۱۳۸۹ خرداد ۱, شنبه

مهبانگ، پیروز میدان

حتما در باره ی مهبانگ یا "انفجار بزرگ" یا "بیگ بنگ" شنیده اید. مدل مهبانگ پیش بینی هایی دارد که به اثبات رسیده. به عنوان مثال مدل مهبانگ پیش بینی کرده بود که تابش ریز موج زمینه باید کل جهان را پر کرده باشد . پس از گذشت 18 سال از پیش بینی در چار چوب فرضیه ی مهبانگ، این تابش در سال 1964 مشاهده شد. یک فرضیه برای آن که مقبولیت پیدا کند باید اولا با مشاهدات موجود سازگار باشد و در ثانی، فرضیه های رقیب را -که آنها هم با مشاهدات موجود سازگارند- یکی یکی از میدان به در برد. برای این کار فرضیه ها باید پیش بینی های جدید تری داشته باشند که قابل تست کردن باشند. فرضیه ی مهبانگ علاوه بر پیش بینی تابش ریز موج زمینه پیش بینی هایی نیز دارد که به نظر من -و شاید به نظر بیشتر فیزیکپیشگان-مهمترین آنها پیش بینی نسبت مقدار هسته های سبک مانند هیدروژن، هلیوم، دوتریوم و.... در عالم است. این پیش بینی ها نیز با مشاهده، هماهنگی های خوبی دارند البته اختلاف هایی هم هست که من در یادداشت های بعدی ام توضیح می دهم.
حتما شنیده اید که ترکیب مشاهدات به ما می گویند مهبانگ75/13 میلیارد سال پیش اتفاق افتاده است. دقت اندازه گیری عمر جهان که بر مشاهده های مختلف از جمله دمای تابش پیش زمینه ی کیهانی استوار است، 170 میلیون سال است. ملاحظه می کنید! دقت اندازه گیری حدود یک درصد است. فوق العاده است! البته این اندازه گیری خود بر مدل کیهانشناسی مهبانگ تکیه می کند.

اطلاعات مربوط به درصد هسته های سبک، ما را قادر می سازند تا بدانیم پس از 1 ثانیه بعد از مهبانگی که 75/13 میلیارد سال پیش اتفاق افتاده، چه گذشته است! خوشمزه است ، مگه نه؟! یک ثانیه پس از 75/13 میلیارد سال پیش! راستش را بخواهید من تا این لحظه که این مطالب را سعی می کنم به زبان ساده توضیح دهم به خوشمزگی قضیه، به این شکل، پی نبرده بودم!
با این حال هنوز نمی دانیم پس از وقوع مهبانگ تا یک ثانیه پس از آن که هسته های سبک شروع به تشکیل شدن کردند چه بر سر عالم آمده! باور عمومی فیزیکپیشگان که بر پایه ی برخی مشاهدات و همچنین ملاحظات نظری استوار است آن است که در برهه ای کوتاه بلافاصله پس از مهبانگ دنیا به طور نمایی با زمان منبسط شده. همان طوری که می دانید دنیا اکنون هم منبسط می شود اما در آن برهه ی کوتاه انبساط خیلی سریع بوده. کمابیش می توان گفت بر سر وجود این برهه که اصطلاحا به آن تورم گفته می شود توافق هست. اما برای جزئیات آن مدل های رقیب متعددی هست که پیش بینی هایی دارند که اندکی با هم متفاوت هستند.
ماهواره پلانک یادتان هست؟! پارسال همین موقع ها به فضا پرتاب شد. پارسال همان موقع ها من چند یادداشت در منجوق و هم وردا درباره ی مدار این ماهواره و همچنین منبع انرژی آن نوشتم. مشاهدات این ماهواره می تواند بین مدل های مختلف تورم تمایز قایل شود و فهم ما را از آن چه که بلافاصله پس از مهبانگ اتفاق افتاده بالاتر ببرد.

این آزمایش ها و مشاهده ها رفته رفته پرده ها از رخ زیبای حقیقت کنار می زنند و بشریت به فهم عمیق تری ازواقعیت دنیایی که در آن زندگی می کند می رسد. این راهی است که اجداد ما چند ده هزار سال پیش شروع کردندو ما امروز به اینجا رسیده ایم!

۲۹ نظر:

منجوق گفت...

قسمت عمده ای از مشکل پیشرفت فیزیک در ایران اینه که آنهایی که می آیند فیزیک بخوانند یک تصور غیر واقعی از کاری که یک فیزیکپیشه قراره انجام بده دارند. این تصور غلط ترکیبیه از تصور سنتی از حکیم و ان چه که سریال های سانسور شده ی صدا وسیما از زندگی دانشمندان قرن 19 به وجود آورده.
در دوره ی ویکتوریا همان طور که می دانید یک نوع "رودربایستی" مردم اروپا با خودشان داشتند که نه بقیه تاریخ اروپا سابقه داشت و نه در بقیه ی جهان. این نگرش را اصطلاحا "ویکتورینیزم" می گویند:
http://en.wikipedia.org/wiki/Victorian_morality

خلاصه تصویری که از تلفیق حکیم سنتی با دانشمند عهد ویکتوریا (که دیگه نظیر آن در دکان هیچ عطاری پیدا نمی شه!) تولید شده برداشته اند و
اصرار هم دارند که این تصور آنها ست که باید درست باشه و پیدا بشه نه آن چه واقعیت داره!

خیلی هم سرسختی نشان می دهند!

منجوق گفت...

تصوری که اغلب افراد از فیزیکپیشه در ایران دارند حتی از آن هم که گفنم مبهم تره! با این حال اصرار دارند که این تصور مبهم آنها درسته نه آن چه که واقعیت داره

منجوق گفت...

من سعی خواهم کرد با تعریف خاطراتم و بخشی از درگیری های ذهنی یک فیزیکپیشه (چه کاری و چه غیر کاری) تصویری واقعی تر را ترسیم کنم.

وحیدی گفت...

اول از غیر کاری هاتون بنویسید که حاشیه نگاری هاتون خواندنیست ! من خودم همیشه نوشته های دکتر باستانی
پاریزی رو واسه حاشیه هاش می خونم که حسابی ظریفه ! و بعد حاصل تجربست و درس زندگی آموز !راستی فیزیک پیشگان تبریزی موفق تو آشپزی هم مثل نیاکان شون موفقن ؟!!

منجوق گفت...

پاراگراف آخر من ("این آزمایش ها و مشاهده ها رفته رفته پرده ها از رخ زیبای حقیقت کنار می زنند و بشریت به فهم عمیق تری ازواقعیت دنیایی که در آن زندگی می کند می رسد. این راهی است که اجداد ما چند ده هزار سال پیش شروع کردندو ما امروز به اینجا رسیده ایم!")

یک تعبیر شاعرانه نبود! تاکیدی بود بر تفاوت تفکر یک فیزیکپیشه ی قرن بیست و یکمی با آن تصوری که در ذهن برخی ایرانیان است.
آگاه شدن از این گونه مسایل با مداقه و تفکر و تفحص در خلوت به دست نمی آید. با آزمایش ها یی به دست می آید که چند هزاز نفر در آن مشغول کار هستند و هر کدام قسمت کوچکی از کار را انجام می دهند برای همین معتقدم که این ژستی که برخی دوستان فیزیک خوانده ی ایرانی می گیرند (من فقط به عشق فیزیک به این وادی آمده ام و گوشه دنجی می خواهم تا تفکرات عمیق کنم و خود را از این که مقاله چاپ کنم و سمینار دهم بی نیاز می دانم) ژست پوچی است. تفکر عمیقت را که کردی باید آن را منتشر کنی تا به بوته ینقد گذاشته شود. اگر از این بوته ی نقد سربلند بیرون آمد آن گاه باید بدوی و سمینار دهی و بحث کنی تا این ایده در جایی به کار آید و به عنوان قطعه ای کوچک در این پازل بزرگ نقش آفرینی نماید.

منجوق گفت...

نه به اندازه ی نیاکان اما دستپختم بد نیست. حداقل مادر شوهرم این جوری می گه!

منجوق گفت...

در ضمن خانواده ی شاهین هم ترک هستند، ترک اردبیل.

وحیدی گفت...

اوه اوه اوه ! اردبیلیام که به خون تبریزیا تشنه !:))

منجوق گفت...

چرا دعوا راه می اندازید؟! نکنه با "یک انگلیسیا" آبگوشت بزباش خوردید. ما با هم خیلی هم خوبیم. بعد از من دو تا از پسردایی های شاهین و یکی از دختر عموهاش هم با تبریزی ازدواج کردند. خواهرش هم الان در دانشگاه تبریز دانشجوه.

وحیدی گفت...

قبلنم گفتم .من پدر مادربزرگم ترک بودن .و بد با دختر طرف حساب پدرش در کرمان ,حاج میرزا علی آقای کرمانی (شاهرخیان) که تاجر مشهوری در زمان خودش بوده ازدواج کرده.اما مادر بزرگم خلقیات تبریزی ها رو داره.خیلی متجددن و به زمان خودش درس خوندس و در عین مهربانی شدید وخنده گاهی هم در بعضی مسایل بسیار جدیه(این مورد اخیر یک پترن کلی تو شما تبریزی هاس !).آشپزی شونم معرکس.این پدربزرگ مامانم تو کودکی دیده بودم حسابی سرش تو حساب کتاب بود! و بسیار موفق در کسب و تجارت ! استعداد اقتصادی شما تبریزی ها خیلی خوبه !

وحیدی گفت...

بله ! خوب تقیه رو برا همین روزا گذاشتن دیگه ! :))

منجوق گفت...

نه بابا! انگار قضیه ی آبگوشت بزباش خیلی جدیه.

سیدمهدی سجادی گفت...

سلام خانم دکتر منجوق!
منع عمیقا میخوام که یک فیزیکپیشه برجسته بشم!
این برجسته شدن هم یک هدف گذاری بچه گانه ناشی از ناآگاهی نیست بلکه بیشتر ناظر به کیفیتی از فیزکپیشه شدنه که مقبول من باشه(این رو هم بگم که من اصلا تو ذهنم سناریویی برای تبدیل شدن به هایزنبرگ ندارم)!
اما خب بر سر یک مسئله موندم!
امسال کنکور کارشناسی ارشد دادم و رتبه ام جوری شده که میتونم در دانشگاه تهران(که ترم آخر کارشناسیم رو میگذرونم) یا شبانه شریف قبول شم.
با شناختی هم که از خودم دارم به سمت فیزیک نظری(به خصوص کار روی گرانش و بنیان های فیزیک)جاذبه عجیبی دارم.
میخواستم بپرسم به نظر شما قرارگرفتن توی محیط خاص(یعنی دقیقا شریف و تهران) میتونه عامل موثر در آینده من باشه...با توجه به این که تمایل دارم بعد از ارشد برای دوره دکترا به خارج از کشور برم...نام دانشگاه و استادی راهنما چقدر موثره؟!
اون چه بین ما دانشجوهای کارشناسی این که کسایی که میرن شریف میتونن جاهای بهتری برن و با آدم های برجسته تری فعالیت کنن و ...!
اما من با شنیده هام احساس می کنم اندکی از داستان شریف تحریف شده است!
میدونم جواب دادن به سوال انتخاب دانشگاه واقعا براتون سخته و نیاز به پیش فرض های خاصی داره اما خوشحال میشم معیارهایی رو برام تصویر بکنید!
می بخشید از روده درازی!:-)
سپاسگزارم!

منجوق گفت...

به نظرمن بهتر است دانشگاه تهران را انتخاب کنید و تلاش کنید و خواهش کنید که دکتر نوری شما را به دانشجویی بپذیرند. من سمینار های دانشجویان دکتر نوری مثل خانم احمدی را شنیده ام. سمینار خیلی بود معلوم بود که هم دانشجو خیلی خوب کار کرده و هم استاد راهنمایش آدم جدی و مسئولیت پذیر و باسوادی بوده.

در پذیرش دانشجو دانشگاه و استاد راهنمایش مهم هستند اما دانشگاه تهران هم همان قدر اعتبار دارد که دانشگاه صنعتی شریف. دکتر نوری هم در رشته ی خود آدم خوشنام و شناخته شده ای است.

من اگر جای شما بودم دانشگاه تهران را انتخاب می کردم. موفق باشید!

سیدمهدی سجادی گفت...

واقعا سپاسگزارم!
اتفاقا بچه های کارشناسی ارشدمان هم دقیقا همین توصیه کردن!
خود من هم بسیار به دکتر نوری علاقه دارم و استاد راهنمای کارشناسیم هم ایشون هستن!
از راهنماییتون و وقتی که اختصاص دادید بسیار ممنونم.

منجوق گفت...

کاری نکردم. برایتان آرزوی موفقیت دارم.

ناشناس گفت...

به آقای سجادی
من پارسال همین شرایط رو داشتم با همین علایق. ولی شبانه شریف رو انتخاب کردم. جز اینکه نتونستم با دکتر فرزان کار کنم، بقیه چیزهای اونجا برام خوب بود. به بقیه هم توصیه می کنم اگر مشکل مالی ندارند، شبانه ی شریف رو انتخاب کنند.
من تابستان گذشته چند ماه دانشجوی دکتر فرزان بودم، که تجربه ی فوق العاده ای بود، ولی کار کردن با دکتر راهوار تجربه ای بسیار عالی است. دانشجویانشان هم عاقبت به خیر شده اند.البته این نظر شخصی منه. باید خودتون انتخاب کنید.
زهرا

منجوق گفت...

زهرا جان نمی دانم چرا کامنتت گم وگور شد. ببخشید.

زهرا در کامنت خود نوشته بود که در شریف با دکتر راهوار کار می کند و از انتخاب خود راضی است. بله! دکتر راهوار هم از اساتید خوب ما هستند ودانشجو های موفقی داشته اند

سیدمهدی سجادی گفت...

سلام
منم بسیار خرسند میشم شاگرد خانم دکتر باشم!
خانم دکتر شما شاگرد کارشناسی ارشد هم می پذیرین؟
این رو از باب «امکان» این امر پرسیدم!:-)

سیدمهدی سجادی گفت...

اگر زهرا خانم دوباره برگشتن و این نظرات رو خواندن لطفا اگه ممکن بود به این سوال من هم جواب بدن:
ببینید من با توجه به مطالعات اندکی که داشتم و درس های اختیاری و گرایشی(گرایش کاشناسی من گرانش هست)[مثل اخترفیزیک،هندسه دیفرانسیل و حساب تانسوری و نسبیت خاص و عام و ذرات بنیادی مقدماتی و مکانیک کوانتومی نسبیتی] کاملا به این باور رسیدم که اون چه برای آینده میخوام کار کردن تو این حوزه هاست.
حال با توجه به این که اساتید مشهورتر شریف طبق شنیده هام دانشجو نمی گیرن و باز طبق شنیده ها دانشجوهای شبانه در ته فهرست انتخاب قرار می گیرن، آیا من باید کار خاصی انجام بدم برای کار کردن با دکتر راهوار؟

منجوق گفت...

بستگی به شرایط داره. باید ببینم. در هر صورت در زمینه ای که شما به آن علاقه مندید دکتر نوری یا راهوار بسیار بهتر از من می توانند شما را راهنمایی کنند.

ناشناس گفت...

به آقاي سجادي
دکتر راهوار بدون اينکه هيچ سوال خاصي از کسي بپرسند، دانشجو مي گيرند. در مورد من اين طور بود که هفته اول مهر (بعد از اينکه به طور قطع معلوم شد نمي توانم با دکتر فرزان کار کنم)، از دکتر راهوار پرسيدم که مي توانم با ايشان کار کنم يا نه. بدون هيچ سوالي گفتند بله. نه رتبه پرسيدند، نه معدل ليسانس، نه اينکه چه درس هايي گذرانده ام. در ضمن در شريف رتبه ي دانشجويان شبانه خيلي به دانشجويان روزانه نزديک است. بنابراين ديگر براي اساتيد مهم نيست که دانشجو روزانه باشد يا شبانه. کلا زياد معلوم نيست کي شبانه است و کي روزانه. فقط شماره ي دانشجويي کمي فرق مي کند که معمولا کسي به آن دقت نمي کند.
اگر بخواهم حرف هايم را در چند جمله خلاصه کنم بايد بگويم:
1- در شريف بين دانشجوي روزانه و شبانه هيچ فرقي گذاشته نمي شود.
2- دکتر راهوار به راحتي دانشجو مي گيرند(در صورتي که ظرفيت داشته باشند).
3- خودتان بايد براي زندگيتان تصميم بگيريد. من در شريف خوشبختم ولي بسيارند کساني که از انتخابشان راضي نيستند.
زهرا

سیدمهدی سجادی گفت...

از زهرا خانم به خاطر پاسخشون سپاسگزارم!
امیدوارم موفق باشن!

سیدمهدی سجادی گفت...

سلام خانم دکتر!
اگر شما استاد راهنمای من باشین، برای من افتخار بسیار بزرگی خواهد بود!
اما شاید پرسش بنیادی تر این باشه که چه شرایطی برای پذیرش دانشجوی کارشناسی ارشد دارین؟
قطعا نظرات شما به عنوان یک فیزیکپیشه برجسته میتونه دورنمایی ترسیم کنه برای این که باید چه مهارت‌هایی رو کسب کنم!
ممنون میشم اگر اندکی وقت هم به این پرسش اختصاص بدین!

منجوق گفت...

ُسلام
خواهش می کنم این چه حرفیه. دانشجو گرفتن من تا حدود زیادی به شرایط کاری خودم و پژوهشکده بر می گرده. کار تدریس داشته باشم نداشته باشم. تعداد دانشجو هایم چند نفر باشند مسئله شسته رفته مناسب کارشناسی ارشد در ذهن داشته باشم نداشته باشم پژوهشکده چه قدر امکانات بده و... متاسفانه اوضاع طوریه که خیلی نمی شه از الان برای سه ماه بعد پیش بینی کرد و نظر قطعی داد. خیلی وقت ها به آدم یک چیزی می گن ولی در عمل یک چیز دیگه در می آید و همه ی برنامه های آدم به هم می خوره. ایرانه دیگه! باید ساخت!

سیدمهدی سجادی گفت...

بله باید ایران را ساخت(البته باید راهشو پیدا کرد)!:-)
شما در معیارهاتون توقعتون رو از دانشجو نگفتین این بخش هم خیلی مهمه این طور نیست؟!
پس باید به وقتش اعلام کرد(البته گاهی امروز و فردا برای تصمیم بعضی ها قرن ها فاصله است.)

منجوق گفت...

اجازه بدهید در یک پست جداگانه توضیح می دهم. اما دانشجویانم خلقیات و انتظارات مرا بهتر می توانند توصیف کنند تا خود من

منجوق گفت...

اجازه بدهید در یک پست جداگانه توضیح می دهم. اما دانشجویانم خلقیات و انتظارات مرا بهتر می توانند توصیف کنند تا خود من

Unknown گفت...

سلام خانوم دکتر فرزان عزیز؛
من وردا فقیرحق هستم،از دانشجوهای کارشناسی فیزیک دانشگاه تهران!البته اینم بگم که تبریزی هم هستم!!!
می خواستم بابت بلاگ فوق العاده ای که دارید بهتون واقعا تبریک بگم!اینکه یه فیزیک پیشه برجسته در کنار تمام کارها و فعالیتهاش بلاگ نویسی هم بکنه خیلی عالیه،من تا قبل از اینکه با بلاگ شما آشنا بشم فکر می کردم همه فیزیک پیشه های خفن تو ایران میرن میشینن تو اتاق کارشون و در رو می بندن و هیچکس رو هم تحویل نمی گیرن!
ضمنا به نظرم اینکه شروع به توضیح نظریه مهبانگ به زبون خودمونی کردین خیلی خوب و مفیده دستتون واقعا درد نکنه!
من از این لحظه به بعد دیگه طرفدار پر و پا قرص بلاگ شما هستم! و با توجه به اینکه من جزو اون دسته آدمهایی هستم که شدیدا قرن نوزدهمی در مورد فیزیکدان شدن فکر می کنم، مطمئنم که بلاگ شما خیلی بهم کمک می کنه که تصور درستی از یک فیزیکدان واقعی بودن پیدا کنم!
باز هم ممنون!