۱۳۸۹ اسفند ۲۵, چهارشنبه

معناي تسلط به دروس پايه ي كارشناسي و كارشناسي ارشد

ببینید! همان طوری که چند بار در موارد مختلف تاکید کرده ام سنجشی که من برای انتخاب دانشجو می کنم و خواهم کرد به نوعی است که اگر خود مرا نصف شب از خواب بیدار کنند و بدون هیچ گونه آمادگی از من همان سئوال ها را بپرسند از ۲۰ حداقل ۱۸ می گیرم. من سال ۷۷ دوره ی کارشناسی را به پایان رسانده ام و در سال ۷۸ دوره ی کارشناسی ارشدرا. از آن پس این دروس تدریس نکرده ام و مرور هم ننموده ام. با این حال توانایی آن را دارم که با استفاده از همان معلومات دوره ی کارشناسی و کارشناسی ارشد مسایل قابل حل در چارچوب فرمالیزم هایی که در آن دوره ها تدریس می شود را تجزیه و تحلیل نمایم. سنجشی که ما انجام می دهیم در واقع برای آزمودن قابلیت این تجزیه و تحلیل هست.
ضعفی که عموم دانشجوها دارند آن است که نمی توانند بین شهود فیزیکی ای که دارند و فرمالیزمی که سر کلاس آموزش می بینند ارتباط برقرار کنند. ایجاد چنین ارتباطی تنها از راه حل کردن تمرین پشت سر تمرین امکان پذیر است. اگر چنین ارتباطی بین شهود فیزیکی و فرمالیزم ریاضی برقرار کنید به این زودی ها یادتان نمی رود. برای این که کار پژوهشی انجام دهید نیاز به شهود فیزیکی استوار بر پیکره ی فرمالیزم دارید. همین برای پذیرش دانشجو مورد سنجش قرار خواهد گرفت.
سئوالاتی که من طراحی می کنم در واقع یک نوع سئوال ترکیبی است. یک مسئله جلوی دانشجو می گذارم که دانشجو خود باید تشخیص دهد چه قسمتی از سواد دوره ی کارشناسی و کارشناسی ارشد خود را برای حل کردن آن سئوال باید به کار گیرد. بیشتر مفاهیم هستند که مورد نیاز هستند. مفاهیم را هم اگر درست آموخته باشید به این راحتی ها فراموش نخواهید کرد. در کار تحقیقی هم شما عملا به همین قابلیت نیاز خواهید داشت. در دوره دکتری اصلا فرصت نیست که برگردید و مفاهیمی را که می بایست در دوره کارشناسی یا کارشناسی ارشد می آموختید دوباره یاد بگیرید. تجربه ی من آن است که دانشجوی دکترایی که این مفاهیم را قبلا نیاموخته وبال گردن استاد راهنمایش می شود. هر چه قدر هم برایش وقت بگذاری ثمری ندارد.
به طور مشخص در مورد ریاضی-فیزیک سئوال شد. ببینید! من یادم نیست شکل توابع تعدیل یافته ی بسل چیست. از دانشجوهایم هم انتظار ندارم به خاطر داشته باشند. اما هم برای من و هم دانشجویانم لازم است که بدانیم کی به این توابع نیاز پیدا می شود ووقتی نیاز شد بتوانیم در زمان کوتاهی برویم مطالعه کنیم و نیاز محاسباتی مان را برطرف کنیم. برای آن که به این حد برسیم باید درس ریاضی-فیزیک را خوب خوانده باشیم. حالا حدود دو ماه فرصت هست تا زمان سنجش این دروس را مرور نمایید. از طرف دیگر به همه ی دانشجویان کارشناسی و کارشناسی ارشد که قصد ادامه تحصیل در رشته ی خود را دارند توصیه می کنم کلاس های درس و کلاس های حل تمرین را جدی بگیرند و این درس ها را سر فرصت یاد بگیرند. در مقطع دکتری یا مثلا دیپلما-کورس آی-سی-تی-پی چنین فرصتی نخواهد بود.
یک طرز فکر غلط متاسفانه بین دانشجویان دوره ی کارشناسی در ایران در چند سال اخیر مرسوم شده - آن هم نه فقط فیزیک بلکه در رشته های گوناگون. برخی دانشجوها با همفکری با یکدیگر وبدون کمک گرفتن از اساتید خود(!!!) به این نتیجه متفکرانه رسیده اند که درس های لیسانس "چرت و پرت" هستند و به درد نخور! مهم کار تحقیقی است و مقاله داشتن! این طرز تفکر مردود است. سیلابس دروسی که در دانشگاه تدریس می شود (چه رشته ی فیزیک باشد چه رشته ی دیگر) حاصل دهه های متوالی تجربه ی اهل فن است. نمی خواهم بگویم بی ایراد است اما آن قدر هم "به درد نخور" و "چرت و پرت" نیست که ارزش نداشته باشد دانشجو آنها را جدی بگیرد. آن قدر ارزش داشته که در دانشگاه های مختلف در سراسر دنیا تدریس می شود و برای آموزش آنها این همه هزینه می شود. اگر "بیخود" بودند و "چرت و پرت"َ برنامه ریزان (ببخشید) مرض نداشتند که چند سال از عمر شما را صرف مطالعه آنها بکنند و به خاطر تدریس آنها به استادان پول بدهند. آن هم نه فقط در ایران بلکه در همه کشورهای توسعه یافته و در اغلب کشورهای در حال توسعه. در دوره های ما هم تک و توک بودند کسانی که گمان می بردند درس های کارشناسی به درد نخور هستند. تمام آن افراد را که من می شناسم در زندگی کاری افرادی شکست خورده از آب در آمدند. (خوشبختانه درصد افرادی که چنین طرز تفکری داشتند در زمان ما بین دانشجویان خیلی زیاد نبود.) یه وقت شما اشتباه آنان را تکرار نکنید که بعدا خودتان ضربه اش را می بینید و احساس پشیمانی می کنید. اگر هم حس می کنید چند سالی کم کاری کرده اید، برای سال آینده با جدیت برنامه ریزی کنید تا جبران کنید.

۳ نظر:

سارا گفت...

حرفهای شما بسیار دقیق است خانوم دکتر
واقعا یک دانشجوی فیزیک باید درسهای اصلی را جدی بگیرد در غیر این صورت بعدا باید زمانی را برای درک درست آنها و یادگیریشان صرف کند من خودم این را تجربه کرده ام
راستش یک بار یکی از اساتید ما سر کلاس نحوه تقسیم و آموزش دروس در سطح کارشناسی را در کشورمان چندان درست نمی دید فی المثل ایشان معتقد بود که فرضا در دانشگاه ام آی تی که دانشجو از 90 واحد آموزش تخصصی فیزیک 30 واحد را فقط موج می خواند قدرت و توانایی درک این پدیده مهم را در سایر دروس خیلی بیشتر دارد.... به عنوان یک استاد فیزیک خیلی دوست دارم نظر شما را در مورد تعداد واحدهایی که برای دروس اصلی فیزیک در نظر گرفته شده و سطح تدریسشان در ایران بدانم یعنی دوست دارم بدانم تجربه شما نقاط ضعف و قوت را در کجاها می بیند؟

منجوق گفت...

سئوالی که شما می پرسید سارا جان خود تخصصی جداگانه می طلبد. بلد بودن دروس یک مسئله است برنامه ریزی برای آموزش یک مسئله ی دیگر. برای آن که جواب سئوال شمارا بدهم باید به طور تخصصی بر روی مسئله کار کنم.
اما یک مژده! شاهین در فرهنگستان با همکاری چند اهل فن دارد روی این گونه سئوالات کار می کند.

سارا گفت...

چقدر عالی ... امیدوارم روزی برسد که نتیجه این بررسی به جاهای خوبی رسیده باشد و در منجوق مطلبی درباره آن بخوانم
بسیار ممنون