۱۳۸۸ آبان ۱۷, یکشنبه

چه كنيم تا شير آب بيهوده با ز نماند

در آشپزخانه همين پژوهشكده خودمان برخي موقع صحبت و درد دل با ديگران، شير آب را با فشار تمام باز مي گذارند.
در مهماني ها و... هم من ديده ام كه برخي چنين مي كنند. به خصوص خدمتكارها در اسراف در آب واقعا مثال زدني هستند! (اين نتيجه مشاهده شخصي من است. آمار و عدد و رقم دقيق و قابل استناد ندارم.)
به عنوان شخص ثالث و با نگاه منجوقي خودم بر اين باورم كه
فك وفاميل همين خدمتكار در روستا بيش از صاحبان خانه اي كه دستمزد او و همچنين قبض آب را پرداخت مي كنند از اين اسراف متضرر مي شوند. اما متاسفانه آنان به گونه اي ديگر مي انديشند كه براي من خيلي قابل فهم نيست!
خيلي راحت مي توان شير آب را بست و بعد دردل كرد! اگر ديديم يكي چنين مي كند چه كنيم؟ جوابي كه من به تجربه يافته ام اين است:
1) اگر اين شخص از لحاظ سلسله مراتب اداري و موقعيت اجتماعي همرديف ما باشد، به شوخي و جدي به او تذكر دهيم كه اين كار درست نيست.
2) اگر از نظر موقعيت اجتماعي از ما پايين تر بود، معمولا تذكر زباني (حتي نرم ، حتي خندان و توام با شوخي) كاري از پيش نمي برد. تذكر زباني به شخص فرودست عموما بر مي خورد. از روي لجبازي بعد از اين كه تذكر دهنده فرادست رفت، شير آب را با فشار بيشتري باز مي گذارد "تا دلش خنك شود!" در اين صورت ما بايد خود دست جلو ببريم و شير آب را ببنديم. اگر او چند بار اين صحنه را ببيند ياد مي گيرد كه او نيز شير آب را ببندد. بعد هم مي رود و بين دوستان و خانواده خود مي گويد كه در فلان خانه بهمان خانم يا آقا مواظب است كه اسرافي صورت نگيرد. خود او مُبَلّغ جلوگيري از اسراف در مصرف آب در محله شان مي شود. جملاتي كه مي گويد از اين دست هستند:" همين جوري بالا شهري ها صرفه جويي مي كنند كه پولدار مي شند! اون وقت ما كه پول نداريم اسراف مي كنيم و نعمت خدا را دور مي ريزيم!" 3) اگر شخص از نظر سلسله مراتب اجتماعي بالاتر از ما بود چي؟! در اين مورد هيچ تجربه اي ندارم! هيچ وقت نشده كه من بايستيم و يكي كه فرادست من است ظرف بشويد!

۳۱ نظر:

ناشناس گفت...

Manjoogh jan
Now that you are talking about water, I have noticed that here in U.S. there are many places (if not everywhere) that low pressure shower heads are used. My landlord has put one in my own bathroom and it works totally fine. I am not sure if this would be available in Iran but if so, give it a try! You may like it. Great posts

Alireza گفت...

1) اگر از نظر موقعيت اجتماعي از ما پايين تر بود،
2) اگر شخص از نظر سلسله مراتب اجتماعي بالاتر از ما بود

چه طوري مي شه فهميد كي از من بالاتره كي از من پايين تره؟

منجوق گفت...

در يك جامعه سالم سلسله مراتب به طور طبيعي شكل مي گيره.
مثلا در يك اداره يا يك موسسه آكادميك آنان كه تجربه كاري بيشتري دارند تحصيلات بالاتر دارند و خدمات بيشتري كرده اند در پله هاي سلسله مراتب بالا تر قرار مي گيرند.

در جامعه استبدادي يا در جامعه خان سالاري (به سبك خان هاي قديم ايران)سلسله مراتب طبيعي وجود نداره. يك عده از روي هوي و هوس مي شن سوگلي هاي شخص مستبد و در سلسله بالامي روند. همين باعث مي شه كه بي هنجاري به وجود بياد.

در جامعه "بي طبقه" كه آرمانشهر برخي بود هم سلسله مراتب وجود نداشت. روي كاغذ و در تئوري همه با هم برابر بودند ولي در عمل هر كسي كه بيشتر زير آب بقيه را مي زد و بيشتر براي بقيه پاپوش مي دوخت بالاتر مي رفت.

Alireza گفت...

بايد تعريف دقيق از طبقه ارايه داد! طبقه ي فرهنگي با تحصيلات و ثروت ظاهرا - در ايران كه از نزديك دارم مي بينم- چندان نسبت مستقيمي نداره.
من هم با وجود طبقه مشكلي ندارم، چون يك روند طبيعيه! ولي يه خورده در تشخيص اش دچار مشكلم! خصوصا جديداها!
باسه همين پرسيدم چون ظاهرا سطح سواد و ثروت چندان در بالا بردن يا پايين بردن سطح فرهنگي مردمان ايران زمين موثر نيست. ظاهرا دنبال يه عامل ديگه بايد بود تا بشه تشخيص داد.

Alireza گفت...

البته اينا كه گفتم ربطي به مطلبي كه نوشتيد نداشت! ببخشيد ذهنم در گير اين قضيه ي طبقات بود، شما هم تو مطلبتون زياد استفاده كرديد از طبقات گفتم نظرتون رو بدونم! همين

منجوق گفت...

من تعريف دقيقي را سراغ ندارم. احتمالا جامعه شناسان تعاريف جامع و كامل تري دارند هرچند گمان نمي كنم تعريف آنها هم به معناي رياضي دقيق باشد.

حرفي كه من زدم كمابيش واضح بود اگر شما به يك خدمتكاريا آبدارچي بگوييد كه شير آب را ببندد از شما ناراحت مي شود اما اگر به همكلاسي خود چنين چيزي بگوييد بعيد است از دست شما عصباني شود مگر اين كه آدم فوق العاده حساس و زودرنجي باشد.

منجوق گفت...

يكي از مشكلاتي كه افرادي كه يك شبه به پول و پله يا مقام اجتماعي مي رسند همان است كه اين ظرافت ها را درك نمي كنند.

ما در جوامع آكادميك هم مسئله "تازه به دوران رسيدگي" داريم. محققي را در نظر بگيريد كه بنيه علمي قوي اي دارد. اين بنيه علمي يك شبه به وجود نمي آيد. اين شخص در طول تحصيل خود دانش آموز و دانشجوي برجسته اي بوده و طبعا به همين علت مورد توجه ويژه معلمان و مديران مدرسه و غيره واقع شده. در طول زمان ياد گرفته كه چگونه با اين مسئله كنار بيايد بي ان كه همكلاسي هاي خود را از خود برنجاند.

حال محقق دومي را در نظر بگيريد كه اين بنيه قوي علمي را ندارد. همه عمرش شاگرد متوسط رو به پاييني بوده. حال اين شخص دكتري مي گيرد و خود را آويزان يكي ديگه مي كند. آن يكي ديگه يك مقاله مي نويسدو نام اين شخص را (از بس اين شخص آويزان شده) روي مقاله مي گذارد. مقاله معروف مي شود و سايتيشن مي گيرد.

از آن طرف يك پيشكسوت به دلايل نيمه سياسي و نوچه پروري همين آدم را باد مي كند. به او لقب "ستاره" مي دهد. اين شخص تازه به دوران رسيده بلد نيست كه چگونه رفتار كند تا ديگر محققان را از خود نرنجاند. رفتار او بي هنجاري به بار مي آورد!

زهرا اسکندری گفت...

سلام منجوق جان

با تمام احترامی که برای شما قایل هستم اما حس می کنم نگرانی در مورد محیط زیست مال افرادیه که هیچ دغدغه ای توی زندگی ندارند! افرادی در موقعیت شما شاید اگر انرژی شون سر مسایلی که این روزها تا خرخره همه رو توی خودش برده بذارند خیرشون خیلی بیش تر باشه تا این که در مورد مسایل محیط زیست سعی کنند موثر باشند.

منجوق گفت...

زهراي عزيز،
ممنون از نظرتون! راستش منتظر بودم كه كسي يك همچين كامنتي بده. خوشحالم از اين شخص شما بوديد چون كه هميشه سعي مي كنيد حد اعتدال و انصاف را رعايت كنيد.
اما با نظرتون موافق نيستم. من به جنبه هايي از مسئله محيط زيست انگشت مي گذارم كه تاثير مستقيم در زندگي مردم دارند. نوشته قبلي ام با عنوان "تبعات سياسي تخريب محيط زيست" را بخوانيد تا منظورم را متوجه شويد.

منجوق گفت...

كشور ما آبستن تغييرات اجتماعي بزرگي هست. اتفاقا همين الان وقت آن است كه اين ديد به محيط زيست ترويج بشه.
بعد از چند سال كه متولدين دهه شصت به يك سبك خاص زندگي خو گرفتند خيلي سخت مي شه كه عادت هايشان عوض بشه. دهه شصتي ها با جمعيت پرشمارشان هر كجا برن جامعه رابه سوي خود مي كشانند.

منجوق گفت...

يكي از مسايل عمده كشور ما بيكاريه. مسئله بيكاري هم با مسئله تخريب محيط زيست ارتباط تنگاتنگ داره.

Alireza گفت...

به زهرا:
هر كس در هر زمينه كه احساس مي كنه مي تونه گامي به جلو بره، بايد گام بر داره. حالا مايي كه دغدغه هاي مهم تري داريم!!!! البته اگه واقعا مهم تر باشه(تشخيصش با كيه؟!!) چه كرديم در راستاي اون دغدغه ها؟ پس لااقل بذاريم اونايي كه دغدغه هاي ديگه اي دارند و مي تونن كاري كنن كارشون رو بكنند ما هم اگه زورمون رسيد اوني كه فكر مي كنيم مهم تره رو انجام بديم
سدي جلوي پاي هم ديگه نباشيم اگه كمك هم نمي تونيم باشيم!

منجوق گفت...

جنبش حفاظت از محيط زيست هم مي تونه از تحولاتي كه در شرف به وقوع پيوستنه نيرو بگيره و هم به عنوان يك خرده گفتمان كوچك اما رسا در دل گفتمان غالب مي تونه در تلطيف جريان اتفاقات موثر باشه. ترويج اين خرده گفتمان مي تونه جلوي افراطي گري ها را بگيره.

شايد اگر چنين خرده گفتماني در دل گفتمان غالب 30 سال پيش رواج داشت آن همه ندانم كاري اتفاق نمي افتاد.

منجوق گفت...
این نظر توسط نویسنده حذف شده است.
منجوق گفت...

ناشناس محترم،
چون اسم افراد خاص را اورده بودي كامنت شما را حذف كردم.
شما مختاريد هر گونه كه دوست داريد در مورد من قضاوت كنيد. اما قضاوتي كه بر پايه اطلاعات ناقص است معمولا صحيح نيست.
اگر آن همه از آن دو سه نفر همين اكنون(نه فقط چند سال پيش) به من و همسرم آزار مي رسد به كس ديگري آزار مي رسيد چه بسا تمام هم و غم خود را صرف مبارزه با همين اشخاص مي كرد.
ما چنين نكرديم دغدغه هاي خود را داريم. البته باز هم مي گويم شما مختاريد هر گونه كه خواستيد در باره ما قضاوت كنيد.

منجوق گفت...

ناشناس محترم كه كامنتتان را حذف كردم،

من ضعف هاي فراواني دارم اما از يك نظر بسيار بسيار به خود مي بالم و آن اين است: وقتي همان اشخاص خواستند مرا عليه برخي از همكاران تحريك كنند و مانند سرباز پياده صفحه شطرنج (كه هميشه دست آخر قرباني مي شود) به جان آنان بياندازند جواب دادم و گفتم كه سواد و معلومات من در حدي نيست كه بتوانم فيزيكپيشگاني را از نظر علمي خارج از حيطه تخصصم ارزيابي كنم.
برگشتند و گفتند اما من فلان جور ارزيابي مي كنم. نگاهي به آنان انداختم كه معناي آن اين بود: شما در رشته تخصصي خود نيز آن قدر تبحر نداريد كه بتوانيد محققي را ارزيابي كنيد چه برسد به محققي خارج از حيطه تخصصتان.



بسيار مشعوفم كه آلت دست ديگران در صف كشي ها و دعواهايي كه ربطي به من ندارد نشدم.
خوش حالم كه رابطه ام را با ديگر همكاران به خاطر زياده طلبي هاي يكي دو نفر نوچه پرور خراب نكردم.

بعدها فهميدم كه اين اشخاص چه قدر حقايق را وارونه جلوه مي دادند تا جوان تر هاي بي خبري چو مرا به جان رقيبانشان بياندازند.

خوشحالم كه آن قدر استقلال راي دارم كه نوچه ديگري نمي شوم. اين خودم هستم كه تشخيص كي و كجا عكس العمل نشان دهم. كجا مبارزه كنم و كجا مصالحه. كجا ببخشم و كجا نبخشم.
بخشيدن و گذشتن تنها جايي معني دارد كه شخص مقابل به هر دليلي (ضعف يا پشيماني يا آگاهي بيشتر) دست از آزار بردارد. در غير اين صورت گذشتن به معناي حماقت است نه بخشايندگي!

منجوق گفت...

منظورم از بي هنجاري هايي كه يك "تازه به دوران رسيده" دانشگاهي به بار مي آره چيزهايي از اين دسته: مي دانيد كه امروز همه جا سخن از فرار مغزهاست. حال فرض كنيد كه يكي از همين مغزها كه به خارج رفته مي خواد برگرده. با دست پر هم مي خواد برگرده. هم كلي در رشته تخصصي خودش مهارت پيدا كرده و هم پس اندازي اندوخته كه مي تونه برگرده و براي خودش يك آپارتمان بخره. يك تير و دو نشان. هم ارز وارد مملكت مي شه و هم مغز. افرادي مثل ما از اين موضوع استقبال مي كنيم. شاهين زمان خيلي زيادي پاي سكايپ صرف مي كنه كه اين جور آدم ها را تشويق به برگشتن كنه. اما جناب "تازه به دوران رسيده" گمان مي كنه كه با آمدن اين ادم ها جاش تنگ مي شه چرا كه اين آدم ها او را به ستارگي قبول نخواهد كرد. در نتيجه هر چي شاهين رشته پنبه مي كنه. او نا رو پس مي زنه.
منظورم از بي هنجاري ها اين گونه رفتارهاست.

منجوق گفت...

منظورم البته تخطتئه شخص خاصي نيست. مي خوام فقط نشان بدم اگر سلسله مراتب طبيعي به وجود نياد و ضرب و زور يك نفر با تفكر خان سالاري به طور مصنوعي ترتيب داده شود چه نوع مسايلي به وجود مي آيد. از تجربه اي كه ما از نزديك با آن آشناييم مثال آوردم.

ناشناس گفت...

اسامی خاص را حذف کردم تا منتشر فرمایید

منجوق اسباب تاسفه که راجع به هر چیزی حرف میزنی یا مثال میاری زودی میری سر استاد پیشکسوت نوچه پرور و محقق تازه بدوران رسیده و ستاره و خلاصه همون داستان تکراری. یعنی با زیر نویس همون ......و ...... واقعا چند سال از عمرت رو میخواهی سر این موضوع بگذاری؟ فکر نمیکنی دیگه بسه؟ برای خودت بهتر نیست اگر این داستان رو پشت سر بگذاری؟

منجوق گفت...

جوابتان را قبلا مفصل دادم. مسئله هنوز حل نشده كه من بخواهم از آن بگذرم. هر وقت حل شد من بلافاصله موضوع را پشت سر مي گذارم.
در ضمن شما چرا خود را معرفي نمي كني؟!

منجوق گفت...

در ضمن چه تلفي؟ من دارم زندگي ام را مي كنم. مقاله مي نويسم. سمينار مي دهم. داستان سارا مي نويسم. درمورد محيط زيست مي نويسم و... اين همان ستاره و پيشكسوت نوچه پرور هستند كه دايم مي روند خدمت رئيس بزرگ و سعي مي كند زير آب مرا بزند.

منجوق گفت...

من آنها را و سيستمي را كه آنها مي خواهند تحميل كنند به عنوان يك مثال براي سلسله مراتب باسمه اي بي هنجار آوردم. عمرم را به پايشان نريختم!

منجوق گفت...

همين ديروز يك دانشجو از دانشگاه ازاد امده بود دم اتاق من واز آن شخص چنان صحبت مي كرد كه انگار درباره "خداي فيزيك" صحبت مي كند. كوچك ترين حرفي كه او را خراب كند نزدم. درست هم نبود كه بزنم! از اين اتفاقات زياد مي افتد
اما او و نوچه هايش هم همين مسايل را درباره من مراعات مي كنند؟!!!

از او در اينجا نام نمي برم تا نزد آنان كه او را نمي شناسند محترم بماند.

اما چه كنم كه صحبت هاي من دقيقا او را در ذهن كساني كه او را مي شناسند مجسم مي نمايد.
لقب "ستاره" را به چند نفر ديگر از جمله من و شاهين هم داده بود اما "تازه به دوران رسيدگي" تنها به يكي از اين افراد مي آيد و تنها يك نفر را درنظر تداعي مي كند!

منجوق گفت...

از جمله آزارهايشان گذراندن قانون هايي صرفا در جهت محدود كردن امكان كار كردن دانشجو ها با من و شاهين است در حالي كه خود اعتراف مي كنند كه آن قدر دانشجو سرشان ريخته كه نمي توانند جمع و جورشان كنند!

ناشناس گفت...

نه شما خیلی عصبانی هستید. من فقط خواستم یک یاد آوری خیر خواهانه بکنم. اگر فکر میکنی که لازم نیست و شما هیچ مشکلی از این بابت احساس نمیکنی و به همه کارهای حرفه ای و غیره میرسی بسیار خوب من اصراری ندارم. خود دانی
در ضمن شما من را نمی شناسی من هم دورادور کمی افتخار آشنایی دارم و بیشتر از طریق همین نوشته ها شما را میشناسم. موفق باشید 

منجوق گفت...

از دست شما عصباني نيستم. ممنون از كامنت خيرخواهانه تان.
مطلبي كه گفتيد علي الاصول به جاست. حدود يك سال پيش اين خطر وجود داشت كه من به آن سو بروم ولي خوشبختانه خطر رفع شد.
تلنگر را نيچه به من زد:
Whoever battles with monsters had better see that it does not turn him into a monster. And if you gaze long into an abyss, the abyss will gaze back into you

من با آنها مبارزه نمي كنم. بر عكس آن چه كه آنان انجام مي دهند نه زير آب آنها را پيش رئيس بزرگ زده ام و نه هرگز درمورد آزارهاي و سابوتاژ هايشان مقابله به مثل كرده ام.
اما نمونه بسيار جالبي براي مطالعه هستند: مطالعه رفتارهايي كه منجر به بي هنجاري در محيط هاي آكادميك مي شوند. اگر بدون پيش داوري مطالب بالاي مرا مي خوانديد مي ديديد كه جز اين منظوري در آنها نهفته نبود.

منجوق گفت...
این نظر توسط نویسنده حذف شده است.
منجوق گفت...

علت اين كه اين جواب طولاني را به ناشناس دادم اهميت قضيه بود. ببينيد! سي سال پيش يك عده از نوچه پرور ها از آب گل الود ماهي گرفتند و از شلوغ پلوغي استفاده كردند و با شعار هاي دانشجو پسند، آنان را به جان همكاران رقيب انداختندو پاكسازي كردند و غيره.
بعد ها دانشجو ها از كرده پشيمان شدند.

مي خواهم اهميت ارزيابي مستقل و آلت دست ديگران واقع نشدن را ياد اوري كنم تا اتفاقات شوم تاريخي تكرار نشود

زهرا اسکندری گفت...

برای علیرضا:
صدالبته من نمی‌خوام مانع تلاش‌های هر چند به ظاهر غیرموثر افراد بشم و البته درست به همبن دلیل برای منجوق و این پشتکار تحسین برانگیزش احترام قایلم.
برای منجوق:
راستش من هیچ وقت از حرف‌های شما در مورد پیشکسوت و نوچه‌پرور و ... سر در نیاوردم! اگر واقعا فکر می‌کنید این قضیه خیلی اهمیت داره چرا مفصل و شفاف در موردش نمی‌نویسید؟

منجوق گفت...

I do not want to make personal that is why I am not being explicit.

ناشناس گفت...

سلام من یکی از شاگردان خانم افشین نوید هستم من ودوستانم می خواهیم راجع به پاکیزگی شهر(ازنظرزباله ها) با شما یک مصاحبه ی اینترنتی داشته باشیم.اگر خواستید بهazindadgar@yahoo.com میل بفرستید.ببخشید من راه تماس دیگری نمی دانستم. متشکریم.(اذین دادگروملیکامزینانی ونازگل احمررضایی)