۱۳۸۷ اسفند ۲۴, شنبه

درباره نوشته سیما

دوست و همکار عزیزم سیما چندی است صاحب دو تا دختر ناز و مامانی شده. سیما به تازگی از روی احساسات لطیف مادرانه خود نوشته ای در باره رفتار نامناسب با بچه ها در وبلاگ خود نوشته که در آن چنان که رسم صحبت های اجتماعی طبقه تحصیلکرده ایرانی است مقایسه ای گذرا کرده با خارج:"یاد اون چه که از کشورهای اسکاندیناوی (درباره ی رفتار با بچه) می شنوم افتادم"
البته سیما درباره تاریخچه حمایت از کودکان در این کشورها چیزی نگفته بود و مقایسه تطبیقی ای بین دو فرهنگ در نوشته او دیده نمی شد. انتظار داشتم برخی از کامنت گذار ها پس از خواندن پست سیما از همدیگر در گفتن "پیف پیف پدر ومادر های ایرانی بو می دهند" پیشی بگیرند. خوشحال شدم وقتی دیدم که یکی نوشته:"... من همیشه می ترسم به بچه تربیت کردن کسی ایراد بگیرم. می ترسم خودم در آینده دچار بشم ولی همیشه حس می کنم خیلی مسئولیت سنگینی ه و در عجبم چه جور ادم ها زیر بار همیچین مسئولیتی می روند"

کامنت آخری که گذاشته شده بود مرا به گذشته ها برد:".اين حسو من هم دارم و زجر مي کشم از کساني که مادرند اما لياقت موهبتي که خدابهشون داده رو ندارن.من طاقت نمي آرم وقتي مي بينم مادري با گام هاي تند راه مي ره و بچه نوپاشو به دنبالش مي کشه.بچه موهبته و بايد از لحظه لحظه اش لذت برد."

من مادر نیستم و احساسات مادرانه برایم قابل درک نیست اما بچه بوده ام وبرخی احساسات کودکی ام را به نیکی به یاد دارم. یادم هست روزی با مادرم در خیابان راه می رفتیم. مادرم عجله داشت و مرا با خود می کشاند. من نتوانستم پا به پای او راه بروم و زمین خوردم. بینی ام زخم شد و مرا به درمانگاه بردند و زخمم را پانسمان کردند. یادم هست که درد داشتم اما به هر جان کندنی که بود جلوی خودم را گرفتم و گریه نکردم. علت آن بود که مادرم مرتب خودش را سرزنش می کرد و من نمی خواستم او بیشتر خودش را آزار دهد. حال اگر غریبه ای وارد می شد و می گفت مادرم لیاقت ندارد و... خدا می داند چه حالی به من دست می داد.


حالا چرا من این حرف ها را اینجا می زنم؟ ببینید! مسایل اجتماعی پیچیده تر از این حرف ها هستند. اولا هر چه که در خارج است درست نیست. در ثانی در مسایل این چنینی گرته برداری کار نمی کند. در خود آمریکا ایالت های مختلف قوانین حمایت از کودکان متفاوت دارند. در این قوانین و نحوه اعمال آنها ظرایف فرهنگی محلی در نظر گرفته می شود. در ضمن همه آنها هم موفق از آب در نمی آیند. برای همین به دقت روش های خود را مورد بررسی قرار می دهند و به تدریج اصلاح می کنند. شخصی مثل من که خارج از گود نشسته ام نباید به خود اجازه بدهم که بدون مطالعه کافی درمورد مادران دیگر پیش داوری کنم.


