در نوشته قبلي اشاره كردم كه در نيمه اول دهه سي سالگي، گذار فاز در رفتار و منش فرد بايد رخ دهد تا فرد از نظر اجتماعي تبديل به فردي جا افتاده مطابق با انتظارات جامعه شود. مثالي هم زده بودم. در اين جا مثال ديگري مي زنم.
دانشجوياني كه اهل فعاليت هاي اجتماعي فوق برنامه هستند اغلب در "جدال سعدي و مدعي در بيان توانگري و درويشي" طرف "درويش" را مي گيرند! اگر از خانواده متمول باشند، عموما سعي مي كنند كه ثروت خانوادگي خود را پنهان كنند و با بقيه دوستان خود به يك شكل تفريح كنند. دانشجويان امروز در مجموع به نسبت ما خيلي پر تجمل تر هستند اما باز هم پاي صحبت شان كه مي نشيني مي بيني كه اين منش را قبول دارند. دانشجويان سال اول كه تا موقعي كه دبيرستان بودند پز داشته هاي خانواده را به همكلاسي ها مي دادند پس از ورود به دانشگاه تغيير منش مي دهند و "خاكي بودن" برايشان ارزش تلقي مي شود. البته همان طوري كه گفتم دانشجويان خاكي امروز، از دانشجويان اشرافي ديروز هم پرتجمل تر رفتار مي كنند. مهم ظاهر نيست ، مهم طرز فكر است! مهم اين منش است كه جوان دانشجو مي خواهد بدون اتكا به ثروت و اعتبار خانواده، شخصيت اجتماعي خود را در قالب فعاليت هاي دانشجويي مستقلا بسازد. اين منش براي يك دانشجو بسيار پسنديده است.
وسايلي هستند كه دانشجوها در فعاليت هايشان به طور اشتراكي ا ستفاده مي كنند. فرض كنيد دانشجويي از محل پول توجيبي خود قادر به خريد اين وسايل باشد. قابل تحسين است كه اين دانشجو به جاي خريد اين وسيله، همانند ساير دوستانش از وسيله اشتراكي استفاده كند.
به اين ترتيب آداب اشتراك را مي آموزد.
اما بعد از چند سال فارغ التحصيلي وقتي شخص كمابيش از نظر اقتصادي جا مي افتد، ديگر پسنديده نيست كه مانند دانشجو رفتار كند. معمولا، پسنديده تر است كه وسايل اشتراكي را به كساني كه قدرت خريد ندارند واگذارد. (اگر تا اين سن آداب اشتراك را نياموخته، پس از اين هم ياد نخواهد گرفت!) انتظار مي رود كه حمايت هاي مالي او چرخ برخي فعاليت ها را بچرخاند. پس ناليدن از درويشي نه تنها امتيازي براي او نيست كه نوعي تظاهر قلمداد مي شود. براي او پسنديده تر است كه اگر هم از نظر مالي در فشار باشد، با سيلي صورت سرخ كند.
آن چه كه گفتم يكي ديگر از مظاهر گذار فاز بود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر