۱۳۸۷ دی ۴, چهارشنبه

دلا! كي به شود كارت اگر اكنون نخواهد شد!

1) در سال 2001همسرم, شاهين, دوره سه ساله پسا دكتري خود را در دانشگاه استنفورد شروع كرد. من كه در آن زمان در ايتاليا دانشجوي دكتري بودم به همراه او به آمريكا رفتم و در شتابگر خطي استنفورد (اسلك) تحت راهنمايي مايكل پسكين كار روي پروژه تحقيقي ام را ادامه دادم. من به طور رسمي حتي دانشجوي دكتري آنجا هم نبودم اما از همان هنگام كه پاي خود را در اسلك گذاشتم مايكل-كه رئيس بخش تئوري اسلك نيز بود- كاري كرد كه به آنجا احساس تعلق كنم. نمود آن هم گذاشتن اسم من در وبسايت اسلك و يا دادن ميز و جعبه پستي بود كه ترتيب همگي قبل از ورود من به تاكيد شخص مايكل داده شده بود. برخلاف مايكل در ابتداي كار ديگر محققان اسلك زياد مرا تحويل نمي گرفتند تا اين كه من چند تا سمينار دادم و با شركت در بحث ها ي علمي و ... جاي خود را به عنوان يك دانشجوي جدي در اسلك پيدا كردم.
وقتي من و شاهين اسلك را ترك مي كرديم مايكل يك مهماني خداحافظي در اسلك ترتيب داد. يك كيك خوشمزه هم سفارش داده بود كه روي آن با شكلات دو تا آدم (من و شاهين) كشيده بودند كه بر روي يك قاليچه پرنده سفر مي كردند.

مدتي پس از آن كه ما به ايران برگشتيم من جايزه جوان خوارزمي را دريافت كردم. چون فكر مي كردم مايكل از اين خبر خشنود مي شود در اي-ميلي به او خبر دادم و از او براي زحماتي كه برايم كشيده بود تشكر كردم. مايكل چنان ذوق زده شده بود كه خبر را روي بورد اسلك زد تا همه خبردار شوند. برخي هم با ديدن آن به من اي-ميل زدند و تبريك گفتند. دقت كنيد كه اين همان اسلك است كه چندين دانشمند نوبليست دارد و تك تك محققان آن دانشمنداني درجه يك و مشهور هستند. با اين حال به جاي آن كه توي سر جايزه من بزنند آن را جشن گرفتند. آن قدر عاقل و با شعور بودند كه درك كنند موفقيت -ولو كوچك- يكي از آشنايان آن ها در به نوعي به اسلك تعلق داشته ارزش خوشحالي را دارد. اگر براي اين چيزها نخواهيم شاد باشيم پس شادي را كجا مي خواهيم بيابيم؟! به هر حال اين باعث شد من بيش از پيش به آن جمع احساس تعلق كنم.

عده اي از خوانندگان هموردا به من تشر مي زدند كه چرا اين همه از مايكل مي گويم. در پاسخ بايد بگويم من اگر اين همه محبت را از بقال محله مان هم مي ديدم به او ارادت پيدا مي كردم. استادي چون مايكل كه ديگر جاي خود دارد!

باز هم تاكيد مي كنم به طور رسمي من جتي دانشجوي اسلك هم نبودم!

2) پرفسور كامران وفا كه از فيزيكپيشگان معروف هاروارد است امسال موفق به دريافت جايزه ديراك شده. شايد بتوان گفت در اين شاخه از فيزيك جايزه ديراك پس از جايزه نوبل معتبرترين جايزه بين المللي است. پروفسور وفا جزو هيات مشاوران بين المللي پژوهشكده
(International advisory board) ماست.

وقتي شاهين در دانشكده فيزيك دانشگاه شريف دانشجوي دكتري بود يكي دو بار به وفا اي-ميل زده بود و از او در زمينه كاري خود سئوال كرده بود و پروفسور وفا بلافاصله جواب داده بود. دانشجويان دكتري شريف حتما مي توانند تصور كنند براي كسي كه در دانشگاه شريف دانشجوي دكتري باشد( آن هم در رشته نظريه ريسمان, آن هم حدود دوازده سال پيش) پاسخگويي پروفسوروفا چه قدر ارزشمند بوده. آن موقع هنوز شاهين در بين همكاران خود در دنيا زياد شناخته شده نبود. به عنوان همسر شاهين كه از نزديك شاهد مشكلات او در محيط كاري بودم هرگز تاثير مثبت پاسخگويي پروفسور وفا را در روحيه شاهين فراموش نخواهم كرد. حال از شما سئوال مي كنم: به نظر شما ما چه طوراين موفقيت پروفسور كامران وفا را جشن بگيريم؟

۱۱ نظر:

ناسوت لاهوتي گفت...

باسلام ، به نكته خوبي اشاره كرديد معمولا در ايران كسي كه جايزه ميگيرد معمولا او را زياد تحويل نمي گيرند و مي گويند با استفاده از روابط آن جايزه را دريافت كرده.يك نكته ديگر همين است كه شما مي گوييد دوستم به يكي از محققان CERN سرن درباره يك مبحث علمي ايميل زده بعد از 2 روز جواب كامل داده بود و مرجع هم معرفي كرد اما به يكي از محققان در ايران كه در همين زمينه دستي داشت ايميل زد بعد از چند هفته اين دوست عزيز ايميل زد و دليل ايميل زدن دوستم را جويا شد؟! تمامي اين چيز هايي كه شما مي گوييد ما درك مي كنيم.اما همواره بايد كار كرد و به ديگران با استفاده از رفتار خود به آنها نشان داد كه راه كجاست.مثل امام علي(ع)

E Asadi گفت...

ye bozorgdasht bezarid dar IPM, va az bozorgane physics davat konid ke dar on sokhanrani konan, ya maghale bedan!, az shakhse professor vafa ham davat konid ke bian Iran , ke raje be karash talk bede, zemne inke dar kenaresh jashne bozorgi ham mishe tartib dad.

bazi jaha, mamolan ye Cafee room daran, har chzii ke mishe, masalan yeki az hamkara bachedar mishe, ye carte birthday mizare ro dar, ye Cake ham migire mizare onja va e-mail mizane be hamkara ke bale saate 3PM be khatere folan chiz ma jashn migirim dar Cafee room. bara masalan 30, 1 saat, ye chat ham mikonan dar in mian. besyar sadeh va bialayesh bara hamchon chizaa.

Alireza گفت...

اسم يكي از تالارهاي (همون اتاق هاي سمينار منظورمه!!!) بزاريم سالن پروفسور وفا. فكر كنم اين كار معموليه تو همه جا.

Alireza گفت...

يا يكي از ساختمان هاي پژوهشكده ي فيزيك.

باران گفت...

راستش من نمی دونم کار معمول در جوامع علمی چیه. نمونه ای که متال زدید (زدن روی برد پژوهشکده) خیلی خوبه اما فقط باعث خوشحالی افراد پژوهشکده میشه. اگه بخوایم خوشحالیمونو به خود پروفسور نشون بدیم، یه کار جالب اینه که یه کاغذ برداریم با مهر پژوهشکده و بعد هرکسی یه گوشه اش، خوشحالی خودشو رو در یک جمله ابراز کنه و امضا. بعد این کاغذ رو برای ایشون بفرستیم. شاید این ایده یه کم طعم دخترونگی اش زیاد باشه، اما الان که همه با هم فقط از طریق ایمیل و پیامک در ارتباطتد، دریافت نامه پستی از یک پژوهشکده در کشور خودت، می تونه خیلی شیرین باشه. گذاشتن یه اتاق به نام ایشون هم تو شادی و انگیزه دادن به خودمون خیلی خیلی موثره.

Unknown گفت...

سلام.در مورد چگونگی تقدیر، شاید بهترین راه دعوت از پروفسور وفا و تقدیر از ایشان باشه.
در مورد مسایل حاشیه ای که در مورد جوایز گفتین... فکر می کنم برخی بی انصافی ها طی سالیان اخیر در بوجود آمدن جو موجود بی تاثیر نبوده و راه حل مساله هم در دست آدم های باسابقه است.

M گفت...
این نظر توسط نویسنده حذف شده است.
Qasem گفت...

او را دعوت کنید یک سخنرانی ارایه دهد. سخنرانی را می‌تواند آن‌لاین ارایه دهد بدون این که شخصن خودش به این جا بی‌یاید

E Asadi گفت...

to Amsterdam ye mantaghe hast ke khiabano atrafesh esmashon ine:
James Wat!, Thomas Edison! ...

منجوق گفت...
این نظر توسط نویسنده حذف شده است.
منجوق گفت...
این نظر توسط نویسنده حذف شده است.