۱۳۸۹ مرداد ۱۰, یکشنبه

عاقبت جوينده يابنده بود

اواخر دهه ي شصت و اوايل دهه ي هفتاد، مسئله ي اشتغال، خريد منزل ، تامين مخارج عروسي نگراني اغلب جواناني بود كه من دور و بر خودم مي ديدم. فشار در آن زمان بسيار خردكننده بود. خريدن يك ماشين پرايد يا پيكان دست چندم براي بيشتر آنان روياي دست نيافتني به نظر مي رسيد. مخارج عروسي مصيبت ديگر بود. اگر دو جوان با هم ازدواج مي كردند اما عروسي نمي گرفتند (همان كاري كه ما كرديم) جامعه چنان به آنان مي نگريست كه انگار گناهي مرتكب شده اند. فشار هاي اقتصادي و اجتماعي در آن زمان دست به دست هم داده بودند و روح را سوهان مي كشيدند. از يك طرف دنبال پول رفتن تقبيح مي شد و از طرف ديگر همه چيز به پول وابسته بود. اين همه تناقض فشار روحي بيشتري ايجاد مي كرد.
حالا كه 15-20سال از آن دوره گذشته مي بينم همه ي آن افراد به رفاه مالي خوبي رسيده اند. هيچ كدام - مشكل مالي ندارند. مي توانم قسم بخورم كه همه ي اين كسان كه مورد نظر من هستند براي رسيدن به اين چيزها كار خلافي نكرده اند. كار كرده اند و با نيروي فكر و مآل انديشي خود در همين مملكت خودمان به آن چه كه مي خواستند دست پيدا كرده اند. با خود مي گويم اي كاش آن همه جامعه روي آن فشار نمي گذاشت و روحشان را سوهان نمي كشيد! اگر آن فشار بي مورد هم نبود اين ها همين راه را مي رفتند و موفق مي شدند.
نمي دانم آيا باز هم چنين فشاري روي نسل جديد هست يا نه. مشاهده ي من مي گويد وضع اندكي بهتر شده اما نه خيلي! البته موارد مشاهده من محدود هستند. نظر و مشاهده ي شما چيست؟
دور و بري هاي شما يا خود شما با موضوع چه گونه كنار مي آييد؟

۱۸ نظر:

زهرا.ر گفت...

سلام گفته باشم توشهر ما از این خبرا نیست دقیقا عین همون 10-20سال پیش شماست تازه با اومدن وسایل جدیدتر مردم قشر متوسط اصلا ترجیح می دن دختر عروس نکنند باورتون میشه پدر عروس علاوه بر جهیزیه ی شیک باید حدود 15-20میلیون پول پکیج و کابینت و پرده بده البته اگه بنده خدا پسته دار نباشه اگه باشه که دیگه تیغش می زنن حسابی .حرف عروسی نگرفتن رو نزنین که دیگه عروس و دوماد باید تا آخر عمر حرف بشنوند مخصوصا عروس بدبخت.پس شهر ما حالا حالا ها جا داره.دقیقا برادرهای خودم همین فشارها رو تحمل کردن و خدارو شکر به همه چیز رسیدن ولی خوب دیگه توی این سن و سال کمتر موی سیاه توی سرشون کم پیدا میشه.

منجوق گفت...

بله! عموم هم سن هاي من در دور و بر از نظر مالي خوب پيشرفت كردند. از راه درست هم پيشرفت كردند. اما خيلي هاشون-به خصوص بين مردها- شكسته شدند. اگر فشارهاي بيخودي جامعه نبود اين جوري شكسته نمي شدند. فشارهاي واقعا بيخودي!

منجوق گفت...

به نسبت خانم ها كمتر شكسته شدند. شايد به خاطر مقاومت بيشترشون. شايد به خاطر اين كه بيشتر به خودشون رسيدند و شايد هم به خاطر اين كه فشار جامعه رو مردها بيشتره.
جامعه زنها را بيخودي محدود مي كرد و آزادي هاي خيلي ساده شان را مي گرفت و روي مردها فشار 5 اتمسفري مي گذاشت. (معادل تقريبا فشار آب در عمق 50 متري ! باور كنيد خيلي زيادو خردكننده است!)

منجوق گفت...

چه رازي هست كه من هر وقت در اين وبلاگ مي خوام كه خوانندگان درمورد مهمترين دغدغه هاشون بنويسند (دغدغه هايي كه بخش عمده اي از فكر و همچنين محاورات انها را تشكيل مي ده) كمتر كسي نظر مي ده!

وحیدی گفت...

:)

منجوق گفت...

اگر به جاي آن كه مي پرسيدم"دور و بري هاي شما يا خود شما با موضوع چه گونه كنار مي آييد؟ " پرسيده بودم "مناسبات اقتصادي اروپا و آمريكا و ايران چيست؟"
تا به حال ده تا كامنت نيمچه كارشناسي دريافت كرده بودم!

وحیدی گفت...

:)

منجوق گفت...

:(

ناشناس گفت...

مگه آدم تو زندگیش چند بار ازدواج می کنه که بخواد عروس نشه! در مورد اشتغال برای ما فیزیکیها اصلا کار نیست. یا باید تا دکتری بخونیم یا یه کاری که هیچ ربطی به چیزهایی که خوندیم نداره انجام بدیم

منجوق گفت...

وقتي من دانشجو بودم خانم دكتر ايرجي زاد يك سري برنامه هايي ترتيب مي داد كه اگر ادامه پيدا مي كرد امكان اشتغال دانش آموختگان كارشناسي فيزيك فراهم مي شد. از صنايع افرادي كه مايل به جذب نيروي كار بودند دعوت مي كرد. اين همان networkingاست كه مي گن!
ايده ي خانم دكتر ايرجي زاد كاملا درست بود. اين بود كاري كه مي بايست مي شد. نمي خواهم اجراي ايده بي نقص بود. به هر حال تجربه ي اول بود و كاستي هايي بود.

اما نكته دراينجاست دانشجو ها به اين ايده پا ندادند! اگر كمي دورانديشي به خرج مي دادند مي ديدند چه قدر اين ايده به نفع آنهاست. اما به جاي آن كه فكرشان را بدهند تا از اين موقعيت كه خانم دكتر ايرجي زاد فراهم آورده بد استفاده كنند شروع كردند به ايراد بني اسرائيلي تراشيدن و بهانه گرفتن و ...

راحت تر بودند كه منفي بافي كنند تا اين كه در اين جلسات شركت كنند.
من البته راه خودم را انتخاب كرده بودم و مي خواستم ادامه ي تحصيل بدهم آن هم در رشته نظري. آن جلسات خيلي به درد شخص خاص من نمي خورد. اما در مجموع تلاش مثبتي بود براي كاريابي دانشجوها و تثبيت موقعيت اجتماعي جامعه ي فيزيكپيشگان در بطن جامعه.

متاسفانه افكار "صوفي مسلكانه" (آن هم شكل عوامزده ي آن ) كه بين دانشجويان آن دوره رواج داشت باعث شد اين گونه حركات مثبت را جدي نگيرند.


يعد از چند جلسه به خاطر رفتار سرد و تا حدي بي ادبانه ي دانشجويان كه تا حد زيادي ناشي از ناداني بود برنامه ها متوقف شده. نمي دانم اين گونه برنامه ها اكنون دنبال مي شود يا نه.

منجوق گفت...

وقتي من دانشجو بودم خانم دكتر ايرجي زاد يك سري برنامه هايي ترتيب مي داد كه اگر ادامه پيدا مي كرد امكان اشتغال دانش آموختگان كارشناسي فيزيك فراهم مي شد. از صنايع افرادي كه مايل به جذب نيروي كار بودند دعوت مي كرد. اين همان networkingاست كه مي گن!
ايده ي خانم دكتر ايرجي زاد كاملا درست بود. اين بود كاري كه مي بايست مي شد. نمي خواهم اجراي ايده بي نقص بود. به هر حال تجربه ي اول بود و كاستي هايي بود.

اما نكته دراينجاست دانشجو ها به اين ايده پا ندادند! اگر كمي دورانديشي به خرج مي دادند مي ديدند چه قدر اين ايده به نفع آنهاست. اما به جاي آن كه فكرشان را بدهند تا از اين موقعيت كه خانم دكتر ايرجي زاد فراهم آورده بد استفاده كنند شروع كردند به ايراد بني اسرائيلي تراشيدن و بهانه گرفتن و ...

راحت تر بودند كه منفي بافي كنند تا اين كه در اين جلسات شركت كنند.
من البته راه خودم را انتخاب كرده بودم و مي خواستم ادامه ي تحصيل بدهم آن هم در رشته نظري. آن جلسات خيلي به درد شخص خاص من نمي خورد. اما در مجموع تلاش مثبتي بود براي كاريابي دانشجوها و تثبيت موقعيت اجتماعي جامعه ي فيزيكپيشگان در بطن جامعه.

متاسفانه افكار "صوفي مسلكانه" (آن هم شكل عوامزده ي آن ) كه بين دانشجويان آن دوره رواج داشت باعث شد اين گونه حركات مثبت را جدي نگيرند.


يعد از چند جلسه به خاطر رفتار سرد و تا حدي بي ادبانه ي دانشجويان كه تا حد زيادي ناشي از ناداني بود برنامه ها متوقف شده. نمي دانم اين گونه برنامه ها اكنون دنبال مي شود يا نه.

ناشناس گفت...

سلام
منجوق عزیز این چیزی که شما گفتید الان هم بین جوون‌ها هست و شاید به قول زهرا به خاطر اومدن امکانات و وسایل جدیدتر به بازار بیشتر هم شده. من خودم نامزدی دارم که اونم دانشجوی فیزیکه. ما خیلی دلمون میخواد که زودتر بتونیم ازدواج کنیم و بریم سر خونه زندگیمون اما کلی مشکل جلوی پامون هست!به نظرم خرج عروسی و مهریه و اینجور چیزا زیاد مهم نیست. چون آدم میتونه بی توجه به حرف دیگران عروسی نگیره و ریخت و پاش واز اینجور چیزا نکنه!واسه خود من که مهم نیست دیگران چی بگن. مشکلات واقعی به نظرم خونه و درآمده. حالا خونه رو خانواده هامون می تونن برامون بگیرن و وسایل توشم بخرن! ولی بعدش باید برای دادن اجاره خونه و سیر کردن شکممون یه درآمد ثابت داشته باشیم. من خودم که دانشجوی کارشناسیم فعلا، نامزدمم تازه فوق لیسانس قبول شده. حالا اگه ما بخوایم ازدواج کنیم و همزمان با درس خوندن کارم بکنیم که از عهده هزینه های زندگی بر بیایم قطعا کیفیت درس خوندمون افت می کنه و شاید مجبور بشیم یه راه دو ساله رو تو چهار سال طی کنیم تا بتونیم از لحاظ تحصیلی به اون سطح موفقیتی که مد نظرمونه برسیم. واسه همین فعلا مجبوریم چند سال صبر کنیم.
حالا این زندگی خودم بود که برام حرف و حدیثها و توهینهای دیگران مهم نیست. اما چیزی که من تو دور و بریام میبینم اینه که معمولا اکثرا در مورد همین مهریه و جهیزیه و عروسی مفصل گرفتن اصلا کوتاه نمیان، به خصوص خانواده دختر.من دوستی دارم که پدرش سه تا از خواستگاراشو رد کرده فقط به خاطر این که مهریه 1365 سکه رو قبول نکردن و حالا دوستم از لحاظ روانی خیلی تحت فشاره. در کل این چیزا خیلی زیادن الان و اون فشاری که گفتین الانم به شدت روی جوونها (به خصوص رو پسرا) هست. من به عنوان یه جوون که تو سن ازدواجم اینو به وضوح میبینم و احساسش می کنم.
وردا

ناشناس گفت...

سلام.
افراد دور و بر من عمدتا دانشجوهاي تحصيلات تكميلي فيزيك هستند كه درس خواندن رو به عنوان شغل تمام وقت انتخاب كرده اند. در نتيجه امكان كار كردن ندارند يا نمي توانند زمان زيادي را به درآمدزايي اختصاص دهند. بيشتر دانشگاه هاي ايران هم بابت دكتري چيزي به دانشجو برداخت نمي كنند. نتيجه اين است كه در سن 27 سالگي (اگر فرض كنيم در 27 سالگي دكتري بگيرند) تازه درآمدي دارند كه يك ديبلمه ميتواند در 18 سالگي داشته باشد. تمام اين شرايط را من هم دارم. اين فاجعه است. اين جور نگراني هاي مالي دانشجويان (كه بيشتر ايران مانده هاي دور و بر من دارند) موجب مي شوند كه دانشجو نتواند با تمركز كافي درس بخواند.
زهرا

منجوق گفت...

این سختی ها می گذره. مهم اینه که روحیه ی خودتون را نبازید. اگر با دید عملگرایانه به مسئله نگاه کنید صدها راه می بینید پیش روی شما باز می شه. البته یک کمی باید صبر داشت و و با مآل اندیشی مترصد فرصت هایی بود که بشه مشکلات مالی را حل کرد.

وردا فقیرحق گفت...

خیلی از همدوره‌ای های من که حتی بعضیاشون از منم کوچیکترن الان ازدواج کردن و همراه با مسئولیت زندگی درسم می‌خونن. اما همه اونها دخترن (من پسری رو ندیدم که تو این سن ازدواج کنه و فیزیک خوندنشم همزمان با اداره زندگی ادامه بده) و دلیل اینکه میتونن همزمان با درس خوندن از عهده کارا و مسئولیتهای زندگی هم بر بیان اینه که دغدغه کار بیرون از خونه برای پول درآوردن رو ندارن. چون با افرادی ازدواج کردن که حداقل 25-26 سالشونه و از لحاظ شغلی و تحصیلی به ثبات رسیدن و الان یک شغل ثابت با درآمد مناسب دارن.
البته مادر من میگه آدم میتونه هم درسشو خوب بخونه هم کار کنه، چون خودشم این کارو کرده. میگه بس که شما جوونا خودتونو زدین به بی‌مسئولیتی و تنبلی فکر میکنین نمیشه این کارا. نمی‌دونم!

منجوق گفت...

هم من و هم شاهين از دوران كارشناسي در مدارس درس فوق برنامه ي فيزيك مي داديم. همان سال اول كارشناسي كه بوديم با هم يك كتاب نوشتيم به عنوان «دوره ي مفهومي فيزيك» كه نشر ني چاپش كرد. قسمت ترموديناميكش را من نوشتم بقيه را شاهين نوشت.

كار تدريس فيزيك البته به صورت محدود به گونه اي كه با درس ها تداخل نداشته باشه براي جا افتادن مطالب مفيد هم هست. بعدها هم شاهين رسما در دانشكده درس ارائه مي داد. اما اولويت بايد با تحصيل و درس هاي دانشگاه باشد.


اگر هدف شما فيزيكپيشه شدن است نبايد در اين مرحله آن قدر براي كار در آمدزا وقت و انرژي بگذاريد كه به تحصيلاتتان ضربه بخورد.

ستاره گفت...

این نوشتتون اگر کمی بیشتر توش بحث میشد خیلی آموزنده بود چیزهایی رو مطرح کردید که همه ما به شنیدنشون نیاز داریم.

ناشناس گفت...

با این پستتون یاد این شعری می‌افتم که خودتون توی این وبلاگ نوشته بودین: گویند سنگ لعل شود در مقام صبر ...........آری شود ولی‌ به خون جگر شود