۱۳۸۸ مرداد ۱, پنجشنبه

نكته اي در باره مرامنامه

يكي از مواد مرامنانه اي كه نوشته قبلي ام تنظيم كرده بودم، چنين بود :
" افراد با هر دين، مسلك و عقيده اي قابل احترام هستند. در مورد عقايد مذهبي افراد و ديگر مقدسات آنان چون وچرايي نمي كنيم."
به نظرم بايد در مورد اين ماده مرامنامه توضيح بيشتري بدهم. اين ماده در واقع نوعي اصل نانوشته بين فيزيكپيشگاني است كه در همايش هاي بين المللي، مرتب همديگر را مي بينند و يا در پروژه هاي مختلف با يكديگر همكاري مي نمايند. همان طور كه گفتم تنظيم و تبيين مواد اين مرامنامه و بحث در باره آن در اين وبلاگ، مستقل از پيشنهاد من، مفيد است. اگر مواد مرامنامه به درستي تبيين شود، محققان ايراني در ارتباط برقرار كردن با همتايان خود در ساير نقاط دنيا مشكلات كمتري خواهند داشت.

اخيرا "اين دو نفر" نوشته جالبي در وبلاگشان گذاشته اند كه بي ارتباط با اين ماده از مرامنامه من نيست. توصيه مي كنم كه
نوشته جالبشان را بخوانيد. البته نويسندگان آن مقاله كاري به مرامنامه منجوق ندارند و مستقل از آن چه كه من اينجا نوشته ام سئوالات خود را مطرح كرده اند. اما خواندن مقاله جالب آن ها مرا بر آن داشت كه اين توضيح را بنگارم. من جواب سئوالات آنان را نمي دانم. در حد و حدودي هم نيستم كه بخواهم "اصل اخلاقي" صادر نمايم. من فقط براي فعاليت پيشنهادي خودم مرامنامه اي تنظيم كردم و مي خواهم مواد آن را تبيين كنم.

اين دو نفر نوشته اند:"
تا جایی که من می‌دانم اعلامیه حقوق بشر، قانون اساسی و قرآن (که قانون الهی‌ای است که من شخصاً به آن پایبندم) هیچ اصلی در مورد جرم دانستن توهین به عقاید دیگران ندارند. من البته از باب همان اصل اخلاقی ابتدای متن که به آن پایبندم سعی می‌کنم بیانم دیگران را آزار ندهد. "
مي توان مطالبي را در هر سه اين مراجع يافت كه بتوان آنها را " نهي توهين به عقايد ديگران" تلقي كرد. متاسفانه، "توهين" چندان خوش تعريف نيست! ممكن است در يك مورد خاص يكي احساس توهين كند.اما واقعيت اين است كه آنان كه در بحث هاي كلامي تبحري بيش از من دارند مي توانند با پيش كشيدن مطالبي ديگري از سه مرجعي كه "اين دو نفر" مطرح كرده اند استدلال كنند كه توهيني در كار نبوده و اين سه منبع اتفاقا عمل مزبور را تاييد و توصيه مي كنند!



من به جاي "توهين به عقايد ديگران" عبارت خوش تعريف تري به كار برده بودم.گفته بودم در" مقدسات ديگران چون و چرايي نمي كنيم". مقدسات لزوما عقايد ديني نيستند. در ذهن هركسي يك سري مسايل است كه برايش به هر دليلي به قدري عزيز و محترمند، كه چون و چرا درباره آنها را بر نمي تابد. بسيار ديده ام كساني را كه در مورد عقايد مذهبي كاملا با فكري باز برخورد مي كنند و اجازه مي دهند عقايد مذهبي آنان مورد نقد قرار گيرد. با اين حال، يك سري مسايل وجود دارد كه از نظر ناظر بيروني بسيار پيش پا افتاده مي نمايد، ولي به دلايل معلوم يا نامعلوم براي آن شخص آن چنان مهم و عزيزند كه حاضر نمي شود هيچ گونه چون و چرايي درباره آنها بشنود. حرف من اين بود كه وقتي ديديم موضوعي براي كسي چنين عزتي دارد، اين تعصب را مورد چون وچرا قرار ندهيم.


چنين توصيه اي به اين صراحت به عنوان اصل اخلاقي در متون قديمي (قديمي تر از بيست سال) وجود ندارد.
اين توصيه تا چند دهه پيش، به اين شدت، موضوعيت نداشت! با بالا رفتن ارتباطات مستقيم و غير مستقيم بين افراد با پيش-زمينه هاي كاملا متفاوت و نياز به همكاري هاي بين المللي در سطح وسيع اين نكته موضوعيت پيدا كرده. فيزيكپيشگان اين اصل نانوشته را رعايت مي كنند چرا كه اگر رعايت نكنند اصل همكاري در حاشيه اي از اختلافات گم مي شوند. مثلا وقتي برنامه شام براي سخنران مدعو ترتيب مي دهند از همه علاقه مندان شركت در برنامه شام سئوال مي كنند آيا معذوريت ديني براي خوردن غذايي خاص دارند.
برنامه را چنان ترتيب مي دهند كه همه راضي باشند. كسي ابرو خم نمي كند كه اين معذوريت ديني تو -كه از نظر من دليل عقلاني موجه ندارد- براي ما دردسر ساز شده!



از كجا بفهميم كه همراه ما در مورد نكته اي حساسيت تعصب آلود دارد يا خير؟يك سري مسايل هست كه بايد پيش فرض را چنان گرفت كه شخص درباره آنها حساس است:1) مسايل ديني و عقيدتي (2) تعصبات ناموسي (3) بري از عيب بودن پدرهاي دختر خانم ها و مادران آقا پسرها. (آقا پسرها، معمولا، در مورد زيبايي مادرشان و بي نظير بودن دستپخت او هم حساسيت دارند. دخترخانم ها حساسيت معادلي در مورد پدرشان ندارند. البته من شخصا در مورد دستپخت بابام تعصب دارم.) (4) عرق ميهني و قومي و...
معمولا افراد در اين موارد تعصب دارند مگر آن كه خلاف آن ثابت شود.
اگر ناخواسته و نادانسته وارد حريم تعصبات كسي شديم بايد عذر بخواهيم و زود خارج شويم.
شايد بپرسيد اگر كسي انواع و اقسام تعصبات و حساسيت هاي بي مورد داشت، چه بايد بكنيم؟ چنين كسي پس از مدتي كم كم منزوي مي شود. خود او بايد تصميم بگيرد كه آيا هزينه اي كه براي اين همه تعصبات و حساسيت ها مي پردازد بيش از اندازه گزاف است يا خير. اگر شخص مزبور يكي از نزديكان ماست (مثل خواهر و برادر، همسر يا دوست خيلي صميمي) شايد تذكر دادن ما به جا باشد. البته در تذكر در مورد تعصبات بايد بي نهايت محتاط بود. تعصبات مي توانند حتي بهترين دوستي ها را هم از هم بپاشند. اما در مورد كساني كه ما حداكثر سه ماه يك بار ملاقات مي كنيم (مثل اعضاي گروهي پيشنهادي من) ما نبايد به خود اجازه دهيم كه كه وارد چون و چرا در مورد تعصبات شخص شويم. اگر او خود چراغ سبز براي نقد عقايدش نشان داد، اظهار نظر مي كنيم در غير اين صورت حق نداريم كه روي حساسيت هايش پا بگذاريم.
كساني هستند كه ما روزانه مي بينيم ولي رابطه ما تنها در چارچوب و قالب يك همكاري خاص است. عقل حكم مي كند براي اين كه اين همكاري دوام پيدا كند، وارد مباحث ممنوعه يكديگر نشويم.
يكي از نتايج و اهداف جلسات پيشنهادي من از بين بردن تعصبات بي مورد بود. اما اين كار از طريق نصيحت و يا حتي مباحثه عملي نيست. وقتي شخصي مي بيند كه تعصبات او مورد حمله قرار مي گيرد واكنش منفي نشان مي دهد. شايد شما بگوييد كه حمله اي در كار نيست و داريم نقدمنطقي مي كنيم. دقت كنيد عرض كردم "تعصبات"! نگفتم "اعتقادات". منظورم از تعصبات يك سري مفاهيم است كه شخص (به دلايل شخصي يا جمعي) چنان نسبت به آنان حساس است كه هر گونه نقدي را حمله مي پندارد. در اين صورت شخص سعي خواهد كرد يك سري استدلالات بچيند و خود را توجيه كند. مغز انسان ها در اين زمينه بي نهايت توانا ست. انسان ها اگر بخواهند به هر چيز مزخرفي مي توانند رنگ و لعابي فلسفوي و عميق دهند. اگر شخصي به آن سو رانده شود ، ديگر تقريبا محال است از شرآن تعصبات خلاصي يابد. اما اگر روي تعصبات شخصي (به خصوص اگر نوجوان باشد) به طور مستقيم پا نگذاريم و اين شخص خود متوجه شود تعصبات بي موردش او را از جمعي كه دوست دارد، دور مي كند خود حتما مي رود و در آن تعصبات تجديد نظر مي كند. به اين ترتيب به طور غير مستقيم چنين جمعي، تعصبات بي مورد را مي زدايد.
نكته ديگري كه در آن مرامنامه بايد تصريح مي شد از اين قرار است:" كسي حق ندارد چيزي را كه براي خود مقدس است اما براي عضو ديگر گروه مقدس نيست، به او تحميل كند."


۸ نظر:

زهرا اسکندری گفت...

در مورد مرامنامه، می تونم بفهمم که باید چون و چرا کردن در مورد تعصبات دیگران ممنوع باشه. اما در حالت کلی نمی تونم این قاعده رو بپذیرم. یه مثال اغراق شده (اکستریم) می زنم. فرض کنید یه نفر معتقد باشه اگر دختری روسری نپوشه باید کشته بشه و بسیار هم روی این مساله تعصب داشته باشه به طوری که هر آن این احتمال وجود داشته باشه که به کسی حمله کنه و اون رو بکشه! آیا تعصبات این آدم نباید مورد نقد (حمله!) قرار بگیره؟ آیا نقد نکردن این عقیده و تلاش نکردن برای تغییرش، کوتاهی کردن محسوب نمی شه؟

من فکر می کنم اگر این دو تا اصل همراه با هم باشند (نقد نکردن تعصبات دیگران و تحمیل نکردن تعصبات خودمان به دیگران) دنیا واقعاً بهشت می شه!

y.m گفت...

dear monjoogh
i just ran into some guy that mentioned something aweful. i was actually talking to him about this idea of yours, and he was kinda excited about it, but then:" where?"
he said.
" parks, public places maybe?"
i said.
"over 10 people are not allowed in public areas now. specially in tehran!"
dear monjoogh, please tell me about it, is it true? if yes, where is it that can be used for this?

y.m گفت...

about different religions or beliefs or whatever I think that some people have funny beliefs.but it might sound like this only to me, and i cant allow myself to humiliate them because of this. but there are some people that have funny beliefs that EFFECTS their behaviour and is horribly influent on relationships. my belief is that those special kinds must be prevented from turning into something worse.

منجوق گفت...

ي.م جان،
من اطلاعي از اين محدوديت نداشتم. به خاطر همين جور محدوديت ها به نظر مي رسد آن پيشنهاد اوليه من غير عملي و دردساز بشود. همان طوري كه خيلي از دوستان گفتند، به نظرم بايد فعاليت را در قالب همكاري با
NGOهاي مجرب و موفق تعريف كنيم. در حال مطالعه و تجربه در اين زمينه هستم. مدتي كه گذشت و جواب برخي سئوالات را كه در ذهن داشتم پيدا كردم در همين وبلاگ درباره آن مي نويسم.

طه گفت...

خیلی بی ربط هستش اما نمی دانم چرا یکدفعه به ذهنم رسید از شما بپرسم تا به حال خرمشهر رفته اید ؟ امیدوارم برداشت خاصی نکنید.اما دیدن آنجاو مردمان آن اطراف کمک زیادی به من کرده .ازآنجا که شما دغدغه های ارزشمند دارید فکر کنم خیلی سودمند باشه.

منجوق گفت...

من متاسفانه به مناطق جنگ زده سفر نكرده ام. ان شا الله هر وقت فرصت شد مي روم.

sara گفت...

اینجا را ببینید
http://www.omid-e-mehr.org

بنياد اميد مهر نهادی است خيريه، غيرسياسی، غيرانتفاعی و غيردولتی که در تهران به صورت روزانه از دختران و زنان بين سنين ۱۵ تا ۲۵ سال مراقبت می کند. مهارت جويان اين بنياد افرادی هستند که به دليل محروميت از کانون گرم و مناسب خانوادگی و بر آورده نشدن نيازهای روحی، عاطفی، روانی و بعضاً جسمی طی دوران رشد و نداشتن امکانات مالی، در وضعيت دشواری قرار دارند و عميقا در مقابله با خطرات نافذ اجتماعی آسيب پذيرند و برای ادامه حيات در مقام انسانی مثبت، مفيد، مستقل و فعال در جامعه، نياز به حمايت دارند." «بخشی از کتابچه ی بنياد خيريه اميد مهر»

منجوق گفت...
این نظر توسط نویسنده حذف شده است.