۱۳۸۸ آذر ۵, پنجشنبه

مشكل صد سال ديگر

زماني با يكي از المپيادي هاي تيزهوش فعال در مسايل اجتماعي كه در آن زمان در يكي از معروف ترين دانشگاه هاي آمريكا دانشجوي دكتري بود، مكاتبه اي در مسايل محيط زيست داشتم. اين دوست عزيز به منظور تحقير سخنان من گفت افرادي مثل او با شنيدن اين كه صد سال ديگر دنيا ويران مي شود، احساساتي نمي شوند! گمان مي كنم اين طرز فكر افرادي بسياري چون اوست. اگر اين سخن از زبان يك فرد عامي بود، قابل درك بود. اما متاسفانه اين گونه اظهار نظر ها را از زبان كساني مي شنويم كه انتظار داريم كه خود سردمدار فعاليت هاي حامي حفظ محيط زيست باشند. به راستي چرا اين ذهنيت وجود دارد؟! همين تيپ افراد تيزهوش كه از قضا در آمريكا مهندسان موفقي هم مي شوند اغلب در زمستان خانه خود را بي رويه گرم مي كنند چنان كه براي متعادل تر شدن دماي هوا پنجره را باز مي كنند. وقتي به آنها مي گوييم چرا به فكر محيط زيست نيستي، گمان مي كنند كه شوخي مي كنيم! ظاهرا حفاظت از محيط زيست غريب ترين مفهوم در ذهن اين افراد است تا جايي كه اشاره به آن، از زبان يك ايراني به نظرشان شوخي مي آيد! در صورتي كه بسياري از همكلاسي ها و همكاران آمريكايي اين افراد دغدغه حفظ محيط زيست دارند. اين دغدغه هم در همه رفتارهاي روزانه شان جلوه گر مي شود اما بسياري از دوستان تيزهوش ما درآمريكا خود را تافته جدا بافته از همكلاسي ها و همكاران آمريكايي خود مي بينند. دغدغه هاي آنان در نظر اين دوستان عجيب و غريب مي آيد.
دو نكته را عرض مي كنم:
1) درصد قابل توجهي از جماعت تيزهوش ايراني سر از دانشگاه هاي كشورهاي پيشرفته در مي آورند. در مقابل چند درصد
از دانش آموزان تيزهوش آن ممالك سر از دانشگاه هاي ايران در مي آورند؟!! علت چيست؟!! آيا يكي از دلايل اين نيست كه اسلاف متفكر آن ديار، در صد سال پيش (با اين كه مشكلات حاد زمان خود را هم داشته اند) اندكي فراتر از نوك بيني خود و مسايل آني زمان خود را ديده اند و براي صد سال آينده نيز برنامه ريزي كرده اند؟!
پس بياييد به جاي آن كه اين نگرش را مسخره كنيم، اين نگرش را از آنان ياد بگيريم. فرق نمي كند كه در ايران زندگي كنيم يا در خارج، مسايل محيط زيست گريبانگير همه ماست!
همه ما ساكن همين كره خاكي هستيم.
2) مسايل محيط زيست سال ها ست كه زندگي ما را تحت تاثير گذاشته است. آلودگي هوا، آب آشاميدني سلامت ما و عزيزانمان را مي تواند همين اكنون به خطر بياندازد. اسراف در مصرف آب در شهرها باعث كمبود آب كشاورزي شده است كه به نوبه خود تاثيرات اجتماعي، اقتصادي و سياسي منفي بسياري گذاشته كه ما اكنون از آنها در رنجيم. اين ها فقط مشتي از خروار بودند! در كشور هاي پيشرفته اين مسايل تا حدمقبولي تحت كنترل هستند در نتيجه مسايلي كه از آن سخن مي گويند برنامه ريزي در مورد صد سال بعد است.
ما بايد هم به مسئله هاي حاد محيط زيست پيرامون خود حساس باشيم و هم به مسايل مزمن جهاني آن.
جمع بندي: حفظ محيط زيست بسيار فرا تر از قربان صدقه رفتن براي بال پروانه هاست. سلامت و كيفيت زندگي ما و فرزندانمان در گرو حفظ محيط زيست است. چه چيزي مهمتر از اين؟!

۲۰ نظر:

ناشناس گفت...

There are two main factors for such behavior that comes to my mind. One is the ignorance. So, many of these smart people just ignore the matter to avoid involvement and responsibility. Don’t you think they are smart? They leave the trouble for the generation in the trouble! Two is the fashion, whatever is today. Still a lot of intellectuals in the west think bigger and more are better. It will for sure take some time for them to realize that their attitude could be harmful in long run. A lot of people, Iranian or not, just think that by spending more or having more you would be more respectable or likable. You see the other end too, with hippies and vegetarians. I think one should keep the balance. Of course, one would never get to this conclusion unless witness the clash between the two ideology.

منجوق گفت...

در مورد حفظ تعادل با شما موافقم. از همان ابتدا اعلام كردم كه ديد من نسبت به حفظ محيط زيست، ديدي انسان محور (anthropocentric) است. محيط زيست را بايد حفظ كنيم تا توسعه پايدار داشته باشيم، سلامت ما تهديد نشود، طبيعتي زيبا داشته باشيم تا از آن لذت ببريم و بهره برداري اقتصادي كنيم و...

منجوق گفت...

من گياهخوار نيستم اما معتقدم بايد مصرف گوشت را در زندگي كم كرد. هم براي سلامت بهتر است و براي جيب! و صد البته از نظر دوستي با حيوانات و حفظ محيط زيست.

منجوق گفت...

من شخصا كسي نيستم كه از ريخت و پاش لذت ببرم. اصلا نمي توانم درك كنم چه لذتي در ريخت و پاش هست. البته كه ماشين اعلا، خانه اعلا، فرش اعلا، عطر اعلا، غذاي اعلا، لوازم زندگي اعلا و... لذت بخش هستند. اما بيش از نياز مصرف كردن و دور ريختن را نه مايه لذت مي بينم و نه نشانه هوش و زرنگي!


به نظر من هوش و زرنگي در آن است كه افرادي كه روحيه و ديدگاهي مشابه دارند دور هم جمع شوند و شبكه اي تشكيل دهند و "خرد فرهنگي" بسازند كه در آن به آن چه كه مي خواهند برسند.

اگر افرادي كه هم انديشي دارند يك شبكه تشكيل دهند وزن اجتماعي پيدا مي كنند: توليد كنندگان و فروشندگان
كالاها يي
مطابق سليقه و نيازهاي آنان تدارك مي بينند. به تدريج امكانات تفريحي مطابق سليقه آنان فراهم مي شود. سليقه آنها در قوانين و ضوابط اجتماعي منعكس مي شود.
هوش و زرنگي به آن است كه آدم در ايجاد چنين شبكه اي كوشا باشد چرا كه پس از اندكي ميوه آن را خود مي چيند.

منجوق گفت...

عزيزي چند روز پيش گفت كه
اين گونه فعاليت ها و شبكه سازي ها براي شخص هويت سازي مي كنند.
و چه نيكو گفت!

در اين دنياي طوفاني در حال گذار و تغييرات آشوبناك، "هويت سازي" دقيقا همان چيزي است كه نسل جوان به آن احتياج دارند و هر كه از حدي بيشتر باهوش باشد به آن نيازمند تر است!

Amir گفت...

اگرچه من با نظر این دوست تیزهوش شما (کاملا) موافق نیستم ولی فکر می‌کنم لازم هست از دریچه دید اونها هم به قضیه نگاه کنیم. من حدس می‌زنم دلیل این که این گروه از افراد علاقه چندانی به مباحث محیط زیستی نشان نمی‌دهند این است که فکر نمی‌کنند واقعا این مشکل در درجه اول اهمیت قرار دارد. در واقع برخی از افرادی که خود را سوپر روشنفکر به حساب می‌آورند مسایل محیط زیستی را به صورت یک سری مسایل سانتامانتالیستی می‌بینند که الزاما از درجه اول اهمیت برخوردار نیست. راستش خود من هم تا حدودی با این نظر موافقم. به نظر حقیر برای فعالیت‌های داوطلبانه مسایلی مانند آموزش و رفع گرسنگی در اولویت هستند. البته اهمیت مسایل محیط زیستی را هم درک می‌کنم ولی به نظرم به طور مثال با کمک به گسترش آموزش می‌توان به حفظ محیط زیست هم بسیار کمک کرد لااقل اگر این فرضیه من درست باشد که افرادی که آموزش صحیح دیده باشند به طور متوسط بیشتر از افراد آموزش ندیده به حفظ محیط زیست اهمیت می‌دهند. با همه این حرفها فکر می‌کنم کار خوبی را شروع کرده‌اید و برایتان آرزوی موفقیت می‌کنم.

Unknown گفت...

با احترام به نظر کسانی‌ که دغدغه‌های مهمتری دارند(به خصوص در مورد اوضاع این روزهای مملکت) و اینکه البته من کاملا درک می‌کنم که کسی‌ ترجیح بده وقت کار غیر حرفه ایش رو سر هر چیز که دوست داره بذاره(به خصوص سر اوضاع این روزهای مملکت)، می‌‌خواستم یه کمی‌ از صرفه جویی در مصرف درخت بگم.

