۱۳۸۹ اسفند ۲۳, دوشنبه

چرا تنها؟

یک نکته ای را هم در نظرات مطرح کرده بودند که چرا من تنها برگزار کننده هستم. خوب! دلیل آن است که با توجه به تجارب قبلی به این نتیجه رسیده ام که اگر تنها برگزار کننده باشم با کارآیی بیشتر و تنش کمتر کارها صورت می گیرد. در مورد جزئیات آن تجارب بنا ندارم صحبتی کنم. بازهم می گویم با کسی سر این قبیل مسایل تعارف ندارم. برگزار کننده کسی است که مسئولیت برگزاری را برعهده می گیرد. تاجایی که در توان من است برای تعارف و یا خاله بازی نمی پذیرم که نام کسی جزو برگزارکنندگان باشد بی آن که مسئولیتی بپذیرد یا باری از دوش من به عنوان یکی از برگزارکنندگان در برگزار کردن این همایش بردارد.
وسوسه شدم که ژست معلم نجیب و انتقاد پذیر بگیرم و بگویم بسیار خوب اشکالی ندارد هر انتقادی دارید بفرمایید رسیدگی می کنم. خیلی آسان است این ژست را گرفتن! ژستی که اتفاقا خیلی از همکاران می گیرند. نکته در اینجاست که اکثر همان همکاران که چنین ژستی می گیرند کوچکترین ارزشی به حرف دانشجو قابل نیستند. از آنجایی که قرار است از این گوش بشنوند واز آن گوش به در کنند به دانشجو می گویند هر حرفی که دلت خواست بزن. زبل تر هایشان در واقع از این به اصطلاح انتقاد پذیری استفاده ی از جنس دیگر هم می کنند. چه استفاده ای؟! الان خدمتتان عرض می کنم. دانشجو که اعتماد کرد و سفره دلش را گشود گوش تیز می کنند تا از همکارانی که با آنها جنگ زرگری دارند هم حرفی به میان آید. همان را آتو می کنند ودر جای دیگر بازگو می کنند. در این میان و در جنگ زرگری دانشجو از هر دو سو ضربه می خورد.
اتفاقا کسی که به حرف دانشجو به واقع ارزش قایل است نمی آید بگوید هرچه که دلت می خواهد بگو. خیلی ویژه تر سئوال می کند. می گوید تو چه احتیاجی داری همان را بگو تا رسیدگی کنم و مسئله ی تو را حل کنم. اگر دید دانشجو توسن سخن را به سوی همکاری می تازاند به گونه ای می گوید یواش تر! این برخورد را من برای اولین بار در سیسا از استادم Bonoraدیدم. خیلی این رفتار برایم جالب بود. نظیر آن را قبلا ندیده بودم.
بگذریم من اینجا سئوال کرده بودم اگر ابهامی در وبسایت یا در پستر هست به من بگویید. نگفته بودم که مسایلی که تجربه ندارید یا تخصص لازم برای اظهار نظر ندارید انتقاد کنید. باور کنید در این مسایل اجرایی هزاران نکته هست که نیازی نیست شما به عنوان شرکت کننده در گردهمایی بدانید.شما باید فکرتان را بدهید که ازکلاس ها استفاده کنید. سمینار خوب ارائه دهید.
البته علی الاصول می توانیددر مواردی هم که تجربه ندارید و یک نکته از هزاران نکته را نمی دانید همین جوری اظهار نظر کنید و اسمش را بگذارید دموکراسی. همان طوری که قبلا گفتم دموکراسی معنای دیگری دارد حالا اگر اسمش را می گذاشتید آزادی بیان باز هم یک چیزی. خیلی خوب! برویم سراغ آزادی بیان. خوب! آزاد بودید و حرفتان را زدید. اگرپای کسان دیگر را در بحثتان باز نمی کردید و تنها از این که چرا من تنها برگزار کننده هستم ایراد می گرفتید کامنت شما را حذف نمی کردم. کما این که این مورد را همینجا بلندتر مطرح کردم. اما گیریم که شما از این آزادی بیان استفاده کردید واین انتقاد را از من کردید. خوب! که چی؟! از این آزادی در بیان خود چه سودی بردید؟
ببینید! دانشجوها گاهی شکایت می کنند و می گویند برخی از استادان جوان اول انتقاد پذیرند و به حرف دانشجو گوش می دهند اما پس از مدتی بدتر از پیرترها می شوند. نقل به مضمون از غرولندهای متعارف دانشجوها با ادبیات خودشان. خوب! این فرآیند طبیعی است. وقتی درصد انتقاد هایی که از روی نادانستن است خیلی باشد هر شخصی در بازخورد گرفتن را می بندد. ویا برای حفظ ظاهر این در را باز می گذارد ولی در عمل به انتقادات چه بجا و چه نابجا توجهی نمی کند. اگر می خواهید حرفتان مقبول بیافتدو انتقاداتتان به واقع شنیده شود و مورد رسیدگی قرار بگیرد یاد بگیرید که در مورادی که اطلاعات کافی نداریدیا صلاحیت تشخیص ندارید, نظر ندهید به خصوص اگر مسئله ای باشد که شما را مستقیم تحت تاثیر قرار ندهد. من خودم به این نکته عمل می کنم.
به عنوان شرکت کننده چه فرقی برای شما می کند نام چند نفر به عنوان برگزار کننده روی پستر باشد؟!

من راه این جور انتقادات شما را اگر فقط به من باشد و پای کس دیگری را به میان نکشید در این وبلاگ نمی بندم. صرفا برای تمرین آزادی بیان. اما من هم از این آزادی استفاده می کنم و می گویم تنها دانشجویی به جایگاه بالا از نظر علمی می رسد که به جای آن که فکرش رابدهد به این گونه ایراد گرفتن هاَ فکرش را بدهد که چه طور از کلاس ها و سمینارها حداکثر استفاده را ببرد.

هیچ نظری موجود نیست: