۱۳۸۷ دی ۷, شنبه

شبكه دوستان فيزيكپيشه

همان طوري كه همگي مي دانيد و من چندين بار اشاره كردم ايجاد شبكه همكاري و ارتباط با دوستان فيزيكپيشه - اعم بر ايراني و غير ايراني -كه در خارج از ايران كار و زندگي مي كنند منافع كوچك و بزرگ زيادي مي تواند داشته باشد.
متاسفانه برخي ذهنيت ها در بين همكاران مقيم داخل وجود دارد كه مانع از آن مي شود كه اين ارتباط توسعه يابد و به سطح مطلوب برسد. در اين نوشته و نوشته هاي بعدي ام درباره اين ذهنيت ها و راه برون رفت از اين حالت اشاره خواهم كرد. همچنين قصد دارم به برخي منافع حاصل از اين ارتباط كه از نظر من از همه مهمتر ند اشاره كنم.

نكته اول:

تعداد شاخه هاي فيزيك كه ما در ايران در آن زمينه متخصص داريم انگشت شمارند. اگر بخواهيم در جهت بيشتر شدن موضوعات مورد تحقيق قدمي بر داريم ناچاريم از نيروهاي ايراني و غير ايراني مقيم خارج از ايران براي تدريس و تربيت دانشجو استفاده كنيم. البته به شخصه معتقدم -و خوشبختانه اكثرا همكاران نيز با من هم عقيده اند- كه اولويت بايد با تقويت رشته هاي فعال در ايران باشد تا رشد كمي تعداد موضوعات مورد تحقيق.اما در هر حال بايد توجه كنيم كه براي تقويت يك شاخه فعال هم كه شده بايد شاخه هاي نزديك به آن را هم در ايران فعال كنيم و الا مقالات نگاشته شده عمق كافي پيدا نمي كنند.

در بين فيزيكپيشگان نسل ما و نسل پيشكسوتان (گروهي كه دكتري خود را خارج از ايران گرفته اند و از قبل از انقلاب در دانشگاه هاي ايران به كار تحقيق و تدريس مشغول بوده اند) اجماعي و جود دارد بر سر آن كه براي راه انداختن يك شاخه بايد از نيروهاي متبحري كمك گرفت كه تجربه كار در دانشگاه يا موسسه اي را دارند كه در اين شاخه در سطح عالي فعال است.
كمك گرفتن از چنين نيروهايي قطعا هزينه بر است. دقت كنيد دعوت از يك خارجي براي ارائه يك يا چند سمينار
چندان هزينه بر نيست. اما اگر از كسي انتظار داشته باشيم كه
بيايد و شاخه اي نو از تحقيق را با استاندارد هاي جهاني در موسسه ما راه بياندازد بايد خود را آماده كنيم تا هزينه آن را بپردازيم. بخشي از اين هزينه هزينه مالي است. بخشي ديگر سعه صدر در برابر شكايت هاي احتمالي كسي است كه از او دعوت به عمل آمده!

اجازه بدهيد توضيح دهم منظورم از سعه صدر چيست:
فرض كنيد شما در ايران كار مي كنيدو در كارتان نيز كاملا حرفه اي ومنضبط عمل كنيد: اي-ميل هايتان را
به موقع جواب مي دهيد. وقت شناس هستيد. روراست هستيد و ازدادن وعده هاي بي پايه و بي اساس مي پرهيزيد. از نظر علمي در سطح قابل قبولي هستيد و سئوالاتي كه بر سر سمينارها مي پرسيد همگي سئوالات مربوط و به جايي هستند. اين توهم را نداريد كه همه چيز را مي دانيد و يا بهتر از ديگران مي فهميد و در نتيجه درباره آن چه كه نمي دانيد(منظورم بيشتر شاخه تحقيقي شخص مدعو است) اظهار نظرهاي" پروفسورانه" نمي كنيد...

حال فرض كنيد از يك نفر- كه باور داريد ازنظر علمي سري از شما بالاتر نيست اما در شاخه ديگر در يك كشور پيشرفته خارجي كار تحقيقي مي كند- دعوت شده كه در دانشگاه يا پژوهشگاه شما شاخه تحقيقي خود را راه بياندازد. فرض كنيد كساني كه او را دعوت كرده اند انواع و اقسام بلا سرش آورده اند: اي-ميل هايش را بي پاسخ گذارده مدت ها او را بلا تكليف رها كرده اند. با دمدمي مزاجي , دخالت هاي بيجا و دستورها و خرده فرمايش هاي ضد و نقيض برنامه هايش را به هم ريخته اند. با اين كه در رشته مزبور متخصص نيستند اين توهم را دارند كه همه چيز را مي دانند و در نتيجه اظهارنظرهايي مي كنند كه از نظر شخصي كه در آن رشته متخصص است مسخره به نظر مي آيد. به اين مهمان قبل از قبول مسئوليت وعده هاي بي اساس و بي پشتوانه داده اند و بعد زده اند زير همه چيزو.... حال اين دوست -كه احيانا شما را هم با دعوت كنندگان خود يكسان مي پندارد- به سراغ شما مي آيد و دق دلي خود را سر شما خالي مي كند. شكايت را از وضعيت ترافيك و آلودگي هوا شروع مي كند و به وضع نابسامان موجود و بي برنامگي ها و بلاهايي كه به سرش آورده اند ختم مي كند. شما چه برخوردي مي كنيد؟ طبيعي ترين و ابتدايي ترين واكنش اين است كه در دل يا به زبان بگوييد :"برو بابا! چرا فكر مي كني از ما عزيزتري؟! ما هم همه در گير همه اين مشكلات هستيم اما داريم تحمل مي كنيم." حرف ناحقي نيست! اما بهترين واكنش هم اين نيست! اگر شخص مدعو چنين برخوردي را به تواتر ببيند استعفا مي دهد و مي رود . پس از مدتي علي مي ماند و حوضش!
اگر به واقع به پيشرفت مجموعه اي كه در آن هستيم علاقه منديم بايد ناز چنين كساني را بكشيم و در برابر شكايت هايشان سعه صدر داشته باشيم.


من قبلا اين سعه صدر را نداشتم و زود جوش مي آوردم. بعد از سفرهايي كه به شرق دور كردم دريافتم برخورد من درست نبوده. از وقتي كه كشورهاي شرق دور قدم در راه توسعه علمي و اقتصادي گذاشته اند نحوه برخورد خود را تغيير داده اند و سعه صدر از آن نوعي را كه گفته ام به دست آورده اند . ما نيز اگر علاقه مند به پيشرفت باشيم بايد چنين كنيم. نمي خواهم ادعا كنم كه اكنون چنين سعه صدري را به دست آورده ام. اما قطعا اگر آدم لزوم آن را احساس كند و اراده كند مي تواند چنين قابليت هايي را كسب كند.

برخي فيزيكپيشگان -بيشتر آن دسته كه در داخل دكتري خود را گرفته اند و براي پست-داك يا دوره هاي آموزشي درازمدت به خارج نرفته اند- با اين نظر من مخالفند. حرفي هم كه مي زنند غير منطقي به نظر نمي آيد. مي گويند من و دوستانم از نظر هوشي از آن كه در خارج اين چيزها را خوانده چيزي كم نداريم! كتاب ها و مقالات هم در اينجا قابل دسترسند. پس چرا منت يكي ديگر را بكشيم. خودمون كتاب ها رو مي خونيم و شاخه مورد نظر را راه مي اندازيم.




اين طرز فكر درست نيست. با چسبيدن به اين طرز فكر از حدي بيشتر نمي توان در كار علمي پيشرفت كرد. در نوشته بعدي ام علت را توضيح مي دهم.

۴ نظر:

E Asadi گفت...

post besyar jalebist. kash yeki mioamd ta haddi ke mitonest, in barkhordhaye zedde elm va najori ra ke tabdil be akhlaghe sanavaiye ma (manzoram jame elmi irani dar kol hast) shode ra list kone, ke shoma bakhshish ra anjam dadid.

man ba in idea shoma ke az ketab va majalate nemishe az ye haddi bishtar jelo raft movafegham.

gahi sherkat dar seminare ye adame motabare jahani va soal az on ya gosh dadan be soalo javabha, bara shoma kolii idea dare va mishe maye ye maghale tahghighi.

ketaba zaban nadaran, onha ke neveshatan, gahi bishtar zaban daran bara bayane omghe matlab!

dar iran tahala miraftan kharej bara forsate motaalati ke besyar khobe, amma kash be ghole shoma digaran biaan iran bara masalan 6 mah, forsate motaalati.

منجوق گفت...
این نظر توسط نویسنده حذف شده است.
زهرا اسکندری گفت...

منجوق عزیز! من معمولاً گفته های شما رو حتی اگر مخالف نظر خودم باشه، می پذیرم و در این حالت سعی می کنم نظر خودم رو تغییر بدم! احساس می کنم شما نسبت به خیلی از مسایل، دید از بالا دارید. خیلی از من باتجربه تر هستید و خیلی مطلع تر (از پشت پرده ها!).
به همین خاطر نقد کردن حرف شما برام سخته.
از این که می بینم دغدغه های مشابه داریم احساس خوبی پیدا می کنم. یادداشت های شما معمولاً کامل هستند. با این وجود مطمئناً هر جا که احساس کنم نظرم کمک کننده است، خواهم نوشتش.

منجوق گفت...

زهرا جان
نظرات شما براي من جالب و آموزنده است. بعضي وقت ها دانشجو ها چيزهايي را مي بينند كه ما نمي بينيم. نابساماني ها و بي برنامگي هامعمولا بيش از همه به دانشجوها آسيب مي رساند بنابراين طبيعي است دانشجوها بيش از ما آنها را احساس كنند.

البته نظرات شما به طور خاص براي من اهميت دارد چون كه تمام سعي خود را به كار مي بريد تا رعايت انصاف را بكنيد و هدف تان نيز از بازگويي مسايل كمك به حل آنها ست نه چيزي ديگر.

متاسفانه خيلي از دانشجوها اين چنين نيستند! يكي از علت ها ي اصلي كه به حرف شان گوش داده نمي شود همان رعايت نكردن شرط انصاف و يك جانبه نگري
آنهاست.

به طور مثال
يكي از مسايلي كه دانشجوها معمولا از آن شاكي هستند رفتار تند كارمندان با آنها است. اين موضوعي است كه من در مركز به آن دقت داشته ام و شاهد بوده ام همان دانشجوياني كه بيش از همه از اين مسئله شاكي هستند خود چنان متوقعانه و آمرانه با كارمندان رفتار مي كنند كه هيچ وقت دكتر لاريجاني رئيس پژوهشگاه با هيچكدام از كارمندان خود در اينجا چنان رفتار نمي كند!
مثلا كاري كه
در دايره مسئوليت هاي كارمند مزبور نيست به طور متوقعانه از او
طلب مي كنند.
طبيعي است كه در مقابل كارمند با دانشجو تندي خواهد كرد!
نمي خواهم بگويم رفتار كارمندان با دانشجويان ايده آل است اما آن طرف ماجرارا
هم بايد ديد.

تازه اين اوضاع و احوال پژوهشگاه ماست.
در جايي مثل دانشگاه كه كارمندان روزانه با ده ها دانشجو كه بيشتر آنها رعايت حال او را نمي كنند سروكار دارند و از طرف ديگر حقوقشان پايين و محيط كارشان از هر نظر نامناسب است كارمندان چنان عصبي مي شوند كه حتي با دانشجوي
مودب و متواضع هم بدرفتاري مي كنند.

اي كاش! با دوستانتان كه هستيد و يا در وبلاگتان اين نكته را گوشزد كنيد. چنين نكته اي را از زبان شما بهتر قبول مي كنند تا از زبان من!