۱۳۸۷ شهریور ۱۴, پنجشنبه

بنياد نخبگان

در بيشتر كشور هاي پيشرفته, نهاد و يا سازماني وابسته به دولت اما مستقل از دانشگاه ها و پژوهشگاه ها وجود دارد كه از محققين حمايت مي كند. به طور مثال در آمريكا
National Science Foundation (NSF)

چنين نقشي را ايفا مي كند. ان-اس-اف در سال 1950ميلادي توسط كنگره آمريكا تشكيل شده است. حمايت ان-اس-اف از محققين بيشتر به صورت اعطاي پژوهانه (grant) براي مدت محدود سه سال است. بودجه ساليانه ان-اس-اف شش ميليارد دلار است. ان-اس-اف ساليانه ده هزار مورد پژوهانه جديد اعطا مي كند. عملكرد ان-اس-اف بسيار موفق بوده است. براي اطلاعات بيشتر مراجعه كنيد به اين وبسايت.

بعد از جنگ جهاني دوم
ايتاليا با مشكل فرار مغزها رو به رو بود. براي اين كه جلوي اين روند تا حدي گرفته شود فيزيكپيشگان ذرات بنيادي شبكه اي به وجود آوردند به نام
INFN
كه به طرق مختلف از محققين حمايت مي كند. عملكرد اين نهاد چنان موفق بوده كه در رشته هاي ديگر فيزيك نيز با الگو برداري از آن نهادهاي حمايتي به وجود آورده اند. در سال هاي اخير با الهام از موفقيت INFN
اتحاديه اروپا مي خواهد نهاد حمايتي در سطح اروپا به وجود آورد.

در اين موارد تقليد و گرته برداري صرف كار نمي كند.
راهكار هاي كشوري ممكن است در كشور ديگر اصلا كار نكند. ژاپن هم نهاد حمايتي عريض و طويلي دارد كه بودجه خود را از دولت ژاپن مي گيرد و در چارچوب جامعه علمي اين كشور بسيار موفق عمل كرده است. چند سال پيش دانشمندان كره همان سيستم را دقيقا در كره كپي كردند اما متاسفانه به شكست انجاميد.

اگر اين چنين نهادي باشد و درست عمل كند منجر به شكوفايي تحقيق در مملكت مي شود. اما در تعيين راهكار هاي موفق بايد امكانات و شرايط موجود هر كشور لحاظ شود.

در ايران بنيادي در حال شكل گيري است به نام بنياد نخبگان كه بناست چنين نقش حمايتي ايفا كند. تاسيس چنين بنيادي در ايران يك تجربه جديد است. تنها با روش سعي و خطا (البته از نوع هوشمندانه اش) اين نهاد مي تواند جايگاه خود را بيابد و مثمر ثمر شود. رويكرد اين نهاد در يك كشور جهان سومي هم بديع است: از كساني كه برچسب نخبگي به آنها مي خورد سئوال مي كنند چه نيازهايي دارند. اين روش معمول نهاد هاي اين چنيني در جهان سوم نيست! در جهان سوم از آنان كه مشمول خدمات مي شوند معمولا سئوال نمي شود كه چه لازم داريد. در جهان سوم بيشتر از روي هوي و هوس چند نفر را انتخاب مي كنند تا قدري از امكانات را بگيرد و "دعا گو" باشد! مسئولين بنياد نخبگان راه سخت را انتخاب كرده اند !!با ارزش دادن به نظر آنان كه قرار است از امكانات استفاده كنند توقعات و انتظارات را بالا برده اند.
راستش من قدري نگران هستم. ما تجربه اين چنيني نداريم! ما عادت كرده ايم كه توي سرمان بزنند. شايد اين شرايط جديد را به راحتي قبول نكنيم و از اين امتحان نتوانيم سربلند بيرون آييم. كتاب "جامعه شناسي نخبه كشي" را اگر باز مرور كنيم بد نيست.

به هر حال وقتي از ما نظر مي پرسند بهتر است اول مطالعه كنيم و آن گاه نظر دهيم. به جاي غرولندهاي مالوف بهتر است مطالبات خود را به طور دقيق و به گونه اي كه قابل فهم و قابل پاسخگويي و وصول باشد بنويسيم و ارائه دهيم.

۱۴ نظر:

Unknown گفت...

سلام
وجود همچين نهادهاي در كشور ضروريه ولي
وجود يك "بنياد" كافي به نظر نميرسه مخصوصا اين كه كلت پت ميشن ميگن به فلاني گفتين نخبه ما چيمون از اونها كمتره ؟! و چون "زور" دارند يه سري
آدم ميشن نخبه و صاحب امكانات كه نبايد! همين الان اين رو شاهد هستيم
مثلا درمورد المپياد مهارت فني وحرفه اي
كه ميخوان تسهيلات مشابهي با المپياد
علمي كشور به اونها بدن(البته من در مورد المپيادهاي علمي هم زياد خوشبين نيستم) از اونجا كه در كشور ما هركي كه به جايي رسيده كار خودش رو طاقتفرسا و حياتي ميدونه و رشته ي تخصصيش رو شاهرگ حياتي كشور ميدونه بالاخره بايد از خجالت خودش دربياد و
خودش رو نخبه نشون بده!
مثل اينكه در فوتبال تيمهاي برتر همه
دسته هاي ليگ رو به جام قهرمانان بفرستيم!

siavash گفت...

سلام
تعریف شما ز نخبه چیست؟
تعریف من : کسی که در زمینه ی خودش به هر سوالی (یعنی سوالات زیادی)پاسخ بده و در ضمن نخبه زاده نمی شه بلکه ساخته می شه.چرا باید یه نفر رو به خاطر این که می تواند به تستهای بی ارزش کنکور پاسخ دهد نخبه بنامیم؟به نظر من افرادی که تلویزیون به عنوان نخبه نشان داد در واقع کسانی بودند که بیشتر از همه احتمال می رفت که در اینده نخبه بشوند(به جز نفر اول کنکور کارشناسی)

منجوق گفت...

ارزيابي علمي افراد و تعيين سطح علمي افراد و بالاخره زدن برچسب نخبگي به عده اي خاص كاري است بس دشوار و تخصصي. درست است كه دور وبر ما از استادان پيشكسوت گرفته تا دانشجويان متوسط ليسانس به خود اجازه مي دهند محققان را بر پايه چند داده محدود و حب و بغض شخصي كه دارند مورد قضاوت قرار دهند و نتيجه اين قضاوت را همه جا فرياد بزنند اما من سعي مي كنم از اين كار امتناع ورزم. علت اين است كه براي اين كه اين كار به درستي انجام شود بايد ماه ها وقت بگذارم و كار تخصصي كنم. اگر هم اشتباه كنم و در اين ميان حق كسي ضايع شود خود را مسئول خواهم دانست. خوشبختانه چنين مسئوليتي بر من نهاده نشده است.


اما در مورد كنكور: من با شما موافقم كه يك نفر چهل ساله را تنها به اين علت كه در هجده سالگي در كنكور رتبه خوبي آورده نبايد نخبه ناميد. خيلي از المپيادي ها و نفرات برتر كنكور بعد از كنكور چنان دچار غرور مي شوند كه ديگر درس نمي خوانند و تلاشي نمي كنند و در نتيجه آن چنان كه بايد از نظر علمي پيشرفت نمي كنند.
اما در مورد اين كه تست هاي كنكور بي ارزش هستند با شما موافق نيستم. هوشمندي زيادي در طراحي سئوالات كنكور به كار مي رود. درست است كه هر سال چند مورد سئوال اشتباه هم در بين سئوالات است اما قسمت پر ليوان بر قسمت خالي آن مي چربد. در هموردا هم نوشته بودم هوشمندي در طراحي كنكور و اين حقيقت كه سال ها كنكور بدون فساد در اين كشور برگزار شده از جمله افتخارات ملي ماست.

منجوق گفت...

البته كنكور نيز چون هر محك ديگري خطاي آماري و سيتماتيك دارد. نمي توان گفت لزوما نفر سيصد كنكور از نفر چهارصد آن تسلط بيشتري بر مطالب درسي دارد. اما خوشبختانه كنكور آخر زندگي نيست!كسي كه در كنكور بدشانسي آورده اگر پشتكار داشته باشد در مراحل بعدي تحصيلي خود مي تواند جبران كند

chapkook گفت...

به نظر من در شرايط موجود ما مي‌تونيم دو خط فکري رو دنبال کنيم. اول اينکه اگه ساختاري داره وارد ممالکت مي‌شه که پتانسيل خيلي خوبي داره ولي همه حدس مس‌زنيم به دليل فساد‌ها و بي سوادي‌هاي موجود اين ساختارها سر از ناکجاآباد در بيارن باز هم از ورود ساختارها حمايت کنيم. براي اينکه وارد کردن و حتي ساختن فضا و امکانات و مهم‌تر از همه مشروعيت بخشيدن به يک ساختار جديد خودش زمان و هزينه زيادي مي‌بره. بهتره در دوره‌هايي که به دلايل کار مفيدي نمي‌توانيم انجام دهيم حداقل با حمايت از تشکيل اين ساختارها کمي کار را جلو بيندازيم و بگذاريم هزينه‌هاي اوليه پرداخت شود و اميدوار باشيم در آينده با بهتر شدن شرايط اين ساختارها به سمت استفاده مفيد هدايت شوند. شايد ساده‌ترين مثال از اين دست ساختن بوستان کتاب باشد آنهم در شرايطي که نه کتابي چاپ مي‌شود نه خوانده مي‌شود.
دوم اينکه عطاي دولت رو به لقايش ببخشيم و فکر کنيم چطور در بخش خصوصي مي‌شه به نوعي از نخبگان با هر تعريفي که نهاد خصوصي در نظر مي‌گيره و براش منفعت داره حمايت کرد

منجوق گفت...

من فكر مي كنم بالاخره بايد از جايي شروع كرد. خودم البته درگير مسايل اجرايي از اين دست كه هزار تا از توش حرف و حديث قراره در بياد نمي شوم اما باور دارم از آن عده افراد با هوش لايق و فساد ناپذير (ولو كم تجربه) كه مسئوليتي در اين بنياد پذيرفته اند بايد حمايت فكري روحي كرد. بايد وقتي مشورتي مي كنند يا نظري مي خواهند مطالعه كنيم و نظري دهيم كه مفيد باشد نه اين كه با سخنان مايوس كننده و يا گله گذاري ها و عيبجويي و توقعات بيجا آنها را دلسرد كنيم.

مطمئنم اين افراد از هر طرف تحت فشارند (يا به زودي خواهند بود) اگر افرادي مثل ما از آنها حمايت فكري نكنيم دلسرد مي شوند و بنياد را ترك مي كنند و جاي خود به افراد نالايق مي دهند. دراين صورت ديگر بنياد بدون شك تبديل مي شود به "نون دوني"! به نظر من همين فرصت را بايد غنيمت شمرد و تا وقتي پول هست و افرادي كه پتانسيل آن را دارند كه روزي
مديران علمي لايقي شوند مسئوليت ها را قبول كرده اند راه را با همفكري و مطالعه تجارب ديگر كشور ها و تا حد معقولي سعي و خطا آموخت.

siavash گفت...

سلام
من به خاطر این کنکور رو یک مانع برای نخبه شدن می دونم که مانع پیشرفت جوانهای علاقه مند به علم می شود که توانایی سازگاری با سیستم کنکور و خرخونی و... رو ندارن وگرنه ممکنه یه نفر نابغه نفر اول کنکور بشه بعدشم دانشمند. من دوستهای زیادی دارم که واقعا استعداد و علاقه ی فراوانی به علوم (فیزیک یا الکترونیک و...) دارند ولی به خاطر عدم توانایی با سازگاری با این سیستم اینده شان زیر سوال رفته .

siavash گفت...

سلام
بحث هم سر خواندن دروس عمومی و ... است بحث سر این است چی باید بخونیم و چگونه؟
در مورد سوالات کنکور کارشناسی هم حق با شماست سوالات خوبیه ولی شما از دید یک فیزیک دان بررسی می کنید در صورتی که در تمام کلاسهای کنکور و 99 درصد مدارس این سوالات را با نکات بی سر و ته و بدون دلیل حل می کنند

منجوق گفت...

سئوالاتي كه در كلاس هاي كنكور طرح مي كنن و همچنين درس هايي كه مي دن همان طوري كه شما اشاره كرديد عموما بي سر وته و پر از اشتباهن. ولي سئوالات خود كنكور (سازمان سنجش) انصافا هوشمندانه طراحي شده اند. آدم وقتي سئوالات آنها را مي بيند لذت مي برد. رتبه هاي خوب كنكور را هم عموما كساني مي آورند كه درس هايشان عميق بخوانند و همين سئوالات سازمان سنجش را براي تمرين بزنند. كلاس كنكورها عموما وقت دانش آموزان را تلف مي كنند. من در كنكور شركت نكرده ام اما شاهين در يك مرحله نفر ده ودر مرحله دوم نفر چهار كنكور بود. هيچكدام از اين كلاس ها را هم شركت نكرده بود. صبح روز كنكور هم رفته بود كوه!! اما درس هايش را خوب خوانده بود.

كلاس هاي كنكور يك تصور غلط به وجود آورده اند كه انگار زدن تست هاي كنكور فني است به جز بلد بودن درس ها و اين فن چون فوت و فن جادوگري در دستان آنهاست. اين تصور غلط است! هركسي كه تسلط كافي به دروس دبيرستاني داشته مي تواند تست هاي سازمان سنجش را با در صد بالا بزند.

منجوق گفت...

خواهر من امسال كنكور داد. به من مي گفت :"اين سئوالات كنكور اين سال ها با آن چه كه شماها خوانده ايد فرق دارن اينها اصلا يه چيز ديگه هستن. تا كسي كلاس كنكور نره اينا رو نمي تونه بزنه." گفتم سئوالات رياضي سازمان سنجش را بيار با هم مسابقه بديم. بعدش هم گفتم ديدي زياد عوض نشده!

و اما در مورد سئوالات عمومي: در مورد ادبيات فارسي و انگليسي كه بايد بگويم آموختن اين درس ها واقعا براي يك نفر فيزيكپيشه ايراني واجب است. عدم تسلط به اين درس ها واقعا در زندگي كاري مانع پيشرفت مي شود.

siavash گفت...

سلام
اگر بخواهیم از نکات کنکوری استفاده کنیم دچار کمبود وقت می شویم.
قبول کنید که کنکور فقط بخش کمی از افرادی را که توانایی نخبه شدن را دارند حذب می کند باز هم می گویم کسی با خوندن دروس مشکل ندارد

siavash گفت...

سلام
ما هر چه قدر هم درباره ی کنکور بحث کنیم به نتیجه نمی رسیم ( اصلا به این وبلاگ ربطی نداره) چون شما مثبت اندیش هستید و عاقلانه فکر می کنید(رمز موفقیت)و مثل یه جوان 18 - 19 ساله عاشقانه فکر نمی کنید

منجوق گفت...

كنكور آخر زندگي نيست و راه هاي زيادي به غير از آن به سوي موفقيت (حالا با هر تعريفي كه از آن داريم) وجود دارد. با اين حال اگر من پاي كنكوري بودم اين فرصت را از خودم نمي گرفتم و تمام تلاشم را براي اين كه رتبه خوبي در كنكور كسب كنم مي كردم.

روانشناسي آمريكايي مي گفت نشانه بزرگ شدن
(maturity
اين است كه شخص بتواند زحمت چيزي را كه دوست ندارد به جان بخرد تا به چيزي كه دوست دارد برسد.

منجوق گفت...

هر جور كه دوست داري!