۱۳۸۹ آذر ۱۲, جمعه

نامه ام را به چه زبانی بنویسم

می خواستم به خاطر امری بسیار مهم و ضروری با مادر یکی از مددجویانم مکاتبه کنم. آن خانم فارسی نمی داند و از نعمت سواد محروم است. گاهی با خود می اندیشم لابد مددجویم هوش سرشار خود را از او ارث برده. اگر روزگاربه آن زن جفا نمی کرد و دست کم همین امکاناتی که برای دخترش فراهم شده (امکاناتی با معیارهای خانواده های متوسط شهری در حد صفر) برای او هم فراهم می شد, به کجا می رسید! نامه حساس بود و من می بایست واژگان را به دقت انتخاب کنم تا نتیجه ی معکوس ندهد. می دانستم هر کلمه را که انتخاب می کردم یک ریسک می کردم. چرا که در ترجمه از فارسی به ترکی ممکن است بار معنایی اندکی تغییر کند.آیا نامه ام اثری که به نفع مدد جوست خواهد گذاشت؟! نمی دانم! دعا کنید!
این تنها یک نمونه است. نمونه ای کوچک از یک معضل بزرگ.
معضلی که حتی من از این برج عاجم در منتهی الیه شمال شرقی پایتخت و از پشت لپ-تاپم هم آن را حس می کنم!
برای کسی مانند من که از طبقه ی متوسط شهری است سه چهار تا زبان یاد گرفتن کاری ندارد. اما برای کسی که از کودکی باید کار کند آموختن زبان دوم برای آماده شدن برای سواد آموزی تجملی است که هزینه ی آن قابل پرداخت نیست. چه استعداد ها که به این ترتیب پژمرده می شوند و چه حق ها که پایمال می شوند. بی جهت نیست که نویسندگان قانون اساسی کشورمان در اصل 15 روی این مسئله انگشت گذارده اند. بی جهت نیست که سازمان ملل منشور ی به نام زبان مادری منتشر کرده و تا این اندازه روی این مسئله تاکید دارد. مسئله ی زبان های گوناگون در اکثر کشورهای جهان وجود دارد. برخی از آنها (یعنی اغلب کشورهای پیشرفته)- از جنگ جهانی دوم به این سو- با آن منطقی برخورد می کنند. نمی خواهم بگویم مسئله حل شده. اما با مسئله برخورد منطقی می کنند. حداقل مسئله را با سر دادن شعارهای پوچ و صد من یک غاز, نفی و انکار نمی کنند. سعی می کنند راه حل مناسبی برای حل معضل بیابند. راه حلی مبتنی بر حقوق افراد و اقوام نه مبتنی بر زور. بازهم تاکید می کنم حقوق بر دو نوع است حقوق فردی و شهروندی و حقوق قومی و زبانی. در عدم درک این موضوع کسانی که ژست روشنفکری می گیرند روی کسانی که چنین ادعایی را ندارند سپید کرده اند!

پي نوشت: بنياد كودك، موسسه اي است خيريه كه از كودكان با استعداد كم بضاعت حمايت مي كند.
ذرسايت اينترنتي بنياد كودك اطلاعات بيشتري موجود است.
آدرس شعبه ي تبريز:
تبريز، خیابان امام، روبروی مسجد سالار شهيدان، جنب پاساژ سبلان، طبقه 6،واحد 601 تلفکس : 3361809-0411 Email : tabriz@childf.com

آدرس شعبه ي اروميه:
ارومیه، شهرك فرهنگيان، جنب بیمارستان امید، كد پستی :35377-57168
تلفن : 3847272-0441
فاكس : 3824447-0441
Email : urmia@childf.org
آدرس شعبه ي اردبيل:
اردبيل، ميدان ارتش، روبروي اداره آب و فاضلاب، طبقه دوم نمايشگاه لوكس، پلاك 635 تلفن : 7718706-0451 فاكس : 7724959-0451 mailto:ardebil@childf.org

آدرس ساير شعبه ها: تهران، مشهد، كرج، اصفهان،شيراز، بروجرد، زابل، آمل، كاشان، كرمانشاه، بم و آمريكا، امارات، آلمان، دانمارك وسويس

۲۸ نظر:

ناشناس گفت...

