دارند شیشه های ساختمان اصلی آی-سی-تی-پی را پاک می کنند. یک جرثقیل ایستاده که یک اتاقک با نرده و محافظ را در سطح پنجره ها نگه می داره. ارتفاع زیاد نیست و اتاقک جرثقیل، قشنگ همسطح شیشه هاست با این همه مردی که داره شیشه ها را پاک می کنه با یک کمربند ایمنی باز هم به نرده متصله که یه وقت خدای ناکرده اتفاق ناگواری پیش نیاید.
در آی-پی-ام داره ساختمان سازی می شه. یک ساختمان نسبتا بلند مرتبه هفت-هشت طبقه. چند وقت پیش جوشکارها داشتند روی ساختمان کار می کردند. روی تیر آهن ها می ایستادند و بدن هیچ محافظی کار می کردند. هروقت می دیدمشان مو بر اندامم سیخ می شد. یک روز دیدم که رئیس پژوهشکده داره کار کارگر ها را نظاره می کنه. پست-داک ایتالیایی مان پرسید: "What are you doing?" آقای رئیس بادی به غبغب انداخت و جواب داد:"overseeing" من هم از فرصت استفاده کردم و گفتم حال که تو داری نظارت می کنی خوب است در باره وضعیت ایمنی این جوشکار ها با پیمانکار صحبتی کنی. آقای رئیس نگاه عاقل اندر سفیهی انداخت که از گفته پشیمان شدم.
دیدم کاری از دستم بر نمی آید جز آن که دعا کنم و نذر کنم که اتفاقی برای آن جوشکار ها نیافتد.
ارزش جان کارگر و جوشکار یک طرف قضیه است و طرف دیگر قضیه کیفیت و استحکام بناست. از هر مهندس عمرانی که درسش را خوب بلد است بپرسید برایتان توضیح خواهد داد که کیفیت جوشکاری این تیر آهن ها چه قدر در استحکام بنا موثر است. (از دوستان مهندس عمران که این پست را می خوانند خواهش می کنم در نظرها نظر کارشناسی دهند.) حال جوشکاری که در آن بالا بدون تجهیزات ایمنی بیم جان خود دارد چه طور می تواند با حواس جمع و دقت جوشکاری با کیفیت مناسب انجام دهد؟!
از این منجوق حقیر بپرسید می گوید فرق جهان سوم و اول در همین چیزهاست.
Photo courtesy of ictp
۵۳ نظر:
http://www.rajanews.com/detail.asp?id=51138
سلام خانم دكتر
من با شما در مورد جمله آخر موافق نيستم من يك سري مستندات به صورت عكس دارم از كارگرهاي
ساختمان هاي غول پيكر صدها متري شهر نيويورك در دهه ي هشتاد –كه ساختمان آي پي ام ناچيزه در برابرش- كه بدون هيچ ايمني و محافظي به ساختمان سازي و جوشكاري مي پردازند كه بنابر جمله آخر
شما آمريكا هم جهان سومه!!! اما داستان شيشه پاك كردن داستان ديگه اي است اون جا و جاهايي شبيه اين جاها حفاظ لازمه، ايران و ايتاليا هم نداره همان طوري كه چند وقت پيش براي برج آزادي با چه تميزي و حرفه وار و با ايمني بالا آنرا تميز كردند كه عكس هاش هم موجوده اما نكته ظريفي هست و اون اينكه شما دكتراي فيزيك
داريد و ميتونيد كلي پارامتر درباره يك جسم وقتي در ارتفاع معيني قرار داره محاسبه كنيد مثل نيروي گرانش و اصطكاك و كلي چيز ديگه اما اگه خودتون جاي اون جسمه كه هيچ ، يه جسم واقعي مثل آدم را تو اون
وضعيت ببينيد "مو بر اندامتان سيخ ميشه" اما اون جسمه چي شايد حتي سيكل هم نداره اما مثل فرفره كار
خودشا ميكنه داستان داستان اون شاعريه كه كلي شعرعشقولانه برا زير بارون بودن گفته بود اما وقتي خودش زير بارون قرار گرفته بود كلي به بارون بد و بيراه گفته بود!
مطمئن هستید که مال دهه هشتاده؟! در دهه 30 که great depression در آمریکا بود وضعیت کارگرها افتضاح بود. در ساختن سد هوور کارگران زیادی جان باختند اما از دهه 70 80 به این طرف در کشورهای پیشرفته وضعیت ایمنی کارگران خیلی بهتر شده.
البته در گذشته این طوری نبود. اتحادیه کارگری و فعالان اجتماعی هزینه های زیادی پرداختند تا شرایط کارگران بهتر شد.
در هر صورت حتی اگر در آمریکا و اروپا وضعیت ایمنی کارگران خوب نباشه دلیل نمی شه که در ایران به این مسئله بی توجهی بشه.
شاید هم اون عکس هایی را که شما می گویید یک فعال اجتماعی در امور کارگران یا یک خبرنگار برداشته بود که مورد تخلفی را نشان بده یا ...
وضعیتی که در مملکت ما و در ذهن مردم ما حاکمه با اغماض در مورد چند تخلف در گوشه و کنار خیلی فرق داره! مسئله اینه که بی توجهی به مسایل ایمنی یک هنجاره! حتی بدتر از اون! توجه به مسایل ایمنی گاهی "سوسول بازی" ویا "لوس بازی" تلقی می شه. همه ی اینها ریشه در باور های عمیق فلسفی مردم ما داره که بعدا در باره اش می نویسم. من این بحث را قبلا شروع کرده بودم که متاسفانه ماجرای حمید پیش آمد و من نتوانستم بحث را به نتیجه برسانم.
http://www.esbnyc.com/index2.cfm?noflash=1
clipeh to homepage jalebe.ama be har hal emrozeh kheyli to hefazateh jani personel nezarat daran wa Standard hayeh herfeyi meseh HSE (http://www.hse.gov.uk/)nazareh bar ein mozost.Rasti doctor waseh recordeh sedayeh yek nafar (be jayeh note bardashtan)to mohiteh daneshgahi niyaz be soal az onn shakhseh(ya waseh kheyliya farghi nemikoneh wa be sorateh yek rawiyeyeh mamol dar amadeh ke bejayeh neweshtan zabt konan)?wa hamin ke bezari jelosh taraf motawajeh misheh ke mikhay sedasho zabt koni.mozo goftego mozeyeh elmi adiyeh wa yek jor moshawere piramoneh tezeh(wa etelateh khasi radobadal nemisheh)?.einam jozeh masayeleh privacy emrozeh be hesab miyad ya chon digeh technology jozeh zendegimon shodeh ghaziyeh hal shodas?e
ببینید اگر مردم ما شیشه ی نوشابه بخرند و در آن مگسی بیابند واکنش نشان می دهند! عصبانی می شوند. اگر برایشان مهم باشد گزارش می دهند. به رفقایشان می گویند که دیگر از نوشابه های آن کارخانه نخرند و....
این خیلی خوبه! این اهمیت دادن باعث می شه که کارخانه دار ها برای سود خودشان هم که شده بیشتر به مسایل بهداشتی توجه کنند. وقتی وضعیت بهداشتی جامعه را با 25 سال پیش مقایسه می کنم می بینم چه قدر الان بهتر شده.
اما همین مردم هر روز جلوی چشمانشان می بینند که کارگران در چه وضعیتی کار می کنند اما در صد کسانی اهمیت می دهند و توجه می کنند خیلی کم است. خیلی کمتر از آن میزان است که یک تحول اجتماعی رو به بهبود در این زمینه ایجاد کند.
اگر هم توجه کنند می گویند "ان شا الله چیزی نمی شود! نه بابا! کارگر زرنگی است خودش حواسش هست."
اگر یک لحظه حواسش نبود آن موقع چی؟!
برای من فینگلیش خواندن سخته. می شه لطفا انگلیسی بنویسد یا فارسی
آخه خانم دكتر در و تخته بايد بهم جور در بياد كجاي وضعيت كار و كارگري و قانون كار و بازنشتگي و وستمره بگيري و از كار افتادگيا... درسته كه حالا ايمني يك كارگر ساختمان در ارتفاع در حال جوشكاري درست باشه يا درست بشه يا كه يه چيزي مثل قانون يا ناظر درستش كنه ، وسلام.
من با این طرز فکر مخالفم. گیریم قانون کار و باز نشستگی و ... خراب باشه که هست. انصاف و فهم و شعور یک پیمانکار یا کارفرما کجا رفته؟!
ببنید چند مدت پیش یک از بستگان ما در خانه شان کار بنایی داشتند. قرار بود دیواری را بردارند و...
همه ی کارگرها را بیمه کردند اما به خودشان نگفتند چون می ترسیدند اگر کارگرها بدانند بیمه شده اند بی احتیاطی کنند!
جالب تر آن که این فامیل ما بیمه کردن کارگرها را از بقیه ی فامیل قایم کرده بود. حتی از خواهر خودش. در گوشی یکی به من گفت یکی به پدرم چون فکر می کرد فقط ما دو نفر کارش را درک و تایید می کنیم. حسابی هم سپرد تا به کسی چیزی نگوییم چون می ترسید مسخره اش کنند و بگویند این چه سوسول بازی است که برای یک کار بنایی کوچک و بی اهمیت این همه خرج بیمه می کنید.
خودش هم هربار چایی برای کارگرها می برد دو سه مرتبه قربان صدقه شان می رفت که شما راه به خدا احتیاط کنید.
کارگرها با مفهوم احتیاط بیگانه بودند. تا به آن روز هم ندیده بودند کارفرمایی با آنها آن گونه سخن بگوید! بعد از چند روز اما یواش یواش فهمیدند که جانشان ارزش احتیاط را دارد!
