آپارتماني كه مادر آن ساكنيم در يك مجتمع در منتهي اليه شمال شرق تهران واقع است . روز جمعه گذشته جلسه هيات مديران با ساكنان بود. آن چه كه در آن جلسه گذشت، نمودار همان است كه در مقياس هاي كوچك و بزرگ در جامعه ما مي گذرد. افرادي كه به گونه اي ديگر مي انديشند (و از قضا در مجتمع ما فراوانند) خود را به كنار مي كشند، در جلسات حضور نمي يابند، از حق راي خود براي انتخاب هيات مديره استفاده نمي كنند و در نتيجه آن مي شود كه شده. ( اكثريت متاسفانه اغلب خاموش!)
نامه اعتراض آميزي خطاب به هيات مديره نوشتم كه بخش هايي از آن را در زير مي خوانيد. گمان نمي كنم اعضاي محترم هيات مديره كه در اين توهم به سر مي برند كه برج ميلاد از بركت حكمت و كرامت آنان سر برافراشته و ماهواره اميد با علم و درايت ايشان در مدار قرار گرفته، به انتقادات يك منجوق وقعي نهند. باور كنيد شوخي نمي كنم! از جمله لاف هايي كه اعضاي هيات مديره روز جمعه بر زبان آوردند اين دومورد بود. ظاهرا قصد داشتند از اين دو پروژه براي انتخابات بعدي هيات مديره بهره برداري تبليغاتي كنند.
بخش هايي از نامه را اينجا مي آورم چرا كه مشكلاتي كه ذهنيت اين گونه افراد به وجود مي آورند، بلاي جان همه ماست:
1) بر عكس آن چه كه در جلسه مطرح شد سطل هاي زباله كه براي بازيافت از طرف شهرداري ارسال شده اند، تنها براي دستمال كاغذي نيستند! همان گونه كه در برنامه هاي آموزشي صدا وسيما ميهن مان بارها تاكيد مي شود و در كشورهاي پيشرفته سال هاست جا افتاده، اين سطل ها براي بازيافت تمامي زباله هاي خشك منازل هستند. خواهشمندم دستور فرماييد تمامي سطل هاي ارسالي از طرف شهرداري را در طبقات همكف و زير زمين نصب نمايند تا ساكناني كه بنا به وظيفه شهروندي خود به جداسازي زباله، كه لازمه زندگي شهري امروزين است، مبادرت مي ورزند، بتوانند همگام با ساير همشهريان در اين حركت ملي شركت كنند. جهت ترويج فرهنگ جداسازي زباله در مجتمع شخصا حاضرم همكاري نمايم.
2) مقررات و قوانين براي رفاه حال شهروندان وضع مي شوند. در جلسه روز جمعه، چندين مورد شنيدم كه سلايق شخصي اعضاي هيات مديره به عنوان مقررات مجتمع اعلام مي شد. به عنوان مثال، از طبخ كبا ب در بالكن ها نام برده شد. من شخصا در بالكن پخت و پز نمي كنم. اما هنگامي كه بوي كباب خانه همسايه مي پيچد خداي خود را شكر مي گويم كه همسايه ام هم امكانات مالي و هم دل خوش براي اين كار دارد. من نيز از خوشي آنها احساس خوشي مي كنم .
همچنين وقتي كاغذ هاي تبليغاتي همسايگان كه هنر آموزي را ترويج مي كنند مي بينم (با اين كه خود آنان را نمي شناسم و متاسفانه، هرگز وقت شركت در جلسات آنان را نخواهم داشت) شاد مي شوم از اين كه همسايگاني خوش ذوق دارم كه روح زندگي در اين مجتمع مي دمند. من اين گونه همسايه ها را هزاران مرتبه به كساني كه هنري جز تجسس در احوال همسايگان و زير نظر گرفتن جوانان مجتمع و بدگويي و غيبت درباره آنها ندارند ترجيح مي دهم.
اگر همسايه اي با ذوق و سليقه و ابتكار خود مورد استفاده اي براي بالكن يافته كه آزاري هم به من نمي رساند چرا بايد ناخشنود باشم؟! ظاهرا برخي از حاضرين در جلسه به طور كامل واقف بودند كه در بالكن ديگر همسايه ها چه مي گذرد . به علم خود به جزئيات زندگي همسايگان مي باليدند ومورد تشويق اعضاي محترم هيات مديره نيز قرار مي گرفتند. از شما فرهيختگان و مسلمانان متعهد سئوال مي كنم آيا رواست شخصي با چنين دقتي بالكن خانه اي كه خانواده اي در آن ساكن است زير نظر بگيرد؟!
با اعمال مقررات غير ضروري زندگي را بر خود و همسايگان تلخ نكنيم و مجتمع را به محيطي دل مرده بدل نكنيم. اين مجتمع مشكلات مهمتري دارد كه از هيات مديره محترم و دلسوز انتظار مي رود در راه حل آنها كوشش نمايد.
3) قسمت بزرگي از جلسه صرف گزارش هاي مشروح و مبسوط درباره مسايل خصوصي برخي ساكنان شد. منظورم گزارش هايي است كه با عباراتي نظير "از حضور خواهراني كه اينجا حضور دارند عذر مي خواهم..." شروع مي شد. به عنوان يكي از همان حاضرين در جلسه عرض مي كنم كه متاسفانه "عذر شما" به هيچ وجه پذيرفته نيست.
ما براي شنيدن آن مسايل برنامه هاي صبح روز تعطيل مان را به هم نزده بوديم!
4)ما شارژ مي پردازيم تا هزينه روشنايي راه پله ها و ديگر مشاعات، آب و ... فراهم شود. من به هيچ وجه راضي نيستم اين پول صرف نصب دوربين براي تحت نظر گرفتن ساكنان و جوانان مجتمع شود. "تجسس" امري است نكوهيده كه نص صريح قرآن آن را منع كرده است. متاسفانه آن چه كه روز جمعه گذشت ترويج و "امر به منكر تجسس" بود. اگر شما در راهرو ها دوربين بگذاريد و همسايگان تشويق را كنيد كه ديگر همسايگان را زير نظر بگيرند و به شما راپورت دهند، برخي پا را قدمي فراتر خواهند نهاد و در داخل خانه ديگران دوربين و دستگاه شنود كار خواهند گذاشت !
5) جلسه روز جمعه با بيش ازيك ربع ساعت تاخير شروع شد! از طرف ديگر هر موضوع ساده اي چندين بار تكرار مي شد . ظاهرا اعضاي محترم قبلا با هم هماهنگي نكرده بودند تا سخن هايشان تكراري نباشد. به علاوه قسمت عمده اي از جلسه صرف موضوعات نامربوط به جلسه مانند موعظه درباره مضرات سيگار شد. شخصي مثل من كه سيگاري نيست چرا بايد فرصت كوتاه استراحت و تفريح در روز جمعه خود را روي صندلي هاي ناراحت صرف شنيدن موعظه درباره مضرات سيگار نمايد؟! در مجموع اگر از تاخير، تكرارها، موعظه ها، تعريف و تمجيد ها ، لعن و نفرين ها ، گزارش هاي آبدار درباره مسايل شخصي و خصوصي ساكنان و ...كاسته مي شد در مدت زمان بيست تا سي دقيقه مطالب اساسي جلسه قابل بيان بود. اميدوارم در جلسات آتي، كه براي حل معضلات مجتمع قطعا لازم خواهند بود، اعضاي محترم هيات ارزش بيشتري به وقت همسايگان قايل شوند.
2) مقررات و قوانين براي رفاه حال شهروندان وضع مي شوند. در جلسه روز جمعه، چندين مورد شنيدم كه سلايق شخصي اعضاي هيات مديره به عنوان مقررات مجتمع اعلام مي شد. به عنوان مثال، از طبخ كبا ب در بالكن ها نام برده شد. من شخصا در بالكن پخت و پز نمي كنم. اما هنگامي كه بوي كباب خانه همسايه مي پيچد خداي خود را شكر مي گويم كه همسايه ام هم امكانات مالي و هم دل خوش براي اين كار دارد. من نيز از خوشي آنها احساس خوشي مي كنم .
همچنين وقتي كاغذ هاي تبليغاتي همسايگان كه هنر آموزي را ترويج مي كنند مي بينم (با اين كه خود آنان را نمي شناسم و متاسفانه، هرگز وقت شركت در جلسات آنان را نخواهم داشت) شاد مي شوم از اين كه همسايگاني خوش ذوق دارم كه روح زندگي در اين مجتمع مي دمند. من اين گونه همسايه ها را هزاران مرتبه به كساني كه هنري جز تجسس در احوال همسايگان و زير نظر گرفتن جوانان مجتمع و بدگويي و غيبت درباره آنها ندارند ترجيح مي دهم.
اگر همسايه اي با ذوق و سليقه و ابتكار خود مورد استفاده اي براي بالكن يافته كه آزاري هم به من نمي رساند چرا بايد ناخشنود باشم؟! ظاهرا برخي از حاضرين در جلسه به طور كامل واقف بودند كه در بالكن ديگر همسايه ها چه مي گذرد . به علم خود به جزئيات زندگي همسايگان مي باليدند ومورد تشويق اعضاي محترم هيات مديره نيز قرار مي گرفتند. از شما فرهيختگان و مسلمانان متعهد سئوال مي كنم آيا رواست شخصي با چنين دقتي بالكن خانه اي كه خانواده اي در آن ساكن است زير نظر بگيرد؟!
با اعمال مقررات غير ضروري زندگي را بر خود و همسايگان تلخ نكنيم و مجتمع را به محيطي دل مرده بدل نكنيم. اين مجتمع مشكلات مهمتري دارد كه از هيات مديره محترم و دلسوز انتظار مي رود در راه حل آنها كوشش نمايد.
3) قسمت بزرگي از جلسه صرف گزارش هاي مشروح و مبسوط درباره مسايل خصوصي برخي ساكنان شد. منظورم گزارش هايي است كه با عباراتي نظير "از حضور خواهراني كه اينجا حضور دارند عذر مي خواهم..." شروع مي شد. به عنوان يكي از همان حاضرين در جلسه عرض مي كنم كه متاسفانه "عذر شما" به هيچ وجه پذيرفته نيست.
ما براي شنيدن آن مسايل برنامه هاي صبح روز تعطيل مان را به هم نزده بوديم!
4)ما شارژ مي پردازيم تا هزينه روشنايي راه پله ها و ديگر مشاعات، آب و ... فراهم شود. من به هيچ وجه راضي نيستم اين پول صرف نصب دوربين براي تحت نظر گرفتن ساكنان و جوانان مجتمع شود. "تجسس" امري است نكوهيده كه نص صريح قرآن آن را منع كرده است. متاسفانه آن چه كه روز جمعه گذشت ترويج و "امر به منكر تجسس" بود. اگر شما در راهرو ها دوربين بگذاريد و همسايگان تشويق را كنيد كه ديگر همسايگان را زير نظر بگيرند و به شما راپورت دهند، برخي پا را قدمي فراتر خواهند نهاد و در داخل خانه ديگران دوربين و دستگاه شنود كار خواهند گذاشت !
5) جلسه روز جمعه با بيش ازيك ربع ساعت تاخير شروع شد! از طرف ديگر هر موضوع ساده اي چندين بار تكرار مي شد . ظاهرا اعضاي محترم قبلا با هم هماهنگي نكرده بودند تا سخن هايشان تكراري نباشد. به علاوه قسمت عمده اي از جلسه صرف موضوعات نامربوط به جلسه مانند موعظه درباره مضرات سيگار شد. شخصي مثل من كه سيگاري نيست چرا بايد فرصت كوتاه استراحت و تفريح در روز جمعه خود را روي صندلي هاي ناراحت صرف شنيدن موعظه درباره مضرات سيگار نمايد؟! در مجموع اگر از تاخير، تكرارها، موعظه ها، تعريف و تمجيد ها ، لعن و نفرين ها ، گزارش هاي آبدار درباره مسايل شخصي و خصوصي ساكنان و ...كاسته مي شد در مدت زمان بيست تا سي دقيقه مطالب اساسي جلسه قابل بيان بود. اميدوارم در جلسات آتي، كه براي حل معضلات مجتمع قطعا لازم خواهند بود، اعضاي محترم هيات ارزش بيشتري به وقت همسايگان قايل شوند.