با کسی که از نعمت سواد محروم است چگونه می توان مکاتبه کرد؟!

فاطمه صمدي صدر گفت...

اونقدر از اين موارد زياد مي بينيم كه افسوس خوردن هم كلمه ي مناسبي نيست .خانم دكتر خيلي خوشحالم كه شما رو با اين روحيه مي بينم موفق باشيد

منجوق گفت...

به ناشناس
یکی که سواد دارد برایش می خوانند. اما اگر زبان نامه به زبانی باشد که شخص نمی داند باید برایش ترجمه شود.

ایلیا گفت...

"اما برای کسی که از کودکی باید کار کند آموختن زبان دوم برای آماده شدن برای سواد آموزی تجملی است که هزینه ی آن قابل پرداخت نیست."
ایا واقعا این اتفاقی هستش که باهاش مواجهیم؟ یعنی مثلا اگه ترکی اکادمیک وجود داشت کار اون خانم راحت تر بود. برای اون هیج فرقی نمی کرد.
اما اگه ترکی اکادمیک و رسمی با اموزش داشتیم که ابدا الان نداریم و متاسفانه هیچی از زبانی که حرف می زنیم نمی دونیم اون وقت به حال شما فرق می کرد که می تونستید نامه ترکی بنویسین که خیلیها هم بلد می بودند لابد و برای خانمه می خوندن.

اما چه ترکی آموزش داده بشه چه نشه ربطی به این نداره که اساسا این خانم درس نخونده بازم میگم مشکل این ادمها این نیست که زبان بومی تو مدارس نداریم مشکل اونا ساده تر ازاینهاست چرا بی سوادی داریم اساسا. نگاهی به این امار
http://en.wikipedia.org/wiki/List_of_countries_by_literacy_rate

نشون میده که کشورهای با تعداد قابل توجهی وجود دارند که در اونجا هم این مشکلات وضع رفاهی شایعتر از ماست ولی خیلی امار بیسوادی کمتری دارند.
دوزبانه یا چندزبانه هم توشون کم نیست.

به هر حال مسئله بیشتر فرهنگی هستش تا اقتصادی اگه سواد به اندازه کافی مهم بود برای کسی به هر بدبختی باشه میره دنبالش. من می تونم بگم خیلی روستاهای با رفاه و درامد عمومی پایینی داریم که از شهر و روستاهای بسیار مرفه تر سواد عمومی بالاتری دارند. دلیلش رو هم فقط و فقط گرفتار نشدن اونها در دام حرفهای عوامل نهاد سنتی مسئول تعلیم و تربیت می دونم که شما بهتر از من می دونید چقدر با آموزش رسمی و مدرن مقابله کردند که حداقل بهانه کافی برای خیلیها بود که فرزندان رو بخصوص دخترها رو از آموزش محروم کنند.

 

منجوق گفت...

ایلیا ی عزیز
با نظر شما ازجهاتی موافقم و از جهاتی خیر. اگر لازمه باسواد شدن -چنان که اکنون است - آموختن فارسی نباشد بخش عمده ای از مسئله حل می شود. بنا به قانون اساسی تدریس در مدارس باید به زبان فارسی باشد. خوب قبول! ولی اگر اجازه می دادند آموزشگاه زبان ترکی داشتیم- چیزی که از نظر قانون اساسی هیچ منعی برای آن وجود ندارد- عده ای که با این موضوع درگیر هستند نظیر مددکاران اجتماعی و داوطلبانی که در موسسات خیریه کار می کنند این آموزش را می دیدند و در کلاس های غیر رسمی نظیر کلاس های نهضت سواد آموزی و... می توانستند در زمان خیلی کوتاه (کمتر از یک ماه) سواد خواندن و نوشتن به افرادی چون مادر مدد جوی من یاد دهند.

ایلیا گفت...

راستش خوب که فکر می کنم می بینم از این بابت هم آموزش زبان مادری کم اثر نیست البته یه ماه یه کم کوتاهه برای یاد گرفتن نوشتن ولی حتما اسونتره تا آدم اساسا یه زبان یاد بگیره. همین هم یه دلیل هم کافیه برای لزوم اموزش زبان مادری.

اما این هم خیلی بده که من مثلا تحصیل کرده عملا نسبت به زبان مادریم بی سواد هستم، ادبیاتشو نمی شناسم، شعرای ترکی شهریارو و کلی ادبیات ترکی یه تولید ایران (تاکید می کنم تولید ایران نه جای دیگه) که اذربایجانیها (کشور آذربایجان) خیلی بهتر از ما می دونن (منظورم ایراده ما هستش وگرنه اگه اونا نباشن که ادبیات آذری رو باید منقرض شده حساب کرد) و کلی چیزای دیگه.

راستی خانم دکتر فضای مجازی که خیلی به درد نشر زبان و ادبیات می خوره ولی نمی دونم چرا به نظرم به اندازه کافی تو این مورد فعال نیست. حداقل به درد امثال ما می خوره اگرچه اصل مشکل و بویژه معضل بحث فعلی شما پابرجا می مونه. 

منجوق گفت...

اگر برخورد منطقی صورت گیرد حتما راه حل عملی و معقولی برای حل معضل پیدا می شود. کسانی که در جامعه بوده اند و یا در سواد آموزی دست داشته اند با مطالعه تجارب دنیا و با استفاده از آمار دقیق و نظر سنجی های علمی اگر بنشینند و استراتژی تعیین کنند و برنامه ریزی نمایند حتما می توانند راه حل خوبی پیدا کنند. اما متاسفانه چنان با موضوع از روی تعصب و با نگاه امنیتی برخورد می شود که چنین جمعی تشکیل نمی شود.

منجوق گفت...

به ایلیا

من هم زیاد گشته ام چیزی که به درد خودم و شما بخورد در فضای مجازی نیافتم.

اگر جمعی که سواد و توانایی ایجاد چنین سایتی را داشته باشند اگر وجود داشتند و به دور از مسایل سیاسی می خواستند فقط و فقط به کار آموزش ادبیات زبان مادری ما بپردازند خود من حاضر بودم از نظر مالی از این سایت حمایت مالی کنم. (در حد جیب کارمندی خودم)


به شرط آن که از نماد ها ی خطرناک استفاده نکنند که من دنبال دردسر نمی گردم.

منجوق گفت...

کتاب چی؟ کتاب مناسبی برای این کار می شناسید؟ زنده یاد صمد بهرنگی در زمان خود یکی نوشته بود.به روز تر اگر باشد بهتر است.

قرنفیل گفت...

سالاملار
چوخ سئوینیرم کی نئچه ایلدن بری اوخودوغوم وبلاگدا دیل پرابلملرینه ده بیر گوز آتیلیر
دوقتور خانیم جنابلاری اللرینیزه ساغلیق

Unknown گفت...

بيرينجي سؤز:
چوخ ساغ اولون بئله اهمييتلي قونولارا دا توخونورسوز.

ايكينجي سؤز:
سيزين ده آناديلينيز توركجه دير. لازيم دئييل دويغونوزو سانديغينيز فارسجا و رسمي حالت‌ده يازاسينيز. فيكير ائدين اوز-اوزه او قادينلا اورك سؤزونوزو توركجه دانيشيرسينيز. اونلاري توركجه يازين. سيز فارسجا يازيب سونرا اونو توركجه‌يه دؤنده‌رمه‌يينيز كسينليكله ديله گتيره‌له‌جك دويغونون دوشونمه‌ييني چتين‌لشديره‌جك. شهريار خان ننه شئعريني فارسجا دوشونجه ايله يازماييب، بلكه ائله توركجه دويغوسونو كاغاذا كؤچوروب و بونو بوتون ساوادلي و ساوادسيز توركلر دريندن دوشونورلر.

Hamid گفت...

من خیلی دوست داشتم ترکی یاد بگیرم. تا ده هم بیشتر اوقات می توانم بشمرم. ولی می خواستم این را بگویم که مسئله ی زبان جدید یاد گرفتن تا حدی مثل محیط اینترنتی و استقاده از ویکیپدیا است. خیلی خوب است ولی اگر یکه تاز و بدون رقیب باشد نمی توان به آن اعتماد کرد. مثالش هم میرزا تقی خان امیر کبیر است. در مقاله ی انگلیسی نقل قولی دارد که امیر کبیر دشمن دین بود. همه ی تعصبات دینی هم که کنار گذاشته شود، که هیچ عاقل دینداری فکر نکنم چنین کاری را حاضر باشد انجام دهد، بنضرم می رسد که امیر کبیر با اطلاعات دست و پا شکسته ی من از نظر بیشتر ایرانیان مرد عظیمی بود.
مثال دیگرش این است که من هر کاری کردم لاگرانژی مدل استاندارد را به لاتک بنویسم گیر کردم. کار نمی کند. از سخنرانی های شما هم کلی عقب افتادم. و اگر می توانستم حتماً سر کلاستان می آمدم. امیدوارم فایلهای اینترنتی برای مدتی در دسترس باشند.
یک چیزی را هم در رابطه با احساسات بگویم. و آن اینکه احساسات خیلی مهم است که رعایت شود. یک کسی ممکن است بگوید که چی؟ فیزیک یا ریاضی و احساسات؟ دقیقاً. اینطور است که مردم می گویند اینجا دیگر احساسات شرط نیست. در صورتی که من کما بیش دیده ام که جریحه دار شدن احساسات چطور می تواند در مقالات حرقه ای اثر بگذارد. به قولی احساسات من که کشک. ولی امیدوارم که این بنده ی حقیر ضعیف احساسات حضرت عالی و شاهین را جریحه دار نکرده باشم. شاهین می گویم چون از مقالاتش که چندان هم نمی فهمم خیلی دوستش دارم و یک جورهائی به او احساس نزدیکی می کنم. کار دل است دیگر. با آرزوی موفقییت همیشگی شما. خیلی چاکریم.

منجوق گفت...

به حميد عزيز
"خيلي آقاييد"!

Hamid گفت...

نخیر، خوبی از خودتان است.

ققنوس گفت...

سلام
با وبتون اتفاقی اشنا شدم
نوشته هاتون هم بسان همون ذرات بنیادی قشنگ و پر معنا کنار هم چیدید

منجوق گفت...

سلام
به وبلاگم خوش آمديد. نظر لطف شماست

Hamid گفت...

در ضمن، چندین سال پیش که دخترم هنوز مدرسه نمی رفت با جیپمان رفتیم به سفر همدان و غار علی صدر. یک آقائی بیرون ده بود که توریستها را جلب کند که شب را در خانه ی آنها سر کنند. ما هم اتاقی در خانه ی آنها گرفتیم و شب را آنجا سر کردیم. خلاصه اینکه وقتی به تهران برگشتیم همه ی بدن پروانه را معلوم بود که جانوری بد جوری زده بود. پدر بزرگی که با آن خانواده بود اصلاً فارسی بلد نبود و فقط ترکی حرف می زد و این برای من کمی عجیب بود. ولی خانه که یک خانه ی نمونه ی دهات بود مرتب و تمیز بنظر می رسید. حالا به احتمال خیلی زیاد کسانی که شب را در آن خانه سر کنند دیگر به آن ده برای مدتی بر نگردند. همان موقع هم یک اتاق دیگری را کرایه داده بودند. و اما اگر هیچ کس این مشکل ساده ی بهداشتی را نتواند گوش زد کند این مشکل مداوماً تکرار خواهد شد. و به راحتی از آن خواهیم گذشت. و این یک فاجعه برای همان خانواده نیز هست. ولی دست بر قضا همین مسئله برای کفاش سر کوچه ی ما که شب را بک جوری در خیابان سر می کرد خود به خود حل شده است و اتفاقاً او هم آذری بود و نماز خوان هم بود. چند روزی است که نمی بینمش. حتی یارانه را هم قبول ندارد. من که اصلاً سر در نمی آورم.

ناشناس گفت...

چؤخ ساغ اؤلون بو قؤنويا تؤخوندوقوز ايچون.اللريز آغريماسين.ائله اؤ ساوادسيز آنالار و آتالارين و خيرداجا معصوم تورك بالالارين اومودو بيز ساوادليلاردي دا.بلكه بيزلر اؤنلارا اؤرك يانديراخ.منيم اؤغلوم 2 ياشيندادي.اؤنون گوناهي ندي 7 ياشيندا اؤخولا گئدنده گرك بير نابلد و اؤزگه ديلده يازيب اؤخويا؟بوندان بؤيوك جنايت نمنه اؤلا بيلر؟ساوادلانماق دييبلردا فاسلاشماخ يؤخ كي.گؤرسن بو فاسلارين اوشاقلاري 7 ياشيندا مدرسه ده مجبور اؤلسا فقط توركو ديلده يازيب اؤخويا خوشلارينا گلر؟قبول ائدللر كي بيزده قبول ائدك؟ائشيكدن شاخسي سسي گلير .انسانلار امام حسين ايچون عزادارليق ائديللر.اما دؤغروسون بيلسه لر اؤز حاللارينا آغلاياللار.
تبريز-شاهگليuzgurinam

ناشناس گفت...

http://isna.ir/ISNA/NewsView.aspx?ID=News-1668561

منجوق گفت...

به ناشناس از تبريز- شاهگلي

من سيزينن موافقم. اؤزوموز گره اؤز قدريميزي بولاق بير بيرميزدن حمايت ائليياخ.
ترجمه= من با شما موافقم. خودمان بايد قدر خودمان را بدانيم و از هم حمايت كنيم.

Hamid گفت...

ببینید، این بسیار درست است که اگر آن خانم فارسی بلد بود و سواد داشت خوب بود. ولی اگر آن خانم فارسی هم می دانست و از نعمت سواد هم محروم نبود ولی آذری هم نبود و ترکی هم بلد نبود، باز اگر می خواست از مترجم گوگل استفاده کند تا متنهای ترکی کامنتها را بفهمد دچار مشکل می شد. دلیلش بنظر می رسد که ترکی و مثلاً کردی زبانهای نانوشته اند در ایران، حالا به هر دلیلی. این که کسی دو تا زبان بداند یک نعمت است ولی مشکل اینجاست که ما هنوز با بی سوادی و فقر و جنگ و استعمار هم باید دست و پنجه نرم کنیم. این که چرا انگلیسی یا عربی به عنوان زبان دوم در مدارس تدریس می شود ولی ترکی یا کردی نه حتی برای کردها و ترکها جای تامل دارد بغیر از اینکه قاعدتاً سعی بر این است که یک نوع همبستگی بین همه ی اقوام با زبان فارسی ایجاد شود. و مثلاً اینکه دائره المعارفی فارسی اینترنتی که در حد آبرومندی باشد و نه اینکه با ویکی پدیا رقابت کند بلکه لااقل امیرکبیر را آنطور که بوده درست ارائه دهد تا ویکی پدیا یا امثال آن هم هر چه دلشان خواست ننویسد. این است که به قول شما مشکل زبان و سواد و روشنفکری محض نیست بلکه نه فقط گاهی خود انسانیت زیر پا گذاشته می شود ولی در عین حال به اسم انسانیت و روشنفکری و دین و مذهب (یا حتی لامذهبی) و علم به خورد ما داده می شوند. دنیای غریبیست. حالا دلتان خواست بگوئید این بابا هم پاک از مرحله پرت است. سرتان را درد آوردم ولی من فکر کنم این مسئله فقط مسئله ما نیست ابرقدرتها هم همین مسائل را دارند اما مایلند آن را ابر قدرتی حل کنند. و ما هم ادای آنها را در می آوریم؟ فکر کنم بهتر است به همان ابرتقارن بپردازم و اول آن را خوب خوب یاد بگیرم.

Hamid گفت...

ببینید، این بسیار درست است که اگر آن خانم فارسی بلد بود و سواد داشت خوب بود. ولی اگر آن خانم فارسی هم می دانست و از نعمت سواد هم محروم نبود ولی آذری هم نبود و ترکی هم بلد نبود، باز اگر می خواست از مترجم گوگل استفاده کند تا متنهای ترکی کامنتها را بفهمد دچار مشکل می شد. دلیلش بنظر می رسد که ترکی و مثلاً کردی زبانهای نانوشته اند در ایران، حالا به هر دلیلی. این که کسی دو تا زبان بداند یک نعمت است ولی مشکل اینجاست که ما هنوز با بی سوادی و فقر و جنگ و استعمار هم باید دست و پنجه نرم کنیم. این که چرا انگلیسی یا عربی به عنوان زبان دوم در مدارس تدریس می شود ولی ترکی یا کردی نه حتی برای کردها و ترکها جای تامل دارد بغیر از اینکه قاعدتاً سعی بر این است که یک نوع همبستگی بین همه ی اقوام با زبان فارسی ایجاد شود. و مثلاً اینکه دائره المعارفی فارسی اینترنتی که در حد آبرومندی باشد و نه اینکه با ویکی پدیا رقابت کند بلکه لااقل امیرکبیر را آنطور که بوده درست ارائه دهد تا ویکی پدیا یا امثال آن هم هر چه دلشان خواست ننویسد. این است که به قول شما مشکل زبان و سواد و روشنفکری محض نیست بلکه نه فقط گاهی خود انسانیت زیر پا گذاشته می شود ولی در عین حال به اسم انسانیت و روشنفکری و دین و مذهب (یا حتی لامذهبی) و علم به خورد ما داده می شوند. دنیای غریبیست. حالا دلتان خواست بگوئید این بابا هم پاک از مرحله پرت است. سرتان را درد آوردم ولی من فکر کنم این مسئله فقط مسئله ما نیست ابرقدرتها هم همین مسائل را دارند اما مایلند آن را ابر قدرتی حل کنند. و ما هم ادای آنها را در می آوریم؟ فکر کنم بهتر است به همان ابرتقارن بپردازم و اول آن را خوب خوب یاد بگیرم.

Hamid گفت...

