۱۳۸۹ مرداد ۱۹, سه‌شنبه

ما چه بضاعت بریم پیش کریم ، افتقار

براي افرادي مانند ما مسلم است اگر كسي پزشك نباشد نبايد براي ديگران نسخه بپيچد ودر كار پزشكان دخالت كند. نبايد گمان كند چون چيزكي در مورد دارو ها مي داند مي تواند بيماري تشخيص دهد و ... با اين حال كاملا معقول است كه يكي كه پزشك نيست و ادعاي پزشكي هم ندارد وقتي مي بيند كسي به سلامت خود بي توجه است (حالا به هر علتي) به او ياد آوري كند كه بيشتر مواظب باشد. اگر يكي از پدرش بخواهد كه چك-آپ برود نمي توان او را متهم به دخالت در كار پزشكان كرد. اين قبيل ياد آوري ها حتي فضولي هم نيست. بخشي از زندگي خانوادگي است.


يادآوري لزوم پس انداز كردن و يا توصيه به سرمايه گذاري و خريد قسطي ملك از اين جنس است! در جمع دانشگاهيان ايران، به خصوص در رشته ي علوم پايه اين گونه ياد آوري ها ضرورت دارد. چرا؟! خوب! براي آن كه ده ها نفر دور و بر تك تك ما هستند كه ساعت ها مي نشينند، غيبت همكاران ديگر را مي كنند وجملاتي از اين قبيل مي گويند:" فلاني فيزيكدون نيست كه ! تاجره! به فكر خريد خونه و ماشينه!"

البته بايد تعادلي برقرار كرد. اگر من نوعي بيافتم توي خط بساز بفروشي، به كارم ضربه مي خورد. اگر اصلا به فكر مسايل اقتصادي و تثبيت موقعيت مالي خود نباشم فشارهاي مالي دير يا زود مرا از پا در مي آورند و باز هم به كارم ضربه مي خورد. بر عكس سخن پردازان مجالس غيبت، من هيچ چيز فانتزي وار و رمانتيكي در مورد كسي كه بلد نيست گليم خود را از آب بيرون بكشد نمي بينم. نمي دانم اين طرز فكر از كجا وارد ذهن مردم ما شده!
بيوگرافي فيزيكپيشگان دويست سيصد سال گذشته را هم كه مي خوانيم و يا وقتي فيزيكپيشگان درجه يك دنيا را كه از نزديك مي شناسيم به خاطر مي آوريم، مي بينيم كليشه هاي سخنوران مجالس غيبت در مورد خيلي از آنها صدق نمي كند. حالا كه فكرش را مي كنم مي بينم اگر معيار "فلاني فيزيكپيشه نيست كه! تاجره! به فكر خونه و مسايل مالي است" را بپذيريم آن گاه بسياري از فيزيكپيشگاني كه ما فرمول هايي را كه به اسم آنان است در دروس خود در دانشگاه آموخته ايم فيزيكپيشه نيستند: گاؤس فيزيكدان نبوده!! فقط گردانندگان مجالس غيبت دانشكده هاي فيزيك هستند كه فيزيكدان هستند!!!!

فيزيكپيشگان غربي كه جاي خود دارند؛ شرقي ها هم با اين كليشه ها نمي سازند. رامان -برنده ي جايزه نوبل از هند- شركتي تاسيس كرد كه الان چهار تا كارخانه در هند دارد. از اون جالب تر لاندائو است! همان لاندائويي كه در يك كشور سوسياليست باليده بود -و علي رغم كشمكشي كه با ديكتاتوري استالين داشت- به ايدئولوژي ماركسيسم سفت و سخت پايبند بود. بله همان لاندائو! همان لاندائو، بنا به خاطرات خواهر زاده اش كه گويا معتبرترين روايت از زندگي شخصي اوست، فردي بود بسيار مقتصد و حسابگر! احتمالا لاندائو هم با معيار اين آقايان گرداننده ي مجالس غيبت فيزيكدان نبود تاجر بود!
فيزيكپيشگان برجسته اي كه من از نزديك مي شناسم آدم هايrichy richنيستند. دغدغه اصلي شان فيزيك است نه پولدارشدن. اما بي توجه به مسايل مالي هم نيستند. به اندازه كافي به مسايل مالي توجه كرده اند كه مي توانند با اطمينان خاطر به كارهاي علمي خود بپردازند.

توضيح در مورد عنوان: مصرعي است از سعدي. سعدي، در چارچوب دنيايي كه در آن زندگي مي كرد، خوب جواب مدعي را در جدل درباره فقر و توانگري داده بود! اگر در اين دوره بود جواب اين آقايان را هم خوب مي داد! اگر جدال سعدي با مدعي در بيان توانگري و درويشي را تا به حال نخوانده ايد توصيه مي كنم آن را حتما در اينجا بخوانيد. اگر هم خوانده ايد خواندن دوباره ي آن خالي از لطف نيست.

هیچ نظری موجود نیست: