۱۳۸۷ شهریور ۳۱, یکشنبه

مجله فيزيك

با اين كه حافظه من آن قدر ها قوي نيست اما برخي اتفاقات كوچك را با جزئيات عجيبي به يادم مي آورم. تا به حال هم نفهميده ام فراموشكاري يا به حافظه سپردن من تابع چه قانوني است. نمي دانم آن چيزي هايي كه در خاطرم ثبت مي شوند چه مشخصاتي دارند. فقط مي دانم تئوري هايي كه آقايان درباره حافظه خانم ها دارند در مورد من صدق نمي كند! باور كنيد من يادم نمانده كه پارسال موقع تولدم چه كساني تبريك گفتند يا يازده سال پيش موقع ازدواجم دوستان و آشنايان چه كادويي دادند. بعضي وقت ها مادرم از من سئوال مي كند (دقيق تر بگويم با هام چك مي كند) تا موقع عروسي بچه هاي دوستان و آشنايان برايشان هديه اي متناسب ببرد ولي من هميشه گند مي زنم. ربع سكه را مي گويم نيم سكه و نيم سكه را مي گويم سكه تمام . اما خوشبختانه حواس ماما نم جمع تر از اين حرف هاست !

بگذريم! از صندوقخانه خاطرات كم اهميتم امروز خاطره اي نفتالين زده بيرون آمد كه فكر مي كنم بد نباشد اينجا بازگو كنم.

وقتي دانشجوي ليسانس بودم مشترك مجله فيزيك شده بودم. مدت اشتراك تمام شده بود و من فرم مربوطه را پر كردم وجه اشتراك را پرداختم و فرم را ارسال كردم. مدتي بعد آقاي مسني از دفتر نشريه با من تماس گرفت و با پرخاش گفت كه چرا من مشخص نكرده ام كه تقاضاي اشتراك كدام مجله را دارم. در فرم مربوطه چنين سئوالي نشده بود. اما من اين موضوع را بازگو نكردم. در دل اين آقا را تحسين كردم كه آن قدر احساس مسئوليت كرده كه با من تماس گرفته . از او عذر خواستم. جواب سئوالش را دادم و از او تشكر كردم.

اميدوارم تعداد كساني كه چنين احساس مسئوليت مي كنند فزون تر شود!

۴ نظر:

siavash گفت...

سلام
دیدین بعضی وقتها ادم یه صحنه یا چیزی رو یه جا می بینه و فکر می کنه که قبلا هم اون رو دیده اصلا انگار قبلا اون صحنه واقعا اتفاق افتاده حتی میتونه پیش بینهاییی هم انجام بده تا حالا برای شما هم پیش اومده؟
من درباره ی علت این پدیده تحقیق کردم و نتیجه این شد که اون صحنه ای که ادم می بینه در اون لحظه به جای اینکه در حافظه ی کوتاه مدت ثبت بشه اشتباهی در حافظه ی بلند مدت ثبت می شه و باعث می شه ادم احساس کنه که قبلا اون صحنه رو دیده البته به نتیجش اصلا اعتماد ندارم ولی معقولانه به نظر می رسه

Mosafer گفت...

خاطره ی شیرینی تعریف کردین – اصولا ما انسانها چیز های که حس نوستالوژیک برای ما دارند بیشتر در خاطره ما جاودانه می شوند – شاید علاقه عجیب شما به فیزیک باعث شده که این گونه خاطرهها رو به خوبی بیاد بیارین
جدای از اینها نوشتن خاطراتتون یک موهبت هم هست (!) شاید روزی آیندگان بیایند یا دیگر دوستاران علم یا حتی نوه ها و نتایج و نسلهای بعدی خودتان بخواهند با خاطرات و تجربیات دانشمند خودشان اشنا بشوند یا مادر بزرگشان یا اصلا یک ایرانی که اسمش در تاریخ ثبت شده - خلاصه بهتر است دیگران زندگی و تجربیات و خاطرات رو از خود آدمی بشنوند تا دیگر منابع که راست و دروغ و داستان پردازیش معلوم نیست
خیالبافی نیست دور از ذهن هم نیست شاید ( به امید خدا) نوبل پرایز شدین و نویسنده ای خواست از شما کتابی بنویسد و برای مرجعش آمد به منجوق و آرشیو گرانبهایش سری زد – ولی ای کاش آرشیو شما از 7-8 سال پیش شروع شده بود
البته ماهی را هر وقت از آب ...
خدا خیرتان بدهد خانم دکتر
به شخصه علاقه شدیدی دارم تا با دنیای ذهنی دانشمندان حال حاضر ایران آشنا بشوم اینکه چه میگذرد در ذهنشان از زبان خودشان
اصلا نمی شود با مطالعه ان مصاحبه های خشک و کلیشه ای فهمید که این فرد چگونه به این سطح از درجه فهم و کمال رسیده
و دنیایش چگونه است

E Asadi گفت...

salam,
jaleb bod, bara man. bayad begam ghesmati az dastane man marbot mishe be hamin masooliat shenasi va albate adame masoliat shenasi. omidvaram zodtar tamamesh konam. hala omidvaram fekr nakonid man daram masalan che dastane heirat avari minvisam. man faghat be noee mikham clissify shode, hamin khaterat ra bayan konam.

منجوق گفت...

سياوش عزيز

براي من تا به حال چنين اتفاقي نيافتاده.

مسافر عزيز
اين نظر لطف شماست. البته كارهاي من در سطح نوبل نيست.


اسدي عزيز

منتظرم داستانتان را بخوانم و از آن بياموزم.