۱۳۸۷ اسفند ۱۰, شنبه

سخنراني پروفسور وفا

روز هشتم فروردين سال 1388پروفسور وفا در پژوهشگاه ما سخنراني خواهند كرد. شركت براي عموم علاقه مندان آزاد است. براي اطلاعات بيشتر اينجا را ببينيد.

۱۷ نظر:

منجوق گفت...

اولين بار كه نام وفا را شنيدم در دبيرستان و سر زنگ فيزيك بود. معلممان با افتخار از او و از پروفسور جوان ياد كرد و به ما گفت ما نيز بايد تمام تلاش مان را بكنيم تا مانند آنها دانشمنداني در سطح جهاني شويم. او به ما گفت نبايد به اين كه در ايران شناخته شده شويم بسنده كنيم. بايد سعي كنيم در سطح جهاني حرفي براي گفتن داشته باشيم.

او به ما گفت اين همه براي تدريس زحمت مي كشد تا اين آرزوي او تحقق يابد.

منجوق گفت...

دومين بار كه نام وفا را شنيدم در دانشگاه بود. يكي از استادان از من پرسيد كه آيا وفا را مي شناسم. با افتخار و براي آن كه نشان دهم "بيغ" نيستم و فيزيكپيشه هاي مطرح ايراني را مي شناسم جواب دادم "البته". استاد مزبور با بدگويي از وفا توي ذوقم زد! مي خواست اين نتيجه را از سخنانش بگيرم كه وفا شخصي متبختر است كه به ايران و ايراني ها به ديده تحقير مي نگرد. هفده سال بيشتر نداشتم و به افراد اعتماد مي كردم و هر چه كه مي گفتند مي پذيرفتم. تضاد سخنان اين استاد و معلم دلسوز دبيرستانمان مدتي ذهن مرا مشغول خود ساخت. چند روز بعد غرق درس ها شدم و ماجرا را فراموش كردم.

منجوق گفت...

سال سوم دانشگاه ازدواج كردم. شاهين آن موقع دانشجوي دكتري بود و همان طوري كه گفتم مي خواست از پروفسور وفا راهنمايي بخواهد اما همان استاد به شاهين گفت كه اي-ميل فرستادن به وفا بيهوده است چون وفا چنان متبختر است كه اي-ميل او را جواب نخواهد داد. شاهين بدون توجه به اين بدگويي، اي-ميلي به پروفسور وفا فرستاد و پروفسور وفا بلافاصله جواب داد. جواب كوتاه اما مفيد پروفسور وفا، بهترين و مفيد ترين راهنمايي اي بود كه شاهين در طول دوران دكتري خود دريافت كرده بود!

منجوق گفت...

دو سه سال پيش پروفسور وفا ابراز علاقه كرد تا سري به ايران بزند و سخنراني اي بكند و با دانشجويان صحبتي داشته باشد. در جلسه اي غير رسمي يك نفر اين موضوع را اعلام كرد. يكي از پست-داك ها با لحني منزجر چيزي به اين مضمون گفت:" مي خواهد بيايد كه ما اينجا بذاريم رو سرمان؟! اصلا نمي خواد بياد."


البته پروفسور وفا هم نيامد. بودند دانشجوياني كه شعور آن را داشتند كه مي توانستند از حضور ايشان بهره ها ببرند و پاسخ سئوالات علمي خود را بگيرند يا با بحث با ايشان به ايده هاي ناب پيدا كنند اما متاسفانه سفر ايشان لغو شد.

منجوق گفت...

برخورد مستقيم من با پروفسور در ترتيب دادن همان "جشن وفا" و سخنراني "غير حضوري" ايشان از طريق skypeبود. در اين برخورد دريافتم كه هيچ كدام از بدگويي هايي كه پشت سر ايشان مي شد حقيقت نداشت! پروفسور وفا، رفتاري به شدت مودبانه داشت. منظورم استفاده از تعارفات پوچ و بي معني و صد من يك غاز (مثل "قربان شما") نيست! ادب ايشان ناشي از چند عامل بود: 1) فهم و درك بالا و عميق 2) تسلط به ادبيات 3) صداقت و رفتار دقيق حرفه اي 4) تربيت اصيل خانوادگي.
ادب پروفسور وفا، ادب يك نجيب زاده (جنتلمن) تمام عيار بود.


طبعا چنين كسي در مقابل انتظار مشابهي دارد. اگر اي-ميل هايش به موقع جواب داده نشوند، اگر بي برنامگي باشد، اگر سر جلسات حرف هاي بي ربط زده شودو... دلخور مي شود.

منجوق گفت...

ان شاء الله پروفسور وفا در آغاز سال 88 به ايران خواهند آمد و سخنراني خواهند كرد. فرصت مغتنمي براي هر آن كه در ايران است تا با فرهنگ كاري و ذهنيت يك نفر فيزيكپيشه درجه يك از نزديك آشنا شود.


به خاطر بدگويي سه چهار نفر خود را از اين فرصت محروم نكنيد.

منجوق گفت...

يادي از معلم دلسوزمان در دبيرستان كردم، خاطره اي ديگر از خود ايشان به يادم افتاد. يادم هست اولين كلاس ايشان تشكيل نشد. در مدرسه ما خانمي بود كه سمتي در دفتر مدرسه داشت. از آن گونه كارمنداني بود كه به جاي آن كه وظيفه خود را انجام دهند در بين اتاق ها مي چرخند، از اين و آن بدگويي مي كنند، دو به هم زني مي كنند و...

وقتي ديد ما كاري نداريم و طبعا سر و صداي مان بلند شده، سروكله اش پيدا شد و فوري راپورت داد كه معلم جديدمان آن قدر خودخواه است كه اصلا به فكر ما نيست و تنها به فكر "منافع" خود است و گفته تا تكليف قرارداد حق التدريس او درست نشود نخواهد آمد. چهارده- پانزده ساله و
شاگرد فرزانگان بوديم و به زعم خود خيال مي كرديم خيلي مي فهميم!
از دست معلمي كه تا به آن موقع نديده بوديم به سختي رنجيديم و هر چه فحش بلد بوديم پشت سر نثارش كرديم. البته خوشبختانه در دايره واژگان پاستوريزه ما فحش هايي رنگين تر از "احمق" وجود نداشت!

با همين عصبانيت به خانه رفتيم و به پدر ومادر هايمان شكايت كرديم و با لحن حكيمانه اي گفتيم:" مي بينيد اوضاع مملكت به كجا كشيده؟! معلمي كه بايد دغدغه اي جز آموختن علم نداشته باشد به فكر "منافع" خود است!"

پدر و مادر هايمان ساكت مان كردند و حق را به معلم دادند و گفتند ما از "زندگي واقعي" خبر نداريم. اولا زندگي خرج دارد. مدير بايد اين را درك مي كرد و پيش از آن كه كار به اينجا بكشد مي بايست قرارداد معلم ما را تنظيم مي كرد. ثانيا اين فضولي ها به دانش آموزان نيامده. دانش آموز بايد در سش را بخواند.


يادم هست پدر يكي از همكلاسي ها كه خود دبير فيزيك بود به دخترش گفته بودنه تنها كاري كه معلم ما كرده اشتباه نبوده بلكه كار بسيار درستي از نظر صنفي بوده. او مي گفت كه خود يك بار به خاطر رو دربايستي بدون تنظيم قرار داد تدريس كرده بود و آخر سر هيچ حق التدريسي دريافت ننموده بود! پدر دوستم گفته بود معلمي كه قرار است براي ما بيايد از بهترين معلم هاي شهر است. پس بايد بكوشيم تا از درس او حداكثر استفاده را ببريم و به خاطر دو به هم زني يك نفر،خود را از اين فرصت محروم ننماييم.


به هر حال، از جلسه بعد معلم ما سر كلاس آمد. هميشه به موقع و بي تاخير مي آمد، درسش را كه به دقت آماده كرده بود مي داد و بدون آن كه دقيقه اي از وقت كلاس را با حرف هاي بي ربط تلف كند به موقع كلاس را تعطيل مي كرد و مي رفت تا جايي ديگر درس دهد.

ناشناس گفت...

How bad that as a physics student I will not be in Iran to meet Prof. Vafa!

ناشناس گفت...

سلام خانمِ دکتر،
من پارسا هستم که چند وقت پیش براتون توی بلاگتون کامنت گذاشتم.

آیا حضور در سنخنرانیِ آقای پروفسور برای من که دانشجوی مهندسی عمران هستم موثر هست؟ آیا اصلا امکان پذیر هست که در این سخنرانی شرکت کنم چون اصلا رشته ام فیزیک نیست و دانشجوی کارشناسی هستم؟

منجوق گفت...

شركت براي غير فيزيكپيشگان آزاد است. البته در سمينار اصطلاحات نسبتا تخصصي به كار برده خواهد شد. در هر حال شركت در سمينار تجربه اجتماعي جالبي مي تواند باشد.

منجوق گفت...

شركت براي غير فيزيكپيشگان آزاد است. البته در سمينار اصطلاحات نسبتا تخصصي به كار برده خواهد شد. در هر حال شركت در سمينار تجربه اجتماعي جالبي مي تواند باشد.

ناشناس گفت...

مرسی از پاسختون. یه سوالِ دیگه هم دارم. مدتِ سمینار چند ساعته (11 تا کی؟)و کسایِ دیگه ای هم سخنرانی می کنن؟
برنامه ریزتری اعلام میشه بعدا؟

منجوق گفت...

سمينارهاي ما معمولا يك ساعته هستند. تا جايي كه اطلاع دارم تنها پروفسور وفا قرار است سخنراني كنند. دكتر فيروزجاهي برگزار كننده برنامه هستند. متاسفانه آن موقع من ايران نخواهم بود

ناشناس گفت...

دکتر فرزان به نظر می رسد که نسبت به افراد به راحتی قضاوت می کنید.طبقه بندی افراد به کسانی که می گویند " قربان شما" و نمی گویند و نگاشت یک به یکی که از متن شما بین این افراز با فهیم و غیر فهیم به نظر می رسد واقها ادعای بزرگی است. من دانشجویی هستم که احتمالا در دسته نخبه شما جا می گیرم با اخلاقی بشدت سازش ناپذیر(احتمالا مزخرف)که از این عبارت استفاده می کنم. فکر نکنم بر چسب شما به این راحتی به من و هزاران نفر دیگر بخورد. به هر صورت می خواستم بپرسم از نظر شما این سمینار برای دانشجوی لیسانسی که کمی نظریه میدان و فیزیک ذرات می داند از لحاظ علمی نه روحی مفید است؟

منجوق گفت...

The talk is a colloquium so with your background it will be useful for you.

ناشناس گفت...

آیا این سمینار ارزش دارد تعطیلات نوروزمان را خراب کنیم به تهران بی‌آییم و دوباره برگردیم؟

منجوق گفت...

Attending such talks broadens one's horrizons. One should try not to miss such events. On the other hand, vacation is important,too. I would not change my travel plans for a one hour talk but if you have not planned yet you had better take this event into account in your planning.