فعلا نامه را به آنها نداده ام. مي خواهم ابتدا در مورد مقررات آپارتمان ها از دوستي وكيل راهنمايي بخواهم تا حرف بي حساب نزده باشم. شما هم اگر نظر و يا راهنمايي براي متقن تر شدن نامه داريد حتما به من بگوييد. چند روز صبر خواهم كرد تا هيجان كاذب ناشي از لاف هايي كه مي زدند و "الدرم بلدرمي" كه راه انداخته بودند فرو نشيند آن گاه شايد حرف حساب بشنوند! سخن به درازا كشيد.
سخنم را با دعا به پايان مي برم:
بارخدايا! به دست اندركاران و زحمت كشان واقعي پروژه هاي برج ميلاد و ماهواره اميد، صبر و شكيب، و به ما راي دهندگان و انتخاب كنندگانِ اعضاي هيات مديره مجتمع هاي مسكوني ، قوت تميز و تشخيص لاف هاي بيجا عطا بفرما!
۱۹ نظر:
چند هفته پيش از طرف شهرداري تعدادي سطل مخصوص بازيافت زباله ارسال شده بود. مدتي بعد ديدم تنها يكي دو تا از آنها باقي مانده كه براي ساكنين برجي بيست طبقه به هيچ وجه كافي نيست.
"جناب آقاي دكتر" رئيس هيات مديره روز جمعه اظهار فضل نمود كه اين سطل هاي زباله بازيافت تنها براي دستمال كاغذي هستند وكلي توپ و تشر به كساني آمد كه زباله هاي خشك منزل را جدا مي كنند و در اين سطل ها مي گذارند. ظاهرا سطل هايي كه از ديد ايشان اضافي تلقي مي شده به دستور ايشان برداشته شده.
كسي ظاهرا در آن جمع جز من برنامه هاي آموزشي صدا و سيما را در باره بازيافت نمي ديد تا اعتراضي به جناب آقاي دكتر بكند. آيا واقع متصور است چنين اتفاقي در ايتاليا يا آلمان بيافتد و صدايي از كسي شنيده نشود؟!
جان مادرتان نگوييد مردم آن قدر گرفتاري دارند كه وقت و فرصتي براي فكر كردن درباره "بازيافت زباله" ندارند. گرفتاري شان چيست؟! پاييدن بالكن همسايه؟!!
چه طور موقع توپ و تشر آمدن به كساني كه به جداسازي زباله پايبندند هيچ كدامشان "گرفتار" نبودند!
مشروح قوانین آپارتمان نشینی را می توانید از کتاب "قانون روابط موجر و مستأجر؛ قانون تملک آپارتمانها" تألیف جهانگیر منصور، بیابید. کتابی است جیبی و کوچک به قیمت 1200 تومان چاپ 1387 از سری مجموعه قوانین، با آخرین اصلاحات، انتشارات نشر دوران. قابل تهیه از اکثر کتابفروشی های انقلاب که کتب حقوق را می فروشند.
هر چند حق با شماست، ولی راستش اگر خودم بودم اعتراضی نمی کردمو "تحمل" می کردم. چرا؟ چون هزینه فکری و روانی اعتراض بیشتر است. شاید دلیل قابل قبولی نباشد. اما چرا برای شما نوشتم با اینکه بطور کلی باطرز فکر شما همدلی ندارم؟
به این دلیل که نیت شما را حتی در نظراتی که قبولشان ندارم، خیر می دانم. شاید این کار به شما کمک کند. و همین کم کم فرهنگ حاکم را تغییر دهد و روزی هر چند دور در جنوب شهر جایی که من در یک آچارتمان 47 متری با خانواده ام زندگی می کنم تأثیر آن بدون دخالت مستقیم من برسد. و شما آسوده تر باشید تا بتوانید راحت تر مطالعه کنید و رشد علم با همین حرکت بیشتر شود و همگی راحت تر زندگی کنیم ...
در مورد فرهنگ آپارتمان نشيني خيلي کم کار شده. مثلا الان در مورد بهينه کردن مصرف سوخت رسانهها فعاليت ميکنند.اما در مورد مشکلات آپارتمان نشيني صحبتي نيست. فکر ميکنم بايد انقدر گفت تا قضيه درست بشه. مشکل اينجاست که گروهي که مخالف خاله زنک بازي ها هستند اعتراض رو نوعي خاله زنک بازي ميدونن. بايد توجيه کرد که دفاع از حقوق خاله زنک بازي نيست. يکي از کارهاي خوبي که ميتوني بکني تهيه يک نسخه از قانون آپارتمان نشينيه. به من يه زماني خيلي کمک کرد. زياد هم نيست و ميتونيد براي اعضاي مجتمع کپي کنيد تا هر کسي محدوده وظايف و اختياراتش رو بدونه. اگر از طرف اعضاي ساختمان هم مشکلي در ارتباط با قوانين داخلي پيش بياد ميتونيد به دادگاههاي ويژه اين امور مراجعه کنيد.
"ما شارژ مي پردازيم تا هزينه روشنايي راه پله ها و ديگر مشاعات، آب و ... فراهم شود. من به هيچ وجه راضي نيستم اين پول صرف نصب دوربين براي تحت نظر گرفتن ساكنان و جوانان مجتمع شود. "تجسس" امري است نكوهيده كه نص صريح قرآن آن را منع كرده است. متاسفانه آن چه كه روز جمعه گذشت ترويج و "امر به منكر تجسس" بود. اگر شما در راهرو ها دوربين بگذاريد و همسايگان تشويق را كنيد كه ديگر همسايگان را زير نظر بگيرند و به شما راپورت دهند، برخي پا را قدمي فراتر خواهند نهاد و در داخل خانه ديگران دوربين و دستگاه شنود كار خواهند گذاشت !" عالی بود ... ارادت
ناشناس عزيز، ديشب بيشتر در اين باره فكر كردم و ديدم نامه را به شكل فعلي بهتر است نفرستم. دنياي من و آن آقايان واقعا متفاوت است و حرف هاي من به احتمال قوي سوء تعبير خواهد شد. ازمطالبي كه با وقاحت تمام و با شرح و تفصيل در آن جلسه عمومي عنوان شد چنان بر مي آيد كه ذهن آن آقايان آكنده از مسايلي است كه باعث مي شود تاكيد مرا بر به رسميت شناختن حريم خصوصي اشخاص به بدترين شكل تعبير كنند. ممكن است برايم دردسر بسازند.
براي همين نامه را ويرايش مي كنم و آن گاه مي فرستم. به احتمال قوي نامه جديد را هم متوجه نخواهند شد اما تنها مطالبي را مي گنجانم كه كج فهمي آن مسئله ساز نباشد!
چپ كوك جان،
آن چه كه پيشنهاد كرده البته خوب است اما فقط براي كساني مانند خوانندگان اين وبلاگ!
در آن مجتمع اين روش كار نمي كند. هم زمان با ارسال سطل هاي بازيافت شهرداري به طور مجاني كتاب كوچكي در اين باره به طور مجاني فرستاده بود كه دم در هر واحد گذاشته بودند. كتاب ساده و عامه فهم و به دور از پيچيدگي ها بود. طرح و شكل ها و رنگ آميزي، اندازه و فونت هاي آن چنان بود كه به راحتي هر كس مي توانست آن را بخواند. اما مسلما اعضاي هيات مديره و آن جمعي كه به بازيافت كنندگان توپ و تشر مي آمدند آن كتاب كوچك و ساده و مجاني را ورق هم نزده بودند. آن گاه تو از آنان انتظار داري كه كپي از يك متن پيچيده حقوقي را بخوانند؟! البته در ميان آن "اكثريت خاموش" حتما افراد علاقه مند به مطالعه فراوانند اما چه سود كه خاموشند و منفعل!
ديشب با دوست وكيلمان در اين باره صحبت كرديم. ظاهرا بيشتر اين مسايل به عرف وابسته است. به طور مثال قانوني است كه از واحد هاي مسكوني نبايد به عنوان واحد تجاري استفاده كرد. البته قانون معقولي هم هست. وضعيت حقوقي و مالياتي يك واحد تجاري با واحد مسكوني بايد فرق داشته باشد. به علاوه خود من هم به هيچ وجه نمي خواهم همسايه كناري ام به عنوان مثال تبديل به يك دفتر وكالت شود و در آن انواع و اقسام آدم هاي عجيب و غريب رفت و آمد كنند و دعوا و سر و صدا راه بياندازند.
اما واحد تجارتي يعني چه؟ فرض كنيد خانواده اي در يك واحد زندگي مي كنند و خانم خانه براي اين كه ازوقتش استفاده كند و كمك خرجي هم براي خانواده باشد به طور سفارشي ژاكت مي بافد. هفته اي يكي دو بار يكي از اقوام او يا همسايه ها در خانه او را مي زنند و مي آيند تا سفارشي دهند يا سفارش خود را تحويل بگيرند. در واقع من اگر فضول نباشم هرگز نخواهم فهميد كه اينان براي احوال پرسي و گپ زدن به خانه همسايه ام آمده اند يا براي سفارش ژاكت! آيا اين مصداق تجاري كردن واحد است؟!
اعضاي هيات مديره آن روز به همين جور خانواده ها حمله مي آوردند. تعداد زيادي هم خانم در جمع بودند كه مترصد فرصت بودند تا به اعتبار حمايت و هارت و پورت چند مرد، به زنان همسايه بتازند. حال اگر اين افراد قانون فوق را بشنوند بدون آن كه معني قانون را بفهمند، در حمله به زن بينواي ژاكت باف جري تر خواهند شد.
در ضمن همان طوري كه من قبلا گفتم از اصطلاح "خاله زنك" خوشم نمي آد! برخي مردها به شدت به غيبت، فضولي، سرك كشيدن به خانه ديگران، دو به هم زني و... علاقه دارند . برخي تحصيلكرده هادر اين ميدان گوي سبقت از غير تحصيلكرده ها مي ربايند. هم در محل كار من و هم در آن هيات مديره كذا "آقايان دكتري" هستند كه نه تنها به اين اعمال زشت مبادرت مي كنند بلكه ديگران را به اين كار ترغيب مي نما يند. در واقع وسيله بزرگي شان كه بر اساس سياست " تفرقه بيانداز و حكومت كن" استوار شده همين چيزهاست. با اين حال چون مزين به "محاسن پروفسوري" هستند كمتر كسي به آنان ايراد مي گيرد. بايد ما خودمان با اين پيش داوري كه آن قبيل كارها مختص بانوان است مبارزه كنيم.
يادآوري: محاسن=ريش
چپ كوك جان،
من فكر مي كنم علت آن كه عده اي دفاع از حقوق و آزادي هاي اوليه را كاري پست مي شمارند همان طرز تفكر درويشي است كه دنيارا سراي سپنج مي خواند و لذت هاي آن را پست مي شماردو تلاش در راه آن را به ديده تحقير مي نگرد.
بالاخره تصميم گرفتم نامه را كوتاه تر كنم و جزئيات و مصداق ها را حذف كنم تا جاي مناقشه و سوء تعبير و به قول چپ كوك اتهام "خاله زنك" كمتر شود. اول بر بازيافت زباله تاكيد كردم. بقيه نامه در واقع جوابي است به هارت و پورت و الدرم بلدرم آنان.
اگر هر كسي بيايد و سلايق شخصي خود را به نام مقررات تحميل كند، مردم مقررات درست و منطقي و حكيمانه را نيز با دورويي و كلك زير پا خواهند گذاشت.
صائب تبريزي مي گويد "اظهار عجز در پيش ستم پيشگان خطاست/ اشك كباب باعث طغيان آتش است."
در زير متن نامه ام را مي خوانيد:
به نام خدا
اعضاي محترم هيات مديره
با سلام،
ابتدا مي خواهم از شما به خاطر آن كه بي چشمداشت در راه بهبود وضع رفاهي ساكنان مجتمع مي كوشيد، تشكر كنم. اين جانب در جلسه روز جمعه 25/11/87 حضور داشتم و مايلم نكات زيررا به عرضتان برسانم:
1) بر عكس آن چه كه در جلسه مطرح شد سطل هاي زباله كه براي بازيافت از طرف شهرداري ارسال شده اند، تنها براي دستمال كاغذي نيستند! همان گونه كه در برنامه هاي آموزشي صدا وسيما ميهن مان بارها تاكيد مي شود و در كشورهاي پيشرفته سال هاست جا افتاده، اين سطل ها براي بازيافت تمامي زباله هاي خشك منازل هستند. خواهشمندم دستور فرماييد تمامي سطل هاي ارسالي از طرف شهرداري را در طبقات همكف و زير زمين نصب نمايند تا ساكناني كه بنا به وظيفه شهروندي خود به جداسازي زباله، كه لازمه زندگي شهري امروزين است، مبادرت مي ورزند، بتوانند همگام با ساير همشهريان در اين حركت ملي شركت كنند. جهت ترويج فرهنگ جداسازي زباله در مجتمع شخصا حاضرم همكاري نمايم.
2) مقررات و قوانين براي رفاه حال شهروندان وضع مي شوند. چند مورد از اظهارات اعضاي هيات مديره را در روز جمعه با دوستي كه وكيل و حقوقدان است بازگو كردم. لبخندي زد و گفت ظاهرا اعضاي هيات مديره در پي آنند كه سلايق شخصي خود را به عنوان مقررات مجتمع به ساكنان تحميل نمايند. شايسته است اعضاي محترم هيات مديره حدود اختيارات قانوني و عرفي خويش را باز شناسند و در سخن و عمل از آن فراتر نروند.
3) به خاطر داشته باشيد كه "تجسس" در احوال همسايگان، امري است نكوهيده كه نص صريح قرآن آن را منع كرده است.
4 ) جلسه روز جمعه با بيش ازيك ربع ساعت تاخير شروع شد! از طرف ديگر هر موضوع ساده اي چندين بار تكرار مي شد. ظاهرا اعضاي محترم قبلا با هم هماهنگي نكرده بودند تا سخن هايشان تكراري نباشد. به علاوه قسمت عمده اي از جلسه صرف موضوعات نامربوط به جلسه شد. در مجموع اگر از تاخير، تكرارها، تعريف و تمجيد ها ي خودستايانه ، لعن و نفرين ها ، موعظه ها، گزارش ها و بحث هاي خارج از حيطه اختيارات و مسئوليت هاي هيات مديره ...كاسته مي شد در مدت زمان بيست تا سي دقيقه مطالب اساسي جلسه قابل بيان بود. اميدوارم در جلسات آتي، كه براي حل معضلات مجتمع قطعا لازم خواهند بود، اعضاي محترم هيات مديره ارزش بيشتري به وقت خود و همسايگان قايل شوند. با برنامه ريزي قبلي و از روي يادداشت آماده سخنراني كردن، جلوي اطناب بي مورد و وقت كشي را مي گيرد.
بازهم از زحماتي كه براي بهبود وضع رفاهي ساكنان از قبيل به سامان كردن وضع آسانسور ها، موتورخانه، روشنايي راهرو ها و راه پله ها و... مي كشيد متشكرم.
ظاهرا هيات مديره مجتمع ما دارد يك سري كار هاي اجرايي را با سرعت نسبتا خوب به سامان مي كند. اين از يك نظر مايه خوشحالي و از طرف ديگر مايه نگراني است. بيشتر توتاليتر هاي دنيا در ابتداي قدرت گرفتن مقداري كار عام المنفعه و چشمگير انجام داده اند تا محبوبيت كسب كنند بعد از فرصت استفاده كرده، يوغ ستمگري خود را بر گردن مردم گذاشته اند.
نامه را دوباره ويرايش كرده و آن را اندكي نرم تر كردم:
اعضاي محترم هيات مديره
با سلام،
ابتدا مي خواهم از شما به خاطر آن كه بي چشمداشت در راه بهبود وضع رفاهي ساكنان مجتمع مي كوشيد، تشكر كنم. اين جانب در جلسه روز جمعه 25/11/87 حضور داشتم و مايلم نكات زيررا به عرضتان برسانم:
1) ديروز برگه اي به دستمان رسيد كه در آن از راه اندازي شوت زباله خبر داده شده بود. از اين اقدام سريع شما سپاسگزارم. در اين برگه نوشته شده بود كه كاغذ، چوب و ... را جدا نموده، و روزهاي چهارشنبه پشت در منازل بگذاريم. اميدوارم همان گونه انتظار مي رود اين جداسازي براي همكاري با طرح بازيافت شهرداري باشد كه لازمه زندگي شهري امروزين است. در اين برگه از پلاستيك ها اسمي برده نشده بود. در صورتي كه هدف اصلي طرح بازيافت، recyclingپلاستيك است. اميدوارم در اين مورد نيز توضيحات لازم به ساكنان داده شود تا ساكنان اين مجتمع همگام با ساير همشهريان بتوانند در حركت ملي بازيافت زباله كه ثمرات بي شمار كوتاه مدت و دراز مدت دارد شركت كنند. جهت ترويج فرهنگ جداسازي زباله در مجتمع شخصا حاضرم همكاري نمايم.
پس از سپاسگزاري دوباره، چندمورد عرض كوچك نيز دارم كه به احتمال زياد ريشه در سوء تفاهم دارندو با حسن نيت و همدلي در بين همسايگان حل خواهند شد.
2) همان گونه كه مي دانيدمقررات و قوانين براي رفاه حال شهروندان وضع مي شوند. چند مورد از اظهارات اعضاي هيات مديره را در روز جمعه با دوستي كه وكيل و حقوقدان است بازگو كردم. لبخندي زد و گفت ظاهرا اعضاي هيات مديره در پي آنند كه سلايق شخصي خود را به عنوان مقررات مجتمع به ساكنان تحميل نمايند. شايسته است اعضاي محترم هيات مديره حدود اختيارات قانوني و عرفي خويش را باز شناسند و در سخن و عمل از آن فراتر نروند.
3) همگي به يادآوريم كه "تجسس" در احوال همسايگان، امري است نكوهيده كه نص صريح قرآن آن را منع كرده است. وقتي اعضاي محترم هيات مديره در جلسه عمومي از همسايگان مي خواهند كه احوال ديگر همسايگان را به آنان گزارش دهند، برخي پا را از حدي كه شما در نظر داشتيد فراتر مي گذارند و كار را به "تجسس" در زندگي خصوصي همسايگان مي رسانند. متاسفانه برخي اظهارات در روز جمعه نشان مي داد كه محيط اين مجتمع بسيار مستعد براي اين عمل زشت است.
4 ) جلسه روز جمعه با بيش ازيك ربع ساعت تاخير شروع شد! از طرف ديگر هر موضوع ساده اي چندين بار تكرار مي شد. ظاهرا اعضاي محترم قبلا با هم هماهنگي نكرده بودند تا سخن هايشان تكراري نباشد. به علاوه قسمت عمده اي از جلسه صرف موضوعات نامربوط به جلسه شد. در مجموع اگر از تاخير، تكرارها، تعريف و تمجيد ها ، لعن و نفرين ها ، موعظه ها، گزارش ها و بحث هاي خارج از حيطه اختيارات و مسئوليت هاي هيات مديره ...كاسته مي شد در مدت زمان بيست تا سي دقيقه مطالب اساسي جلسه قابل بيان بود. اميدوارم در جلسات آتي، كه براي حل معضلات مجتمع قطعا لازم خواهند بود، اعضاي محترم هيات مديره ارزش بيشتري به وقت خود و همسايگان قايل شوند. با برنامه ريزي قبلي و از روي يادداشت آماده سخنراني كردن، جلوي اطناب غير ضروري و وقت كشي را مي گيرد.
بازهم از زحماتي كه براي بهبود وضع رفاهي ساكنان از قبيل به سامان كردن وضع آسانسور ها، موتورخانه، روشنايي راهرو ها و راه پله ها و... مي كشيد متشكرم.
ارسال یک نظر