۱۳۸۹ تیر ۱۶, چهارشنبه

سخنران بد اخلاق

خیلی وقت ها پیش آمده که من و شاهین را از یکی ترسانده اند: "فلانی خیلی بد اخلاقه!همه چی به او بر می خوره." از قضا بیشتر آن افراد که به آنها انگ بداخلاقی می زدند، از جمله فیزیکپیشگان خوب کشور در داخل یا خارج بودند. سرمایه انسانی این مرز و بوم! من و شاهین با خود گفتیم مگر جامعه ی علمی ما چند نفر فیزیکپیشه ی مطرح دار د که بخواهیم عده ای را هم به علت "بداخلاقی" از برنامه ها و... کنار بگذاریم و خود را از همکاری با آنان محروم سازیم. علی رغم هشدار ها سعی کردیم با این افراد ارتباط برقرار کنیم. پس از مدتی دیدیم اتفاقا این آدم ها نسبت به کسانی که به آنها انگ بداخلاقی می زدند به مراتب قابل معاشرت تر بودند. نمی گویم صبر ایوب داشتند و هر چیزی را تحمل می کردند. اما بداخلاق هم نبودند. مثل هر آدمی یک سری خطوط قرمز داشتند که اگر رعایت می شد تنشی پیش نمی آمد. به گمانم دوستان بسیار بسیار خوش اخلاق ما ای-میل ها ی این عده را به موقع پاسخ نداده بودند و با بی برنامگی و بی نظمی کفرشان را در آورده بودند. و یا در نامه نگاری آداب نامه نگاری را رعایت نکرده بودند و آمرانه آنها را دعوت به سخنرانی کرده بودند (ندانم کاری ای که متاسفانه خیلی وقت ها مرتکب می شوند) و... .به استقبال سخنران رفتن و دعوت او به دفتر کار برای صرف چای پس از سخنرانی از نکاتی هستند که اگر رعایت نشوند موجب کدورت سخنران می شوند. این کارها که دیگر امکانات خاصی نمی خواهند! این مسایل را وقتی رعایت نمی کنند دلخوری پیش می آید.
خیلی از وقت ها به دربان اطلاع نمی دهند که قرار است سخنرانی بیاید. دربان هم به تندی با او برخورد می کند و دعوا و کدورت پیش می آید.
عموما در هر موسسه ای یک عده هستند که به علت بیکاری یا حسادت به سخنران یا... مترصد فرصت هستند که از سخنران "بُل" بگیرند. سخنران معمولا از دست دربان عصبانی می شود و عصبانیت خود را نمایان می کند، آن جناب هم پرخاش سخنران را با صد بار "یک کلاغ چهل کلاغ" باز گو می کند بی آن که به علت عصبانیت سخنران و تقصیر خود در هماهنگی اشاره ای کند!
از این نکته سه تا نتیجه می خواهم بگیرم: (1) اگر سخنرانی را دعوت می کنید، حتما به دربان سفارش کنید که با احترام با او برخورد کند. اگر برایش ماشین نمی فرستید و او قرار است با ماشین خود بیاید، حداقل کاری که وظیفه دارید بکنید ترتیب دادن جای پارک برای اوست. (2) خیلی به شایعاتی که فلان کارشناس بداخلاق یا افاده ای است بها ندهید! معمولا این گونه شایعات از روی حسد و غرض ورزی پراکنده می شوند. معمولا قصه هایی که در این باره نقل می شود ، یک روی دیگر از آن نوع که در بالا گفتم هم دارند! اما افراد بی کار و بیعار که این نوع شایعات را می پراکنند آن سوی دیگر داستان را پنهان می کنند. از طرف دیگر کارشناس عزیز ما بیکار نیست که بخواهد این جا و آن جا برود سوی دیگر ماجرا را گزارش کند. درنتیجه، شایعاتی که در افواه عمومی درباره بداخلاقی و یا تکبر کارشناسان وجود دارند عموما بی اساس هستند. البته یک کارشناس یا استاد دانشگاه که به جایی برای سخنرانی می رود، لزوما فرشته و یا قدیس نیست. صبر و استقامت او اندازه ای دارد، اگر با او بدرفتاری شود، واکنش هایی نشان می دهد که گاهی تند هستند. اما معمولا اگر آداب دعوت و پذیرایی چنان که گفتم به جا آورده شود، کدورتی پیش نمی آید. هر چه که فردی جدی تر و حرفه ای تر باشد، کسان بیشتری هستند که پشت سر او در ایران صفحه بگذارند. به خاطر یاوه سرایی های غرض آلود خود را از همکاری با افراد جدی که رفتاری حرفه ای دارند محروم نکنید. (3) اگر به جایی به عنوان سخنران دعوت می شوید، سعی کنید عصبانیت خود را در این موارد کنترل کنید. بدانید هر کجا که بی نظمی و بی مسئولیتی و بی احترامی بیشتر هست، یاوه سرایان بیشتر و وقیح تری هستند که می خواهند از شما "بُل" بگیرند! این نکته را به همه می گویم به خصوص به دوستان عزیز مقیم خارج از کشور. در مورد آنها عده ی بیشتری هستند که مترصد فرصتند تا "بُل" بگیرند. خواهش می کنم اندکی تحمل کنید. درست است که فعلا به این ارتباطات ممکن است احتیاج نداشته باشید اما بیست سال بعد احساس نیاز روحی خواهید کرد که به ریشه هایتان برگردید و آنها را آبیاری کنید. آن گاه برای ارضای نیاز روحی تان به این ارتباطات نیاز خواهید داشت. ما هم به همکاری شما نیاز داریم.

۱۴ نظر:

منجوق گفت...

باور کنید سر همین مسایل کوچولو سرمایه های انسانی مملکت را فراری می دن و یا همچین دلزده می کنند که حال و حوصله پا پیش گذاشتن برای حل مسایل دشوار را ندارند.
می دانید وقتی سرمایه های انسانی دلزده می شوند چه قدر ضرر و زیان ریالی وارد می شود!

وحیدی گفت...

بله ! البته قطعا امثال شما با نظیر این حرف میدان را خالی نمی کنید و فضا را برای آن هایی که کم تحمل ترند و نازک طبعند فراهم می کنید.البته نظیر این مشکلات رو نمی شه یک شبه حل کرد! انتظامات دم دم در خیلی از این اماکن آموزشی خارجی آدم های فرهیخته هستند!و بعضا به دو زبان تسلط کامل دارند.
من قرار بود یک چیزی از تفریح گاه های مشهد واسطون بنویسم که آنقدر دیر شد که وبلاگ رو با مطلب جدید بروز کردید.عذر می خواهم.

منجوق گفت...

آقای وحیدی عزیز
من هنوز منتظر مطالب جالب شما در مورد تفرجگاه های مشهد هستم! تبریک می گم تیمتان مرتب برنده می شه!

وحیدی گفت...

بله جلب اینه که شادیشون همیشه به همون شبه برد محدود می شه !فرداش اصلا خبری نیست.ولی تیم شهرشون که قهرمان لیگ هلند شده بود هفت روز و هفت شب آذین بسته بودن ! این تفسیری که قبلا فرمودید در مورد تیم های محلی و اقبال مردم رو تجربه کردم

اسما گفت...

کامنت مریوط به 2 پست قبل:
خانم دکتر فرموده بودین که چند سال پیش دانشکده ی ما سمینار داشتین.جسارتا می تونم بپرسم دقیقا کی بود؟؟؟؟فکر می کنم در سه سال اخیر نبوده...
یکی هم اینکه در دانشکده ی ما چقدر این آدابی که گفتین رعایت شد؟؟

منجوق گفت...

بیش از سه سال پیش بود. اگر اشتباه نکنم چهار سال پیش. من خودم اعلام آمادگی کردم که در دانشکده ی شما سمینار بدهم. با دکتر راهوار در این باره صحبت کردم و دکتر راهوار هم دکتر جسور صحبت کرد و ترتیبش را داد.
بقیه ی آداب رعایت شد. بعد سمینار هم مفصلا با دکتر جسور و دکتر جعفرزاده صحبت کردیم. در آن زمان دکتر جسور رئیس دانشکده بود.
باز هم اگر مایل باشند من می توانم سالی یک بار وقتی به خانواده ام سر می زنم آنجا سمینار بدهم.

منجوق گفت...

