الف) نمي دانم وضعيت بازار رادر اوايل دهه هفتاد به خاطر داريد يا نه. در آن سال ها، نصف و يا دوبرابر شدن
قيمت سكه و دلار در عرض يك هفته پديده اي بود كه چندين بار اتفاق افتاد! در هفته هاي پرتلاطم، بازار در عمل فلج مي شد. برخي از فروشنده ها، مشتري ها را جواب مي كردند چون مطمئن نبودند بتوانند به جاي جنسي كه مي فروشند جنس نو بگيرند. اين وضعيت به روان شهروندان فشار مي آورد و آنها را به شدت عصبي مي كرد.
با وجود نوسان شديد قيمت ها شهروندي معمولي مثل من، نمي تواند براي آينده اش برنامه ريزي اقتصادي كند.
از دولت انتظار ندارم تورم را به صفر برساند اما انتظار دارم جلوي نوسانات شديد و بي رويه را بگيرد.
ب) افرادي مثل من كه فرصت و يا توان كار اقتصادي ندارند،دوست دارند پس انداز خود را در بانك بگذارند تا هم به پيشرفت اقتصاد مملكت و اشتغال جوانان كمكي كرده باشد و هم سود حاصل ازآن محل درآمدي مطمئن برايشان باشد. اين كار وقتي عملي ومنطقي است كه سودي كه بانك مي دهد بيش از نرخ تورم باشد.براي نيل به اين مقصود، از دولت آينده انتظار دارم دست بانك هاي خصوصي را باز بگذارد تا بنا به حساب سود وزياني كه مي كنند، سود وام ها و سپرده ها را خود تعيين كنند.
ج) در حال حاضرحقوق استادان دانشگاه مكفي است. "تكه ناني دارم، خرده هوشي، سرسوزن ذوقي." هر سال مبلغي به در آمد ما اضافه مي شود اما درصد اضافه شده چيزي است حدود تنها يك سوم نرخ تورم. اگر به همين منوال پيش برود پس از هفت-هشت سال ما به زير خط فقر سقوط خواهيم كرد. از دولت آينده انتظار دارم ميزان افزايش حقوق كارمندان دولت را برابر يا بيش ازنرخ تورم بگيرند.
اين نكات ظريف زندگي شهروند معمولي اي چون مرا تحت تاثير قرار مي دهد. تجربه 16 سال گذشته نشان داده كه دولت هاي گوناگون رويكردهاي متفاوتي نسبت به اين مسايل دارند. به خاطر همين تفاوت هاست كه نتايج انتخابات براي فردي مثل من مهم است. به همين جهت است كه اصرار دارم كه
بايد برويم و به كساني كه قسمت بزرگ تري از انتظاراتمان را بر آورده مي كنند راي دهيم.
۲ نظر:
ارسال یک نظر