شکر شکن شوند همه طوطیان زین قند فارسی که به بنگاله می رود
http://www.hse.gov.uk
HSE از جمله مجموعه نظام ها و استاندارد مشهور و الزام آوریست پیرامون بهداشت و ایمنی کار و ... .
--------------------
سماحه السیدتنا الاستاذ
سلام علیکم.
این روزا که علم پیشرفت کرده و افرادی مثل من تنبل شدن عادتی باب شده که بعضا در جلسات کاری بجای یاداشت برداشتن با این رکوردر ها صدا رو ظبط می کنن.و عده ای زیادی به علت فهم مقوله تکنولوژی با این قضیه مخالفتی نداران و میدونن که به طبع این قراره کار همون کاغذ رو بکنه .حالا اگر به هر دلیلی یادتون بره حین صحبت با یک دانشگاهی یصورت زبانی یادآوری کنید که دارم صدا رو ضبط می کنم اگر اون معترض بشه میخوام بیبنم رفتار اون مطابق روال دانشگاهی هست یا نه؟
آیا عدم سوال پیرامون این مساله(احتمالا از روی نسیان!) در حالی که ادوات ! رکورد رو بصورت آشکار روبروی زید(از اصطلاحات خفن فقهی!)گذاشتید(که شبهه پنهان کاری رو برطرف می کنه) و ایضا رکورد رو جلوی خودش خاموش میکنید عمل خلاف عرف محسوب می شه؟ .شایان ذکر است عمل مذکور در دانشگاه خودتون سر گفتکویی ابتدایی و غیر رسمی پیرامون موضوعی در باب تزتون صورت گرفته و هیچگونه صحبتی در مورد مسایل مالی یا داده های لایسنس دار و قص علی هذا ! صورت نگرفته.گرچه که ادب این است که سوال شود و قطعا حریم و پرایسوی مومنین و غیر مومنین ! محترم است اما با توجه به تجربه شخصی معظم له برخورد فوق رو (با فرض همه شرایط مذکور در استفتا)بیشتر شخصی یا فرهنگی (وابسته به مکان )می دونید یا کلا با فرض شرایط فوق همه اساتید رفتار مشابهی را نشان خواهد داد.ارشاد بفرمایید.و السلام علیکم و رحمه الله.
ابوی که رشته کارش این نیست و از روی تفنن واسه خودش می سازه اما کفیت کار خصوصا سازه واسش مهمه.دیدم مهندس با سابقه دانشکده فنی هم بهش می گه که بابا بجای اینهمه گیر دادن به سازه به نازک کاری و نما گیر بدید و سرمایه بزارید ! منم فقط نگاش می کردم! بهر حال من که تاحالا حتی تو کار خودمونم دخالتی نکردم . اما یکار خوب که از بابام دیدم اینه که هم مهندس ناظر رو بیمه می کنه و هم کارگر ها رو و هیچ کس رو تو تو خطاب نمی کنه حتی آن کارگر شریف افغانی ساده رو(که انشاالله مجوز کار قانونی هم دارد!).این جو دوستانه سبب می شه حتی همون کارگرم احتیاط کنه و دلش گرم باشه.هیچ وقت تو کارگاه دزدی نمی شه و هیچ چشمه توالتی گلاب بروتون از سر عناد طبقه شریف پولتاریا با کلوخ قبل از افتتاح رسمی مسدود نمی شود.و همیشه ابوی می فرماییند که تمام این هزینه های مقاوم سازی و ایضا ایمنی در کل پروژه بسیار ناچیز است.و این عینا مطالعات جامع پژوهشکده زلزله و امثال اون رو تایید میکند که هزینه ساخت یک ساختمان مقاومو اصولی با غیر مقاوم در بدتربن حالت تنها ده درصد متفاوت است پس خدا لعنت کند کسی که در این مکان ساختمان غیر مقاوم بسازد و منابع ملی رو هدر کنه.:))
در مورد ضیط صدا که سئوال کردید:
عرف خاصی فعلا به وجود نیامده. وقتی دانشجو هام صدای مرا ضبط می کنند من خوش خوشانم هم می شود چون به آن معناست که یک بار دیگر گوش می کنند. از من هم برای این کار اجازه نمی گرفتند و از نظر من هم اشکالی نداشت.
اما واقعیت آن است برخی از نسل قبل به این نکته حساس هستند. به خصوص اگر از یک جامعه بسته مانند جوامع اروپای شرقی آمده باشند. این ضبط صدا نا خود آگاه آنها را به یاد شنود ها و ... می اندازد. می شناسم اساتید بسیار خوش اخلاقی را که سر این موضوع واکنش بسیار شدید نشان داده اند.
برای دانشجویی که هدفش از ضبط صدا تنها به قول شما نت برداری است این واکنش شدید گاهی عجیب است. ممکن است فکر کند این استاد دیوانه است که یهو سر موضوع به این کوچکی چنین عصبانی می شود اما آن استاد از نسل گذشته مسایل را با دید دیگری می بیند. در بین نسل ما کمتر اتفاق می افتد که استادی با ضبط صدایش مخالف باشد.
منظورم آن نبود که خیل کارفرمایان ایرانی که نکات ایمنی را رعایت نمی کنند همگی از انسانیت تهی هستند. اما نکته در آن است که آنان انسانیت را به گونه ای می بینند که در آن رعایت مسایل ایمنی یک مسئله ی تفننی است.
برای همین است که من معتقدم جامعه ی ما نیاز به "فیلسوفان زنده" دارد تا مسایلی مانند مفهوم انسانیت و اخلاقیات متناظر با آن با توجه به نیاز های جامعه ی امروز بازتعریف کند و از طریق هنرمندان و نویسندگان و... به خورد جامعه دهد.
طرف حدود 60سالس و از قدش احتمالا هلندی البته فامیلی عجبی دارد که حس می کنم ترکه اش به جای دیگر بر میگردد.جالبه دقیقا بنده هم به نتیجه شما رسیدم بودم.نسل قدیم هرکارم کنه نمیتونه (یا بسختی)تکنولوژی دیجیتال رو درک وهضم کنه! وشاید این رو بشه به مثابه آخرین فریاد های این نسل در برابر هجوم بی رحمانه صفر و یک تلقی کرد!!!البته هنوز هم به این بنده خدا حق می دهم.حق اعتراض برایش محفوظ است.....یادمه زمانی که دبیرستانی بودم یکی از بچه از واژه "ضایع شدن" در حین گفتگو دوستانه در زمانی که معلم و شاگردان داشتن با هم شوخی و خنده می کردن استفاده کرد.چشمتون روز بد نبینه معلم که از معاریف معلمین فیزیک مشهد است و به حسن خلق شهره چنان خشم گرفت که دانش آموز بیچاره زهرش آب شد....و الان با گذر زمان این واژه چنان در عامه و رسانه مصطلح شده که بی شک مورد استفاده معلم مذکور نیز هست.جالبه در آن ابام هم استدلال مشابه را در عالم جاهلی و جوانی کردم.
جالبه که این موضوع را پیش آوردی. چون عید که پدرم برای دیدن ما به کانادا آمده بود برایش این موضوع خیلی جالب بود که که کارگرهای ساختمانی همه بستن کمربند ایمنی را رعایت میکنند. حتی از من خواست که عکس بگیرم تا او ببرد و در کارخانه با آنها نشان بدهد که تشویق بشوند. برداشت من این بود که حداقل در کارخانههای بزرگ جدا از جنبه انسانی مساله بخاطر مسائل بیمه هم به نفع کارفرما است که مسائل ایمنی رعایت شود اما جا انداختن فرهنگ رعایت ایمنی توسط خود اشخاص نیاز به راهکار دارد. حقیقتش به نظر من اینکه اینقدر آمار مرگ و میر از تصادف بالا است اما باز هم رانندهها به رعایت قوانین رانندگی بی اعتنا هستند نشانه دیگری از این مشکل است که اشخاص بین آمار حوادث، رعایت ایمنی، جان و سلامتی خودشان ارتباط عینی و مستقیم نمی بینند. در واقع رعایت ایمنی سوسول بازی است، آمار مربوط به روزنامه است و حادثه هم برای من اتفاق نمی افتد.
حدس سرکار درست بود.ایشان اصالت لتونیایی دارد!
ببینید! علت این که مهاجران از اروپایی شرقی از نسل قبل با این مسئله مشکل دارند بیش از آن که به دلیل موضع گرفتن در برابر تکنولوژی جدید باشد به دلیل تداعی خاطراتی است که در ضمیر ناخود آکاه آنان حک شده. داستان های پاپوش دوختن های شاگردها برای معلم ها از طریق ضبط صدای محاروه ی خصوصی آنها و...
البته دیگر در هلند از این برنامه ها نیست و ما سر کلاس جز مطالب درسی چیزی نمی گوییم. اما برخی ترس ها که در ذهن آدم رفت مشکل بیرون بیاید.
به قدیمی تر ها مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید می ترسه
آقای وحیدی عزیز
نمی خواهید نظر کارشناسی درباره نقش جوشکاری در استحکام بنا بدهید؟
بعله درسته!موافقم ترس از بگیر و ببند پلیس سیاسی که اعمال انسانی ملتو هم زیر ذربین می برده هنوز تو وجودشونه و هنوز عوامشون از وجود شهرهای زیر زمینی مخوف تو کوره دهاتاشون حرف میزنن!:) اما یک دلیل دیگه هم شاید داره. تو بزرگترین دانشکده ژیوماتیک و نقشه برداری جهان فضا خیلی رقابتیه ! و بنوعی مثه ایران واسه هم می زنند!!و تو این فضای رقابتی اخلاق گرم هلندی ها و امثال ایرانی ها به نسبت این ها و آلمانیا بین دانشجو ها و همکارا بیشتر خریدار داره ! و لابی های مختلفی به چشم می خوره که علنا در هر فرصتی به هم می پرند!خیلی از خلقیات به اعتبار مایه مشترک بشر در همه جا دنیا مشترکه :)
----------------
دکتر میخام مثه شما با کلاس شم به کامنت هام !! در باب کیفیت جوش تو چند پست قبلی تون رفرنس بدم:)).و در اینجا به یک نکته ظریف که از استادم شنیدم اشاره کنم که اون کارگر یا جوشکاری که خودشو اون بالا نبسته و رو یک تیکه تخته واستاده و احساس جسارت و تجربه هم می کنه به هر حال بخشی از توان ذهنیش صرف تامین تعادل و مواظبت شدید(و ناخودگاه)از جان خودشه. حالا چقدر می تونه رو امر مهم و دقیقی مثه جوش تمرکز کنه محل سواله !احتمالا مهندسان با تجربه در این زمینه بسیار حرف دارن که باید شنید.
من وقتی به نوشته های قبلی ام ارجاع می دم آدرس دقیق می دم. نمی گم بروید بگردید پیدا کنید. شما چند درجه از من کلاس ترید.
بده؟!!! به این هوا ملت کل وبلاگ تونو زیر و رو میکنن کلی آمار وبلاگ میره بالا !:))
http://www.youtube.com/watch?v=7kyMpD2LiJ8
گفت علامه اقبال که برخیز زخواب بزدلی گفت فلانیست مخاطب نه منم
جوشها یکی از راه های انتقال نیروهای ناشی از گشتاورهای خمشی و پیچشی در اتصالات سازه های فولادی و مرکب هستند. معمولا اثر گشتاورهای خمشی وقتی در سازه ها اهمیت پیدا می کنه که تحت اثر بارهای جانبی و انواع ارتعاشات که راستای جانبی هم دارند قرار بگیرند. مثل بار زلزله.
صحبت درباره جزئیات اثر جوشها خارج از تخصص من هست و شاید نیاز به راهنمایی یک کارشناس ارشد سازه و یا زلزله داشته باشه.
اثر ایمنی کارگر متخصص اجرای جوشکاری یا نصب پیچها بر کیفیت کاری که انجام میده امروزه کاملا مسجل شده. تا جایی که به تشخیص مهندس طراح یا ناظر پروژه از اجرای بعضی از اتصالات جوشی یا پیچی به دلیل صعوبت و عدم امکان تامین امنیت کارگر صرفنظر می کنند.
درباره ساختمان قدیمی در آمریکا که یکی از دوستان در کامنتها بهش اشاره کردند، من قبلا خونده بودم که بعد از زلزله 1989 سانفرانسیسکو بود که تاثیر کیفیت اتصالات بر بنای ساختمان رو فهمیدند و تذابیر ویژه ای در آیین نامه هاشون چه در طراحی و چه در اجرا در نظر گرفتند.
بهروز عزیز
متشکر از توضیحات شما
همانطور که گفتید محاسبات بارهای وارده بر سازه و طراحی جوش در صلاحیت مهندسین عمران و در مراحل عالی متخصیصین سازه و زلزله(که گویا مانند سازه های هیدرولیکی از رشته های ابداعی ما ایرانی ها بر اساس نیاز هامونه) به همراه تیم ژیوتکنیک(مهندسی خاک و پی) می باشد.اما همانطور که می دونید در اجرا کیفیت با آنچه که محاسبه شده به علل مختلف مطابقت نمی کنه.واون ضرایب افزایش بار واسه همینه و هر چی کشورا تو زمینه دققتر باشن این ضرایب کمتره و معقول تره !به زبان ساده اینکه اگر مثلا فولاد 18 بخوایم چون میدونیم کیفیت کار افتضاحه باید 22 بدازیم تا اگر بدم اجرا شد مقاومت کنه و این اوردیزاینیگ یعنی دور ریختن سرمایه های ملی.بگذریم محاسبه جوش در صلاحیته مهندس عمرانه اما نظارت بر کیفیت اجراش بایستی زیر نظر متخصص آموزش دیده باشه که در موارد با درجه اهمیت بالا و عموما های تک تیمی از مهندسین متالوژی مکانیک و عمران با صلاحیت بازرسی جوش بر این امر نظارت می کنند.اما در موراد کارگاهی مثل کشور ما متونه مهندس عمران برای کارهای ساختمانی آموزش های تعریف شده رو ببینه.(می دونید که کاربرد جوش در صنایع داستانیه و تخصص و تبحر بالایی میخواد که شاغلین این بخش بعضا درآمد های خیلی خوبی هم دارند).در ضمن با توجه به کاربرد استاندارد های نظارتی خاصی هم تعریف شده.بگذریم حرفی از پیچ و پرچ شد که باید بگیم چون در قدیم فناوری جوشکاری زیاد گسترش نیافته بوده و درضمن مشکلات پیچیده و کیفی جوش رو هم نداشته خیلی اقبال به سمتش بوده وهنوزم یک جورایی هست.تو ایرانم به نظرم خوبه.مخصوصا وقتی که قطعات اصلی رو تو کارخونه های صنعتی با استاندارد های اجرایی و نظارتی خیلی بالا آماده وجوش بدن و تست های غیر مخرب (وبعضا مخرب) مختلف قید شده در استاندارد های ساختمانی روش انجام بدن و بعد چون در ارتفاع به هر حال کیفیت جوشمون پایینه فقط اتصالات تیر به ستون رو پیچ کنن و در این مورد ترکیبی از پیچ جوش داریم که مشکلات جوش کاری در ارتفاع رو کم می کنه.حتی اگر نبرن تو کارخونه قطعات کلیدی رو جوش بدنم کیفیت جوش رو زمین و بازرسسش بهتره و فقط اتصالات تیر به ستون پیچ می شه.این ها رو هم ببینید بد نیست:
http://www.asnt.org/
مدارک و مدارج ASNT
http://www.asnt.org/certification/certification.htm
http://www.aws.org/w/a/
علاوه بر این تعدادی انجمن ایرانی هم در این ضمینه فعالند.
این هم توضیحی اجمالی در باب تست های غیر مخرب که لزوما همشون در صنعت ساختمان کاربرد ندارن:
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%D8%B2%D9%85%D9%88%D9%86%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C_%D8%BA%DB%8C%D8%B1%D9%85%D8%AE%D8%B1%D8%A8
خانم دكتر چرا كامنت 26 را حذف كردي!!!
به نظرم يكي هم بايد كامنت هاي خود شما را سانسور كنه!
ممنون آقای وحیدی عزیز! با این حسابی که شما می گویید من می ترسم بروم داخل این ساختمان های ایران.
تیر آهن 22 بیافته رو سر آدم که خیلی بدتر از اینه که تیر آهن 18 بیافته!!!!
اگر رابطه بار جانبی زلزله رو تجمیع کنیم میشه گفت نیروی بار زلزله با وزن ساختمان رابطه مستقیم داره و ازون ور که ساختمون رو واسه مقاومت بیشتر با ضرایب افزایشی سنگین تر کردیم از اون طرف چون وزن ساختمون زیاد رفته(مشهدی گفتم) بار زلزله به طبع زیاد شده و از قضا سرکنگبین صفرا فزود ! و این یکی از بحث های فلسفی قدیمی تو رشته ماس ! فکر کردید فقط خودتون فلسفه دارید؟
جناب بهروزخان که گویا خودشون مهندس خاک پی هستن حتما اطلاعات خوبی و بعضا دردناکی از ساخت ساز از منظر رشتشون می تونن بدن .از ساخت ساز روی گسل تا کفیت بتن پی و بی توجهی شدید به مقوله خاک پی در ساختمون سازی.ماکه از این رشته دور افتادیم.قطعا اطلاعات ایشون تو این زمینه بروز تره
ساختمان های قدیمی را سنگین می ساختند. بچه که بودم ضخامت دیوار های خانه مادر بزرگم را بادیوار های خانه خودمون مقایسه می کردم . از این که
چندین برابر قطور تر بود تعجب می کردم. خانه مادربزرگم الان تبدیل به یک فرهنگسرا و دارالقرآن شده. در خیابان مقصودیه ی تبریز و جلوی خانه-موزه شهریار. اگر احیانا اونجا سر وکارتون افتاد می تونید به اون خانه هم سری بزنید.
حدود صد سال قدمت داره.
هنوز هم که هنوزه بیشتر خواب های من (جز اونهایی که در مورد فیزیکه) در اون خونه می گذره.
در ضمن در نوشته قبلی "نیروی بار زلزله" حشوه .تو رشته ما بار یک چیزی تو مایه های نیرو ماست
دارالقران رو دیدم ! جالبه داستان روزگار! دیوار رو کلفت می ساختن چون دیوار ها باربر بودن و قرار بوده کار همون ستون را بازی کنند و فیه منافع للناس! عایق خوبی در سرما و گرما هم بوده.امروزه با پیشبینی های خاصی ساختمان های دو طبقه با مصالح بنایی و دیوارهای باربر مقاوم در برابر زلزله (با مهاربندی مناسب و..) تا دو طبقه (اگر اشتباه نکنم)طبق آیین نامه در اماکن خاصی می توان ساخت.در ضمن سیستم های جدید سبکی مانند پانل های سه بعدی هم موجوده که بصورت سنتی از تیر و ستون استفاده نمی کنند.
کدوم دارالقران را شما دیده اید؟ خانه ی مادربزرگ مرا د تبریز- کوچه ی مقصودیه؟!
بلی.همونی که جای خونه شهریاره
عجب! دنیا چه کوچکه! چه جالبه که یادتون هم مونده!
آقای وحیدی عزیز،
اگرچه گرایش ارشد من خاک و پی (ژئوتکنیک) هست، اما اطلاعات اجرایی زیادی جز همونها که در درسها خوندم ندارم. با انتخاب گرایش ارشدم، به تدریج به مطالعات تئوریک در این زمینه علاقه مند شدم و بعد از یه پایان نامه روی مطالعه رفتار خاکهای دانه ای به روش المانهای مجزا، سر از فیزیک ذرات و بعدش هم مکانیک آماری در آوردم. خلاصه اینکه حسابی از اصل خودم دور شدم که این شاید بی دلیل هم نباشه. همونطور که شما هم شاید بدونید، همه مطالعات و طراحی ها در گرایش ژئوتکنیک بر آزمایش استواره، آزمایش نمونه های خاک در هر محل و بررسی ویژگیهای رفتاریشون در شرایط مختلف تنش و زهکشی. اما وقتی در تهران به این بزرگی تعداد شرکتهای مهندسی مشاور و آزمایش خاک که واقعا آزمایش انجام بدن از تهداد انگشتان یک دست هم کمتر باشه، اون کاری که مهندسین خاک انجام میدن، بیشتر یه بازیه برای پول در آوردن نه طراحی! بله! واقعیتی که همه مهندسین باتجربه این گرایش می دونن و من البته جزئشون نیستم اما به دلایلی سر از جاهایی ور آوردم اینکه که تهداد بسیار زیادی از شرکتهای مطالعه ژئوتکنیک، آزمایش بر روی خاک انجام نمیدن یا غلط انجام میدن و نتایجشون عددسازیه! حالا شما خودتون میتوینن حدیث مفصل بخونید.
شما بهتر می دونید .مقصودیه گویا محله قدیمی از تبریز عزیزه.یک نونوایی قدیمی و چند ابنیه قدیمی از جمله مسجد حاج غفارم تو ذهنم هست(اگر اشتباه نکنم).بقصد منزل شهریار رفتیم ولی خوب من همه جا سرکی می کشم و بزور دکنگ تاریخی و ماجرایی استخراج می کنم.آدرس منزل شهریار رو می گرفتیم خیلی ها نمی دونستنند و بحثی مفصل شده با والده پیرامون مفاخر و هویت سازی و از این قبل.والده نمی دونم چرا تاکید داشتن از عنوان "منزل استاد شهریار" استفاده کنند که یکی آدرس منزل آقای "شهریاری " نامی رو داد و بعد از بیراه رفتن مومنی پیدا شد و آدرس درست داد(دریغ از یک دونه تابلو راهنما درست و حسابی).چند نفری بیشتر در منزل نبودند.و آقا زاده شهریار در همان هیبت شهریاری هم آنجا بود و بعد رفت.یک چیز دیگه هم که یادمه دیدم فرصت مناسبی برای اخوی کوچک کمی در مورد وجه تسمیه فامیلی آقای جدید الاسلام توضیح دهم.تو راه هم یک کفاشی و پارچه فروشی به سبک دهه 20 و خیابون ارگ مشهدم دیدیم که توقفی کردیم و لذتی بردیم.یک سالی از ماجرا گذشته.از اون یکی دو ساعت اینها رو در خاطر دارم.
آقای وحیدی
کامنت شما باعث شد کمی در اینترنت جست و جو کنم.
در مورد خانه های همسایه ی مادربزرگم که ما موقع عید نوروز برای دید و بازدید می رفتیم (وهمگی به نوعی از بستگان بودند) مطلب در اینترنت زیاده. اما در مورد خانه ی مادربزرگم چیزی نبود . فقط یک نشریه بود که آدرسش خانه ی آبا و اجدادی ما بود. این جوری نمی شه. باید خودم مطلب درباره اش بنویسم.
اسم دیگر این محله "نوبر" یا "نوبار قاپیسی" است. در تاریخ مشروطه هم اسمش زیاد آماده. ظاهرا مشروطه خواهان وقتی به سرکردگی ستارخان دید و بازدید محله به محله ترتیب می دادند مقصودیه سنگ نموم گذاشته. این دید و بازدید ها را می کردند که کدورت ها و چشم و همچشمی ها و اختلاف طبقاتی و یا به قول تهرونی ها "بالا شهری-پایین شهری" کنار گذاشته بشه و مردم با هم متحد بشوند و با عم علیه استبداد بجنگند. همان طوری که می دونید این تدبیر ثمر داده.
عکس بازدید از محله نوبر در کتاب تاریخ مشروطه هست.
