۱۳۸۷ دی ۱۴, شنبه

تولد منجوق و ياسمن

امروز (چهارده دي) دومين سالگرد اولين نوشته منجوق در هم وردا ست. فردا هم تولد خود منه. متولد 15 دي 55 هستم. اگر 55را از 87كم كنيم به عدد 32 مي رسيم و اين به آن معناست كه فردا من سي و دو ساله خواهم شد! سي و دو سالگي سن خيلي خوبيه! حتي بهتر از بيست و دو سالگي! نتايج زحماتي را كه آدم در دهه بيست زندگي اش مي كشه در دهه سي مي تونه درو كنه. خدا را شكر!تمام مشكلات مالي و فكري كه در دهه گذشته زندگي ام داشتم الان برطرف شده. الان دغدغه هاي ديگري دارم و اندوخته اي از تجارب از اتفاقات دهه قبلي زندگي ام كه مي توانند مرا در رسيدن به آنچه كه اكنون مي خواهم ياري دهند.باور دارم اگر جنگي, زلزله اي, بيماري اي و... رخ ندهد من و همسرم مي توانيم تا رسيدن به سن چهل و دوسالگي آن چه را كه اكنون مي خواهيم به دست آوريم .





حالا كمي هم از دو سالگي منجوق بگويم. همان طوري كه ملاحظه كرده ايد. نوشته هاي من در هم وردا چهار نوع بودند:1) نوشته هاي علمي و يا مستقيما مربوط به علم . 2) نوشته هايي كه سعي در شكستن "فانتزي شكست" داشتند. 3) نوشته هايي كه سعي در بازنگري در برخي جنبه ها و مفاهيم رايج در فرهنگ آكادميك كشورهاي ديگر داشت و كوششي بود در جهت بومي سازي اين مفاهيم. (مثلا در مورد ambition يا credit چند تا نوشته داشتم.) 4) نوشته هاي انتقادي.



همان طوري كه ملاحظه كرده ايد از چند ماه پيش كه از هم وردا به اينجا كوچ كرده ام. تركيب نوشته هايم عوض شده. سه مورد اول تقويت شده اما ديگر از نوشتن نوشته هاي انتقادي دست كشيده ام. به اين باور رسيده ام كه اگر در سه جنبه اول به خوبي عمل كنم به تدريج مشكلات مورد انتقادم از بين مي روند.واقعا هم در عمل اين استراتژي ثمربخش بوده.فكر مي كنم در اين وبلاگ در مسير درستي حركت مي كنيم.





در بين همه نوشته هايم در اين دو وبلاگ به سري نوشته هاي"داستان سارا" بيش از
همه علاقه دارم. خودم به شدت از اين داستان خود تاثير گرفته ام! طبيعي هم هست ! براي نوشتن اين داستان بيشتر خاطرات كودكي خود و خاطرات چندين نسل از بستگانم را زير و رو و تحليل كرده ام. نوشتن اين داستان از من انرژي فراواني گرفت اما ارزش آن را داشت ! به زودي سري دوم داستان سارا را منتشر مي كنم.



نكته ديگري را هم در رابطه با داستان سارا مي خواهم اضافه كنم. لب كلام اين است:"زنده باد خوانندگان منجوق! خوشحالم از اين كه هموطن شما هستم!"
اين يك "شعار انتخاباتي" نيست! اجازه بديد تا منظورم را تو ضيح دهم :


ببينيد! " داستان سارا " برخلاف شخصيت بسيار محافظه كارانه قهرمانان داستانش و همچنين نثر محافظه كارانه اي كه در نوشتن آن به كار گرفتم به هيچ وجه داستاني محافظه كارانه نبود!
اولا اين داستان به زندگي خصوصي و لايه اندروني بخشي از جامعه
مي پرداخت كه در دويست سال گذشته تاثير اجتماعي-اقتصادي-سياسي-فرهنگي فوق العاده زيادي در جامعه ما داشته اند (و هنوز دارند) ولي به دلايل گوناگون در عرصه داستان و فيلم و سريال به آنها كمتر پرداخته شده. (منظورم قشر تاجرو سرمايه دار شهري است -نه خان ها و شاهزاده ها.) به علاوه اين داستان به مسايل جنجال برانگيز گوناگوني مانند مسئله قوميت , مسئله طبقات اجتماعي, مفهوم ملت , مسئله اقليت هاي ديني , مسئله زنان و مهمتر و جنجالي تر از همه جانبداري از "عقل گرايي" در برابر " احساس گرايي" مي پرداخت. با اين حال عكس العمل تندي از جانب خوانندگان نديدم . برخي با دادن اطلاعات كمك به غني تر شدن داستان كردند. چنان كه انتظار داشتم عده اي به رويكرد "طبقاتي" داستان خرده گرفتند اما با لحن كاملا منطقي و همچنين دوستانه. (البته من هم در جواب تصريح كردم كه فقط ذهنيت مردم آن دوران را تصوير كرده ام و ذهنيت خود من متفاوت است).





مي دانم كه مخاطب اين وبلاگ مخاطب خاص است و خوانندگان منجوق را نمونه اي از كل جامعه ايران نمي توان در نظر گرفت. اما داشتن همفكران و همزباناني چند در عالم مجازي خود دلگرمي و غنيمت بزرگي است. ممنون!



همچنان منتظر خواندن نظرات شما درباره داستان سارا وديگر نوشته ها هستم.

۶ نظر:

M گفت...
این نظر توسط نویسنده حذف شده است.
Comet گفت...

Happy your birthdays!

منجوق گفت...

مسافر عزيز

ممنون از لطف شما! من لايق اين همه لطف شما نيستم. كار خاصي كه من نمي كنم فقط دارم كارم را انجام مي دهم مثل خيلي هاي ديگه تو دنيا!


كامت عزيز! از شما هم ممنون.

Real Cuckoo گفت...

سلام منجوق ِ عزیز:)
تولد منجوق و یاسمن خیلی خیلی مبارک!

از خواندن ِ نوشته هات خیلی لذت می برم؛ ببخشید کمی سرم شلوغ است:( از این به بعد سعی می کنم نظر بدم.

راستی! "سي و دو سالگي سن خيلي خوبيه! حتي بهتر از بيست و دو سالگي! نتايج زحماتي را كه آدم در دهه بيست زندگي اش مي كشه در دهه سي مي تونه درو كنه" این خیلی پر انرژی بود:) مثل خیلی از نوشته های دیگه ات، امیدوارم وقتی به این سن رسیدم همین قدر پر انرژِی اینو بگم:)

همیشه شاد و پیروز باشی!
برات از صمیم قلب 42 سالگی ای که خودت در ذهن داری آرزو می کنم:)

E Asadi گفت...

Happy birth day Yasamane aziz.

har chand yekam dir, didam inhame weblogge shomara mikhonam , didam heife ke beton tabrik nagam va baraton va ghashangtarin chizara baraton arezoo nakonam.

یلدا گفت...

سلام خانوم فرزان جونم
خوبین ؟؟
شاید منو یادتون باشه شاید هم نه !!
یه بار اومده بودم . وقتی برای کنکور ارشد میخوندم . . اگه یادتون باشه گفتم که مقاله ای که در مورد جرم نوترینو ها نوشته بودین من سمینار دادم(البته توی دوره لیسانس) .. به هر حال ..
من ارشد قبول شدم . دانشگاه کاشان .
ولی سر گرایشم موندم ، یا باید ذرات برم یا اتمی . من عاشق ذرات بنیادی هستم ولی استاد ذرات دانشگامون تاپ نیست ولی استادای اتمی استادای تاپی هستن !در ضمن گرایش استاد ذرات سیسنم های مقید. ازطرفی مشورت که کردم شنیدم این ضمینه کاری برای کسی که بخواد مسائل روز کار کنه خیلی جالب نیست ! نظرتون چیه ؟؟ در ضمن بگم که نمیزارن ازبیرون استاد پروژه انتخاب کنیم .مگر اینکه استاد مشاورم از یه دان دیگه باشه !!نه استاد راهنما..
نمیدونم چکار کنم !! تا هفته دیگه بیشتر فرصت ندارم ، میشه منو راهنمایی کنید .
اگه ممکنه جوابتون بهم ایمیل بزنید .
در ضمن یادم رفت بگم تولدتون مبارک ..
امیدوارم هزار ساله باشین !! میدونید خیلی لذت میبرم وقتی میبینم تاپ های فیزیک نظری ایرانی هستن .
فداتون
یلدابارونی (عقیله ابراهیمی )
aghileh_ebrahimi@yahoo.com