دوستی‌ چند روز پیش می‌‌گفت با هر یه مقاله‌ای که پرینت می‌کنم، احساس می‌‌کنم الان یه درخت قطع کردم! می‌‌گفت اون زمان‌ها که آرکایو نبود مردم بیشتر مواظب مقاله‌های کپی‌ کرده از مجلات توی کتاب خونه‌ها بودن که گم و گور نشن چون دوباره رفتن و کپی‌ کردن کار سختی است، الان ولی‌ مقاله رو توی خونه جا گذاشتیم بعد تو دفتر کار که بهش احتیاج داریم دوباره پرینت می‌‌کنیمش!

برای من کار غیر ممکنی است که بتونم از رو مانیتور مقاله بخونم، به جز مواردی که نمی‌خوام دقیق وارد جزئیات کار بشم. ولی‌ واقعا به حجم پرینت‌هایی‌ که این مدت کوتاه داشتم نگاه می‌‌کنم، وحشت می‌‌کنم. تازه اینا فقط درخت‌هایی‌ که یه دانشجو قطع کرده! خب البته همیشه پرینت دو طرفه می‌‌گیرم ولی‌ اون گزینه ی چند تا صفحه در یک صفحه رو معمولاً استفاده نمی‌‌کنم. شما پیشنهادی دارین؟

دوستی‌ داشتم تو مدرسه که کاغذ گلاسه‌های خوشنویسیش رو بعد از سیاه سیاه شدن می‌‌شست و دوباره استفاده می‌‌کرد. خیلی‌ هم خوب جواب می‌‌داد. امروز که یادش افتادم گفتم اینجا همین جوری بگم.

معلم فیزیک راهنمایی‌ مون - که خدا حفظش کنه - می‌‌گفت از دستمال کاغذی استفاده نکنین، چون سیلیس داره و دماغ رو خش می‌‌اندازه. موقع سرما خوردگی که مصرف دستمال کاغذی میره بالا، دماغ هم معمولا پوسته پوسته می‌شه! ولی‌ دستمال پارچه‌ای این مشکل رو نداره، فقط باید مرتب شستش دیگه.

شماره ۹ این سایت به نظرم جالب بود:
http://www.ehow.com/how_4937976_save-money-doesnt-grow-trees.html

http://greenyourfuture.experience.com/2009/03/save-trees-save-world.html

ی.م گفت...

پیشنهاد میکنم متن آخر کتاب های تست اندیشه سازان رو یه نگاه بندازین خیلی زیباست.و در همین رابطه.اگه حوصله داشتین بگین براتون بفرستمش تا تو یه پست منتشرش کنین. و راستی یاد شعر declan galbraith هم افتادم که از زبان یه بچه چه قدر زیبا تمام بدبختی های بشر رو در مرگ اقیانوس، به گل نشستن دلفین ها، سوخته شدن جنگل ها و امثال این ها می بیند و بیان میکند.

منجوق گفت...

حسن آقا،
تمام آمريكايي هاو اروپايي هايي كه من دايره دوستانم قرار مي دهم به مسايل محيط زيستي علاقه مندند و آن قدر عرضه دارند كه دماي اتاق منزلشان را تنظيم كنند.

اين همه توضيح شما متوجه نشدي و گمان هم نمي كنم كه الان متوجه بشوي. ولي به هر حال باز هم تاكيد مي كنم: ديدگاه من نسبت به حفظ محيط زيست "انسان محور" است. نگراني من آن است كه تخريب محيط زيست زندگي آدم ها را دشوار كند: آب و هواي آلوده سرطان بياورد. آب كشاورزي كم بيايد و...


در ضمن كامنتت را منتشر نكردم چون به تجربه ديده ام وقتي كامنت آقاياني مثل شما را منتشر مي كنم بي حيا تر و بي تربيت تر مي شوند.

منجوق گفت...

درسته كه اين گونه نوشته ها باعث نمي شن كه آدم هايي مثل "حسن آقا" مسايل حفظ محيط زيست را بيشتر رعايت كنند. احتمالا سر لج و لج بازي با من هم كه شده بعد از اين، اين آقا بيشتر به محيط زيست آسيب مي زنه.
اما اين نوشته ها باعث مي شن كه نسل جوان تر
ديد دوستانه تري نسبت به حفظ محيط زيست پيدا كنند. بر آيند مثبت خواهد بود.

منجوق گفت...

ي.م. جان
من اين كتاب را ندارم.

hasan گفت...

خانم دکتر، ممنون از این که پاسخ من را دادید و خوانندگان فهمیدند "حسن" نامی هست که بی‌ تربیت است و نمیفهمد که دکتر یاسمن فرزان انسانی "انسان محور" است (و لابد "حسن" هم حیوان محور!) . لطفا آن‌ پیام را دوباره بخوانید و بگویید که کدام کلمه ی آن‌ متن بی‌ تربیتی بود. در حالی‌ که خود شما بنده را عملا "نفهم" و "لجوج" خواندید. اگر چیزی در آن‌ پیام بود که شما را به خروش آورده احتمالا این بوده که بنده نشان دادم تئوری بافی میکنید. جالب آنکه محض اطلاع بیشتر خوانندگانتان، کامنت منتشر نشده را دو بار جواب دادید! حالا چون من نسبت به این موضوع حساس شده ام، از شما میخواهم عین کامنت من را منتشر کنید تا خوانندگانتان خودشان قضاوت کنند. در غیر این صورت من کامنت خودم را همراه با دو کامنت شما روی فیس بوک منتشر می‌کنم (و هویت خودم را افشا می‌کنم). من و شما در فیسبوک دوستان مشترک زیادی داریم. و آنها خواهند خواند و قضاوت خواهند کرد. ضمنا نگران خطرات من برای محیط زیست نباشید! چار خط تئوری بافی یک وبلاگ نویس که حد اکثر دویست سیصد خواننده دارد آنقدر اهمیت ندارد که من به محیطی که خودم درش زندگی می‌کنم گند بزنم! - حسن

منجوق گفت...

حسن آقا
من كامنت قبلي شما را پاك كرده ام و كپي آن را ندارم.
حال برويد و در فيس-بوك و هر كجاي دنيا كه مي خواهيد آن چه دوست داريد بكنيد.

منجوق گفت...

حسن آقا،
از اين كه شما قصد نداريد از سر لج بازي با من به تخريب محيط زيست دست بزنيد بي نهايت خوشحالم.

از همان ابتدا به خوانندگانم گفته بودم براي انتشار پيام بايد از پتانسيل فيس-بوك استفاده كنيم.
خوشحالم شما مي خواهيد اين ماجرا را به فيس-بوك بكشانيد. باعث مي شود نوشته هاي من در وبلاگم توسط عده بيشتري خوانده شود و اين دقيقا هدف من است.
از اين كه مرا در هدفم ياري مي رسانيد بي نهايت سپاسگزارم. با آرزوي موفقيت براي شما
ياسمن فرزان

منجوق گفت...

در ضمن من عبارت "حيوان-محور" شما را چندان ترجمه مناسبي براي deep ecologyنمي بينم.
" طبيعت-محور" ترجمه مناسب تري است.

"انسان-محور" ترجمه اي بود كه من براي
"anthropocentrism" برگزيدم.

منجوق گفت...

البته كه "تئوري پردازي" مي كنم. "تئوري پردازي" كار من است.

منجوق گفت...

در ضمن "حسن آقا":
آدم هايي از نوع شما "نفهم" نيستند اما از "هنر گوش دادن" بي بهره اند. به غلط گمان مي كنند هر آن چه كه ديگري مي گويد يا مي نويسد از قبل مي دانند درنتيجه توجهي به سخن يا نوشته او نمي كنند. نتيجه آن است كه پس از توضيحات مكرر منظور نويسنده يا گوينده را متوجه نمي شوند.

منجوق گفت...

و اما در مورد تعداد مخاطبين وبلاگ من!
از قديم هم گفته اند:"يك دسته گل دماغ پرور از خرمن صد گياه بهتر!"
در ميان آن دويست سيصد نفري كه گفتيد، حدود پنجاه نفر هم هستند كه نوشته هاي مرا با دقت مي خوانند. نمي خواهم بگويم كه هر چه من مي گويم قبول مي كنند. اما درباره هر چه كه مي نويسم تامل مي كنند. تعمق و مطالعه مي كنند و به نتيجه دقيق تر و عميق تري از آن چه كه من در ابتدا در ذهن داشتم مي رسند.
يقين دارم همين عده در ده سال آينده تحولي بزرگ ورو به جلو پديد خواهند آورد.
با اين يقين و با اين اميد به نوشتن ادامه مي دهم ولو اين كه بقيه ارزش آن را درك نكنند.

Unknown گفت...

سلام
من می خواستم یه ای میل رو واسه شما فوروارد کنم اما آدرس ای میلتون رو ندارم. مربوط به گرمایش زمینه و از این پتیشن هاست. من چون خودم هنوز خیلی درگیر کار اجتماعی در این زمینه نشدم عضو نشدم اما گفتم شاید شما دوست داشته باشین. گویا دنبال آدم می گردن واسه یه کار نمادین. اگه خواستین خبرم کنید.

منجوق گفت...

سلام فرنوش جان
آدرس اي ميل من
yasaman@theory.ipm.ac.ir
است