شاید ایراد بگیرید و سخن مرا به دعوت به انفعال تعبیر کنید.
من هرگز دعوت به انفعال نکردم! منتهی بر این نکته اصرار دارم که کاری که از روی جهل آغشته به تبختر باشد-مخصوصا در مقوله های اجتماعی- اوضاع را بدتر هم می کند. در همین مملکت خودمان هم هستند کسانی که برای بهبود زندگی کودکان "بدسرپرست" کار می کنند. پدر ومادر ی که " لیاقت موهبت " پدر ومادری ندارند با ضوابطی مشخص می شوند. مطمئن باشید "تند راه رفتن" جزو این ضوابط نیست! چیزهایی از قبیل اعتیاد و ناراحتی های روانی و تنبیهات بدنی آسیب رسان و... در این ضوابط قرار می گیرند. این که هر که بیاید و با سلیقه شخصی خود دیگری را متهم به عدم لیاقت برای مادری وپدری بکند عواقب ناگوار بسیار برای اجتماع خواهد داشت.
داشتم می گفتم: این گروه های مردمی بعد از شناسایی کودکان بدسرپرست- که خود پروسه ای جدی و تخصصی است, ازآنها به طرق مختلف حمایت می کنند. دختر عموی من و شوهرش که هر دو پزشک هستند و به خاطر شغلشان با مسایل اجتماعی آشنایند یکی از این گروه ها را تشکیل داده اند. همکارانشان در این کار عده ای پزشک و مدد کار هستند که با کم و کیف این گونه فعالیت ها از طریق صحیح و موثر آشنایند. بودجه فعالیت های گروه را هم خودشان تامین می کنند. البته برای جمع کردن کمک مالی تبلیغ نمی کنند ولی دوستان و فامیل های نزدیک که با فعالیت ها یشان آشنایند بعضی وقت ها به گروه کمک مالی می کنند. شما نیز اگر بگردید حتما در دور وبر خود از این گروه ها خواهید یافت که از کمک های مالی و غیر مالی شما استقبال خواهند کرد. اگر قصد کمک باشد راه این است : "کار را به کاردان سپردن و به کاردان یاری رسانیدن"! همین!

۲۳ نظر:

منجوق گفت...

همان طوری که می دانید از نظر حقوقی و فقهی "بدسرپرستی" در ایران چندان خوش تعریف نیست. حقوقدانان فعال در سطح اجتماع و فقیهان دلسوز برای حل این مسئله کوشش های ارزشمندی می کنند. از طرف دیگر یک عده از افراد دلسوز- مانند همان دختر عمویم که گفتم- سعی می کنند تا جایی که در توان مالی و عملی خود دارند در مواردی که با اشکالات حقوقی مواجه نشوند از کودکان و نوجوانان بدسرپرست حمایت کنند.


در این میان چه از من نوعی -که نه حقوقدانم و نه فقیه و نه دانش و بینش لازم برای کمک عملی به چنین کودکانی را دارم- بر می آید؟


آیا باید غرولند کنم و بر سر خود بکوبم؟! آیا باید ندای "پیف پیف! برخی مادرها لیاقت موهبت مادری ندارند" راه بیاندازم؟! آیا به مانند آن دو نوجوانان در فیلم "نون و گلدون" مخلملباف باید ادعا های گنده و ناپخته ای چون "مادر یا پدر بشریت" شدن سر دهم؟! در عمل هیچ نکنم و اگر بکنم بیشتر آسیب برسانم و اما در زبان ادعا های بزرگ کنم؟!

کاری که از ما بر می آید همان کمک مالی -ولو اندک و ناچیز- به افراد فعال وخبره در این کار است. نگویید که پول هیچ کمکی نمی کند. اتفاقا پول خیلی مسایل را حل می کند. پول خیلی بیشتر از حرف و شعار و ادعا به درد گروه هایی می خورند که گره از کار کودکان بدسرپرست می گشایند!

منجوق گفت...

تازگی ها مد شده وقتی از این دست بحث ها پیش می آید عده ای می گویند باید مسایل "ریشه ای" حل شوند. در مواردی که من در بحث ها حضور داشته ام سئوال کرده ام منظور از ریشه ای حل شدن چیست. در جواب یا گفته اند نمی دانند و یا گفته اند از طریق آموزش از مقطع مهد کودک! خوب! اولا چه کسی باید این کار را بکند؟ در ثانی تا مهد کودکی ها بزرگ شوندو خود صاحب فرز ندی شوند کودکانی که اکنون گرفتار بد سرپرستی هستند چه باید بکنند؟!

جواب دیگری که می شنوم این است که دولت و طبقه حاکمه باید درست شود و مسایل را به طور "ریشه ای" -که خود می داند یعنی چه- حل کند. بازهم همان سئوال: حالا کو تا چنین حکومتی سر کار آید؟!




راه حل ریشه ای از نظر من یعنی همان که در بالا گفتم. کسی معجزه ای نمی کند! اما بیکار هم نمی نشیند! در حد توان و تخصص خود هر کس قدمی بر می دارد و مشکلات یک به یک به دست خود مردم معمولی حل می شوند.

ناشناس گفت...

http://news.gooya.com/society/archives/085194.php

ناشناس گفت...

منجوق خانم به تازگی روانشناس هم شده اند و بعد از حل مشگلات پژوهشکده فیزیک با زیر پا گذاشتن همه معیارهای موجود به فکر حل مشکلات مادران و فرزندها افتاده اند. خدا بخیر بگذراند!

منجوق گفت...

Dear anonymous,
Salam! Happy new year for you!
Would you please elaborate more on the "meyar-ha" that you allege I have violated. Are these "existent measures" written and specified somewhere so that I can read and learn?
Or are they merely a product of your mind?
Please educate me on these moral values and ethical criteria.

منجوق گفت...

I expected the readers to introduce charitable sites after this post or tell us stories about charitable activities.

well! Everybody speaks about what concerns him/her most. The obsession of some people is attacking monjoogh even in the first day of the year. I do not know what they achieve this way. They seem to be content with achieving nothing!

ناشناس گفت...

منجوق عزیز سلام و سال نو مبارک.
من تازه این یادداشت رو خوندم. راستش اون یادداشت من واکنش های دیگه ای هم داشت که با ایمیل برایم فرستاده شد.

الان که اون یادداشت رو بعد از چند روز می خونم می بینم زیادی احساساتی شده بودم و طبق معمول این جور موقع ها منظورم رو بد رسوندم.

من اصلا قصد محکوم کردن اون مادر رو نداشتم، فقط می خواستم روایت کنم که از دستم در رفت و نظر هم دادم.

ممنون که نقدش کردی. آدم گاه فقط دست و پای فیل رو می بینه و یه چیزی می گه.
برای من خیلی پیش میاد که این کار رو بکنم.

منجوق گفت...

سلام سیما جون
سال نو تو هم مبارک! من هم با تو موافقم که رفتار آن خانم درست نبود. ولی همان طوری که می دانی بیشتر مادرهای ایرانی و همچنین هندی و هکذا ایتالیایی و اسپانیایی ادعا می کنند "بهترین مادر دنیا" هستند!! اگر یک نفر بیاید و بگوید فلان کارت اشتباه هست یا در بهمان کار در مورد فرزندت کوتاهی کرده ای یا من نکته ای در فرزند تو می بینم که تو نمی بینی معمولا موضع می گیرند و ممکن است با لجبازی به خود و فرزندشان آسیب برسانند.

این کار را باید به کسانی سپرد که در این زمینه ها تجربه بیشتر از ما دارند

BA}{AR گفت...

منجوق عزیز سلام عید شما مبارک.
من فکر می کنم صرف گفتن کار را باید به کاردان سپرد کافی نیست. خوب است آدم گاهی به دور و برش نگاه کند و قدری اطلاعات جمع کند. دانستن همیشه مفید است. اگرچه مقایسه کردن آفت آن است.
دست کم می توان اعلامیه جهانی حقوق کودک واعلامیه جهانی حقوق بشر را خواند و در نکات آن عمیق شد. دانستن و بین اطرافیان پخش کردن کم کم به بالا بردن سطح آگاهی کمک می کند.
آگاهی از حقوق کودک نه فقط مختص ما بزرگترها که از آن مهمتر حق کودکان هم هست. آنها هم باید حقوق خود را بشناسند و در صورت نیاز آن را احیا کنند. ایجاد چنین بستری کار ساده ای نیست. شاید فامیلتان انجمن حمایت از حقوق کودکان و فعالیت ویژه آنها در زمینه کودکان بدسرپرست با عنوان صدای یارا را بشناسند.

با احترام
بهار

منجوق گفت...

سلام بهار جان
عید شما هم مبارک. حرف خوبی می زنید. گمان نمی کنم من در حرف هایم منکر ارزش مطالعه یا دانستن شده باشم

منجوق گفت...

ناشناس گرامی

من هنوز منتظر توضیحات شما هستم و آماده ام تا درس اخلاق شما را در مورد "اخلاق علمی و حرفه ای" بشنوم و یا بخوانم تا بلکه در این سال جدید همان گونه که امید و آرزوی قلبی شماست به این اخلاق التزام پیدا کنم.
به واقع نمی دانم منظور شما از زیر پا گذاشتن "همه معیارهای موجود چیست". هر چه فکر می کنم می بینم من هر چه قدر سعی کرده باشم حداکثر بخشی از "معیارهای موجود" را زیر پا گذاشته ام. اصلا زیر پا گذاشتن "همه آنها" در توان این حقیر نیست!

منجوق گفت...

"کنفوسیوس شناسان" دایم بر سر آن که کدام دستور اخلاقی از اوست با هم جدل می کنند. به گمانم کنفوسیوس نیز مانند فرزانگان و معلم های اخلاق بزرگ زمان ما بیشتر اوقات ناشناسانه کامنت می داد!

منجوق گفت...

صد البته ناشناسانه کسی را بدون هیچ توضیح و سند و مدرک متهم کردن, از روی حکمت و تواضع معلمان بزرگ اخلاق روزگار ماست نه از روی بزدلی یا بدخواهی. دلشان می سوزد و ملاحظه منجوق بینوا را می کنند. می ترسند اگر خود را معرفی کنند و مردم بدانند چه شخصیت فرهیخته ای این سخنان گهربار را می زند منجوق پاک بی آبرو شود!

ناشناس گفت...

khanum monjoogh, zaheran be akhlagh be tazegi tavajoh peida kareh ast.
khoda be kheir begozarand! elahi amin.

منجوق گفت...

ناشناس محترم

نگفتید خطای من چه بوده! چه گونه در پی اصلاح برآیم وقتی نمی دانم خطایم چیست؟!

منجوق گفت...
این نظر توسط نویسنده حذف شده است.
منجوق گفت...
این نظر توسط نویسنده حذف شده است.
منجوق گفت...

پیام نوروزی گهربار شما در بالا ودر اولین روز سال این بنده خطاکار را برای اولین بار با اخلاقیات آشنا ساخت. می بینید یکی دو خط شما چه معجزاتی می کند! امیدوارم استاد فرزانه عنایت کنند و دستورهای اخلاقی خویش را مدون کنند تا این بندگان خطا کار فیض بیشتری ببریم. به قول خود ایشان, الهی آمین!

منجوق گفت...

Dear Bahar,
I just read the "Declaration of the Rights of the Child"




Nice things have been said but those who are in fact involved in working for children tell stories about the reality of life that such wishful declarations and conventions seem hollow and epmty.


Still I believe the best that people like us can do is to donate money to the trustworthy individuals and groups who work for improving the life of children.


Money is much more needed than any piece of paper with some declaration or slogan in support of children written on it !

منجوق گفت...

The decleration would not provide food, housing, medicine, education and etc to children who need them.

Money would!

منجوق گفت...

اگر این همه پولی که به شارلاتان های رنگارنگی که با دست گذاشتن روی عقاید خرافی مردم برای خودشان دم و دستگاه به پا کرده اند داده می شود به نهاد ها و گروه ها ی حامی کودکان داده می شد زندگی خیلی بهتر از این می شد که هست!

منجوق گفت...

البته من مخالف اعلامیه حقوق کودکان و فعالیت هایی از آن دست نیستم اما کار واقعی را همان گروه ها مردمی می کنند که بیش از همه چیز نیاز به حمایت مالی دارند

منجوق گفت...

یه کمی انگار تند رفتم! همان طوری که قبلا گفتم کارها وفعالیت های حقوقی و فقهی هم خیلی مهم هستند. اگر کسی بخواهد موسسه حمایت از حقوق کودکان تاسیس کند حتما باید کنوانسیون و اعلامیه جهانی حقوق کودک را بخواند و از موادو اصول آن آگاه باشدو...

راستش را بخواهید وقتی آن اعلامیه را خواندم و دیدم وضعیت واقعی در دنیا -نه فقط در ایران و جهان سوم بلکه حتی در همان اروپا و آمریکا -چه قدر با آن ایده آل ها -که بیشتر کشورها امضایشان کرده اند فاصله دارد- احساساتی شدم و از روی احساسات وبی منطق سخن گفتم!


ممنون بهار جان از این که مرا تشویق به خواندن آ ن متن کردید!