۱۳۸۷ دی ۱۰, سه‌شنبه

آن چه كه حتما بايد بدانيم, آن چه كه خوب است بدانيم.

شاخه اي مثل ذرات بنيادي را درنظر بگيريد. در اين شاخه در صد سال گذشته تحولات زيادي صورت گرفته. ماحصل برخي از اين تحولات معلوماتي است كه انتظار مي رود هر فيزيكپيشه از آن اطلاع داشته باشيد. مثلا اين كه الكترون پادذره اي دارد به نام پوزيترون با جرم برابر اما با بار مثبت چيزي است كه انتظار مي رود هر كسي كه رشته فيزيك خوانده, بداند. برخي از اين معلومات اندكي تخصصي تر هستند اما بازهم از كسي كه خود را فيزيكپيشه ذرات مي داند -صرفنظر از اين كه در چه زير شاخه اي از آن كار مي كند- انتظار مي رود به طور فعال اين معلومات را در ذهن داشته باشد و در تحليل هايش بتواند از آن به درستي استفاده كند. به طور مثال هر فيزيكپيشه ذرات بايد بداند كه در فلان انرژي بايد از فرماليسم DISاستفاده كرد يا از Form Factorها. يا اين كه هر فيزيكپيشه ذرات بايد آگاه باشد كه از سال 98 مسجل شده است كه مدل استاندارد قديم ديگر قادر نيست مشاهدات جديد نوترينوي را توضيح دهد. بخشي ديگر از فيزيك ثابت شده نيز وجود دارد كه از اين هم تخصصي تر است. به طور مثال از من كه خود را فيزيكپيشه نوترينو مي خوانم انتظار مي رود بدانم مقدار اندازه گيري شده فلان پارامتر نوترينو چه قدر است. هر چند خودم روي اين پارامتر كار نمي كنم ولي اگر مقدار آن را ندانم در واقع از مرحله پرتم! در اين صورت در كارتحقيقي و ارتباطاتم با فيزيكپيشگان ديگر قطعا كم خواهم آورد. در حالي كه از فلان همكارم كه او نيز فيزيكپيشه ذرات است اما روي بالفرض محاسبات QCD كار مي كند چنين انتظاري نمي رود. در مورد موضوعاتي كه من بر روي آنها مقاله مي نگارم علي الاصول هر كاري كه تا به حال شده-اعم بر فيزيك ثابت شده و يا فرضيه ها- را بايد بدانم والا آن چه كه مي نويسم ضعيف و سطح پايين خواهد بود.


در مورد فرضيه هاي موجود هم -كه هنوز رد يا اثبات نشده اند- لازم است يك تصوير كلي(overview( در ذهن داشته باشم. برخي از اين فرضيه ها -مثل ابر تقارن- واقعا main streamكار تحقيقي در اين شاخه را مي سازند. اين روزها از هر فيزيكپيشه ذراتي انتظار مي رود از اصول ابرتقارن و تحولات آن آگاه باشد ولو اين كه خود به اين فرضيه علاقه مند نباشدو روي آن كار نكند. مي پرسيد چرا؟
از ديد يك پديده شناس جواب مي دهم. آزمايش هاي متعددي در حال گرفتن داده و يا راه اندازي هستند كه در پي اثبات و اندازه گيري پارامتر هاي ابرتقارن است. چه بسا همين آزمايش ها قادر باشند مدل ديگري را هم كه مورد علاقه شماست تست كنند. اگراز تحولات ابرتقارن نا آگاه باشيد شانس اين كه دريابيد مي توان در آزمايش موجود به سراغ فرضيه تان رفت از دست مي دهيد و اين ضايعه بسيار بزرگي براي يك فيزيكپيشه است.

خلاصه اين كه به دست آوردن اين تصوير كلي و دريافتن آن كه چه چيزهايي بايد به طور فعال در ذهن باشد براي يك فيزيكپيشه حياتي است. بدون اين آگاهي كيفيت كار تحقيقي از حدي بالاتر نمي رود. چنين تصوير كلي را نمي توان تنها با خواندن كتاب و مقالات يا تفكر به دست آورد. اين تصوير كلي با ارتباط با همكاران به دست مي آيد. همين طور در اين ارتباط است كه در مي يابيم كدام بخش از علم بايد جزو معلومات عمومي يك فيزيكپيشه باشد و كدام بخش جزو معلومات تخصصي او. ببينيد! در هر شاخه كوچك فيزيك و روي حتي فرضيه هاي نه چندان معروف ده ها و صدها نگاشته شده. از آنجايي كه وقت هر شخصي محدود است با مطالعه صرف نمي تواند هم عمق كافي در مبحث مورد تحقيق خود را به دست آورد وهم تصوير كلي كسب كند.

مشاهده من در ايران اين است كه فيزيكپيشگاني كه در انزوا كار مي كنند و خود را از ارتباطات بي نياز مي دانند به شدت در زمينه ها ضعف دارند. از قضا آنان كه در جمع بسته داخل ايران به هوش و نبوغ معروفند ضعف بيشتري دارند چون متاسفانه دون شان خود مي دانند كه در سمينارهاي ديگران شركت كنند.
چنين نگرشي (سرسمينار نرفتن به علت نبوغ و يا توهم نبوغ) در جاهايي مثل سيسا يا اسلك اصلا قابل تصور نيست!



فرض كنيد يكي از فارغ التحصيلان متوسط شريف كه در خارج كار و تحقيق مي كند برگشته تا سميناري در آي-پي-ام ارائه دهد. ممكن است شما از او باهوش تر و در رشته خود عالم تر باشيد. بسيار خوب! امااين دليل نمي شود كه در سميناراو-كه اندكي مربوط به رشته كاري شما ست- شركت نكنيد. به هر حال رفته و چند سالي مطلبي را ياد گرفته كه شما از آن بي اطلاعيد. حالا هم آمده و حاصل چند سال كار خود را در يك ساعت در اختيار شما مي گذارد. در يك جمع با فرهنگ علمي پيشرو افراد بدون آن كه بخواهند بين خود يا همقطارانشان در دانشگاه و شخص مدعو مقايسه اي انجام دهند مي روند سر سمينار اين شخص گوش مي كنند و به اين ترتيب رفته رفته آن تصوير كلي را به دست مي آورند.

۹ نظر:

Comet گفت...

عالی بود.

منجوق گفت...

يك نكته اضافه كنم. در حال حاضر خوشبختانه براي كسي كه در ايران-به خصوص در تهران - كار تحقيقي ويا تحصيل مي كند براي به دست آوردن تصوير كلي به اندازه كافي امكان ارتباطات وجود دارد. اتفاقا آي-پي-ام نقش مهم و برجسته اي در اين زمينه ايفا مي كند. اما متاسفانه عده كثيري خود را از اين ارتباط بي نياز مي دانند.

باران گفت...

خیلی جالب بود و استفاده کردم، ممنون. یه مطلبی به ذهن من میرسه ... خیلی خوب میشه اگه راجع به اینکه رفتارهای سمینار دهنده و شنونده ها در یک سمینار باید چه جوری باشه هم، صحبت کنید. به نظرم میاد علت عدم شرکت بعضی،‌در یک سمینار، بیشتر از بی نیاز دیدن خودشون از موضوع بحث،‌ مشکلی باشه که مثلا با سمینار دهنده ، یا اساسا با جو حاکم بر جلسه دارن. مثلا توش راحت نیستن یا ... . یکی از اشکالهایی که من دیدم اینه که افراد حاضر در یک جلسه، تعریف واحدی از شوخی علمی (یا شوخی کاری) نداشتن، شوخی تندی کردن یا از شوخی همکارشون ناراحت شدن. هرچند که به نظر من راه حل، ‌شرکت نکردن در سمینار نیست، ‌اما آیا میشه الگویی برای یک سمینار طرح کرد که ریزش حضار (آن هم از این دست ریزش)،‌ درش کمینه بشه؟

منجوق گفت...

خوب! عقل و بزرگان اخلاق هر دو در مورد حد و حدود شوخي -چه بر سر سمينار و چه خارج از آن- يك چيز مي گن: اگر شوخي باعث بشه به كسي به خاطر جنسيت قوميت مذهب عادات و عقايد شخصي ويا زندگي خصوصي او توهيني بشه اين شوخي نامناسبه. اين را هم بزرگان اخلاق ما در قالب "بر ديگران نخند. با ديگران بخند " فرموله كرده اند و هم عالمان اخلاق در غرب.

بر سر اين كه چه چيز توهين حساب مي شه يا نمي شه مي توان بحث كرد اما در حال حاضر عده اي هستند كه خود اصل را زير سئوال مي برند. برخورد شان چيزي است در اين رديف:"آره! مي دونم اين حرفم به تو بر مي خوره! اما چون من خيلي آدم مهمي هستم هر چه كه دلم مي خواد مي گم. تو برو به فكر خودت باش."

بر سر سمينار يا هر جلسه ديگري اگر تواتر شوخي -چه از نوع توهين آميز و چه از نوع مودبانه- از ميزاني بيشتر شود اصل مطلب به حاشيه مي رود و حضار احساس مي كنند وقتشان دارد تلف مي شود وبه مقصود اصلي جلسه نمي رسند.

برخي افراد كهنسال و متنفذجامعه فيزيك و رياضي ايران متاسفانه شوخي هايي را ترويج مي كنند كه هر دوي اين ايراد ها را دارد. عده كثيري از جوان تر ها از آنها تقليد مي كنند.

اما تجربه من در هم وردا نشان مي دهد كه راه علاج مطرح كردن در وبلاگ ها نيست. اين كار ليچار بافان را بيشتر تحريك مي كند. ببينيددغدغه من و شما اين است كه كاري كنيم كه مردم بيشتر در سمينارها شركت كنند و مقالات با كيفيت بالاتر بنويسند. دغدغه ليچاربافان خرد كردن افراد است. وقتي كسي مي گويد حرف هاي تو من و يا دوستم را مي آزارد بدون آن كه فايده ( از ديد ما) داشته باشد اين افراد نقطه ضعف مي يابند و سرمست از اين كشف مهم از همان جهت مي تازند.

منجوق گفت...
این نظر توسط نویسنده حذف شده است.
منجوق گفت...

پس چاره چيست؟!

چاره بازهم بيشتر شدن ارتباطات است. ببينيد! اگر دانشمندان ايراني مقيم خارج مانند وفا رنجبر چايچيان محمدي بارمد و....مرتب به ايران سفر كنند و در جلسات ما شركت كنند افرادي كه خاطر" مهم دانستن خود" شوخي هاي نامناسب مي كنند مجبور مي شوند تا دست وپاي خود را جمع كنند.

منجوق گفت...

بهتر است راه چاره دقيق تر بيان كرد:

در بعد شخصي راه چاره اهميت ندادن به شوخي هاي نامناسب و خود را به نشنيدن زدن است. اگر شخص به اصل پرهيز از شوخي توهين آميز ملتزم نباشد با گوشزد آن كه شوخي وي آزار دهنده است جري تر از قبل مي شود. شوخ هايي هم كه اين روزها در جمع دور و بر ما رشد كره اند متاسفانه از اين دست هستند.

در بعد اجتماعي بيشتر شدن ارتباطات به آن گونه كه اشاره كردم راه حل مناسبي براي حل اين معضل است.

باران گفت...

حق با شماست. فکر می کنم از اصول اخلاقی مساله که بگذریم (اینکه بداهتا هرکس موظفه که حریم افراد دیگه رو رعایت بکنه)، بقیه اش به مهارت شخصی آدم در پیش بردن روابط اجتماعی اش برمیگرده. اگر تشخیص میده که آدمی که شوخی می کنه، غرض ورزه، بهترین راه ندیده گرفتن اون آدمه. اگر هم تشخیص میده که آدم شوخ، ناخواسته موجب ناراحتی اش شده، می تونه گذشت کنه یا با اون آدم صحبت کنه. به هر حال شرکت نکردن در سمینار دیگران، نتیجه اش نهایتا ضرریه که متوجه شخص غایبه. بازم ممنونم.

منجوق گفت...

وضعيت از اين نظرها در آي-پي-ام و دور وبر من خيلي بهتر شده. خيلي خيلي بهتر از يك سال پيش! ديروز دو تا سمينار خيلي خوب شنيديم بدون اين كه هيچكدام از آنها با لودگي قطع بشه.
يكي از سخنرانان يك ايراني مقيم خارج بود و ديگري يك فرانسوي.
برخلاف معمول گذشته, ماجرا هاي عجيب و غريب نداشتيم و توانستيم با اعصاب راحت از سخنراني ها استفاده كنيم.گوش شيطون كر! انگارداريم آهسته و پيوسته پيشرفت مي كنيم و ياد مي گيريم.