با این که تبریزی ها خیلی به شهرشان علاقه و تعصب دارند تا همین اواخر خیلی سعی نمی کردند برای توریسم شهرشان تبلیغ کنند. یواش یواش دارند شروع به این کار می کنند. یک دلیل این اهمال به نظر من اینه که آن قدر شهرشان را دوست دارند که نگران ومقید هستند یک وقت یک غریبه ممکنه چیز بدی در موردش بگه و به آنها بر بخوره. این تقید به ضرر اقتصاد تبریز می تونه تموم بشه. بذارید توریست بیاید ده نفرشان می روند تعریف می کنند یکی دو نفرشان هم ممکنه بروند پشت سر یا توی روی آدم بد بگویند. آسمون که به زمین نمی آید! اگر از ترس این که یکی دو نفر برگشتند بد گفتند برای جذب گردشگر تلاش نکنیم در آمد قابل توجه ناشی از صنعت توریسم و اشتغالزایی حاصل از این صنعت را از دست می دهیم. حیف نیست از ترس این که چند نفر بروند و بد بگویند تبریز از توریسم محروم بمونه؟! به ازای هر یک نفر که بد می گویند ده نفر هم تعریف می کنند. منتهی از شانس بد ما آن ده نفر آدم های پر سر و صدایی نیستند اما آن یک نفر پر سر وصدا و طبل توخالی است.
من انتقادها را به چهاردسته تقسیم می کنم:
۱) انتقاد بجا و از روی خیرخواهی و به قصد سازندگی.
خوب! تکلیف این نوع انتقاد معلومه! باید گوش فرا داد و حتی المقدور در جهت اصلاح کوشید.
2) انتقاد بجا اما به قصد تخریب.
باید به دقت گوش کنیم و سعی کنیم که اصلاح کنیم. با یارو نباید پرخاش کنیم وگرنه بهانه ی بیشتر به دستش می افتد. اما خیلی هم به روی خودمان نمی آوریم که به گفته ی او توجه داشتیم. والا بیشتر دور بر می دارد!!
مثال می زنم: شاید از انگلیسی شما انتقاد بجایی کردند اما به قصد تخریب شما. یواشکی آن را اصلاح کنید. عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد. باعث می شود یواش یواش انگلیسی تان بهتر شود. (در مجموع این تلاش برای جذب توریست خارجی به زبان انگلیسی خیلی به نفع تقویت زبان انگلیسی شماست. برای همین هم که شده آن را جدی بگیرید.)
۳) غر ولند بدون غرض و مرض. اگر هدفمان جذب توریست باشد باید نسبت به غرولندها ی توریست ها صبور و بردبار باشیم. اونی که غرولند بدون غرض و مرض می کنه را نباید پس بزنیم. شیرازی ها و یزدی ها وکرمانی ها در برابر این گونه غرولند ها خیلی صبور هستند برای همین هم در جذب توریست نسبتا موفق بوده اند.
در وبلاگ توریستی تان هم برای نمونه چند تایی از این کامنت های غرولند آمیز را منتشر کنید. اگر همه ی کامنت ها تعریف و تمجید باشد مصنوعی دیده می شود. خوبه بقیه هم ببینند که شما در مورد غرولند صبور هستید. این خودش بهترین تبلیغ برای توریسم شهرتان هست.
۴) بهانه جویی ها و ایراد گیری هایی که به منظور از بین بردن اعتماد به نفس ماست و به منظور ضرر رساندن انجام می گیرد. خوشبختانه در همین وبلاگ انگلیسی من یکی دو نفر مزاحم انواع و اقسام آن را به نمایش گذاشتند. منتشرشان کردم تا به شما نشان دهم با گفتن این حرف ها هیچ اتفاق مهمی نمی افتد. منظورم این است که از شنیدن این حرف ها نباید آن قدر واهمه داشته باشیم که دست از تبلیغ برای توریسم شهرمان بکشیم. بگذارید دانه به دانه حرف هایشان را منتشر کنم. دیگه گنده تر از این که نمی خواهند بگویند. بگذارید همه را یکی یکی بررسی کنیم و ببینیم چرا چرند هستند. اگر کاملا به این نتیجه برسیم که چرند هستند از این گوش می شنویم و از آن گوش در می کنیم. اگر خودمان به اندازه ی کافی اعتماد به نفس داشته باشیم دیگه اینها کاری از پیش نمی توانند ببرند.
یارو مزاحم خودش را به جای کیمیا عزیز می خواهد جا بزند (کیمیا جان در پیام خصوصی به من گفتند که در وبلاگ انگلیسی ام چیزی ننوشته اند) بعدش نوشته:
dear dr.Farzan finally i got on share your post on my wall but a few people like them they dont think same az you maybe your beloved hometown was not paradise on Earth
اولا می بینید انگلیسی اش چه افتضاح است! چه اعتماد به نفسی هم دارد که با این انگلیسی افتضاح می خواهد خود را کیمیا جا بزند!! بگذریم! من در وبگذر آمار بینندگان وبلاگ را چک کردم. کسی از فیس بوک وصل نشده بود! دروغ گفته که مطلب مرا به اشتراک گذاشته و مردم خوانده اند و بعدش گفته اند که تبریز بهشت روی زمین نیست! این یارو انگلیسی اش آن قدر افتضاح است که اصلا معنای نوشته ی مرا در وبلاگ انگلیسی ام نفهمیده! من که ننوشته بودم تبریز بهشت روی زمین است. در مورد کاخ هشت بهشت نوشتم. یارو آن قدر پرت از مرحله بوده که خیال کرده من می گویم تبریز بهشت روی زمین است.
بعدش از زبان محسن نوشته:
tabrizian people should learn more about Tourist behavior most of them can not speak english
They do not have Enough credit to tourist attraction
باز هم انگلیسی افتضاح داد می زند که نویسنده هیچ کدام از سه محسن خواننده ی این وبلاگ نیست. بگذریم! مهم نیست که نویسنده کیست. مهم آن است که حرف چرند است. اصلا از این چرندیات نباید ترسید. از همان سنگ هاست که بچه های جنوب شهر تهران به قطار ی که شروع به حرکت می کرد می پراندند. قطار که سرعت می گیرد این سنگ ها و سنگ پران ها را جا می ذارد. مهم این است که از ترس این سنگ ها و سنگ پران نباید ایستاد و مرداب شد. باید جاری شد و به دریا پیوست.
حالا چرا می گویم داره چرت می گه. می گه ما تبریزی ها آن قدر "اعتبار" نداریم که توریست جذب کنیم. در این موارد کلمه ی اعتبار به کار نمی برند. نمی دانم منظورش چیست. هر گونه منظور احتمالی چرند است. اگر منطور آن است که آن قدر جاهای دیدنی نداریم که توریست جذب کنیم حرف چرندی است. اتفاقا آن قدر جای دیدنی داریم که من نمی دانم از کجا شروع کنم تا آنها را بشمارم. آن قدر جای دیدنی داریم که توریست در چند روز اقامتش نمی تواند همه ی آنها را ببیند. اگر منظورش این است که ما بلد نیستیم که چه طور از توریست پذیرایی کنیم آن هم حرف مفت است. همان طوری که قبلا گفتم چند سال پیش در تبریز مد شده بود خانم ها می رفتند کلاس جذب جهانگرد. در دور و بر من هم چند نفر آن دوره را گذراندند و مدرکش را گرفتند. اتفاقا وبسایت های انگلیسی را که در مورد توریسم تبریز بود می خواندم می دیدم نقطه ی قوت تبریز را راهنماهای داوطلب بسیار وارد و علاقه مند و جدی می دانند. نمی خواهم بگویم در تبریز هر بقال محله ای بلد است به انگلیسی حرف بزند اما هر بقال محله ای وقتی می خواهد جنسش را بفروشد می تواند با زبان ایما و اشاره با هر کسی ارتباط برقرار کند. در تبریز علاوه بر آن که خیلی ها انگلیسی بلد هستند کسانی که فرانسه یا آلمانی بلد هستند هم کم نیستند. یادمه در یک بستنی فروشی در تبریز یک آقای فرانسوی صاف آمد با مامانم فرانسه حرف زد. به تجربه دریافته بود آن تیپ خانم ها در تبریز بلدند به فرانسه حرف بزنند. (البته درست تشخیص داده بود. مامانم فرانسه بلد هست. همین طور بابا و خاله و دایی ام. فقط من بلد نیستم!)
خانواده مان یک عروس آلمانی دارد. سالی چند ماه می آیند تبریز. این خانم می گفت مردها ی تبریز بیشتر از آلمان "لیدیز فرست" را رعایت می کنند! (البته از خود این آقایان بپرسید می گویند ربطی به این اتیکت خارجی ها ندارد. اتیکت توصیه شده در نصایح دده قورقود است.)
خلاصه از این جهات هیچ نگران نباشید. چیزی که کم نداریم هیچ! خیلی هم وضعمان خوب است. اگر هم ایرادی هست یواش یواش اصلاح می کنیم. یواش یواش یاد می گیریم. مبادا آن قبیل حرف های مغرضانه اعتماد به نفسمان را در تبلیغ برای جذب توریست بگیرد.
بعدش دوباره همان مزاحم این بار از زبان ی. م. می نویسد:
( tabriz ia ok but tabrizian people . . . . i agree with mohsen ( so sorry
خوب! جواب ابلهان خاموشی است! (باز هم می گویم این حرف ی.م عزیز ما نیست. حرف همان مزاحم است که می خواهد خود را ی.م. جا بزند.)
دست آخر مزاحم از زبان فرزانه می نویسد:
agree with mohsen I am an Iranian i love tabrizian people but it is reality
Turkish people are unappealing
مزاحم از زبان محسن یک سری چرندیات می گوید بعدش از زبان ی.م. و فرزانه هم با خودش موافقت می کند!!!
جالبه! فرزانه ی عزیز چند روز پیش کامنت گذاشته بود و نوشته بود اهل بناب است و می خواهد در مورد بناب مطلب بنویسد. جناب مزاحم آن قدر در جغرافی ضعیف است که نفهمیده که بناب هم همانجا بغل گوش تبریز است و مردمش هم خود ترکزبان هستند. خوب این حرف هم چرت و چرند است. جذاب یا غیر جذاب هرچه باشد همان ترکیه سالی ۳۰ میلیون توریست خارجی جذب می کند و میلیاردها دلار در سال از این طریق درآمد دارد! فکر می کنم این رقم خودش به اندازه ی کافی گویاست.
من کامنت های بیجا را در وبلاگ انگلیسی پاک کردم. نمی خواهم خارجی ها بیایند و آنها را ببینند. تا الان نگهشان داشتم که این یادداشت را منتشر کنم. حالا که آسیب شناسی مان را کردیم دیگه نیازی به آنها نداریم.
نکته ی مهم آن که با هیچ نوع منتقدی یکی به دو نکنید. وقتی که برای یکی به دو با او می خواهید بگذارید بگذارید برای یک تبلیغ کار آمد و ابتکاری. این طوری خیلی بیشتر به نفع ماست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر