يه روز يه دلال باكلاس كه به بركت تحريم هاي اقتصادي گردنش كلفت شده با هيات مديره شركت تماس مي گيره و مي گه فلزي داره كه به درد شركت آنها مي خوره. مهندس تصميم مي گيره موضوع را با تقي مطرح كنه. تقي مي شينه پشت كامپيوتر و دو دقيقه اي آدرس شركت هايي راكه چنين فلزي را عرضه مي كنند پيدا مي كنه . قيمت فلز را مي گيره. اجحافي كه دلال مي خواست بكنه چنان تقي را شوكه مي كنه بي اختيار داد مي زنه :"يارو خيال كرده ما از پشت كوه اومديم. چه خبرشه!"
"مهندس" مي پرسه حالا راهي هست كه ببينيم اين نمونه اي كه داده همان فلز است كه ادعا مي كنه يا نه. تقي مي گه " اجازه بديد يه مقدار فكر كنم." سر راه منزل تقي به ياد سميناري مي افته كه يك روز دكتر لام در دانشكده شان داده . يادش مي ياد كه دكتر لام گفته بود با استفاده از تكنيك
ION BEAM ANALYSIS
مي توان چنين كاري را انجام داد. تقي دانشجوي بسيار جدي اي بود. از شركت در سمينارها هدفش آموختن بود نه فقط ديدن چند تا آدم. براي همين هم مطالب سمينار در ذهنش مانده بود و توانست فوري از آنها استفاده كنه. فرق يك دانشجوي خوب فيزيك با يك مهندس يا دانشجوي متوسط فيزيك در همينه. اولي هزار ويك چيز ياد مي گيره كه چه بسا تنها يكيش به درد بخوره. اما تا اون هزار تا چيز به طور فعال در ذهنش نباشه نمي تونه در موارد نياز هزارويكمي را به ذهنش احضار كنه. (عدد هزار را من باب مثال آوردم.)
روز بعد با دكتر لام تماس مي گيره و دكتر لام نازنين مي گه:" كاري نداره. نمونه را بيار. دو دقيقه اي تركيبش را در مي آوريم." نتيجه با نمك اينه كه اصلا اين نمونه فاقد عنصري است كه دلال كلاهبردار ادعا مي كرده.
اين قضيه هم باعث مي شه قدر تقي شناخته شه و به او پيشنهاد بشه كه بلافاصله پس از فارغ التحصيلي با حقوق و مزاياي خوب در شركت استخدام بشه. البته تقي شانس مي ياره كه دراين مدت كوتاه چنين فرصت هايي به او رو مي ياره. اما همان طوري كه خارجي ها مي گن
Chances favor prepared minds. از اين شانس ها به همه رو مي كنه اما كمتر كسي مثل تقي مي تونه از اونا استفاده كنه.
با اين كه به تقي قول استخدام داده شده هنوز تقي باورش نمي شه. ازشون مي خواد كه پيشنهاد كار را به صورت كتبي به او بدن. به "مهندس" بر مي خوره و مي گه: "يعني تو به من اعتماد نداري!" موضوع براي تقي حياتي تر از اونه كه با يك عشوه "مهندس" موضوع را مسكوت بگذاره. پس باز هم اصرار مي كنه تا بالاخره قول كتبي مي گيره. اما باز هم دلش قرص نيست در طول سال تحصيلي بازهم به "مهندس" انواع و اقسام سرويس هاي شخصي و نيمه شخصي مي ده تا نشون بده وجودش و استخدامش مي تونه مفيد باشه .
ادامه دارد...
توضيح: قصه نمونه فلز ريشه در واقعيت دارد.
۷ نظر:
سلام
بالاخره ما رو هم در كنفرانس فيزيك پذيرفتند اميدوارم در كاشان ببينمتون
دكتر فرزان عزيز!
به اميد ديدار!
با تشکر از شما به خاطر نوشته های همیشه جالبتون. می خواستم بپرسم به نظر شما این "عناد" با مهندسی در بین قیزیک پیشه ها از حالت طبیعی خودش خارج نشده؟ اگر هم منظور شما از کلمه ی مهندس فقط معنای مصطلح اون در جامعه بوده بهتر بود برای جلوگیری از سوتفاهم این مطلب رو توضیح می دادین.
My parents are both engineers. My father is a university professor who has trained engineers generation after generation. I have nothing against the engineers. In fact, I feel a deep respect for those engineers that know their job. By "Mohandes" in this story, I meant all those with some college degree who hide their scientific weekness behind titles such as "Mohandes" or "Doctor" .
salam , vajhe tasmiye "Mohandes" ba engineer chiye?engine=motor, mashin, amma mohanbdes, be nazar mirese yani kasi ke hendese midone!!?hendese ham mishe geometry, va hendesan az inja mishe geometer!
John Scott Russell , Scottish naval engineer , Engineeri Report on waves, akharesh monjar mishe be kash physical soliton mese KDV equation ke bad az moshhaede Hasimoto, malom mishe ke mishe hame onha ra be vasile Geometry, be manaye vaghiesh be dast avard!
in ye mesal bod az linke beine Engineer ba Geometer. khob hala bayad in agha ra Engineer esmesh bezarim ya Geometer!
begzarim, shayad ina birabt bashe.
واژه مهندس از قديم مرسوم بوده. مثال: "مهندس بسي جويد از رازشان نداند كه چون كردي آغازشان" ويا حافظ مي گويد: "كه طاق ابروي يار منش مهندس شد." در مورد اين كه از كي مهندس را به معني مدرن آن استفاده كرده اند اطلاعي ندارم. اما مي دانم از بدو تاسيس دانشكده هاي مهندسي در دانشگاه تهران اين كلمه و كاربرد آن به صورت لقب رواج داشته است.
سلام
مهندس = کاگر متخصص
ارسال یک نظر