضای طبقه متوسط و تکنو کرات ها و حاملان تکنو کراسی با ایدئولوژی(اراده معطوف به قدرت) الهیات سیاسی حاکم را دست کم نگیرید.مساله اتمی و پیوند آن با عظمت طلبی ناسیونالسیم و ایجاد فضای حیاتی زئو پلتیک در اذهان بسیاری از همین طبقه متوسط می تواند باز تولید کننده اقتدار دشمنان دمکراسی در وطن ما باشد.

منجوق گفت...

آقای ادیب عزیز،

به نکات مهمی اشاره کردید. بله! همان طوری که تاکید کرده بودم مسئله پیچیده تر از تقابل بین طبقه متوسط با طبقه کارگری است.
ممنون از نکاتی که مطرح کردید (البته سئوال نبود. شما از روی شکسته نفسی به صورت پرسش مطرح کردید. در واقع آموزش دادید.]

siavash گفت...

بسیار نیکو کارانه و مفید است و واقعا ستایش برانگیز .
الان تقریبا مدارس نمونه دولتی هم همین کار رو می کنن تقریبا تو اکثر مناطق محروم ( حتی پایین شهر تهران) مدارس نمونه دولتی هستن که مثل تیزهوشان ازمون ورودی دارن و دانش اموزان مستعد رو جذب می کنن و خوبی شون اینه که تو جاهایی که روستا هم داره بخش اعظم سهمیه ی قبولی مخصوص روستاییان هست و به اونا خوابگاه و... غیره هم می دن اونا هم حسابی درس می خونن و از معلمهای خیلی خوب مدرسه استفاده می کنند و دانشگاه خوب قبول می شن . تازه تو اکثر جاها فقط مقطعی دانش اموز نمی گیرن بلکه هر سال هم تعداد کمی با ازمون ورودی وارد مدرسه می شن . البته باز هم دانش اموز مستعد تو مدارس دولتی می مونه که شناسایی اونا خیلی سخته چون فکر کنم با اون شرایط سخت زندگی دانش اموز اصلا نتونه خودشو نشون بده. تعدادشونم احتمالا باید از مرتبه ی ده هزار باشه چون با توجه به امار کنکوری ها تقریبا در هر مقطعی 1 میلیون دانش اموز داریم یعنی دوره دبیرستان کلش می شه 4 ملیون و اگه 1 میلیون هم روستایی و ضعیف باشن باید ببینیم چند تا از این 1 میلیون تا مستعد هستند اگر اینا رو به کلاسهای 30 نفره تقسیم کنیم می شه حدود 30 هزار کلاس و تو هر کلاسی هم تقریبا یک یا دو نفر مستعد هستند که می شه یه چیزی ار مرتبه 10 هزار .
مهمترین چیزی که شما به اونا هدیه می کنید بزرگ فکر کردنه وقتی اونا یه دانشمند ببینن یا یه ادم بزرگ کم کم اون نفر رو الگو قرار می دن و سعی می کنن مثل اون بشن اون وقت بزرگتر فکر می کنن رویاهاشون بزرگ می شه و تلاششون زیاد می شه و بعد هم موفقیت.

رامین گفت...

سلام
من از اون نسل جا نیفتاده هستم، با ابن وجود اگه کاری از دستم بر بیاد دریغ نمیکنم ، در ضمن فکر کنم در شناسنامه ایرانی ها دین نیومده، اینجا نه تنها داشتن دین به اعتقاد بر نمیگرده ، بلکه نداشتنش هم به پدر طرف بستگی داره، اگر پدر کسی بهائی باشد اون فرد هم بهائیه! اگر پدر فرد تارک الصلوه نمازخوان باشد اون فرد مرتد و در غیر این صورت کافر غافل است و هر کدوم حکم جداگانه ای دارند!

رامین گفت...

سلام دوباره
اگه میشه نظرتون رو درباره خبر قرارگرفتن دانشگاه بین پراستنادترین موسسات بیان کنید اگه لینک رو نگاه کنین میبینید که دانشگاه چطور مردم و مسئولین رو فریب میده و ایران بهشت میشه!

Unknown گفت...

Salam Yasaman jan,
One of the NGOs in Iran which has a good reputation for being active in supporting underprivileged students in Iran is Child foundation. They have also been quite good at getting support from Iranians outside Iran.
their mission is
to help children in need who have been identified as high achiever, remain in school.

They might have good recourses for implementing your idea.
here is their website if you are interested:

http://www.childfoundation.org/AboutUs/AboutUs/tabid/888/Default.aspx

Unknown گفت...

this seems to be the Iranian website:

http://www.childf.com/WebSite/WebPages/About.aspx

ناشناس گفت...

منجوق عزیز... پیشنهاد بسیار خوبی است. و حاضرم به انجام هرکمک ذهنی و غیر آن برای کامل شدن و اجرای طرح در اندازه توانم.
نکته ای که به آن کمتر توجه میشود نقش مذهب در زندگی مردم ایران است. من مخالف مذهب و خصوصا اسلام شیعی اصلا نیستم. خودم در حد توان به فرایض اسلام پایبندم. ولی نقش دین و مبلغان دین بسیار پررنگ و عمیق است. مسجد و امامان مساجددر ایران-نه محدوده مناطق 1و2و3و6 تهران- هنوز فوق العاده اثر گذارند. پمپاژ روحانی در ایام مراسم مذهبی به دورافتاده ترین روستاهای ایران -ماههای رمضان و محرم-با استفاده از امکانات و بودجه بسیار - و اخیرا دولتی- و انتقال پیام واحد در سراسر کشور یکی از عوامل این جدایی هاست. هیات های مذهبی و مداحی ها - که در جای خود لازم است و مانع بسیاری ازآسبهای اجتماعی است- میتواند در صورت استفاده غلط - اکثرا ناآگاهانه- این اختلاف را عمیقتر کند. در همین کانادا چهار سال قبل بعد از اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری تعدادی از دانشجویان ایرانی دانشگاه واترلو جشن پیروزی گرفتند. اگر فرصت داشتید پیشنهاد میکنم کمی در روستاهای ایران زندگی کنید. نه مانند یک توریست. و تواضعانه پیشنهاد میکنم قم و روحانیت را از نزدیک بشناسد. مثلا یک دوست طلبه پیدا کنید و ببینید چگونه فکر میکند و چرا اینگونه فکر میکند. اگر مقدور بود اصلا پاره وقت طلبگی کنید. من فکر میکنم ما ایران را هنوز نشناخته ایم.

منجوق گفت...

رامين عزيز،
حق با شما بود: در شناسنامه دين را ننوشته اند. نمي دانم از كجا توي كله ام رفته بود كه دين را در شناسنامه مان نوشته اند! آن قدر مطمئن بودم كه نگاه نكرده بودم. ممنون از تذكر شما.

در مورد تاكيدم روي سن و جا افتادگي نسبي، اميدوارم از حرف من ناراحت نشده باشيد. در دهه بيست سالگي شخص پر انرژي تر و باهوش تر و خستگي ناپذيرتر است. در مقابل دهه سي زندگاني مزاياي خود را دارد.

منجوق گفت...

به طور يقين دين در كشور ما بسيار پرنفوذ است. امر غامض و دشواري هم هست.
براي همين من سعي مي كنم خيلي وارد مبحث دين نشوم.
در وبلاگم نيز خيلي كم وارد مباحث ديني شده ام.

خوشبختانه، مسئله دين هيچ وقت مانع از ارتباط من با هيچ قشري از هموطنانم نشده. هم دينداران بسيار متعصب به من محبت داشته اند و هم آنان كه اعتقاد مذهبي ندارند. اگر چنين فعاليتي را شروع كنيم، فكر نمي كنم از اين نظر مشكلي داشته باشم.

اگر كسي از موضع دين وارد شود و داعيه پالايش دين يا چيزي شبيه به آن را داشته باشد، افراد متعصب و مبلغان دين موضع مي گيرند و دشمني مي كنند. اما اگر ما كاري به اعتقادات مذهبي افراد نداشته باشيم و تنها با هم برنامه هاي آموزشي و تفريحي ترتيب دهيم، طرف مقابل هم نسبت به اعتقادات ما حساس نمي شود.

در ضمن، من در روستا زندگي كرده ام! به مدت چهل روز موقع بمباران ها.
مشكل فرهنگي با روستاييان نداشتم. براي اين كه دل ما را شاد كنند، هر شب مجلس جشن و سرور برگزار مي كردند. دايره مي زدند و آهنگ هاي محلي را مي خواندند. اين در حالي بود كه خود هر كدام عزيزي در جبهه ها داشتند.

منجوق گفت...

آن دوستان روستايي كه هر شب مجلس سرور برگزار مي كردند، به شدت مذهبي بودند. تا جايي كه در مراسم عاشورا با قمه سر مي شكافتند.

منجوق گفت...

من فكر مي كنم از هر گونه زير سئوال قرار دادن اعتقادات مذهبي و مقدسات افراد بايد حذر كرد، اما يكي از اهداف اين چنين حركتي بايد مبارزه با طرز فكري باشد كه بي خيالي و بي برنامگي و بي توجهي به مسايل ايمني و... را"توكل به خدا و ايمان" معني مي كند.
متاسفانه اين طرز فكر كه روز به روز هم در جامعه ايران رشد مي كند
ضربه هاي زيادي به همه اقشار مي زند.
حتما ديده ايد ماشين هايي را كه يك شهار ديني بر پنجره ماشين خود نوشته اند و با اتكا به آن ديوانه وار سبقت مي گيرند و جان خود و ديگران را در معرض خطر مي گذارند. با همين اطلاعات ناقص ديني ام مي توانم استدلال كنم و نشان دهم كه در دين اسلام اين طرز فكر مردود است. افراد از روي تنبلي اين طرز فكر را تبليغ مي كنند و آن گاه به آن رنگ و لعاب ديني مي دهند.

اما بهتر خواهد بود به جاي استدلال هاي اين چنيني، افراد 14 تا 18 سال را دور خود جمع كنيم. بدون آن كه براي آنها موعظه اي بكنيم آنها خود با چشمان تيز بين خود نحوه زندگي ما را مي بينند و مقايسه مي كنند. خود مي بينند آن كسي كه در زندگي برنامه دارد و مسايل ايمني را رعايت مي كند و... (در دراز مدت) در زندگي جلو مي افتد. همين گونه اين طرز فكر در جامعه رواج پيدا مي كند.

منجوق گفت...

ممنون غزال جان
از راهنماييت!

رضوان گفت...

سلام! زیادی خوب بود! ولی اینکه چقدر عملی باشه راستش نمی دونم:| یعنی اینکه شما بتونین چند تا گروه ده نفری تشکیل بدین طبیعتا خیلی دور از ذهن نیست اما صد تا دویست هزار نفر راستش به نظرم نیاز به این داره که ساختارهایی مستقل از افراد طراحی بشه. یکی از مشکلات اصلی کارهای داوطلبانه تا جایی که من دیدم اینه که به شدت وابسته به افرادند و عدم حضور یه سری آدمها به راحتی می تونه کار رو بخوابونه. همچین تعدادی رو هم زیر پوشش قرار دادن به نظرم یه ریزه جو ساختن می خواد، با اطلاع رسانی خیلی از آدمها ممکنه استقبال کنن. چه بسا اگه یه فعالیت NGOای تشکیل بشه از اون مشکلاتی که شما نگرانش هستین که مثلا والدین دخترها اجازه حضورشون رو تو دور هم بودنها ندن کمتر پیش می آد. یعنی خونواده فکر می کنه یه سازمان مانندی که یه اسم و رسم و تشکیلاتی داره، یه سری کارهای عام المنفعه داره انجام میده.

Alireza گفت...

يه مساله ي خيلي بي ربط ولي چون خيلي دلم سوخت خواستم اين جا بگم:
1) دوره مشترک ايراني-اروپايي در جبر جابجايي محاسباتي و ترکيبياتي برگزارنمی‌شود
دوره مشترک ايراني-‌اروپايي در جبر جابجايي محاسباتي و ترکيبياتي که قرار بود ۲۷ تير تا ۱۲ مرداد در دانشگاه تحصيلات تکميلي علوم پايه زنجان برگزار شود، به‌دليل اجتناب مدرسين اين دوره از سفر به ايران، برگزار نخواهد‌شد.

http://www.iasbs.ac.ir/FullstoryF/NewsIDn=639

2) تعویق مدرسه تابستانی علوم زیستی

تعویق مدرسه تابستانی علوم زیستی
مدرسه تابستانی علوم زیستی در موعد از پیش اعلام شده (۱۲ - ۱۸ تیر ۱۳۸۸) برگزار نخواهد شد. زمان جدید برگزاری متعاقبا به اطلاع عموم خواهد رسید.


http://www.iasbs.ac.ir/FullstoryF/NewsIDn=634
پي نوشت: به‌دليل اجتناب مدرسين اين دوره از سفر به ايران!!!

3) سومين مدرسه ي سيستم هاي همبسته ي قوي كه قرار بود در دانشگاه صنعتي اصفهان برگزار شود لغو شد.
http://physics.iut.ac.ir/jafari/

منجوق گفت...

يك مقدار صير داشته باشيد. درسته كه به طور موقت اتفاقات اخير باعث لغو اين گونه برنامه ها شده اما در عوض چهره ديگري از ايران به دنيا معرفي شده. اگر ان شاء الله اين دوره به خوبي و خوشي بگذره وما خودمان هم هوشيار باشيم مي توانيم از اين فرصت و اين شناخته شدن براي وسعت دادن ارتباطات با دنياي خارج و خروج از انزوا ي علمي و توريستي استفاده ببريم. ايراني هاي مقيم خارج در اين زمينه خيلي فعال هستند.

چپ کوک گفت...

وقت نکردم همه نظرها رو بخونم امیدوارم حرفم تکراری نباشه. منجوق کاری که می گی بی اندازه مشکله. این رو به واسطه آشناییم با NGO هایی که در این زمینه کار می کنند می گم. دو سه تا سازمان غیر دولتی در شهر تهران داریم که این کار رو به شیوه های دیکگه انجام می دن جا و مکان دارن و می تونی اونجا هفته ای یک دفعه یا بیشتر بری به بچه ها درس بدی یا هر سیستم توانمندسازی رو که می تونی ارائه بدی اما در کل راندمان کار به دلایل متعدد پائینه. به نظرم گروهی که در حال حاضر مظلوم واقع شدند اتفاقا فرزندان قشر متوسط شهریه که نیاز به حمایت فکری داره. ضعف شدید سیستم آموزشی و خستگی والدین و فشار اجتماعی سبب شده فرزندان این گروه علیرغم هزینه های اعمال شده به لحاظ فکری ضعیف باشند

چپ کوک گفت...

با صرف هزینه بسیار کمتر می شه بازدهی بالاتری از قشر متوسطی گرفت که به سرعت در حال فقیر شدنه

رامین گفت...

سلام
من هم با نظر چپ کوک عزیز موافقم البته اگر راندمان کار در میان باشد، مشکلات فرزندان فشر متوسط کم که نیست به شدت هم زیاده، مخصوصا این طور که من دارم میبینم نقش گروههای هم سن و سال و بعضا گروههای دوستی غیر هم سن وسال به صورت نامتعارفی بر روی نوجوونها تاثیر میگذارند ، به جرئت میگم بیش از خانواده ها .این امر اتفاقا در بین قشر متوسط جامعه ( منظورم از نظر اقتصادی- فرهنگی معموله نه بخش استثنایی که کم کم داره از استثنا در میاد) حادتره ، به نظر من میشه در همچین گروه هایی با وجود افراد موفق ، بابرنامه، و با وضعیت نزدیک باافراد هدف ایجاد انگیزه و امید کرد.

منجوق گفت...

چپ كوك و رامين عزيز،


ممنون از نظر شما كه مانند هميشه سازنده بود. هدف من از اين پيشنهاد كوشش براي تقويت فرهنگ طبقه متوسط بود. به اين معني كه اين قشر كه معمولا خود را در حاشيه يافته و اجتماعات آن از مهماني خانوادگي چند نفره تجاوز نكرده در سطح وسيعي در اجتماع حضور پيدا كند. آن چه كه شما مي گوييد به اين هدف نزديك تر است. اما بايد از نو درباره آن فكر شود. احتمالا اين دسته از دانش آموزان كه مورد نظر شما هستند، نياز زيادي به كمك مالي ندارند. درست است؟!
دسترسي به اينترنت دارند. درسته؟!
دور و بر خود در خانواده كساني دارند كه آنها را با شغل هايي از ان دست كه من در ذهن داشتم آشنا كند. درسته؟!

چه نوع حمايتي ما مي توانيم از اين گروه از دانش اموزان بكنيم؟

منجوق گفت...

در ضمن خوشحال مي شوم كه ي.م.، سياوش، زهرا و ديگر خوانندگان جوان اين وبلاگ نيز جواب سئوال بالا را از ديد خود به من بدهند. دوستان جوان تر با مسايل گروه سني 14 تا 18 سال آشنا تر از من هستند.

chapkook گفت...

منجوق بچه ها تشنه دونستن هستن. هیچکدومشون تصوری از شغل های مختلف نداردن. دوست دارن کتاب بخونن اما نمی دونن چی بخونن. بچه های دبیرستان بعد از کلاس نوشتار خلاق راهنمایی می رفتن سراغشون بپرسن من کتاب داستان چی معرفی کردم. این رو وسط سال فهمیدم حتی متوجه شدم یکی تو کلاس نقد راهنمایی صحبت ها رو ضبط می کنه و بچه های دبیرستان گوش می دن. تازه این بچه ها خیلی هم قشر متوسط نبودن. وجود منابع کافی نیست. مهم اینه که بچه ها نحوه فکر کردن نمی دونن و خوشبختانه فهمیدن که نمی دونن. برای همین می گم کار روی قشر متوسط به مراتب مهم تره.

ی.م گفت...

