همان طور که دریافته اید در یادداشت قبلی ام با عنوان "کدامین زن، مادر است" مادر از نظر من سمبل و ریشه ی هویت بود. درمورد هویت زیاد بحث می شود. اما نکته ی اساسی که من در این بحث ها غایب می بینم آن است که در تعریف هویت خویش تا چه اندازه باید به گذشتگان تکیه کرد و چه قدر خودساخته بود. تا جایی که من مطالعه کرده ام اصلا این سئوال کمتر در بین ایرانی ها مطرح می شود. تا جایی که من ملاحظه کرده ام تلویحا عموم ایرانی ها وقتی از هویت سخن می گویند در واقع به نوعی میراث معنوی گذشتگان را در نظر دارند. راستش من خودم هم تا این اواخر به این سئوال و جوابش اصلا فکر نمی کردم تا این که دو باربه سنگاپور سفر کردم. این دو سفر-با این که چندان طولانی نبودند- تاثیر خیلی عمیقی روی من گذاشتند. سنگاپوری ها به گفته ی خودشان و با توجه به آن چه که در موزه هایشان به نمایش می گذارند چیز قابل افتخار و درخشانی در گذشته ی خود ندارند. پس خود آستین بالا زده اند وبا انرژی و همت انگیزی دارند خود می سازند. این همت و این خود اتکایی برای من واقعا تحسین انگیز بود. هویت خود را هم با همین همت و با همین سازندگی و همین کارآیی تعریف می کنند.
از سنگاپور برگردیم به ایران عزیز خودمان. ببینید! در صد سال اخیر به برکت بهبود وضعیت بهداشت عمومی و همچنین بهبود وضعیت تغذیه ی مردم جمعیت به طور نمایی رشد کرده. به علاوه امکانات برای رشد خلاقیت بیشتر است. درصد بسیار بیشتری نسبت به گذشته باسواد باشند. درنتیجه علی الاصول خلاقیت و نو آوری که نسل های معاصر می کنند وایده هایی که مطرح می کنند باید سهم بیشتری در تعریف هویت داشته باشد تا میراث گذشتگان. البته این استدلالی که می کنم خیلی متقن نیست. به عبارت دیگر اقناعی است نه اثباتی. به هر حال این استدلال مرا قانع کرده که -در عین پاسداشت میراث گذشتگان- در تعریف هویت خویش بیشتر باید روی پای خودم بایستم.
باز هم به تمثیل مادر وصفات مادر دلسوز که در یادداشت قبلی ام به آن اشاره کردم برگردیم. برای این که به این گونه بتوانم یا بتوانیم با دست خود پایه های هویت خود را بسازیم احتیاج به چنین مادر دلسوزی داریم. مادری که فضایی به وجود آورد که در آن به دور از کینه ورزی ها و تشویش ها و.... بتوانیم روی کارمان تمرکز کنیم. مادری که گاه تشویق کند وگاه که می بیند وقت تلف می کنیم تشری بزند. مادری که هر از گاهی که حس می کند حوصله مان سررفت برای شیرین تر شدن درس و مشق کتاب قصه برایمان بخرد و... در فضای مجازی مشق پژوهش از این پس می خواهم نقش این مادر را برای خودم بازی کنم. باشد که برای خوانندگان هم جذاب باشد. اما در درجه ی اول هدفم یادداشت های روزانه ای خواهد بود که برای خودم مشوق ودلگرم کننده باشد.
از سنگاپور برگردیم به ایران عزیز خودمان. ببینید! در صد سال اخیر به برکت بهبود وضعیت بهداشت عمومی و همچنین بهبود وضعیت تغذیه ی مردم جمعیت به طور نمایی رشد کرده. به علاوه امکانات برای رشد خلاقیت بیشتر است. درصد بسیار بیشتری نسبت به گذشته باسواد باشند. درنتیجه علی الاصول خلاقیت و نو آوری که نسل های معاصر می کنند وایده هایی که مطرح می کنند باید سهم بیشتری در تعریف هویت داشته باشد تا میراث گذشتگان. البته این استدلالی که می کنم خیلی متقن نیست. به عبارت دیگر اقناعی است نه اثباتی. به هر حال این استدلال مرا قانع کرده که -در عین پاسداشت میراث گذشتگان- در تعریف هویت خویش بیشتر باید روی پای خودم بایستم.
باز هم به تمثیل مادر وصفات مادر دلسوز که در یادداشت قبلی ام به آن اشاره کردم برگردیم. برای این که به این گونه بتوانم یا بتوانیم با دست خود پایه های هویت خود را بسازیم احتیاج به چنین مادر دلسوزی داریم. مادری که فضایی به وجود آورد که در آن به دور از کینه ورزی ها و تشویش ها و.... بتوانیم روی کارمان تمرکز کنیم. مادری که گاه تشویق کند وگاه که می بیند وقت تلف می کنیم تشری بزند. مادری که هر از گاهی که حس می کند حوصله مان سررفت برای شیرین تر شدن درس و مشق کتاب قصه برایمان بخرد و... در فضای مجازی مشق پژوهش از این پس می خواهم نقش این مادر را برای خودم بازی کنم. باشد که برای خوانندگان هم جذاب باشد. اما در درجه ی اول هدفم یادداشت های روزانه ای خواهد بود که برای خودم مشوق ودلگرم کننده باشد.
۱ نظر:
شکر بهتر یا آن که شکر سازد!!!
ارسال یک نظر