نام خانوادگی "نوبری" در تهران زیاده. خیلی هاشون از اون محله ی تبریز به تهران رفته اند و اون نام خانوادگی را انتخاب کرده اند.
اولا که شما جرمت سنگینه مهندس و در دادگاهی صالحه بجرم خیانت به جامعه شریف عمرانی بایستی محاکمه شوید !:))
وبعد حق با شماست.اما اوضاع از قبل کمی بهتر شده و هرچقدر امروز درآمد دارید(که شنیدم اگر خوب کارکنید بد خیلی خوبه) در چند سال دیگه که قوانین سفت و سخت تر ی که در این زمینه وضع میشه , نیاز بیشتری به متخصصین رشته شما خواهد بود و درامدتون n برابر خواهد شد انشاالله.:)).در اینده قطعا شاهد رشد رشته شما خواهیم بود مهندس.اونچاست که به علت سپردن کار بدست کاردان و متخصصین چون شما ملت می تونن سرشون آسوده بر بالین بزارن !و فیزیکپشگان با فراغ بال بیشتری در تیوری های بی انتها خودشون مستغرق شن !
دریانی های سوپری اصالتا اهل کجان؟
نمی دونم اما لهجه ی تبریزی که می شنون دوبل حساب می کنند
خوب پس احتمالا از اطراف اردبیلن! به هر حال از ما گفتن بود !
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D9%86
جالبه قبلا اینو ندیده بودم
-----------------
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D9%86%E2%80%8C%D9%86%D9%88
http://isna.ir/ISNA/NewsView.aspx?ID=News-1529747&Lang=P
درباره دوبل حساب کردن البته شوخی کردم. همچین چیزی نیست
بله مخصوصا که فهمیدیم دریان تنها 100 کیلومتر با تبریز فاصله داره ! پس راست میگن اردبیلیا که شما خیلی ناسیونالیستدها !:)
یاشاسین دریان!
جناب وحیدی عزیز،
من تا به حال دنبال پول نبودم که اگر بودم الآن میتونستم به جای مطالعه روی تاثیر سایز ذرات مجموعه ذرات دانه ای روی ویژگی هاو رفتار مایکرومکانیکیشون، مثل همکلاسیهام تو شرکتهای ژئوتکنیکی و در جهت منافع شرکتهای تابعه! عدد بسازم و همینجوری مقادیر مناسبی پول در بیارم.
بنده عطای کار کردن در رشته عمران رو در شرایط فعلی به لقایش بخشیدم و قصد کوچیدن به زمینه ای دیگر رو دارم که با روحیاتم سازگارتره. شاید بی حساب هم نباشه که وبلاگ منجوق عزیز رو می خونم.
آقای وحیدی
شما داخل دارالقرآن (خانه آبا و اجدادی من) هم رفتید. دیوار های حیاطش آجر کاری های زیبایی داشت.
سردابخانه در زیر زمین هم فوق العاده است. قدیم سرداب خانه بود اما ما بچه ها و تین ایجر های فامیل برای نمایش و... استفاده می کردیم. مخصوصا در تابستان که فامیل از تهران می آمدند و در خانه مادربزرگم مستقر می شدند هر روز در اون سردابه برنامه داشتیم. از نظر اکوستیک عالی بود.
مسوول "overseeing" در ای پی ام رئیس پژوهشکده است؟!!!!
نه! ایشان چنین مسئولیتی ندارند. اما وقتی من دیدم جواب مکس را چنین می دهد خواستم نظر ایشان را جلب کنم تا شاید به طور دوستانه نگرانی مرا به مسئول اجرایی پروژه منتقل کنند. احتمال این که مسئول اجرایی جدی می گرفت کم بود اما اهمیت موضوع از نظر من چنان بزرگ بود که به یک صحبت دوستانه می ارزید.
اهمیت جان کارگر از طرفی و اهمیت استحکام بنا از طرف دیگر
سلام
به قول دکتر توسلی که این ترم باهاشون اپتیک داشتم متاسفانه یکی از چیزهایی که ما رو از غربیا جدا می کنه اینه که بین مردم ما حساسیت علمی وجود نداره و گاهی می بینیم که حتی بین مسئولان و اندیشمندان هم این حساسیت وجود نداره! مثلا خبر میاد که تو برنج های هندی فلان قدر آرسنیک هست، مردم میگن هست که هست...کسی که با این درصد آرسنیک نمرده!بابا بیخیال اینکه برنج بخوریم مهم تره تا اینکه به خاطر این یه ذره آرسنیک نتونیم برنج بخوریم!در حالی که اگه هیچ کس این برنج رو نخوره و بمونه رو دست وارد کننده اش مجبور میشه یه فکر اساسی بکنه!این جور قضایا هم به نظرم از همون عدم وجود حساسیت علمی کافی ناشی میشه.
ارسال یک نظر