۱۳۸۹ آذر ۱, دوشنبه

فلسفه ي پيشرفت

قبلا چندين بار در همين وبلاگ تاكيد كردم كه ما براي رويارويي با مسايل زندگي مدرن نياز به فيلسوفان زنده داريم. به طور مشخص در مورد اخلاقيات محيط زيست و مسئله ي ايمني به اين نياز تاكيد نمودم. اين را هم گفتم كه هرچند مردم كوچه و بازار ممكن است كتاب فلسفه نخوانند اما وجود فيلسوفان زنده در بطن جامعه آنها را هم تحت تاثير قرار مي دهد. بقال سر كوچه ممکن است به مباحث ي فلسفوي علاقه ای نشان ندهد اما پاي سريال تلويزيوني مي نشيند كه نويسنده ي داستانش به احتمال بیشتری از مباحث فلسفي تاثير می گیرد.

مسئله ي پيشرفت از جمله مسايلي است كه نياز به فلسفه ي قرص و محكم دارد. ديد فلسفي لازم است تا بدانيم پيشرفت را براي چه مي خواهيم. پيشرفت را در چه چيز تعريف مي كنيم. اخلاقيات پيشرفت چيست. چه چيزهايي ارزش فنا شدن در راه پيشرفت را دارند و چه چيزهايي خير. هر كدام از اين سئوالات تا حدي شخصي هستند. يعني در نهايت اين خود شخص است كه بايد تشخيص دهد كه پيشرفتش را در چه مي بيند و چه قدر حاضر است در مورد آن هزينه كند. اما با دوستان ايراني كه صحبت مي كنم حس مي كنم اغلب در اين موارد ذهن روشني ندارندو آشفته فكر مي كنند.
دچار تضاد هستند و افراط و تفريط مي نمايند. وقتي پيشرفت را در ديگران مي بينند احساس حسرت مي كنند اما همان نوع پيشرفت را در خود و يا عزيزان خود به دلايل شبه ايدئولوژيكي در نطفه خفه مي كنند. يا وقتي پيشرفت ديگران را مي بينند، از درِ ناباوري و انكار و احيانا پرخاش و بدگويي بر مي آيند.



مثال مي زنم: بيست و اندي سال است كه من از عزيزان ايراني-بي آن كه تخصص اقتصادي داشته باشند- مي شنوم كه همين فرداست كه اقتصاد دوبي فرو بريزد! در اين مدت شاهد بوده ايم كه خيلي از اقتصاد هاي قوي دنيا دچار ركود شده اند اما دوبي كماكان به پيش مي تازد. ( دوبي به هيچ وجه ايده آل من نيست. سه چهار ساعت بيشتر در دوبي نبوده ام و در عرض همين سه چهار ساعت دل مرا زد! اصلا جايي مانند دوبي با روحيه ي من سازگار نيست! )
با اين حال به نظرم مي رسد اين پيش بيني دوستان در مورد دوبي بيش از آن كه بر منطق استوار باشد بر احساسات و تعصبات استوار است.

اگر از دورو بري هاي خود بپرسيد پيشرفت را در چه مي بينيد خواهيد ديد كه اغلب با خود رو در بايستي دارند. آن چه كه در دل دارند نمي گويند. سعي مي كنند يك جواب گنگ و پيچيده تحويلتان دهند تا "با كلاس" به نظر برسند. اغلب حتي براي خودشان هم روشن نيست كه پيشرفت را در چه چيز تعريف مي كنند. تا جايي كه من با شرق دوري ها معاشرت كرده ام ملاحظه كرده ام كه در اين باره ذهن كاملا روشني دارند. آن چه كه به دنبال آن هستند چيز خيلي گنگ و پيچيده و غير قابل فهمي نيست. به سادگي قابل بيان است!


ذهن خود من هم در مورد مقوله ي پيشرفت آن قدر روشن نيست كه بتوانم آن را تعريف كنم و در مورد اخلاقيات آن بحث جامع و مانعي داشته باشم. اين كار يك فيلسوف تمام عيار مي خواهد كه من نيستم. اما با صحبت بيشتر در اين باره مي توانيم به آشفتگي ذهني خود غلبه كنيم و در مواردي به يك نوع اجماع برسيم.

نظر شخص خود مرا بخواهيد مي گويم به دنبال پيشرفت بودن يكي از مشخصات "انسان" بودن است. افراد مختلف پيشرفت را در چيزهاي گوناگون مي بينند: مادي معنوي و... من كسي را كه با خود رو راست است و با رو راستی به دنبال پيشرفت مالي است و براي اين پيشرفت برنامه ريزي مي كند و تلاش مي نمايد صدها بار ترجيح مي دهم و برتر مي دانم از كسي كه گوشه اي مي نشيند و پشت سر كساني كه به دنبال پيشرفت هستند غيبت مي كند. اين جور آدم هاي مادي را به اين تيپ آدم هاي معنوي صد مرتبه ترجيح مي دهم.

۶ نظر:

Hamid گفت...

منجوق عزیز، راستش آمده بودم که به سخنرانیهای کلاستان سر بزنم و در مطالب فلسفه ی پیشرفت شناور شدم. یک کتاب پانصد ششصد صفحه ای سال 1988 هست از فرنکل، لپوسکی و مرمن به اسم Vertex Operator Algebras and the Monster
وقتی من قسمت آشنایئ و مقدمه ی کتاب را دز آمازون دات کام خواندم این احساس عجیب به من دست داد که عجب کتابی است و آن هم 20 و اندی سال پیش. و مسئله ی عجیبتر در معنی moonshine بود که بر حسب اتفاق دنبال آن گشتم. می دانید یعنی چه؟

همینقدر بگویم که بدجوزی سرما خورده بودم و سر خود با آنتی بیوتیک و قرص سرما خوردگی رفتم به کمک سیستم ایمنی ام. وقتی کار نکرد خواندن همین حد سرسری کتاب و generalized moonshine مرا واداشت که به درمانگاه سری بزنم گذشته از اینکه کار خواهد کرد یا نه.
فکر کنم خیلی خوب بود یک چیزی مثل مثال درمانگاه بود که اگر مدل استاندارد و بسطهای آن کار نکردند به آنجا ارجاع داده می شد. شاید فلسفه و پیشرفتهای آینده در خود فیزیک و ریاضی یک دریچه ای به این سو باشند. عید غدیرتان مبارک

منجوق گفت...

عيد شما هم مبارك اميدوارم زودتر حالتان خوب بشه.

ahmd گفت...

سلام،
فکر کنم موضوع بسیار واضح است، البته برای امثال شما، نه کسانی که شاید هیچ وقت درباره آینده شان فکر نکرده اند.
در این باره کتابهای زیادی نوشته شده است و خوشبختانه در ایران هم اخیرا خیلی جاها به آن پرداخته اند و کتابها و سمینارهای متنوعی هم برگزار شده است.
البته کمتر دیده ام کسی صرفا به تعریف پیشرفت بپردازد، چون واضح است که همه انسانها کمتر و بیشتر به دنبال پیشرفت و کمال طلبی مدنظرشان هستند.
چیزی که موضوع پیشرفت را خیلی می تواند تحت تاثیر قرار دهد هدف گزاری است، این که افراد هدف های شفاف و دست یافتنی برای خود ثبت کرده باشند و از همه مهمتر اینکه برنامه زمانی برای رسیدن به آنها هم داشته باشند.

پیشرفت مادی، علمی و ... چیزی است که همه می خواهند و هدف نیستند و بیشتر به آرزوهای همگانی شبیهند.

ناشناس گفت...

سلام/

متن را خواندم

منظورتان را از شبه ایدئولوژیکی نفهمیدم:

اما همان نوع پيشرفت را در خود و يا عزيزان خود به دلايل شبه ايدئولوژيكي در نطفه خفه مي كنند.

لطفا توضیح دهید.
با تشکر.

منجوق گفت...

مثلا می گویند حرص مال دنیا را نخور و ...

عطيه گفت...

فكر كنم موضوع علم فلسفه چيستي و بررسي علت وجودي چيزها است. ميشود از نگاه فلسفه هم به پيشرفت فكر كرد. اما آن چيزي كه گمانم شما اينجا بهش اشاره داريد، از منظر جامعه شناسي و روانشناسي و اقتصاد هست.
توسعه تخصص من نيست اما علاقه تحقيقاتي ام هست. شما وقتي ميخواهيد برنامه توسعه اجرا كنيد، بايد دو تا نكته را مد نظر داشته باشيد: عدالت اجتماعي و توسعه. بايد يكي را انتخاب كنيد. روند توسعه و پيشرفت كشورهاي غربي علي الخصوص از زمان انقلاب صنعتي و بعد از قرون وسطي نشان ميدهد كه "عدالت اجتماعي" را فداي توسعه كردند و بعد از آن با ثروتي كه از آن طريق به دست آوردند؛ عدالت اجتماعي را هم بهبود بخشيدند. نگاه و تعريفي كه از مالكيت داشتند را تغيير دادند و اصولا اصالت فرد و مالكيت فردي را محترم شمردند و ...
اما اگر از منظر نظام هاي اقتصادي يا ايدئولوژي هاي شرقي به ماجرا نگاه كنيد، معمولا معتقد هستند كه توسعه را بايد فداي عدالت اجتماعي كرد. اصولا اسلام معتقد است كه بايد عدالت اجتماعي هدف هر حكومت اسلامي باشد و شاهراه رسيدن به توسعه، ايجاد عدالت اسلامي است. چرخه پول اصلا در اسلام تعريف ديگري دارد. همين موارد كم و بيش در آسياي شرق هم رواج دارد. حتي رهبرهايي كه در اين كشورها به وجود مي آيند معمولا ضد اپارتايد و با شعارهاي عدالت اجتماعي هستند مانند گاندي و يا امام خميني كه در ايران انقلاب كرد و يا ... منتها مثلا كشوري مثل چين يا سنگاپور با يك تحول اقتصادي و پذيرفتن قوانين بازار آزاد مخصوصا چين، پيشرفت هايي خوبي كردند.

بنابراين فكر نكنم نيازي به فلسفه و ... باشد. شما بايد ببينيد ميخواهيد از كدام ديدگاه به اطراف اتان نگاه كنيد و كدام را ترجيح ميدهيد؟ عدالت اجتماعي يا توسعه و بعد عدالت اجتماعي؟؟ مطالعه روي تاريخ آسيا شرقي و ميانه و اروپاي غربي و آمريكا نشان ميدهد كه راه اول موفق نخواهد بود. تنها راه رسيدن به توسعه فدا كردن عدالت اجتماعي است. به قول بعضي از دوستها براي جراحي گاهي بايد خونريزي كرد.

اگر روي نقشه جريان توسعه رو بكشيد، ميبينيد كه از اروپا به آمريكا رفت، به آسياي شمالي و شرقي رسيد اما در خاورميانه متوقف ماند متاسفانه.

به هر حال تا زماني كه منابع مفت طبيعي داريم كه بفروشيم و ديگران هم نيازمند اين منابع كه باعث ميشود كه ما احساس امنيت از خريد منابع امان داشته باشيم، به اين راحتي نميشود مردم را تشويق به پيشرفت كرد.