۱۳۸۹ مرداد ۷, پنجشنبه

آلمانیا دان گلمیش

همان گونه که می دانید همسایه غربی ما ترکیه روی جذب توریست سرمایه گذاری درخور توجهی کرده. وقتی دولتمردان ترکیه برای سفر دیپلماتیک این ور و اون ور می روند ششدانگ حواسشان پی آن است که راهی باز کنند تا تجار , پیمانکاران، صادر کنندگان و مهندسین و تکنیسین ها و کارگران ترکیه نهایت استفاده ی اقتصادی را ببرند. نتیجه آن شده که با آن که ترکیه نفت ندارد سال به سال از نظر اقتصادی جلو می رود. دایی بزرگم در ترکیه جراح مغز است. به گفته ی او ترکیه از نظر تامین بهداشت و درمان برای همه ،از جمله فقرا در مناطق نسبتا دور افتاده (مانند سامسون در کناره ی دریای سیاه) در ده سال اخیر پیشرفت چشمگیر داشته است.

من در اینجا نمی خواهم از مسایل کلان اقتصاد ترکیه سخن بگویم. نه تخصص اقتصادی دارم و نه وبلاگم محل مناسبی برای این گونه بحث های تخصصی است. اما می خواهم از دغدغه های اقتصادی خانواده های ترکیه ای بگویم. وقتی من بچه بودم دایی ام در ترکیه دانشجو بود. من و مادرم سالی یکی دو باربه ترکیه برای دیدن دایی ام می رفتیم. دایی ام بین اقشار فرودست جامعه ی ترکیه دوست و همدم زیاد داشت. از طریق او من هم با آنها ارتباط پیدا کردم. تجربه ی خیلی جالبی بود. از آنها و فرهنگشان چیزهایی آموختم که مرا در زندگی از نظر اقتصادی خیلی کمک کرد. بین آن قشر از مردم ترکیه «آلمانیا دان گلمیش» (=از آلمان آمده) طنین خاصی داشت. وقتی یکی می رفت آلمان کار می کرد و پس انداز می کرد و بر می گشت یه هو نه تنها زندگی او و خانواده اش بلکه زندگی یک محله رونق می یافت. همبستگی شان، نگاه رو به آینده شان، تکیه به کار و زحمت خودشان برای پیشرفت، واقعیت بینی شان (به جای رویا پردازی های بی فایده یا منفی بافی های مخرب) و.... برای من بسیار تحسین برانگیز و در عین حال آموختنی بود. وقتی یکی از آلمان بر می گشت و وضع مالی اش بهتر می شد سعی نمی کرد خود را از بستگان خود جدا کند و احیانا آنها را انکار نماید. آن چه که به دست آورده بود سعی می کرد با آنها قسمت کند. مهمتر آن که سعی می کرد راه پیشرفت را به آنان نشان دهد. از طرف دیگر من حس حسادت ونظر تنگی و بخالت را هم بین آنها ندیدم. گویا جوان های فقیر می دانستند که اگر در مورد آن فامیل که از آلمان برگشته بخالت ورزند از فرصت هایی که به واسطه ی او ممکن است نصیب شان شود محروم می شوند. همین طوربود وقتی که کسی از آن محلات در خود ترکیه پیشرفت می کرد و به جایی می رسید.
طبقه ی متوسط ترکیه هم کمابیش وضع مشابهی دارند. ترجیح می دهند اگر در خارج زندگی می کنند و پول درمی آورند برای تعطیلات برگردند ترکیه و با خانواده تفریح کنند و پول هایشان را خرج کنند. ویلایی در ترکیه می خرند و با فامیل همگی دور هم از زندگی لذت می برند. یا سرمایه ای در اختیار جوان های فامیل می گذارند که با آن کار کنند.

۲۰ نظر:

محسن گفت...

سلام خانم دكتر فرزان
آيا امكانش هست كمي راجب دانشگاههاي تركيه و وضعيت علمي آنان بنويسيد مثلا معتبرترين آنها كدام است آيا به دانشجوي دكتري فاند ميدهند آيا از دانشگاههاي خوب ايران مثل شريف بالاتر هستند و اينكه اگر آدم شانس حضور در دانشگاههاي ملزي و سنگاپور و تركيه را داشته باشد اولويت تركيه چندم است.
با تشكر از شما.

منجوق گفت...

سلام
از این جهت که منظور شماست من مطلبی ورای آن که در اینترنت موجود است ندارم که بگویم. اما یک اصل کلی است: این که با کدام استاد راهنما کار می کنید مهمتر از آن است که در چه دانشگاه و یا کشوری دکتری می گیرید. در ترکیه هم مانند ایران خودمان در رشته های خودمان چند نفری استاد خیلی خوب هستند اما این به آن معنا نیست که اگر شما به معتبر ترین دانشگاه ترکیه هم بروید لزوما این شانس را خواهید داشت که با یک راهنمای خیلی حوب کار کنید

سیدعباس سیدمحمدی گفت...

سلام علیکم.
ببخشید.
من یک مقدار در دانشنامه ای چاپی و در اینترنت درباره ی خلأ مطلق مطالعه کردم. ظاهراً خلاً مطلق و 100 درصد هم طبق نظریات فیزیک (فیزیک جدید؟ فیزیک کلاسیک؟) دست نیافتنی است و هم در عمل نتوانسته اند خلاً 100 درصد ایجاد کنند.
من دوست دارم مطلب را بفهمم.
اگر بتوانید مختصر و با زحمت کم بهمانید به من، ممنون می شوم. (تأکیدم بر «زحمت کم» بابت این است که اگر «زحمتش زیاد است»، منصرف شوید.)

منجوق گفت...

آقای سید محمدی
با سلام

شما به دو مفهوم مجزا اشاره کردید
در چارچوب فیزیک کلاسیک یک مشکل عملی برای رسیدن وجود دارد: فرض کنید یک محفظه وجود دارد. شما توسط یک پمپ تخلیه تمامی هوای آن را خالی می کند و فشار هوا را در آن به صفر می رسانید. در فشار صفر برخی از مولکول های جداره در اثر افت و خیز دمایی کنده می شوند برای آن که جلوی آن را بگیرید باید دمای جداره را هم به صفر کلوین برسانید که همچنان که می دانید امکان ندارد. این یک سئوال فانتزی بود در چارچوب فیزیک و ترمودینامیک کلاسیک.

همان طوری که می دانید فیزیک کلاسیک دیگر قادر به توضیح مشاهدات ما نیست.
برای توضیح بسیاری از پدیده ها ما باید به نظریه میدان کوانتمی متوسل شویم.
در چارچوب نظریه میدان کوانتمی معمای خلا خیلی پیچیده تر است چون میدان ها (حتی در دمای صفر کلوین) افت و خیز دارند. دیگر تصور ما از خلا (جایی که هیچ چی توش نیست) درست نیست. در واقع هنوز مفهوم بنیادین خلا در چارچوب نظریه میدان های کوانتمی فهمیده نشده. یک اثر هست به نام اثر casimir که اتفاقا هفته ی پیش یک همایش یک روزه در آی-پی-ام درباره ی آن داشتیم. تصور بر آن است که این اثر به علت همین افت و خیز های خلا به وجود می آید. هر چند در سال های اخیر حتی این تصور توسط شخصی به نام Yaffe زیر سئوال رفته.فرصت کردم یک روز به زبان ساده در این باره یادداشتی می نویسم.

سیدمهدی سجادی گفت...

سلام
احساس می کنم دقیقا به دلیل نبود این دلایل، افرادی که از ایران رفتند ژاپن نتونستند چنین شرایطی ایجاد کنند!

ناشناس گفت...

سلام
به نظرم شما با دیدن یک طبقه خاص از مردم ترکیه خیلی کلی در مورد اونها نتیجه‌گیری کردید. البته من در مورد اینکه ترکیه از لحاظ اقتصادی و جذب توریست تو سالهای اخیر پیشرفت کرده شک ندارم، اما فکر نمی‌کنم که این رو مدیون فداکاری‌ها و دلسوزی‌های از نوع فیلم هندی‌ مردمش که شما توصیف کردید باشد!
به هر حال دایی خود من هم بین سالهای 59 تا 66 دانشجوی رشته جامعه شناسی در دانشگاه استانبول بود و تصویری که او از جامعه ترکیه در آن زمان برای ما ترسیم می‌کند با این چیزی که شما اینجا نوشتید خیلی فرق دارد، تا جایی که وقتی این سریال " حلالم کن" که ترکیه‌ای ها ساخته‌اند و شبهای شنبه و دوشنبه از تلویزیون خودمان پخش می‌شود شروع می‌شود، دایی من می‌گوید: نگاه کن کار دنیا به کجا رسیده که ترکیه‌ای ها دارند به ما درس اخلاق می‌دهند!

منجوق گفت...

من اون سریال را ندیدم. مدتهاست تلویزیون نگاه نمی کنم. اما بین مردم اخلاقی و سخت کوش و مهربان ترکیه زندگی کرده ام وبرایشان احترام فوق العاده ای قایلم. .

منجوق گفت...

و اما در مورد آن سریال که از تلویزیون ایران پخش می شود: باز هم از زرنگی ترکیه ای هاست که سریال های شان را می فروشند و عده ای در همین ایران می نشینند و نگاه می کنند.

منجوق گفت...

ترکیه ای ها سر یال هایشان را به ایران می فروشند مبل هایشان را می فروشند. فرش ماشینی هایشان را میفروشند. شلوار جین هایشان را به ایران صادر می کنند و... حتی اخیرا به ایران بنزین صادر می کنند:
http://www.econews.ir/fa/NewsContent-id_134245.aspx

منجوق گفت...

سایت خبرگزاری اقتصاد ایران (سپیدنما و طرفدار دولت):
"به گزارش خبرگزاری اقتصادی ایران(econews.ir)، رویترز با اعلام این خبر گزارش داد: برخی فروشندگان بنزین به ایران، صادرات بنزین را متوقف کرده‌اند و این مساله تامین نیازهای خرید بنزین را با هزینه‌هایی بالاتر همراه کرده است.
براساس این گزارش، ایران روزانه 90 هزار بشکه بنزین در ماه جولای وارد کرده است که این میزان در مقایسه با سال گذشته تغییر چندانی نکرده است.
از سوی دیگر مسوولان وزارت نفت ایران ضمن بی‌اثر بودن این طرفندها اعلام کرده‌اند که تحت هر شرایطی قادر به تامین بنزین موردنیاز کشور هستند.
ایران روزانه 90 هزار بشکه بنزین در ماه جولای وارد کرده است که این میزان در مقایسه با سال گذشته تغییر چندانی نکرده است.
باوجود تلاش‌های غرب برای تحریم فروش بنزین به ایران، واردات بنزین همچنان از فروشندگان ترک و چینی انجام می‌شود.
انتهای پیام//
"

منجوق: بارک الله!

منجوق گفت...

ناشناس عزیز
از طرف منجوق به دایی جامعه شناستان سلام برسانید و بگویید "درس اخلاق" را نمی دانم اما باید از ترکیه ای ها "درس اقتصاد" یاد بگیریم.

منجوق گفت...

من هم حرفم سر اقتصاد بود نه "اخلاق"!

منجوق گفت...

یادداشت حاضر نه رساله ی اخلاق است و نه جامعه شناسی ترکیه. همان طوری هم که در متن به آن تاکید کردم قصدم تحلیل اقتصادی در بزرگ مقیاس نیست.


من از مشاهده ی خانواده ی خانواده های ترکیه ای در بچه نکاتی آموختم که به من در زندگی کمک کرد تا مشکلات اقتصادی در زندگی خود را حل کنم.
من و شاهین هم مانند ترکیه ای ها در خارج سعی کردیم پول پس انداز کنیم. در نتیجه در سن نسبتا پایین توانستیم صاحب خانه شویم.

گفتم این مشاهده را بیان کنم چه بسا برای برخی امیدوارکننده باشد و یا آنها را به فکر وادارد که شاید راه جدیدی برای حل مشکلات اقتصادی خود بیابند.

منجوق گفت...

چند نفر توریست از ایران هر سال می رن ترکیه؟ در مقابل چند نفر توریست هر سال از ترکیه می آیند ایران؟

چند نفر برای تحصیل از ایران می روند دانشگاه های ترکیه؟ در مقابل چند نفر از ترکیه برای تحصیل می آیند ایران؟

جامعه ی ترکیه البته خیلی مشکلات و ضعف ها دارد. اما بهتر است دور بریزیم این فکر را "ایرانی برتر از همسایه هایش آمد پدید!"

محسن گفت...

"من از مشاهده ی خانواده ی خانواده های ترکیه ای در بچه نکاتی آموختم که به من در زندگی کمک کرد تا مشکلات اقتصادی در زندگی خود را حل کنم."
خانم دكتر ميشه اين جمله اي را كه گفتيد بيشتر توضيح دهيداگه امكانش هست كمي بيشتر توضيح دهيد كه اين نكات چه هستند؟

منجوق گفت...

وقتی ما به اروپا رفتیم اختلاف قیمت شدیدی بود بین اروپا و ایران. درآمد ها هم متناسب با آن در اروپا بیشتر بود. درنتیجه اگر کسی اندکی به خودش در خرج کردن سخت می گرفت و مثلا نصف حقوقش را دو سال پس انداز می کرد و به ایران می آورد می توانست آپارتمان کوچکی پیش خرید کند و....


خیلی ساده است مگه نه؟ اما بستگان ما استادان ما در ایران و اغلب دوستان ایرانی ما چه در ایران و چه در خارج همگی توصیه هایی می کردند که معنایش خرج کردن پول بیشتر وبیشتر در همان اروپا بود. از نظر آنها باید در ایران پول درآورد و برد در خارج خرج کرد. خلاف آن برایشان متصور نبود.


اما دوراندیشی ما به ما چیز دیگری حکم می کرد. سخت است خلاف جریان آب شنا کردن. مشاهده ی همت ترکیه ای ها در انتقال پول به کشورشان مرا قادر ساخت که در تصمیمی که گرفته بودیم ثابت قدم باشم. چیز خیلی آسونی نیست که آدم برود بین 20 نفر از دوستان ایرانی و همه در این باره صحبت کنند که چه طور پول هایش را در همان خارج خرج کنند و شما به این فکر کنید که چه طور پس انداز کنید و پس اندازتان را به ایران منتقل کنید.
این مستلزم ابتکار عمل در کوچکترین جزئیات زندگی است چرا که دوستان شما راهی که به درد شما بخورد پیش روی شما نخواهند گذاشت. راه آنها در جهت پول خرج کردن بیشتر است.

از این که به جای ریخت و پاش پس انداز کردیم و در ایران روی ملک سرمایه گذاری کردیم (ولو که به وقتش از ایرانی ها بسیار طعنه شنیدیم) پشیمان نیستم. اگر زمان به عقب بر گردد باز هم من همان گونه با امساک خرچ خواهم کرد که بیشتر وبیشتر پس انداز کنم.

منجوق گفت...

باز هم می گم این بحث یک بحث اخلاقی نیست! در اخلاقیات متعارفی که ما می شناسیم آن چه معیار خوب ویا بد بودن اعمال است انگیزه ی اشخاص است. من که از انگیزه ی کارگران ترک در انتقال پول به ترکیه و یا حتی بخشیدن آن به اقوام چیزی نگفتم. اصلا به من چه که چه انگیزه ای دارند! اگر انگیزه ی خداپسند دارند اجرشان با خدا! من چه کاره ام که بخواهم بگویم فلانی اخلاقی تر از بهمانی است.

از این آدم هایی که می نشینند و درباره ی غیر اخلاقی بودن دیگران نظر می دهند خوشم نمی آد. یکی نیست به آنها بگه آخه مگه تو خودت چی هستی که شدی معیار اخلاق مداری.

اما برای حل مسایل اقتصادی در مقیاس خانوادگی رهیافت های ترکیه ای ها را مفید تر می بینم تا نشستن بر حال خود زار زدن و از وجود فساد در جامعه نالیدن و با کنایه در مورد ثروت دیگری حرف زدن و خود و دیگران را نا امید ساختن. خانواده های
ترکیه ای و قتی با هم می نشینند و در مورد مسایل اقتصادی حرف می زنند کاری به این کارها ندارند. ششدانگ حواسشان آن است که راهی برای حل مشکل خود بیابند. با همدیگر در این باره همفکری می کنند والحق راه مناسبی می یابند. در همان کوچک مقیاس صحبت می کنند. این باعث می شود جوان تر هایشان امید بیشتری به آینده داشته باشند.

منجوق گفت...

یک جوان ایرانی وقتی می رود یک مهمانی خانوادگی افسرده و بی انگیزه بر می گردد از بس که می شنود "درس خواندن در این اوضاع و احوال به درد نمی خوره"، "اصلا هیچ راه پیشرفتی جز دزدی نیست" و.....


درسته که وضع اقتصاد مملکت ما خوب نیست اما به آن بدی هم آنها می گویند نیست. همان جوان اگر به جای افسردگی و بی انگیزگی حواسش را جمع کنه می تونه پس از مدتی بک کار آبرومند پیدا کنه. اقوام و آشنایان به جای این که روحیه ی طرف را خراب کنند اگر راه به او پیشنهاد کنند دنیای آن جوان عوض می شه.

سیدعباس سیدمحمدی گفت...

سلام علیکم.
با تشکر فراوان از جواب شما و اعلام کردن این که مطالبی فهمیدم از جواب شما که هیچ اطلاع نداشتم.
در این مورد هم بفرمائید:

ظاهراً در فضای بین ستاره ها، ذرات مادی خیلی کم هستند. و در خلأ نسبی هم ظاهراً این طور است که در سیستمی با حجم مثلاً یک متر مکعب، حد اکثر امکان تکتولوژیک این است که فلان تعداد ذره ی مادی را در سیستم یک متر مکعبی نگه داریم. سؤال (شاید عامیانه ای) که در ذهن من است این است:
ظاهراً در آن سیستم با حجم یک متر مکعب قسمتهایی با حجم مثلاً یکصدم متر مکعب وجود دارد که در لحظاتی، مطلقاً فاقد هر ذره ی مادی هستند، پس ظاهر امر این است که فضاهایی با فلان حجم ایجاد می شود که در لحظاتی واقعاً فاقد هر ذره ی مادی است، و لذا «خلاً مطلق» به دست آمده. اما:

آن فضاهایی با فلان حجم که در لحظاتی واقعاً فاقد هر ذره ی مادی است، در یک «سیستم بسته» نیستند بلکه در یک «سیستم باز» وجود دارد. یعنی در داخل سیستم بسته ی جهان مادی ی ما (نمی دانم «سیستم بسته ی جهان مادی ی ما» طبق نسبیت عام درست است یا نه) سیستمهای باز وجود دارد که در آن خلأ مطلق (در تمام لحظات؟ در بعضی لحظات؟) وجود دارد، مثل فضای خود ِ اتم، که بین الکترونها و هسته، بعضی لحظات بعضی نقاط وجود دارد که هیچ ذره ای در آن نیست، اما اگر بخواهیم یک سیستم بسته ایجاد کنیم که در این سیستم بسته (در مرز داخلی ی این سیستم بسته؟) هیچ ذره ی مادی نباشد، به دلیل ِ ... (دلایلی که تعدادی از آنها را دکتر یاسمن فرزان گفت)، این موضوع نشدنی است.



با پوزش بابت طولانی شدن عرایضم، لطفاً نظر شریفتان را بفرمائید.

منجوق گفت...

در چارچوب مکانیک کلاسیک حرف شما درست است اما در چارچوب مکانیک کوانتمی و نظریه میدان های کوانتمی دیگر این تصور ساده ی ما که از روی شهود روزمره است درست نمی باشد. مسئله ی ثابت کیهانی که شاید در باره آن شنیده اید روی دیگر همین سکه است. در واقع هنوز کسی به درستی نمی داند در خلا کوانتمی چه خبر است!