بی میل نیستم در دبیرستان فرزانگان تبریز (مدرسه ی خودمان) هم هر سه چهار سال یک بار سخنرانی به زبان ساده داشته باشم.

وحیدی گفت...

مطلب من جالب نیست اما خورده خورده می نویسم.


یک مصاحبه نسبتا مفصل تصویری کرده مرکز اسناد آستان قدس رضوی که بصورت تخصصی رو تاریخ شفاهی مشهدو کار میکنن با آقا بزرگم.یک بخشیش در مورد تفریحات مردم مشهده.نسخه تصوریشو بصورت دیجیتال مشهد دارم اما اینجا همراهم نیست.
گویا کوهسنگی اصلی ترین تفریحگاه سامان یافته مردم مشهد در70 سال پیش از این بوده.اسدی نایب التولیه آستان قدس(نفر اول خراسان و همونی که پسرش داماد فروغی بود و پس از ماجرا مشهور مسجد گوهرشاد اعدام شد) تفرجگاه کوهسنگی راسامان داد و راهی مفصل احداث کرد که هنوزم بهم نخورده (از میدان تقی آباد که زیست خاور اونجاست تا خود کوهسنگی پیاده رو بسیار سرسبز و عریضی داره که بنظرم بی نظیره و جون می ده واسه پیاده روی).آقا بزرگ یادش میاد زمانی را که سربازان روس در ایام جنگ بین الملل دوم ایران را اشغال کرده بودند و در مشهد مستقر بودند.گویا هروز سربازان روسی در استخر عمیق کوهسنگی شنا می کردند و مردم در تعجب که چگونه ممکن است زنی برهنه در منظر باز و در کنار مردان شنا کند!این چیزی مافوق تصور مردمان آن دوره بوده...پدر بزرگم روی این جمله آخری تاکید داشت.و برای من مقایسه می کرد با اعجاب مردم در هنگام پا گذاشتن انسان بر روی کره ماه :)! هنوز تو آلبوم خیلی از مشهدیا و کسانی که برای زیارت به مشهد آمده اند عکسی در محوطه کوهسنگی موجوده! عکسی در کنار استخر یا در کنار مجسمه ها و اون دو تا شیر معروف سر درش !یادش بخیر بچه که بودیم باید صف می کشیدیم ! تا برای چند دقیقه سوار مجسمه آقا شیره بشیم! این آقا شیره سنگینی بچه های 5 نسل رو به دوش کشیده و خم به ابرو نیاورده !

وحیدی گفت...

بعد از کوهسنگی که این اواخر (قبل از انقلاب) با سرمایه گذاری قاسم شهسوار شبه کازینویی و باغ وحشی و.. به آن اضافه شده بود سینما های خیابان ارگ مشهد(که مشابه لاله زار تهران بوده است) از عمده مراکز سرگرمی گروهی از مشهدی ها بحساب می آمده.شاید قدم زدن تو خیابون ارگ و خوردن بستنی و کیک و بعد چرخی در مغازه های اطراف واسه خیلی جاذبه داشته.

وحیدی گفت...

غیر از این دوتا مکان سازمان یافته دیگری رو نشنیدم و یا به خاطر ندارم که در مشهد محل تفریح مردم و خاصه جوانان بوده باشه.که البته با توجه به بافت مذهبی مشهد قابل درکه.(البته خیلی از شهر های دیگه هم اوضاع کم و بیش مشابهی داشتند.).بقیش رو بعدا می نویسم

منجوق گفت...

جالب بود ممنون!

اسما گفت...

حدس می زدم در زمان ریاست دکتر جسور بوده باشه.الان هم نمی دونم میشه یا نه؟؟؟می دونین که اوضاع فرق کرده الان.ولی خیلی خوب می شد اگه شما میومدین....
مدرسه ی فرزانگان رو من می تونم هماهنگ کنم.هر وقت شما امر بفرمائید من مقدمات کار رو فراهم می کنم.

منجوق گفت...

ممنون اسما جان سخنرانی در دبیرستان برای من یک کم مشکله مخصوصا که مدت هاست از اون فضا دور شده ام. اما سخنرانی در دانشگاه برام آسونه. حالا ببینیم

اسما گفت...

اوهوم...درک می کنم.خانم دکتر من هنوز کوانتوم خوندن رو شروع نکردم