و اما از دیدگاه یک ریاضی دان بعد از این به مسئله نگاه کنم به یک فیزیک پیشه ی بسیار عزیز که کمی کلاس ایشان را اینترنتی حضور دارم. آ.د.اچ. ام. ها را در آرکایو در مقاله یا بهتر است بگویم کتاب دوری، هالوود، کهوز (یا خوز؟)، ماتیس hep-th/0206063 با عنوانی که من به "حساب دیفرانسیل چند انستنتانها" ترجمه می کنم عمیقاً بیان می کند. به نظر من این کتاب پیش زمینه های زیادی باید داشته باشد. و به من اجازه بدهید به یک پیش زمینه ی غیر فیزیکی غیرریاضی اینجا بپردازم همان که باعث شد خالی کردن آب کولرمان را در بلاگ خودم بگویم. و آن سید میران سرابی شوهر آهو خانم است که اگر این تصویر را در کنار امیر کبیر و تصویر روح الله موسوی خمینی که سایت "ایران چمبر سوسایتی" ارائه داده بگذاریم آن وقت می فهمیم که چرا 15 خرداد چرا جنگ افغانستان چرا وضعیت عراق. و اصلاً چرا مجتبی سفری (صفری؟) در بلاگ دندلیون در وینیپگ منتوبا کانادا باید پیغمبران را مقصر بداند. و چرا من حقیر هر چه مقاله بالا را می خوانم نمی فهمم و به جای آن دنبال خالی کردن آب کولرم. و کربلا و عاشورا محرم و صفر چرا؟ دلیلش تا حدی این است که اولاً مقاله سحتی است. دوماً سیدی که در نانوائی سنگکی محله مان کار می کند آن را به بهترین وجهی گفت که دست نزن به نان ولی اگر نرم می خواهی بگو تا نرم بهت بدهم. این نانوائی اتفاقاً متعلق به یک پدربزرگیست که یک روز خانم محترم و شیکی از سیدمان به نوه اش شکایت میکرد. من نفهمیدم آنها چه می گویند تا اینکه صابون آن سید بالاخره به من هم خورد ولی من که از همه جا بیخبر بودم به آنها گفتم که نه بالاخره یک فرقی باید بین سید و غیر سید باشد هر چند که من خودم مثلاً سیدم و خیری از آن ندیده ام. البته مسئله کاملاً برایم حل شد وقتی به بنیاد شهید رفتم و در جوابی شنیدم که مدیر مسئول آنجا فرمودند که آنهائی که در جنگ شرکت نکردند اگر بچه هایشان معتاد هم بشوند حقشان است. فکر کنم منظورش همان کل یوماً عاشوراست. من هنوز امیدوارم آن مقاله را زودتر یا دیرتر بفهمم و خالی کردن آب کولرها را با آن مقاله اشتباه نگیرم. باز هم از مرحله پرت افتادم. چه کنم کم می آورم دیگر. و من دیگر همین فقط داغ پروفسور مجید شهریاری و دیگران را ذکر میکنم.

ائلناز گفت...

سلام
خیلی خوشحالم که در مورد موضوعی به این مهمی نوشتید ، در 10 سال گذشته حساسیت نرکها نسبت به حق تحصیل زبان مادری بسیار بسیار زیاد شده تا حدی که در مسابقات فوتبال هم این شعار جاافتاده است : اوز دیلینده مدرسه / اولمالیدیر هرکسه
ترجمه : هر کسی باید مدرسه به زبان مادری خود را داشته باشد

همچنین شاهد افزایش نامهای ترکی در بین کودکان هستیم که بعضا با تنگ نظری ثبت احوال مشکلاتی هم برای خانواده ها ایجاد میشه و پدر و مادرها از انتخاب نام های زیبای ترکی محروم می شوند به بهانه بیگانه بودن نام ؟ !!!
آموختن نوشتن ترکی با خط لاتین در یک روز هم میسر است و برای فردی با سواد راهنمایی تنها چند ساعت لازمه ترکی نویسی را یاد بگیره چون الفبای لاتین ترکی کاملا فونتیک هست
یک سایتی هست برای افرادی که میخوان سواد ترکی شان را زیاد کنند

http://anadili.wordpress.com/

منجوق گفت...

ممنون ائلناز جان!

منجوق گفت...

ياشاسين تبريز! ياشاسين تبريزلي لر! بنياد كودكين تبريز شعبه سين دَ كي اوشاخلار آز زمانان سورا كفيل تاپيل لار!

ناشناس گفت...

Bu masalani bahs eladiyuza göre sağ olun
Bu tür konuları anlamak akılla orantılıdır. sizun yaxcı bir bilim adamı ve fizikçi olduğunuz burdan bellidir.

ناشناس گفت...

Sizin bele meseleler baresinde dushunugunuz uchun tebrik eliyirem. Sizin kimi savadli insanslarin bele meselelere fikir vermesi cokh sevindirijidir