۱۳۸۷ بهمن ۲۲, سه‌شنبه

نيامده همه چيز را "كن فيكون" نكنيد

قبلا در مورد بنياد نخبگان و كاركرد هاي آن در اينجا نوشتم.تا جايي كه من به ياد دارم ايده تشكيل بنياد نخبگان براي حمايت از پژوهشگران و هنرمندان جوان، به منظور مهار كردن موج فرار مغزها، از زمان دولت قبلي مطرح بود و در زمان دولت كنوني به تحقق پيوست. بودجه ساليانه اين بنياد تا جايي كه من اطلاع دارم چيزي است در حدود قيمت يك برج بيست طبقه در تهران. اين بودجه در مقياس ملي ناچيز است و اختصاص آن به يك موسسه كه از محققان كشور حمايت مي كند، نان كسي را نمي برد. اما اگر اين بودجه به درستي مديريت شود و استمرار داشته باشد در امر پژوهشگر پروري و هنر مند پروري مي تواند نقشي اساسي ايفا كند به گونه اي كه نويد دهنده آغاز يكي از دوران هاي درخشان تاريخ چندهزار ساله ايران باشد. من در مورد كل مجموعه بنياد نظر نمي دهم چون اطلاعات من كافي نيست. اما تا جايي كه من و همكارانم با مديران بنياد سر وكار داشته ايم، مديريت بنياد شايسته و قابل قبول است. مسئولان آن واقعا مي خواهند گره از كار پژوهشگران بگشايند و در اين راه به نسبت ساير نهاد هاي ايران، مديريت كارآمدي دارند. اين بنياد -مانند هر بنياد ديگر كه در ايران كاري نو و ابتكاري بكند- در رده ها و سطوح مختلف مخالفان سرسخت دارد.
اگر همين بودجه جايي به طور كامل حيف و ميل مي شد كسي خبردار نمي شد و اعتراضي نمي كرد. اما اكنون كه از عده اي از نخبگان با آن حمايت مي شود مخالفان بسيار يافته!
انتظار من از دولت آن است كه از بنياد نخبگان حمايت كند و مديريت بنياد را زياد تغيير ندهد! نمي خواهم بگويم مديريت فعلي بي نقص است و انتقاد ي بر آن وارد نيست! خود دست اندركاران بنياد هم چنين ادعايي ندارند و از پيشنهادها و انتقادات بي غرض و سازنده استقبال مي كنند. حرفي كه من مي زنم از جنس ديگري است. متاسفانه بيشتر مشاوران و صاحبنظران علمي در هر دو جناح چپ و راست ، در كشور ما تمايلات نارسيستي دارند. اين توهم را دارند كه اگر نباشند زمين از مدارش خارج مي شود! طرف مقابل را قبول ندارند و گمان مي كنند هر چه كه طرف مقابل ساخته سست بنياد است وبايد ويران شود و از نو ساخته شود. به عنوان يكي از پژوهشگران اين آب و خاك، كه تنها دل در گرو آباداني اين مرز وبوم دارد، عرض مي كنم: " هيچ كدام از مشاوران علمي دو جناح ، آن قدر كه گمان مي كنند برتر از طرف مقابل نيستند! پس
اجازه وفرصت بدهند تا آنان كه در عرصه اي كارهاي مثبتي را شروع كرده اند و تجاربي را كسب نموده اند اندكي در كار خود پيشتر روند.
توضيح: "كن و فيكون" را به معناي مصطلح آن در بين مردم گرفته ام .

۲۶ نظر:

منجوق گفت...

ظاهرا در حال حاضر بنياد از نخبگان هنري حمايت نمي كند اما ضوابط امر در دست بررسي است تا اين گروه از نخبگان نيز تحت حمايت قرار گيرند. اميدوارم حمايت ها در آينده نويسندگان رمان ها را هم در برگيرد تا بخشي از مشكلات نويسندگان برطرف شود و ما شاهد شكوفايي در اين زمينه شويم.

E Asadi گفت...

Monjoghe aziz,

می‌شه یه تعریفی از یه مشاوره علمی‌ در سطح کشوری ارایه بدید.

Unknown گفت...

کلا اگه مکانیسم‌هایی درست بشه که تغییر مدیران سخت‌تر بشه بد نیست. یعنی هر مدیری برای یک دوره‌ی محدود مثلا پنج ساله انتخاب بشه و تغییر دادنش در این پنج سال خیلی سخت بشه. انتخاب‌ها هم همه سپرده بشه به هیات امناها یا هیات‌های انتخاب تا این که یک نفر از اون بالا تصمیم بگیره.

ناشناس گفت...

نخبه گرایی بی مهار بر خلاف تصور کلیشه ای عامه مردم به فرار مغزها کمک می کنند. آنها هم که می مانند تنها منت می گذارند و از همه توقع دارند و می خواهند رئیس بزرگه باشند

منجوق گفت...

ناشناس محترم

براي ادعا هايتان دليلي نياورده ايد.


آقاي اسدي

منظور من كساني بودند كه رئيس جمهور در مسايل علمي با ايشان مشورت مي كند و در تصميم سازي هاي علمي كشور نقش دارند.

منجوق گفت...

كار درجه يك علمي/هنري/ادبي از قابليت هاي شخص متوسط بر نمي آيد. اگر خواهان ساختن جامعه اي هستيم كه در آن كارهاي درجه يك علمي/ادبي/هنري در سطح جهاني توليد شود ناگزير از نخبه گرايي هستيم. درصد قابل توجهي از جامعه ايران خواهان چنين جمعي هستند.مشاهده من به من مي گويدكه اتفاقا كساني خواهان اين نخبه گرايي هستند كه خود ثروتمند محسوب نمي شوند. به طور مثال معلم ها -به خصوص معلم هاي مقاطع ابتدايي و راهنمايي خيلي دوست دارند در كشور از نخبه ها حمايت شود تا بار ديگر شاهد شكوفايي در عرصه علم و هنر و ادب در كشور باشيم.



در اصل حمايت از نخبه من شكي ندارم. نكته در اينجاست كه اين حمايت چگونه بايد صورت گيرد. معيارهاي تعيين نخبه چه هستند و....

جواب اين سئوال ها با تركيبي از فكر و تجربه به دست مي آيد. بنياد نخبگان شروع خوبي داشته و در اين راه تجارب گران قدري كسب كرده. مديريت آن هم از پيشنهاد ها و انتقادات براي بهبود ارائه خدمات با روي باز استقبال مي كند. براي همين است كه اصرار دارم بايد اين رويه استمرار پيدا كند.

منجوق گفت...

تعريف جامع و كامل نخبه مسئله اي است مورد بحث. من ادعا ندارم كه چنين تعريفي رامي توانم ارائه دهم. اما ظاهرا سه چهار نفر اول دانشكده فيزيك دانشگاه صنعتي شريف با معيارهاي بنياد نخبگان با عناوين مختلف نخبه محسوب مي شوند. من درباره عملكرد و روحيه كل كساني كه برچسب نخبگي به آنها مي خورد نظري نمي دهم چون با همه ايشان ارتباط نداشته ام اما با اين جمع از نزديك آشنايم و خود جزو آنانم. در مورد آن دسته كه در ايران مانده اند و "توقعاتي" كه "از همه" دارند مي خواهم چند كلمه اي بنويسم. اين عده "توقع" دارند اي-ميل هايشان و نامه هاي رسمي اداريشان به موقع پاسخ داده شود. توقع دارند وقتي به جايي دعوتشان مي كنند كسي باشد كه سر زمان مقرر آن ها را بپذيرد و يك راست بروند سر اصل مطلب. توقع دارند بر سر سمينارها و جلسات رسمي به جاي گفتن جوك هاي قوميتي و جنسيتي موضوع مورد بحث مطرح شود.

توقع دارند كه به قول هايي كه به آنها داده مي شود وفا شود. حداقل در جهت تحقق قول اقدامي صورت گيرد نه آن كه كسي كه قول داده با كمال بي شرمي بزند زير قول.
از هر گونه بي برنامگي كه باعث شود وقتشان تلف شود عصباني مي شوند و صرف نظر از موقعيت و سن شخصي كه اين بي برنامگي را به وجود آورده اعتراض مي كنند. بعضي وقت ها به اين نكته اشاره مي كنند كه من وقتي خارج بودم به لحظه لحظه وقتم ارزش قايل مي شدند و با اين گونه بي برنامگي ها مواجه نمي شدم.
اين است توقعات اين دسته ونوع "منت هايي" كه مي گذارند.


و همين هاست كه بر برخي ها گران مي آيد و احساس مي كنند اين عده جايشان را تنگ كرده اند و از ته دل آرزو مي كنند اين عده كشور را ترك كنند و بروند.



من كشورم را دوست دارم و قصد جلاي وطن هم ندارم.
همين جا مي ايستم و با ياري كسان ديگري كه مانند خودم فكر وعمل مي كنند آرام آرام آن چه كه مي خواهم به دست مي آورم.

ناشناس گفت...

salam.........shoma vagean fekr mikonid yek jamee ba nokhbeha sakhte mishe!?...........pas adamhaye mamouli in vasat chi karan;ya ouna afaride shodan ke fagat be nokhbeha service bedan.............man fekr mikonam shoma chon khodetoun nokhbeid nemitounid moshkelate kasani ro ke az tarife edeie nokhbe nistand dark konid...........ye soale asasi:chand darsade ye jamea ro nokhbeha tashkil midan?aya fagat be fekre moshkelate in geshr boudan va entezare mojeze az in geshr dashtan kafiye?.............albate midounam ke boudjeye bonyade nokhbegan ziad nist vali az yek raise jomhour entezarate bishtari hast ta halle moshkelate nokhbegan

منجوق گفت...

من ادعا نكردم بقيه جامعه بايد كارش را تعطيل كنه و به كساني كه برچسب نخبگي به آنها خورده سرويس بده.

شما اين همه نوشته كه من اينجا يا در هموردا نوشته ام را بگرديد و تنها يك مورد پيدا كنيد كه من در آن به مردمي كه برچسبي نخبه به آنان نمي خورد كوچكترين توهيني كرده باشم ويا از آنها توقع به قول شما دادن سرويس به نخبه كرده باشم.
از روزي كه به ياد دارم با استفاده كردن عناوين "دهاتي"، "عمله" و غيره به عنوان توهين مبارزه كردم. با هر گونه جوك قوميتي مقابله كرده ام. بارها و بارها به خاطر حق و حقوق كارمندان و احترام به انان با ديگران و حتي كساني ي كه از نظر موقعيت از من بالاتر هستند در افتاده ام. علت آن بوده كه معتقدم هر كسي در موقعيت خود بايد محترم داشته شود. آن دسته كه در رديف نخبه قرار مي گيرند و من دربالا به آنها اشاره كردم كمابيش همين رويكرد رادارند.

از يك نخبه هنري نمي توان انتظار داشت با معجزه مشكلات اقتصادي را حل كنه. اما از يك نفر كه در زمينه موسيقي هنري نداره و نخبه نيست (مثل خود من) هم نمي توان انتظار داشت كه قطعات موسيقي زيبا بسازه. من اگر بخواهم در كشورم موسيقي دانان بزرگ باشند-كه مي خواهم- بايد قبول كنم كه يك مقدار از آنها حمايت
بشه. يك مقدار تسهيلات در اختيارشان گذاشته بشه كه به مني كه موسيقي دان نيستم تعلق نمي گيره. نمي گويم با داشتن موسيقي دانان بزرگ همه مشكلات ما حل مي شه. ولي براي كشوري مثل ايران با ملتي مغرور كه همواره ادعا پيشرو بودن داشته، وجود موسيقي دان هم لازمه.
بازهم مي گويم افرادي مثل معلم ها و ... كه بي پول نيستند اما ثروتمند هم نيستند بيشتر از همه به اين موضوع احساس نياز مي كنند. در صد اين عده هم در جامعه خيلي بالاست.




در مورد رئيس جمهور دارم نمونه هاي توقعات خود را يك به يك بيان مي كنم.
مسايل مالي را قبلا اشاره كردم مسايل قشر بزرگ تري از جامعه بود. اگر حوصله كنيد وموارد بعدي را بخوانيد خواهيد ديد كه آنها هم به نوعي مرتبط به زندگي قشرهاي مختلف هستند.


از رئيس جمهور انتظار ندارم بودجه بنياد را به طور نامتناسب بالا ببرد چون مي دانم بودجه بي تناسب بالا نه تنها كمك نمي كند بلكه فساد آور نيز هست. از او انتظار ندارم خود مستقيما براي بنياد كاري بكند و وقت زيادي برايش بگذارد. انتظاري كه دارم اتفاقا كاملا برعكس است. وقت خود را با انگولك كردن بنياد و ديگر موسساتي كه كار خود را دارند به طرز نسبتا قابل قبولي انجام مي دهند و با تغيير مديريت هاي بيجا تلف نكند و به ديگر كارهاي مملكت برسد.

منجوق گفت...

يك نكته هم براي تشريح علاقه "نخبگان" به "رئيس بزرگه" شدن بگويم.


كساني كه من از نزديك مي شناسم و با هر تعريف معقولي (از جمله تعريف بنياد) در زمينه فيزيك تئوري جزو نخبگان كشور محسوب مي شوند نسبت به رياست نظر مشخصي دارند. رئيس بودن چندان برايشان جذاب نيست چون مسئوليت هايش را پررنگ تر مي بينند. اما اگر مسئوليتي به آنها واگذار شد متناسب با آن اختيارات مي طلبند.

چون مديريت شان از روي حساب و كتاب و برنامه ريزي از پيش است،
بر نمي تابند كه در حيطه مديريت و مسئوليت شان "رئيس بزرگه" مستقيما و يا به دست نوچه هايش دخالت كند و برنامه ها را به هم بريزد. با عنوان "رئيس" يا "ستاره" نمي توان گولشان زد. نظر و ارزيابي مستقل خود را دارند و به اين سادگي ها تبديل به عروسك خيمه شب بازي "رئيس بزرگه" نمي شوند طبعا اين هم جزو مسايلي است كه حضورشان را بر برخي دشوارمي كند.

ناشناس گفت...

mamnoun az javabi ke be dadin............vali yek masale hanouz bagist.............khodetoun ham bayan mikonid ke kasani "barchasbe nokhbe" mikhoran............in entezare hameye agshare jameast ke ba ehteram bahashoun raftar beshe va motalebateshoun be moge anjam begire va vagteshoun ro bikhod va bijahat talaf nakonan va aslan rabti be in nadare ke nokhbe bashid ya na...........dar zemn fekr nemikonid behtar bashe ke daneshgahe Sharif ro sanbole jayee ke nokhbeha dar oun hastan nadounim..............man kheyli az sharifiha ro didam ke bagean ehsas mikonan chon tou Sharif dars khoundan ye sar o gardan az bagiye balataran...............ya hamin kasani ke dar IPM hastan..............bayad meyari baraye mogayese bashe ta bartar boudan mani peyda bokone................ounayee ke tou Sharif va IPM hastan ye sari be jahaye digeye donya bezanan va bebinan ke dar mogayese ba ounha kheyli kam miaran(albate bazihashoun)...........albate entegade man be shoma nist vali azatoun entezar daram ke age hatta barchasbe nokhbe boudan mizanid monhaser be Sharif va ... nakonid...................dar zemn ,man hameye matalebetoun ro mikhounam va ta hala nadidam ke be geshri tohin bokonid vali aksare moshkelay marbout be hameye agshare jame mishe va age in masael risheyee hal behan dar oun sourat geshre nokhbe ham razi khahand boud

منجوق گفت...

من هم با اين كه نخبگي در شريف بودن تعريف كنيم به شدت مخالفم. هم چندين بار خودم مستقيم و صراحتا به "توهم نبوغ" در بين شريفي ها پريده ام و هم تلويحا در داستان هايم قهرمان ها طوري انتخاب كرده ام كه نشان بدم خارج از شريف وآي -پي-ام هم دنيايي هست.


در داستات تقي ، تقي كه يك نخبه به تمام معني بود در دانشگاه شهيد بهشتي درس خوانده بود. در داستان سارا كه سارا خود يك نخبه بود "پنج كلاس" سواد رسمي بيشتر نداشت! هر چند خود مطالعه كرده بود. پسرش چنان كه خواهيم ديد در دانشگاه تبريز پزشكي مي خواند و....


اما با هر تعريف بي غرضي، افرادي مثل رامين گلستانيان سامان مقيمي و خرمي و... كه فارغ التحصيلان شريف هستند نخبه حساب مي شوند. در واقع اعتبار دانشكده فيزيك دانشگاه به اين آدم هاست.

منجوق گفت...

با اين نظر كه وقتي كه مشكلات عمده جامعه حل شوند مسايل نخبگان نيز حل مي شوند موافق نيستم. هر گروهي نيازهاي خاص خود را دارد. نابينايان نياز هاي خود را دارند. سالمندان نيازهاي خود را دارند. مادران جوان نياز هاي خود رادارند. بايد به نيازهاي گوناگون آنها رسيدگي شود. بايد بنياد ها ونهادهايي برا ي رسيدگي به نياز هاي هر گروه باشد. در اين وبلاگ كه خوانندگان آن افراد همتيپ خود من هستند به گروه خاص نخبگان مي پردازم. من در مورد همه چيز و همه قشر نمي توانم نظر بدهم چون دانش ناچيز من اين اجازه را به نمي دهد. من فقط در مورد مسايلي كه خود با انها درگيرم نظر مي دهم.

منجوق گفت...

اتفاقا يكي ار بزرگترين و مفيدترين كارها يي كه بنياد مي كند گرد هم آوردن نخبه ها در عرصه هاي مختلف در همايش هاست. جمعه گذشته من و شاهين در يكي از آنها شركت كرديم. آنجا آدم كاملا احساس مي كند يك قطعه كوچك از اين پازل بزرگ بيش نيست.

منجوق گفت...

البته من هم معتقدم بايد به وقت همه مردم احترام گذاشت. نبايد زير هيچ قولي زد. وقتي كسي اي-ميلي مي زند و پرسشي مي كندكه براي زندگي اش حياتي است بايد بالافاصله جواب او داده شود و... در برنامه ريزي هايم اين را لحاظ مي كنم. عملكردم من يا شاهين هميشه اين گونه بوده وخواهد بود.


ناشناسي در بالا گفت نخبه هايي كه در ايران مي مانند "از همه توقع دارند". من هم فكر كردم تا كشف كنم ببينم اين "توقع از همه" كه او مي گويد از چه جنسي است. يادم آمد كه وقتي سر جلسات رسمي بعضي ها با لودگي وقت خاص را تلف مي كنند آن عده خاص هستند كه زبان به اعتراض مي گشايند و...
به خاطر همين اعتراض هاست كه عده اي آنها را وصله ناجور مي بينند.

منجوق گفت...

به نظر من يكي از مشخصات نخبگي همان حساسيت به برنامه ريزي و وقت و نظم است. يك نخبه نبايد انتظار داشته باشد كه سر صف نان و بانك و گذرنامه و ...از بقيه جلو بزند اما اين شخص نخبه است كه وقتي سر كلاس يا سمينار با لودگي يا بحث هاي نامربوط وقت تلف مي شود زبان به اعتراض مي گشايد.
بقيه بيشتر خوش دارند كه وقت كلاس به بطالت بگذرد.

اين شخص نخبه است كه سر جلسه شورا وقتي جوك هاي جنسيتي-قوميتي مي گويند تذكر مي دهد كه بايد به دستور كار جلسه پرداخت.
غير نخبگان بيشتر خوش دارند جوك هاي جنسيتي - قوميتي بشنوند نا بحثي جدي درگيرد.

اين شخص نخبه است كه انتظار دارد براي پيشبرد برنامه هايش به او اختيارات لازم وا گذارند. غير نخبه برنامه اي ندارد كه نگران برهم زده شدن آن توسط ديگران باشد. اتفاقا بيشتر دوست مي دارد خود را در لواي ديگري پنهان كند.



البته اين از مشخصات نخبگان است نه تعريفي براي نخبگي. كساني كه "سندرم داون" دارند هم اين مشخصات را دارند البته گمان نمي كنم نخبه حساب شوند اما اين مشتركات را با نخبگان دارند.

به نظر من نخبگي با نبوغ هم معني نيست. هوش بالا از مشخصات نخبگي است اما به هيچ وجه نمي گويم بنياد نخبگان از هر كسي كه هوش بالا و يا استعداد بالا دارد بايد حمايت كند. اين حمايت براي آن است كه محصولي توليد شود ( نه لزوما محصول تجاري ، محصول مي تواند هنري فكري و ... باشد) به صرف نابغه بودن كسي محصولي نمي تواند به بيرون دهد. هوش بالا بايد با انضباط كاري و خيلي چيزهاي ديگر همراه شود تا محصولي حاصل شود.


تعريف نخبگي و تعيين ضوابط آن كار دشواري است كه نياز به تجربه و گرفتن بازخورد از خود نخبگان در عرصه هاي گوناگون دارد.

منجوق گفت...

نوشته قبلي ام را به اين صورت اصلاح مي كنم : "بيشتر غير نخبگان دوست دارند...."

منجوق گفت...

يك نكته ديگر هم هست كه چهار ساله كه توي دلم مونده : يك نخبه واقعي هيچ وقت يك شبه نخبه نمي شه.
اين نخبگي را در طول عمر خود به دست آورده و به تدريج يادگرفته چه طور با وجود مورد توجه ويژه بودن به علت قابليت هايش، بايد رفتار كنه كه جمع همسالان و دوستان او را پس نزنند!


اگر معيار هاي نخبگي درست تعيين بشه، كسي يك شبه نخبه يا "ستاره" نمي شه كه احيانا خودش را گم بكنه.

ناشناس گفت...

in harfe deletoun hamoun chizi boud ke madde nazare man ham boud..........motasefane dar jameye ma aksare nokhbeha yek shabe nokhbe mishan...........nokhbe shodan be dars khiundan tou madraseye estedadhaye derakhshan ya dars khoundan tou sharif ya kar kardan tou IPM nist...........age fagat yeki az inha melak boud ke alan mamlekat pore nokhbe boud.............nokhbe ouniye ke ta payane rah ro bedoune tavahome "barchasbe" nokhbe boudan edame bede............kheyli az hamkelasihaye dorane madrese va daneshgaham ro mishnasam ke tou hamoun tavahome nabeghe boudan moundan va hatta bade madrake karshenasi edame nadadan.............ba harfe shoma kamelan movafegam..............hatta Einstein ham ke nabeghe boud yek shabe nabeghe nashod.............hadeagal 10 sal zahmat keshid ta az nesbiate khas be nesbiate am berese..........naborde ranj ganj moyasar nemishavad

ناشناس گفت...

من با هرگونه حمایتی چندان موافق نیستم. نمک الگوریتم‌های درون جامعه٫ آن چیز که باعث می‌شود این الگوریتم یا آن الگوریتم نگندد خود مردمِ آن جامعه هستند.

هر گونه حمایتی که دولت وار از قشری شود٫ این قشر چه خانواده‌ی شهدا باشد چه از قشر نخبه‌گان یا رزمندگان یا بسیجی‌ها٫ در دراز مدت باعث تغییر ذات آن قشر خواهد شد. آن قشر در پاسخ به آن حمایت به ادبیات یا روند فکری‌ای روی خواهد آورد که نه تنها هیچ کمکی به به‌بود وضعیت ایران نخواهد کرد٫ بلکه وجودِ خود آن قشر معضلی جدید خواهد شد.

نخبه‌گان نیازی به حمایت ندارند٫ أنها خودشان باید در جامعه‌ زندگی کنند٫ عیبهایش را ببینند٫ راه‌کاری برای آن پیدا کنند. اگر نخبه‌ترین بخش جامعه را تحت عنوان حمایت از جامعه جدا کنیم٫ حتی اگر توانسته باشیم واقعن نخبه‌گان را انتخاب کرده باشیم به جامعه خیانت کرده‌ایم چون امکان تصحیح و رشد جامعه را از جامعه سلب کرده‌ایم. اگر انتخابمان درست نباشد که سرمایه و وقت جامعه را به هدر داده‌ایم که خودش نیز باز نوعی دزدی و خیانت است.

منجوق گفت...

نا شناس آخر،
شما به رزمندگان اشاره اي كرديد. من اينجا تاكيد مي كنم كه اين گروه از جامعه كه واقعا به جبهه رفتند و بعثي ها را از كشور بيرون كردند به گردن تك تك ما حق دارند. امنيتي كه اكنون در كشور داريم يكي از بزرگترين موهبت هاي دنياست كه ساده به دست نيامده. اين امنيت مديون فداكاري همان هاست. شوخي نيست كه سرباز بيگانه در شهر آدم جولان دهند! رزمندگان واقعا به گردن همه ما حق دارند. البته شما توهيني به رزمندگان نكرديد اما متاسفانه در بين برخي توهين به اين قشر تبديل شده به نوعي "ژست روشنفكري". خواستم نظر خود را در اين باره صريحا گفته باشم تا دامنه چنين "ژست روشنفكري" به وبلاگ منجوق كشيده نشود.


مقايسه رزمندگان با نخبگان به نظر من مقايسه درستي نيست. اين دو كاملا با هم فرق دارند. مخلوط كردن اين دو مضر خواهدبود. اما بر گرديم به سراغ بحث اصلي.

منجوق گفت...

در كشور هاي پيشرفته دنيا نهاد هايي هستند كه از نخبگان اين كشور ها حمايت مي كنند.
من قبلا فهرست وار اين نهاد ها رادر برخي كشور ها و عملكرد و دستاوردهاي آن ها را برشمردم. اگر علاقه منديد اين نوشته مرا بخوانيد:
http://monjoogh.blogspot.com/2008/0
/blog-post_04.html

منجوق گفت...

تجربه چنين نهاد هايي در آمريكا و ايتاليا و ژاپن و غيره موفق بوده و مشكلي از آن نظر كه شما گفتيد به وجود نياورده.
البته در مواردي مشاهده شده كه عده اي سو استفاده كرده اند اما اينها استثنا بوده نه قاعده. در مجموع حركت براي جامعه مثبت ومفيد بوده


تجارب ديگران نشان مي دهد كه اگر نخبه پروري با اصول و ضوابط باشد مفيد خواهد بود. ببينيد همين الان هم آن مسئله اي كه شما گفتيد به شكل حادتري در دانشگاه هاي ما وجود دارد. نوچه پروري در دانشگاه هاي ما بيداد مي كند. برخي از استادان بدون هيچ ضوابطي و تنها از روي هوي و هوس عده اي را بر مي گزينند و تمام امكانات را در اختيارشان مي گذارند. در واقع حق ديگران را مي گيرند و به آنها مي دهند وبدتر آن كه آنان را تحريك مي كنند تا به جان ديگران بيافتند. "نخبه پروري" اگر بر پايه ضوابط معين و معقول باشد مي تواند جلوي "نوچه پروري" را تا حد زيادي بگيرد.

منجوق گفت...

البته آن چه كه شما مي گوييد خطري است جدي كه مي تواند حركت را تهديد كند. اگر ضوابط درست نباشد و يا كساني كه برچسب نخبه مي خورند ظرفيت نداشته باشند قطعا همان طور خواهد شد كه شما اشاره كرديد.

بايد انديشيد و ديد چه مي توان كرد كه از چنين خطري در امان ماند. به نظر من شفاف سازي يك راه حل است. هر نخبه بايددر برابر امكاناتي كه مي گيرد پاسخ گو باشد. بايد براي او تفهيم شود كه امكاناتي كه به او داده مي شود براي پيشبرد كار اوست نه جايزه اي براي قدر داني از او.

گسترش ارتباطات نيز در بالا بردن ظرفيت خيلي موثر است. اگر در ارتباط باشيم در خواهيم يافت كه قطعه اي كوچك از پازل بيش نيستيم. به علاوه براي آن كه شخص بتواند ارتباط برقرار كند ناگزير است كه خودبيني را كنار بگذارد...

منجوق گفت...

خطاب به ناشناسي كه فينگليش نوشته بود:

آن چه كه شما مي گوييد در ضوابط بنياد لحاظ شده است. بنياد تنها از نخبگان "فعال" حمايت مي كند نه كسي كه روزي جايزه اي گرفته. فايل افراد نيز مرتب بازبيني مي شود. خود اين ضوابط مي تواند مشوقي باشد براي ادامه فعاليت.

ضوابط بنياد هوشمندانه تعيين شده اند. البته بي نقص نيستند و با بازخورد خود نخبگان بايد اصلاح شوند. وقتي مي گويم حركت مثبتي توسط افراد هوشمند و علاقه مند شروع شده و بايد استمرار پيدا كند تا ثمر دهد منظورم همين چيزهاست. ترس من از اين است كه مسئولان بنياد آن قدر سرگرم خنثي كردن كارشكني ها بشوند كه فرصت نكنند به جلو روند.

اين مشكل مملكت ماست: هر موقع مدير "نخبه اي" كاري نو و ابتكاري را شروع مي كند آن قدر از ديگران كارشكني مي بيند كه مجال و فرصتي براي اصلاح نواقص كارش نمي يابد!

منجوق گفت...

در مورد اين كه آيا اقدامات بنياد نخبگان -به شرط آن كه با ضوابط معقول باشد- مي تواند به مهار فرار مغزها كمك كند يا نه مي خواهم چند كلمه اي بنويسم:


براي جواب دادن به اين سئوال بايد اول بدانيم چگونه يك نخبه براي زندگي خود تصميم مي گيرد. همان طوري كه قبلا گفتم از مشخصات نخبه تقيد به برنامه ريزي و تصميم گيري از روي حساب و كتاب است. يك نفر نخبه با شنيدن "همه مي روند خارج برو پس تو هم برو" يا" همه مي گويند براي اين كه موفق بشي بايد بري خارج پس تو هم برو" تصميم به رفتن يا ماندن نمي گيرد. از ديگر مشخصات يك نفر نخبه داشتن استقلال راي است. يك نفر نخبه قبل از تصميم گيري فاكتور هاي مختلف كه ايران و كشور ديگري كه امكان مهاجرت به آن را دارد در كفه ترازو مي گذارد و مي سنجد و آن گاه تصميم مي گيرد. به مسايل احساسي مانند نزديكي به خانواده يا حس ميهن دوستي يا ميل به ساختن چيزي از هيچ وزني مي دهد به امكانات مادي و قابليت هاي انساني وزني ديگر و در مجموع مي سنجد و تصميم مي گيرد.


فرض كنيد كه نخبه اي بالفرض از دانشگاهي معتبر از انگليس پيشنهاد كار دريافت كرده. در "پكيج" پيشنهادي گرنتي است كه او را قادر مي كند دو دانشجو ويك پست-داك براي خود بگيرد. در ايران گرنتي كه بنياد مي دهد به او امكان مي دهد كه سه دانشجو بگيرد. خوب! گرنت و اعتباري كه بنياد مي دهد كفه را به سمت ماندن در ايران سنگين تر مي كند. آري! اگر خدمات بنياد استمرار داشته باشد به گونه اي كه شخص بتواند روي آن حساب باز كند و تصميماتش را بر آن استوار كند نقشي اساسي در جذب نخبگان ايفا خواهد كرد.




اين تجربه قبلا در ايتاليا شده و موفق بوده:http://monjoogh.blogspot.com/2008/09/blog-post_04.html