۱۳۸۷ مهر ۱۳, شنبه

سربازان كوچك...قسمت اول

خانم مهندس وارد كارگاه اوستا مي شود و بعد از سلام و عليك و رد و بدل تعارفات و جملات مرسوم طرح هاي قطعه اي را كه اخيرا طراحي كرده و قصد دارد سفارش دهد روي ميز پهن مي كند و خصوصيات آن را توضيح مي دهد. پس از اندكي بحث به قيمت و نحوه پرداخت مي رسد. خانم مهندس مي گويد:" اول نمونه آن را درست كن اگر راضي بودم قرار داد مي بنديم". اوستا جواب مي دهد:" اصل كار همان ساخت قطعه است. من همه پول را پيش مي گيرم." بعد از كلي چانه زني بالاخره خانم مهندس راضي مي شود و مي گويد: "باشه! همه پول را بهت پيش مي دم. اما يادت باشه دو تا چيز براي من خيلي مهمه. اول كيفيت و دوم زمان. بايد سر موقع سفارشم را تحويل بدي. "





موعد تحويل سر مي رسد اما اوستا همه پول را خرج كرده و چيزي نساخته است. خانم مهندس خيلي عصباني است. به اوستا مي گويد من از تو به اتحاديه صنف تان شكايت خواهم كرد.


بعد از مدتي همين كار را هم مي كند. به سراغ رئيس اتحاديه مي رود و ماجرا را بازگو مي كند. رئيس اتحاديه سري تكان مي دهد و مي گويد:"اين آدم هميشه كارش همينه. قبل از شما هم چند نفر از او شاكي بودند. بهتر بود اول تحقيق مي كرديد بعد سفارش مي داديد." پس از اندكي مكث ادامه مي دهد:" آخه دخترم! آدم همه پول را كه پيش نمي ده به كسي كه نمي شناسه." خانم مهندس در دلش مي گه "من براي شنيدن نصيحت اينجا نيامده ام." بعد هم به رئيس اتحاديه مي گه:" او عضو اتحاديه شماست. من به اعتبار اتحاديه شما به او اعتماد كردم. الان هم از او پيش شما شاكي هستم." رئيس اتحاديه مي گه:" بسيار خوب ! شكايت خود را كتبا بديد رسيدگي مي كنيم. اما دخترم! از من مي شنوي از او بگذر. تو حريف اين آدما نمي شي. غير از اعصاب خوردي چيزي عايدت نمي شه." خانم مهندس با دلخوري مي گه: "ببينيد حاج آقا! من اين شركت رو دست تنها راه انداختم و در اين سه سالي كه رئيسش بودم كم با آدم هاي جورواجور سر وكله نزده ام. با ده تا لمپن تر از او هم طرف شده ام." رئيس اتحاديه مي گه:"دخترم! من براي خودت مي گم. حيف نيست اين قدر حرص مي خوري! حيف نيست چين بيافته رو صورت به اين..". خانم مهندس پاكت نامه اي از كيفش در مي آره و با لحني خشك و رسمي حرف رئيس اتحاديه را قطع مي كنه ومي گه: "من مي خوام رسما از ايشان شكايت كنم. متن شكايت را قبلا تنظيم كرده ام. به من بگوييد روال اداري شكايت چيه. فرم خاصي هست كه بايد پر شه؟ "



القصه! شكايت تنظيم مي شه. اخطاريه اي به اوستا فرستاده مي شه مبني بر اين كه اگر تا فلان تاريخ سفارش رو تحويل نده خانم مهندس حق داره از اموال كارگاه با نظر كارشناس به اندازه خسارتش ضبط و مصادره كنه .





تاريخ مقرر فرا مي رسه اما اوستا هيچ كاري نمي كنه ولي شب قبل از مهلت مقرر ترفندي به ذهنش مي رسه. اوستا با خودش فكر مي كنه:" به هارت و پورت اين خانم مهندس نگاه نكن. بالاخره يه زنه! گريه بچه ببينه حالي به حالي مي شه شكايتشو پس مي گيره." فرداي آن روز اوستا زن و بچه ها شو مي بره كارگاه. به اونايي كه مدرسه مي رن هم مي گه: "نمي خواد برين مدرسه. حالا شما كار مهم تري دارين. شما سربازان منيد. سربازان من حمله!" اوستا به زن و بچه اش سفارش مي كنه كه وقتي خانم مهندس و كارشناس اومدن برن جلو و داد وبيداد كنن.





وقتي خانم مهندس سر مي رسه اوستا مي ره قايم مي شه و زن و بچه اش را مي فرسته جلو. زن بر سرش مي كوبه و داد مي زنه:" آي مسلمونا!آي همسايه ها! بيايين ببينيد چه طور مي خوان دار وندار يه زن بي پناه و بچه هاي معصومش را ازش بگيرن. بيايين ببينين چطور مي خوان ما رو از نون خوردن بياندازن."


بچه ها هم گريه مي كنن. خانم مهندس به داد و بيداد زن توجهي نمي كنه. با توجه به اين كه خودش هم زنه مي دونه كه همسايه ها طرف زن اوستا را نخواهند گرفت. اما به شدت تحت تاثير گريه بچه ها قرار مي گيره و با صداي بلند مي گه: " آهاي اوستا! مي دونم اينجايي و رفتي قايم شدي و زن وبچه ات را جلو فرستادي. به خاطر اين طفل هاي معصوم كه گير پدري مثل تو افتادن باز هم بهت مهلت مي دم. اما بدون كه منو نمي توني سياه كني. باز هم بر مي گردم. به نفع خودته زودتر سفارش منو آماده كني."


خانم مهندس در رو مي كوبه و بيرون مي ره.





ادامه دارد...


۴ نظر:

siavash گفت...

سلام
اول داستان اصلا فضا سازی نداشت و داستان یک دفعه شروع شد بهتر بود اول یک فضایی از کارگاه و اوستا و... در ذهن خواننده ایجاد می شد
در ضمن در چند مقاله ی قبل هم گفته بودید که فلان کار ناشایست را بی سوادها انجام می دهند که بهتر بود می گفتید افراد بی فرهنگ بهتر بود چون بین روش زندگی کردن به سواد ربطی نداره ادمهای با سواد زیادی هستند که مسخره ترین روش زندگی رو انتخاب می کنند و برعکس

منجوق گفت...

اين قسمت از داستان ريشه در واقعيت دارد. اين كار ها (تحويل ندادن سفارش و جمع كردن زن و فرزند در كارگاه و...) كارهايي هستند كه يك اوستاي واقعي انجام داده است.

در داستان قبلي ام كارگرها آدم هاي فهميده اي بودند اما اين "مهندس" بود كه تقي را آزار مي داد. آنجا هم يكي به من ايراد گرفت كه چرا شخصيت منفي در داستان چرا يك "مهندس" است. در صورتي كه شخصيت "مهندس" و كارهايش را من دقيقا از برخي آقايان فيزيكپيشه دور وبر م الهام گرفته بودم.


وقتي من كسي را "بي سواد" مي خوانم منظورم شخصي نيست كه مدرك تحصيلي ندارد بلكه كسي است كه سواد و معلومات لازم را براي انجام و ظيفه اي كه عهده دار شده ندارد.
به اين معني خياطي كه متد گرلاوين را بلد ست باسواد است اما آقا يا خانمي كه دكتري فيزيك دارد امابر درسي كه مسئوليت تدريس آن را به عهده گرفته تسلط ندارد بي سواد است. تجربه من نشان مي دهد افراد نوع دوم براي پوشاندن ضعف خود رفتارهاي عجيب و غريب مي كنند

منجوق گفت...

لازم مي دانم يك توضيح درباره وضعيت اجتماعي-اقتصادي شخصي مثل اوستا بدهم. اوستا يي كه مالك يك كارگاه در سطحي است كه قطعات تخصصي سفارش مي گيرد جزو طبقه middle classحساب مي شود.
اشكال اين اوستا ان بود كه نمي دانست چه قدر اعتبار كسب كردن براي يكي در موقعيت او مهم است. توجه نمي كرد چقدر تحصيل و مدرسه رفتن براي بچه هاي شخصي در اين موقعيت مهم هستند.


اتفاقا در قسمت آخر خانم مهندس درباره همكاري با اوستاي جوشكار و ارزشي كه براي او قايل است توضيح مي دهد. اين هم ريشه در واقعيت دارد. اين ها هم سخنان واقعي همان خانم مهندس است كه با اوستاي واقعي داستان ما درگير شده. زاييده ذهن منجوق پشت ميز نشين نيست. برداشت منجوق است از تحليل خانم مهندسي است كه با هر دوي اين اوستاها همكاري كرده و از نزديك درگير اين گونه مسايل است.

Mosafer گفت...

ژاپني ها برندگان نوبل فيزيك 2008
جام جم آنلاين: بنياد نوبل ساعاتي پيش اعلام كرد جايزه نوبل در رشته فيزيك در سال 2008 به طور مشترك به 3 فيزيكدان تعلق گرفته است.

بر اساس اين اعلام اين جايزه به طور مشترك به يويچيرو نامبو،‌فيزيكدان ژاپني الاصل آمريكايي به دليل كشف فرآيند شكست خو آگاهنه تقارن در ذرات زير اتمي و ماكوتا كوباياشي و توشيهيدو ماسكاوا فيزيكدانان ژاپني به دليل كشف منشا شكست تقارن كه منجر به كشف حداقل سه خانواده از كوارك هاي جديد شده است تعلق گرفت.

جايزه نوبل فيزيك معتبر ترين جايزه علمي در اين رشته است كه سالانعه بر مبناي وصيت نامه آلفرد نوبل به برترين تحقيقات تاثير گذار در اين رشته تعلق مي گيرد و علاوه بر يادبود نوبل شامل مبلغ 10 ميليون كورون سوئد است