۱۳۸۸ تیر ۲۶, جمعه

نسل اندر نسل

در پيشنهادي كه در نوشته هاي قبلي آوردم روي سن افراد و اين كه هر گروه سني بايد چه مسئوليتي داشته باشد، تاكيد فراوان داشتم. لازم مي دانم كه دليل اين تاكيد را بشكافم.
هر سني نقاط قوت و ضعف خود را دارد. بياييد يك تقسيم بندي كنيم. افراد 14 تا 18 سال را نوجوان مي نامم. 18 تا30 ساله ها را جوان مي نامم.30 تا 40 ساله ها را جوانان جا افتاده مي نامم.40 تا45ساله ها را "نسل در سایه" مي نامم. 45 تا 60 ساله ها را ميانسالان و نسل مياني مي خوانم. بالاي 60 ساله ها را پيشكسوت مي نامم.البته تقسيم بندي خيلي تيز نيست. مثلا، يك نفر 29 يا 41 ساله هم ممكن است شبيه همنسلي هاي من رفتار كند و موقعيتي مشابه ما داشته باشد.نكته در اينجاست كه هر كدام از اين گروه هاي سني در دوره اي خاص از تاريخ ايران بزرگ شده . با تجارب و آرمان هاي متفاوتي شخصيت او شكل گرفته ويا دارد مي گيرد. در نتيجه اين نسل ها حال و هواي متفاوتي دارند.از طرف ديگر هركدام از اين گروه هاي سني توانايي هاي خود را دارند. به علاوه، انتظار جامعه هم از هر كدام از اين گروه ها متفاوت است.
نسل جوان كه دانشجويان اغلب در اين گروه هستند نسبت به نسل ما مزايايي دارند. انرژي خيلي بالايي دارند. آينده در پيش روي آنهاست. غير ممكني نيست كه به نظرشان ممكن شدني نيايد. از نظر فكري تيزهوش و از نظرجسمي چالاك و قوي هستند. زود خسته نمي شوند.آري ! بهار عمر، با وجود سادگي زيباست!اين خصوصيات وقتي سن از سي مي گذرد كم كم رو به افول مي گذارد. در عوض در دهه بيست سالگي آدمي توشه اي بر مي چيند كه در سن سي سالگي آن چه را كه از دست داده مي تواند جبران كند: پس انداز مالي، موقعيت اجتماعي، تجارب گوناگون، شبكه دوستان و...
هر كدام از اين قابليت ها و توانايي ها بايد در جاي درست آن قرار بگيرد. اگر يكي در دهه بيست مانند جا افتادگان بخواهد رفتار كند و يا بالعكس ناهنجاري به بار خواهد آورد. از طرف ديگر، انتظار از اين دو گروه سني متفاوت است. مثالي مي زنم. ببينيد! چندان ايرادي ندارد اگر يك نفر 20 ساله با هيجان و حرارت در طرحي شركت كند اما دو روز بعد از آن دلسرد شود و آن را به كناري بگذارد. البته اگر در تصميم خود ثابت قدم باشد خيلي قابل تحسين است اما اگر نباشد باز هم جامعه بر او به سادگي مي بخشد.اما اين كار از شخصي به سن من، ديگر قابل قبول نيست. اگر من اين كار را بكنم، اعتبار اجتماعي خود را ازدست مي دهم. وقتي يك جوان جا افتاده براي كاري داوطلب مي شود از او انتظار مي رود تا آخر بايستد و از مسئوليت شانه خالي نكند. از او انتظار مي رود قبل از قبول مسئوليت جوانب امر را بسنجد و خارج از توانايي هاي خويش قدمي برندارد كه در ادامه آن بازماند.به خاطر اين تفاوت هاست كه من بر گروه سني تاكيد مي نمودم.
فعاليت هاي هركدام از اين گروه هاي سني آداب، اهداف، متدها و بالاخره اخلاقيات حاكم بر خود را دارد.از قبل از ما در دانشگاه فعاليت فوق برنامه دانشجويي مرسوم بو ده، حالا هم هست. برخي از فعاليت هاي فوق برنامه دانشجويي خيلي ثمربخش بوده و كارنامه درخشاني از خود به جا گذاشته. آداب و ارزش ها و اخلاقيات چنين فعاليت هايي كمابيش شناخته شده اند.

اما نسل ما چندان فعاليتي متناسب با شرايط خاص خود ندارد. چنين فعاليت هايي شكل نگرفته اند تا آداب و اخلاقيات متناسب با آن هم شكل پيدا كنند. البته در قالب سنتي تر تشكل هايي هست: مانند دوره هاي مهماني هاي زنانه، انواع و اقسام سفره ها ي نذري و هيئت ها و....

ما خاطره اي از زماني كه نسل پيشكسوت هم سن ما بودند نداريم. نسل مياني تجربه اي از آن جنس كه ما اكنون با آن روبه رو هستيم، هرگز پشت سر ننهاد! علت آن است كه دوره دانشجويي آنان به خاطر انقلاب فرهنگي و مسايلي كه در پي آورد بسيار طولاني شد. در واقع آنان هرگز گذار فازي از دوره دانشجويي به دوره جاافتادگي پشت سر نگذاشتند. درنتيجه، برخي از ارزش ها وخصوصيات دانشجويي را تا سن ميانسالي با خود حفظ كردند در حالي كه تاريخ مصرف آنها گذشته بود! همين طور دوره دانشجويي طولاني مدت آنها تركيبي بود از رفتارهاي دانشجويي و رفتار هاي فرد جا افتاده. در نتيجه ما در اين گذار فاز از تجربه آنان نمي توانيم كمك بگيريم.

نسل بعدي كه من آنها را "نسل در سایه" نام مي نهم علي الاصول اين گذار فاز را تجربه كرده اما كمك زيادي به ما نمي كند. دوره نوجواني اين افراد زماني بود كه گروهك هاي رنگارنگ از بين نوجوانان يار گيري مي كردند. والدين اين نسل، به خاطر محافظت نوجوانشان مجبور بوده اند معاشرت ها و فعاليت هاي اين گروه را زير ذره بين بگيرند. آزادي عمل آنها به عنوان يك نوجوان (چه دختر و چه پسر) خيلي كمتر از ديگر نسل ها بوده. تحت چنين مراقبت و كنترل شديد از طرف خانواده ها بوده كه شخصيت "نسل در سایه" شكل گرفته.

اين نسل كه در پي نسل مياني آمده، با ترس و لرز نظاره گر بلاهايي كه برسر آن نسل هاي بالاتر آمده بوده. اين نسل يا د گرفته كه "موش موشك! آسته بيا، آسته برو، كه گربه شاخت نزنه". از برخي استثناها كه بگذريم اين نسل تمام تلاش خود را كرده، تا low profileبماند.

اغلب اين گروه سني ، بيشتر به دنبال آن هستند كه خود را در سايه يكي از افراد پيش كسوت قرار دهند تا از خطرات در امان بمانند تا اين كه بخواهند تجربه اي از نوع فعاليتي كه گفتم داشته باشند.در واقع در سن بالاي چهل سالگي هنوز دنبال كسي هستند كه نقش محافظتي والدينشان را در نوجواني، برايشان بازي كند. از اين نسل چندان نمي توان انتظار ابتكار عمل داشت. "نداشتن ابتكار عمل" دقيقا همان خصوصيتي است كه پيشكسوتاني كه نقش "پدرخوانده" را بازي مي كنند در "پسران/دختران خوب خود" كه عموما از" نسل در سایه" هستند مي ستايند.خوشمزه تر آن كه برخي از اين "پسران خوب" براي آن كه نشان دهند خيلي پخته اند، از رفتار و حركات "پدر خوانده" تقليد مي كنند. اين گونه رفتارها از جانب "نسل در سایه" بسيار ناهنجار مي نمايد چرا كه متناسب با سن و موقعيت اجتماعي ايشان نيست! متاسفانه ا ين "پسران ودختران خوب" به خود فرصتي نداده اند تا رفتاري متناسب با شان و موقعيت اجتماعي خويش بياموزند.

به بحث اصلي خود باز گرديم: قطعا،استثنا هايي هم هست اما به طور عام، "نسل در سایه" اقدام به فعاليت هايي از آن دست كه گفتم در سطح وسيع نكرده. شايد تك وتوك فعاليت هايي شده اما سطح آن، آن قدر وسيع نبوده كه آداب و اخلاقيات و فرهنگ چنين فعاليت هايي شكل بگيرد.

از آن روست كه در اين گذار فاز ما تجربه اي از نسل هاي پيشين نداريم!یكي از اهداف پيشنهاد من، كسب تجربه در اين گذار فاز و انتقال آن،به صورت هديه ،به نسل بعدي است. البته من توانايي های لازم براي رهبري چنين فعاليت هايي به طور گسترده ندارم. اما در بين خوانندگان منجوق كساني كه چنين توانايي هايي را دارند كم نيستند. ا يده را مطرح كردم تا چه قبول افتد و چه در نظر آيد.










۲ نظر:

حوا گفت...

از تحلیل و دسته بندیتون کلی یاد گرفتم اما صادقانه بگم به نظرم نمونه آماری مناسبی نداشتین. یعنی این چیزهایی که راجع به گروه های سنی مختلف میگین با اون چیزهایی که من تا حالا دیدم و می بینم به خصوص از همه بیشتر در مورد نسل در سایه متفاوت-ه. اصلا نمی تونم بپذیرم اکثریت قابل توجهی از یه نسل رو بشه گفت یه تجربه ای داشتن یا نه. و به گمانم این چیزهایی که میگین بیشتر از هر چیزی به روحیات شخصی آدمها ارتباط مستقیم پیدا می کنه. مثلا بعید می دونم معیارهایی مثل اینکه جامعه چی انتظار داره برای درصد بالایی از آدمهای همسن و سال شما حتی مهمترین یا از مهمترین فاکتورها باشه که معیارهاشو با اون تنظیم کنه.

چپ‌کوک گفت...

براي رزوان
رزوان اگر چه ما آدم‌هاي متفاوتي هستيم اما اشتراکات بستر رشدمون سبب مي شه ويژگي‌هاي مشابه پيدا کنييم. تقسيم بندي منجوق به نظر من "يک تلاش" براي شناخت بهتر نسل‌هاي کناريمونه. اگر تو هم تقسيم‌بندي خودت رو انجام بدي اين تقسيم‌بندي‌ها در کنار هم به نتايج خوبي مي‌رسه. من دوست دارم بدونم تو نسلي که منجوق نسل در سابه خونده رو چطوري مي‌بيني.