من فکر می کنم این طوری نیست که حتماً تمام افرادی که تو این مجموعه قراره بهشون کمک بشه از اون دسته ای هستن که نیاز مالی شدیدی ندارن. البته این درسته که الان به خصوص توی تهران که داریم میبینیم، نوجوون ها هم به اینترنت دسترسی دارن و هم تمام وسایل entertainment رو در اختیار دارن(مثل موبایل، mp3 player ،و...) که قبلاً فقط قشر های مرفه تر به اونا دسترسی داشتن. اینها درسته. اما اون کمکی که توی این NGO به قول شما می خواد به اونها بشه بیشتر شامل کمک روحیه. درسته که میگین تو خانواده هاشون افراد زیادی هستن که می تونن راهنماییشون کنن، ولی مسئله با دانشمندای جوونی که میان به کمکشون زمین تا آسمون توفیر داره. خود من تازه پارسال وارد دانشگاه شدم. پدر و مادرم جفتشون تحصیل کرده اند و مدارج بالای دانشگاهی دارن. هر روز ده ها نفر به اونها مراجعه می کنن و ازشون کمک و راهنمایی می خوان. خیلی ها اونا رو مرشد خودشون می دونن. اما وقتی که من در دوره ی نوجوانیم با اونها زندگی می کردم، این طوری نبودم. بهشون احترام می ذاشتم، ولی شاید هر حرفی رو چند بار باید تکرار می کردن تا من گوش کنم. فکر می کنین دلیلش چیه؟
این موضوع هیچ ربطی به تحصیلات داشتن و نداشتن نداره. موضوع سر اینه که وقتی آدم با فردی که قراره راهنماش باشه زندگی میکنه( چه پدر و مادر و چه فامیل های دور و نزدیک) از نزدیک علاوه بر خوبی هاش، عیب ها،ناراحتی ها و عصبانیت هاشم میبینه. این جوری میشه که اون نوجوون به طور دقیق جذب اون فرد نمیشه. من تازه حالاست که به حرفهای اونا پی میبرم و تو هر کاری باهاشون مشورت میکنم.
حالا کاری که ما برای این نو جوون ها می تونیم بکنیم شامل دو دسته میشه: اول کارهای ما جوون تر ها که به سنشون نزدیک تریم و میتونیم از تجربه های خودمون بهشون بگیم، و دوم و مهمترین بخش کار افراد بزرگ گروهه که دانشمند، پزشک و یا مهندس موفقی هستن و اون بچه ها به خاطر داشتن تعامل کوتاه با اونها، می تونن به طرز دقیقی از خصوصیات خوب و زیبای اونها الگو برداری کنن و اصولاً درست فکر کردن رو درک کنن. یعنی با این کار می خوایم به بچه ها یاد بدیم ایدئولوژی خودشون رو پیدا کنن، تشکیلش بدن و پاش وایستن؛ تا در آینده با اعتماد به نفس کامل وارد جامعه بشن و نسل های آینده رو هدایت کنن.

Unknown گفت...
این نظر توسط نویسنده حذف شده است.
ناشناس گفت...
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
maryam گفت...

In fact there is a similar society called child foundation, Please take a look at this site
http://www.childf.com/WebSite/Home.aspx
it may be useful especially that they know such students. I found it in this weblog
http://kharzar.blogfa.com/post-529.aspx

Best

منجوق گفت...

مريم عزيز

ممنون از سايتي كه معرفي كرديد. سايت جالبي بود. فعاليت آنها دقيقا از آن نوع است كه من در نظر دارم.


به دوستان ديگر هم توصيه مي كنم كه سايت را مطالعه كنند. سايت حرفه اي طراحي شده و سئوالات شما را پاسخ مي دهد.

از خارج از كشور نيز مي توان با اين بنيادمردمي و غير دولتي همكاري كرد و كمك مالي از طريق كارت اعتباري فرستاد.
در واقع بيشتر حاميان مقيم خارج از ايران هستند.

چپ کوک گفت...

منجوق آخرین نظر پست آخر به نام مجتبی رو نگاه کن.

ناشناس گفت...

ياسمن جان سلام
پيشنهاد خيلی جالبی است که در ايراناحتمالا مشکلات خاص خودش را دارد .من نه به شکل سيستماتيک و منظم بلکه به صورت موردی و در مواقع خاص روی طرز فکر و رفتار اقشار گوناگون با هر سن و سال دقت و بررسی می کنم و در صورت امکان صحبت و بحث و تبادل نظر می کنم .
و آماده کمک به شما هستم.
يک سايت جالب و فردی که از نظر من واقعا قابل تحسين است آدرس زير است:
http://www.dayyertashbad.blogfa.com