از قرار معلوم، ناصر الدين شاه بنا به طبع ملوكانه خويش به مليجك و چند نفر از كودكان مورد علاقه خود،در همان اوان خردسالي، مقامات بالاي نظامي اعطا كرده بود. اين در حالي بود كه عموم سربازان آن دوران مسن و از نظر جسمي ناتوان بودند. دلسوزان آن دوران، در آشكار و خفا مراتب نگراني خود را از وضعيت لشكر با آن فرماندهان بي تجربه و سربازان پير وفرتوت ابراز مي كردند اما گوش شنوايي براي حرف هاي دلسوزانه آنان نبود! جناب سلطان ظل الله صاحب القران چنين هوس كرده بود و كاري نمي شد كرد! در سيستم ديكتاتوري، سلسله مراتب اداري و اجتماعي به درستي شكل نمي گيرد.مسئوليت ها با هوي و هوس ديكتاتور واگذار مي شوند نه متناسب با تخصص و تجربه افراد. در نتيجه كمتر كسي دغدغه آن را دارد كه رفتار و منشي متناسب با سن و موقعيت اجتماعي خود داشته باشد.
حدس مي زنم هر كدام از شما دست كم يكي دو تا فيلم در باره "انقلاب فرهنگي چين" ديده ايد. حتما ديده ايد كه در اين دوره پزشك هاي حاذق ومجرب را به كارهايي در سطح تميز كردن توالت هاي عمومي گماشتند و در مقابل يك عده جوان متعهد به مائوئيسم ولي غير متخصص را در بيمارستان ها به كار طبابت گماشتند. ناظمان جوان مائوئيست، مدير مجرب مدرسه را از پشت ميزشان پايين كشيدند؛ دانش آموزان را به صف كردند تا بر صورت اين "متحجر ضد مائو" تف بياندازند. آن هم در چين كه آنهمه احترام به بزرگ تر و استاد اهميت دارد! اين چيزها "فيلم" نبود. دوستان چيني من داستان هاي مشابهي از زندگي اطرافيان خود تعريف مي كنند.
وقتي جامعه اي ، دچار بي ثباتي از اين دست مي شود، سلسله مراتب طبيعي اداري و اجتماعي در آن از بين مي رود. تا حدود دو سه دهه و عوض شدن چند نسل، طول مي كشد تا افراد دوباره ياد بگيرند كه متناسب با سن و موقعيت خود عمل كنند.
سلسله مراتب معقول اداري لازمه پيشرفت است. سيستمي را در نظر بگيريد كه ارتقا و پاداش ها در آن همگي براساس لطف و كرم رئيس داده مي شود. همچنين اگر رئيس بر يكي خشم بگيرد مي تواند روزگار او را سياه كند.در اين سيستمي تملق گويي و جاسوسي و خفيه نويسي رشد مي كند، افراد دايم نظر به دهان رئيس مي دوزندو... اين وضعيت، فشارروحي بسيار شديدي روي اعضا مي گذارد.
در مقابل ، در سيستمي كه افراد به تدريج و با نشان دادن شايستگي در انجام دادن مسئوليت هايي كه به آنان واگذار شده، پله هاي ترقي را يكي پس از ديگري مي پيمايند جاي زيادي براي فشار عصبي نخواهد بود. اگر هم شخص در جايي بدشانسي بياورد و يا بي انصافي در حق او صورت گيرد چندان دلخور نمي شود چرا كه مي داند اندكي بعد جبران خواهد شد.
در چنين سيستمي افراد ابتدا مسئوليت هاي كوچك را قبول مي كنند و تجربه مي اندوزند. بعد بخشي از تجربه خود را به نسل بعدي انتقال مي دهند و اين گونه مسئوليت ها را به افراد جوان تر واگذار مي كنند و خود مسئوليت بزرگتري را عهده دار مي شود. چنين سيستمي مشكل قحط الرجال وقحط النسا نخواهد داشت. افراد به تدريج مهارت هاي لازم را كسب مي كنند.
منش متناسب با سن داشتن "ادب جامعه با ثبات" است.
خطاب به دانشجويان الزهرا: خبر داشتيد مقبره مليجك در دانشگاه شماست؟
۶ نظر:
dear monjoogh
i have been away for a while and thats why you havent been reading much of me. yes, we know about his shrine in our uni, its like, infront of our dining and library. but its kinda locked and actually no one is allowed in there.
by the way about the idea, and about all those rules you said we better have, it reminded me of circle time in england.when i went to school there, we had a circle time, in which we could discuss our problems, and there were some main rules: what you hear now never goes out of the circle, you laugh WITH people, not AT them and stuff like you said yourself. its really great to organize like that. gonna be waiting for new posts about the NGO
It is nice to read you comments.
Your level in English is quite impressing but
since you yourself
had once mentioned I would like
just to remind you that "shrine" has a sort of sacred nature. There was nothing "holy" about Malijak and his family.
مقبره و حرم امامزاده و...=shrine
مقبره خانوادگي=
Family tomb
البته بعد ها و در پي سفر ناصرالدين شاه به روسيه اصلاحاتي در قواي نظامي كشور صورت گرفت اما همان گونه كه متوجه شده ايد نكته اي كه من مي خواستم عرض كنم چيز ديگري بود
البته آنگونه كه من خود شاهد آن بودم
و در قبل از انقلاب مشاهده كردم
قبر مليجك در كنار قبر ناصرالين شاه همراه با سوگلي شاه و... در رواق باغ طوطي حرم عبدالعظيم قرار داشت كه بعد از تخريب اثري از آن نيست.
منبع من همان طوري كه ارجاع دادم ،ويكي پديا بود. اگر اشتباه است مي توان ويكي پديا را ويرايش كرد.
يك سنگ قبر بزرگ مرمري در كاخ گلستان هست كه از قرار معلوم مال ناصرالدين شاه است. من دنبال نام و نشانه اي از جيران خاتون روي آن گشتم اما چيزي نيافتم. (ناصرالدين شاه وصيك كرده بود كه او را پيش همسرش جيران دفن كنند)
در مورد مليجك دقت نكردم. در ديوار هاي كنار آن سنگ قبر نقاشي مليجك هست.
ارسال یک نظر