۱۳۸۷ اسفند ۹, جمعه

معيارهاي انتخاب و بازي وبلاگي

در نوشته هاي قبلي نمونه هايي از انتظارات خود را بيان كردم. من به كسي راي خواهم داد كه تشخيص دهم علاقه، توانايي و اراده آن رادارد كه بخشي بيشتري از اين گونه انتظارات را برآورده كند. معيار تشخيصم كارنامه كانديدا در سمت هاي قبلي و تبليغات انتخاباتي و سخنراني ها و مقالات قبلي خود او خواهد بود. ادعاهاي كانديداها را با محاسبات
سرانگشتي يا مطالعه محك خواهم زد و در موارد تخصصي تر از حل فن نظر خواهم خواست.
به شايعات توجهي نخواهم كرد چون كه مي دانم در كشور ما هر كس كه ابتكار عمل دارد دشمنان فراواني نيز دارد كه پشت سر او بدگويي مي كنند.
اگر شخص مرد يا زن عمل باشد، ناگزير با عده كثيري از اشخاص بيكار وبيعار در مي افتد و در بين آنها دشمنان فراوان پيدا مي كند. بيكارگي و بيعاري با شايعات بي اساس و اغلب غرض آلود پراكندن، برادران دوقلو هستند.
در مورد مردان عرصه سياست، شايعات منفي با سرعت بيشتري گسترش مي يابند. تجربه ام نشا ن مي دهد شايعات معيار مناسبي براي قضاوت درباره اشخاص، چه در عرصه سياست چه در خارج از آن، نيستند.
با اين كه به شدت به تاثير شغل و تحصيلات بر ذهنيت و عملكرد كساني كه در شغل و موضوع مورد تحصيل خود غرقه اند اعتقاد دارم، بر اساس شغل، مدرك تحصيلي، كسوت ويا لباس و ظاهر افراد درباره آن ها پيش داوري نمي كنم. رايم را بر اسا س تشخيص خودم انتخاب مي كنم نه براساس آنچه كه "همه" گويند. بيش از اين قصد ندارم در مبحث انتخابات سخني بگويم. بعد از اين، فقط گوش خواهم كرد ونظرات را خواهم خواند!
پيشنهاد مي كنم يك بازي وبلاگي شروع شود و در آن هركس معيارهاي انتخاب رئيس جمهور را از نظر خود بيان كند. همچنين انتظاراتش را از دولت آينده برشمارد. از تمام خوانندگان وبلاگم كه خود وبلاگ دارند، دعوت مي كنم كه بازي را شروع كنند. كساني هم كه وبلاگ ندارند در بخش نظرات، نظرات خود را بنويسند. (اگر تايپ فارسي برايتان مشكل است به انگليسي بنويسيد. اما لطفا از نوشتن به فينگليش خودداري كنيد.) لطفاٌ اگر نوشته اي (از خود و يا ديگري) مربوط به اين بحث سراغ داريد آدرس آن را در كامنت ها بگذاريد.

۱۱ نظر:

ناشناس گفت...

۱.یادمه چند سال پیش، بخشنامه کرده بودن که باید سر تمام کلاسها باید فارسی‌ درس داده بشه. واضحه که ما فرهنگ ادبی قوی داریم، اما چه می‌شه اگه مثلا از مقطع لیسانس به بالا به
بهبود وضعیت آموزش در دانشگاها و به روز کردن روشها بسیار مهمه. مثلا برا من مهمه که یه وزیر علوم چه نظریی راجع به بعضی‌ مسایل چی‌


انگلیسی‌ درس داده بشه، در رشتهای
مثل فیزیک ، ریاضی، مهنددسی.

۲. وضعیت تدریس انگلیسی‌ در ایران همشین خوب نیست. مثلا اگه شما خودتون همت نکنید، هیچ گاه زبانتون خوب نخواهد شد، یا اگه پول نداشته باشید که برید کلاس، بعید می‌دونم زبانتون خوب شه. در دوران لیسانس هم که ماشالا از این نظر یعنی‌ صفر!! اصلان لازم میبینن کاری، قانونی، انجام بدن یا بنویسن!

siavash گفت...

اولش بگم که من اصلا قصد دادن نظر تند و تیز ندارم(باید حد خودمو بشناسم و پامو از گلیمم درازتر نکنم!)
اگه قرار بشه بریم رای بدیم
بهتر نیست برای انتخاب کاندیدا علاوه بر انتظارات خودمان به این مساله هم بیاندیشم که کاندیدای مورد نظر چه قدر به پیشرفت ایران کمک می کند؟ مثلا همین قضیه ی بانکها شما از دولت انتظار دارید که دست بانکها رو برای سود دهی بیشتر باز بزاره ولی یه تاجر یا یه نفر که همیشه با پولش داره کار می کنه شاید این مساله براش مهم نباشه و به کسی که سود بانکها رو زیاد می کنه رای نده یا یه معلم فیزیک ایشان حتما به کسی رای خواهند داد که تحولی در سیستم اموزش و پرورش ایجاد کند و حقوق معلمان را هم زیاد کند اینجا این شخص علاوه بر اینکه انتظارات خودش را براورده می کند با انتخاب چنین رئیس جمهوری به پیشرفت کشور هم کمک می کند ولی باید ببینیم که تحول در نظام اموزش و پرورش در اولویت چندم برای پیشرفت این کشور قرار دارد. بهتر است علاوه بر انتظارات خود یک بار هم ببینیم که رئیس جمهور اینده باید چه ویژگی هایی داشته باشد تا ایران پیشرفت کند مثلا ده تا پارامتر اساسی رو که به پیشرفت کشور کمک می کنه رو از یک تا ده اولویت بندی کنیم بعد ببینیم که کدوم کاندیدا بهتره و با توجه به انتظارات خود سبک سنگین کنیم و یکی رو انتخاب کنیم . حالا این که این اولویتها چی هستن جای بحث داره مثلا ممکنه اولیش توجه به پژوهش باشه این طوری ممکنه یک نفر طلا فروش که اصلا کارش به پژوهش ربطی نداره بیاد به کسی رای بده که پژوهش رو ترویج بده حالا مثلا ممکنه این کاندیدا یه کارایی بکنه که از لحاظ اقتصادی به نفع طلافروش بشه ممکن هم هست که یه کارایی بکنه که روال کار طلافروش مثل سابق باشه ولی حالا اینکه کشور رو یه جوری اداره کنه که طلافروشه حسابی ضرر کنه اون وقت برای طلافروش سخته می شه که بخواد بره به اون نفر رای بده

منجوق گفت...

Dear Siavash,
What you are suggesting is in principle good but let us see what will be its consequences.
Well! As an ordinary citizen I have no idea what is good for my country. I should trust someone else to determine for me what is best for my country. As a result, quite naturally those who have more influence on the media (that is religious sermons, TV channels, main newspapers and ...)will shape the minds of the voters. This gives them tremendous power. They are prone to manipulate the voters and fake their own agenda as the most important agenda of the whole nation.



I am suggesting an alternative. I might not know what is the best for my country but with enough contemplation I can find out what is the best for me and the individuals within my circle.
(Even knowing this needs lots of thinking, studying and practice)As a citizen if everybody votes for a candiate that fits her/his expectations, a candidate will win that meets the expectations of the majority. So the outcome will be closer to justice.

What I am suggesting is not ideal and of course has its shortcomings but I find it better than passiveness and submission.

منجوق گفت...

زنده یاد گلشیری در اواخر عمر خود در مصاحبه ای حرفی جالب زده بود که بی ارتباط به بحث کنونی ما نیست. او گفته بود بعداز تجاربی که در زندگی داشته ام هر وقت کسی می آید و می گوید "مشکل امروز ایران این است که ... و برای حل تمام مشکلات باید اول این مشکل را چاره کرد" دو دستی جیب هایم را می پایم چون می ترسم او نیز مانند کسانی که با همین شعار به جایی رسیده اند قصد شیره مالیدن به سر ملت داشته باشد. گلشیری می گفت ما انواع و اقسام مشکلات داریم که باید به موازات هم حل شوند. کسانی باید باشند تا به هر کدام از آنهااز راه درست و اصولی آن بپردازند. می گفت آزادی بیان یکی از این مشکلات است "قدهای ریزه میزه" ایرانی ها (عین عبارتی بود که به کار برده بود) که در خیلی از موارد از سوء تغذیه ناشی می شود یکی دیگر از آنها. با حل مشکل آزادی بیان مشکل سوء تغذیه حل نمی شودو...

من به اندازه گلشیری تجربه ندارم اما در همین زندگی سی و دو ساله خود کاملا به آن چه که او می گفت رسیده ام

منجوق گفت...

در بحث حفاظت از محیط زیست فراموش کردم که بگویم : یکی از مشکلات ما کمبود روی در غذاست که از کود های شیمیایی نامناسب ناشی می شودو باعث ریزش مو می شود. از دولت آینده انتظار دارم در این زمینه هم کاری بکند. دقیق تر بگویم از رئیس جمهور آینده انتظار دارم وزیر کشاورزی و رئیس سازمان محیط زیست را کسانی انتخاب کند که این مشکل را حل نماید.

siavash گفت...

تا چه حد به رسانه ها می شه اعتماد کرد ؟ به نظر من که اصلا نباید به رسانه ها اعتماد کرد.

منجوق گفت...

نه به طور کامل می توان به رسانه ها اعتماد کرد و نه می توان گفت که به طور کامل آن چه که می گویند اشتباه است. به قول معروف نه سیاه نه سفید بلکه خاکستری. صدا وسیمای خودمان را در نظر بگیرید. گزارش های آقای نجف زاده در برنامه 20:30از خانم شیرین عبادی یا به قول خودشان خانم نوبل عموماٌ مغرضانه هستند. جمله های ایشان را نصفه نیمه نقل می کنند به گونه ای که معنی جمله عوض می شود. اما همان آقای گزارشگر در موارد غیر سیاسی گزارش های جالب و قابل قبولی هم دارند.
در برنامه "گزارش ویژه خبری" که شب هنگام پخش می شود عموماٌ به دور از هیجانات کاذب و هیاهوها بحث های جالب و مفید و روشنگرانه ای بین اهل فن صورت می گیرد که مایه امیدواری است. برنامه های علمی و آموزشی جالبی از شبکه های مختلف به خصوص شبکه های 4 و 6 پخش می شود مثلا همین مسئله کمبود روی در غذا را من از تلویزیون آموخته ام. در مجموع برای راه بردن به حقیقت باید گوش های خود را نبندیم. باید از منابع مختلف اطلاعات کسب کنیم و با تعقل حقیقت را از دل آنان استخراج کنیم. بدبینی کامل نسبت به رسانه ها می تواند مضر باشد. در زمان شاه چنین بدبینی مطلقی بین برخی از اقشار جامعه وجود داشت. مردم به خاطر بدبینی با برنامه واکسیناسیون عمومی و سواد آموزی و ... همکاری نمی کردند و خود ضرر می دیدند. یکی از بزرگترین دستاوردهای جمهوری اسلامی کمتر کردن عدم اعتماد این اقشار است برای همین این گونه برنامه ها (کنترل جمعیت, سواد آموزی دختران, واکسیناسیون و...) به خوبی پس از انقلاب به پیش رفت.

siavash گفت...

مثلا همین مساله بحران اقتصادی
یه جوری تو رسانه ها صحبت می کنن که انگار امریکا و اروپا از هم فرو پاشیده و کارشان تمام است و... حتی من در روزنامه جام جم خواندم که یک نفر دکتری فیزیک در فرانسه برای شغل رفتگری فرم پر کرده ولی قبول نشده!

siavash گفت...

به نظر شما این بحران اقتصادی که ازش صحبت می کنن تا چه حد می تونه مانع پیشرفت کار فیزیکدانان و یا دانش جویان فیزیک و کلا کسانی که با علم سر و کار دارن بشه؟

منجوق گفت...

متاسفانه مسئله بحران اقتصادی مسئله جدی ای است که موسسات علمی را تحت تاثیر قرار داده. بودجه برخی از موسسات بین المللی معتبر کاهش شدیدپیدا کرده. البته فعالیت های این موسسات فعلا چندان فرق نکرده چون که از اعتبار و ذخایر خود خرج می کنند اما اگر یک سال دیگر همین گونه پیش برود مجبور خواهند شد فعالیت های خود را کم کنند.

فیزیکپیشه ها معمولا آن قدر زرنگ و هوشمندند که قادر شرایط بحرانی را تبدیل به فرصتی برای پیشرفت کنند. نیوتن کتاب اصلی خود را به هنگام شیوع طاعون و بسته شدن دانشگاه نوشت. این بحران بدتر از طاعون نیست! مطمئنم جامعه فیزیکپیشگان این بحران را هم با هوشمندی از سر خواهد گذرانید.

این بحران برای جامعه فیزیک ایران هم می تواند فرصتی باشد. با توجه به امکاناتی که بنیاد نخبگان در اختیار می گذارد ما می توانیم در شرایط فعلی "مغزهای فرار کرده" را دوباره جذب کنیم. البته تبدیل بحران به فرصت هوشیاری و شعور می طلبد.
در نوشته ای مجزا توضیح خواهم داد که هر یک از ما چه نقشی در جذب (ویا فراری دادن) مغزها بازی کنیم. البته اگر کامنت های نوشته های اخیرمرا دیده باشید تا حد زیادی متوجه خواهید شد چه می خواهم بگویم.

JahAndAr گفت...
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.