1) دانشگاه آزاد در چند دهه ي اخير دانش آموزان با استعدادي را كه با "شيوه ي كنكوري درس خواندن" خيلي ميانه نداشتند توانسته جذب كند. برخي از دانش آموختگان دانشگاه آزاد جزو بهترين تحصيلكردگان و كارشناسان و دانشپيشگان كشور هستند.
2) دانشگاه آزاد از خروج سرمايه ها از كشور جلوگيري كرده. درست است كه شهريه ي دانشگاه آزاد گاهي سرسام آور مي شود اما اگر دانشگاه آزاد نبود همان خانواده ها فرزندان خود را براي ادامه ي تحصيل روانه ي خارج مي كردند. هم هزينه بيشتر مي شد و هم با خروج ارز از كشور به اقتصاد كشور ضربه مي خورد.
3) شعبات دانشگاه آزاد در شهرهاي كوچك و دور افتاده باعث رونق اقتصادي محل شده اند. اقتصاد خيلي از اين شهرهاي كوچك حول دانشگاه آزادش مي چرخد. عده اي از مردم محل كارمند دانشگاه آزاد شده اند. به خاطر دانشگاه آزاد يكي دو تا رستوران و اغذيه فروشي باز شده. يكي دو تا آژانس تاكسي تلفني باز شده. مردم خانه شان را اجاره مي دهند.... اين ها همه يعني ايجاد اشتغال در شهرهاي كوچك و رونق اقتصادي براي آنها. همان ارزي كه بدون دانشگاه آزاد از كشور خارج مي شد باعث شده دستي به سروروي مناطق دور افتاده ي كشور كشيده شود.
3) حضور دانشگاه آزاد در اين مناطق دور افتاده و رفت و آمد استادان و دانشجو ها تاثير فرهنگي و اجتماعي غير قابل باوري در مناطق دور افتاده كشور داشته. سطح فرهنگي اين مناطق به طرز عجيبي به علت دانشگاه آزاد بالا تر رفته است. دانشگاه آزاد به دنبال خود پاي اينترنت را هم به مناطق دور افتاده كشانده كه تاثير فرهنگي آن مي تواند در آينده اي نزديك قابل مشاهده شود. دانشگاه آزاد باعث شده افق ديد در اين مناطق وسيع تر شود.
5) وقتي مي خواهم اطلاعي علمي در مورد گوشه و كنار كشور داشته باشم تا مبناي تحليل هايم باشد به اينترنت مراجعه مي كنم. در اكثر موارد مي بينم پژوهش مورد نظر توسط دانشجويان دانشگاه آزاد انجام گرفته است. شايد به علت سفر دانشجويان دانشگاه آزاد از شهرهاي بزرگ به شهر هاي كوچك باشد كه آنها بيش از افراد مانند ما با مسايل گوشه و كنار كشور آشنا هستندو موضوع پروژه شان را موضوعي مرتبط با نيازهاي مردم روستاها انتخاب مي كنند. چنين پتانسيلي براي كشور سرمايه عظيمي براي توسعه ي پايدار است.
6) دانشگاه آزاد تهران مجهز به آزمايشگاه هاي نسبتا پيشرفته (پيشرفته در سطح ايران) است. حداقل در رشته ي فيزيك آزمايشگاه هاي دانشگاه آزاد در تهران جزو مجهز ترين آزمايشگاه هاي ايران است.
7) دانشگاه آزاد براي عده ي كثيري از فارغ التحصيلان دكتري اشتغال ايجاد كرده است. به اين ترتيب دانشگاه آزاد جلوي فرار مغزها را مي گيرد.
8) حضور دانشجويان دختر دانشگاه آزاد و همچنين خانم هاي استاد در شهرهاي دور افتاده و همچنين رفت و آمد همسران استادان مرد در اين مناطق نگاه سنتي مرد سالارانه را در اين گونه مناطق چنان به چالش كشيده كه 25 سال پيش حتي قابل تصور نبود.
۱۱۰ نظر:
و البته كاربرد مفيدترش براي بچههاي دانشگاههاي دولتي علي الخصوص شريف، بودن يك محلي براي "سركوفت زدن" ما برتريم و ... اين كاربرد مفيد دانشگاه آزاد رو از ياد نبريد. به شدت كاربرد مفيد و كار راه اندازي هست مخصوصا وقتي بخواهي وارد بازار كار بشي. ميتواني تا دلت بخواهد از اين "سركوفت زدن" استفاده كني و كلي پست و مقام و فلان به دست بياري و ... دست آخر هم كه ميخواهي پز روشنفكري بگيري ميگي: "و البته دانشجويان خوبي "هم" در دانشگاه آزاد هستند و ..."
تازه دومين كاربردش اين است كه به بهانه همان سركوفت، آزمايشگاههاي دانشگاههاي دولتي را با پول نفتي كه متعلق به همون بچههاي دانشگاههاي آزد هم هست، مجهزتر كنيم، امكانات بيشتري در اختيارشون بگذاريم و ... بعد هم سركوفت بزنيم كه "بچه هاي دانشگاه آزاد بي سوادترن و امكانات كمتري دارن و ... همه اشون بچه پولدار بي سوادي هستن كه ميخوان پول بدن مدرك بگيرن و ..." ميبينيد حيات دانشگاه دولتي و تربيت آدمهاي وابسته و ... منطو به حيات دانشگاه آزاد است. بالاخره تا سر كوفت بچههاي دانشگاه آزاد نباشه بچههاي سراسري و شريفي چطوري احساس برتري بكنند؟
كاربردهاي بيشتري هم ميشه براي دانشگاه آزاد در نظر گرفت. ولي مهم ترينهايش همينهايي هست كه من گفتم. خيلي قابليتهاي ديگري هم دارد كه حالا حالاها بايد در موردش حرف زد و صد البته كمترين و بي اهميت ترينش بردن پول به شهرستانها است و الا اصل چرخه توليد علم و كارهاي كارشناسي و فلان و ... را بچه هاي دانشگاه سراسري و دولتي علي الخصوص شريف انجام ميدهند. اصولا كاركرد علمي براي دانشگاه آزاد نبايد قايل باشيم كه. چون هويتش ساخته شده براي سركوفت زدن نه گسترش نگاه علمي و عاقلانه كه.
راست ميگي ياسمن جان دانشگاه آزاد كاربردهاي زيادي دارد كه آخرين اش ميتواند ايجاد شغل براي دانشجوهاي دكترايش باشد و لابد دانشجوهاي دكتراي دانشگاههاي دولتي همه در حال ساخت و ساز پايههاي علمي و توسعه اي كشور و دانشگاه و ... هستند يا در حال گرفتن جايزه نوبل تو كشورهاي خارجي هستند و ...
راست ميگي ياسمن جان غير از اين كاربردهايي كه گفتي هيچ كاربرد ديگه اي براي دانشگاه آزاد متصور نيست. بالاخره آدم خنگها و بي هوش ها رو هم بايد يك جايي سرشون رو بند كنند ولي مهم نيست بچه هاي باهوش و با استعداد با پول نفت و ماليات همين بچه خنگها تو دانشگاه هاي دولتي تحصيل كنند و ادعاي برتر بودنشون رو به رخ بقيه بكشند.
مرسي ياسمن جان بابت كاركردهاي دانشگاه آزاد كه نوشتي كه من تا حالا نفهميده بودم.
دوست نداشتي منتشر نكن اين رو.
نقاط ضعف را هم بگوييد موجب مزيد امتنان است
حالا چرا عطيه جان اين همه به شما برخورد؟!
من اگر به قابليت دانشگاه آزاد اطمينان نداشتم كه دانشجوهايم را از دانش آموختگان دانشگاه آزاد انتخاب نمي كردم.
به علاوه انگار تو يادداشت را كامل نخواندي. من به دستاورد هاي علمي دانشگاه آزاد هم اشاره كرده بودم. نوشته بودم كه:"وقتي مي خواهم اطلاعي علمي در مورد گوشه و كنار كشور داشته باشم تا مبناي تحليل هايم باشد به اينترنت مراجعه مي كنم. در اكثر موارد مي بينم پژوهش مورد نظر توسط دانشجويان دانشگاه آزاد انجام گرفته است."
در مورد آزمايشگاه ها هم برعكس آن چه كه تو برداشت كردي نوشتم كه آزمايشگاه هاي مجهزي دارد. به طور مثال در رشته فيزيك پلاسما دانشگاه آزاد خيلي مجهزتر است تا دانشگاه شريف يا تهران يا شهيد بهشتي.
كجاي حرف من سركوفت زدن بود؟!
اين كه موسسه هاي دانشگاهي در كنار كاركرد علمي -كه كاركرد طبيعي و بديهي آن است- كاركرد اجتماعي و اقتصادي در سطح وسيع كشوري دارد نكته اي بود كه من مي خواستم روي آن انگشت بگذارم.
"بالاخره آدم خنگها و بي هوش ها رو هم بايد يك جايي سرشون رو بند كنند ولي مهم نيست بچه هاي باهوش و با استعداد با پول نفت و ماليات همين بچه خنگها تو دانشگاه هاي دولتي تحصيل كنند و ادعاي برتر بودنشون رو به رخ بقيه بكشند.
"
حداقل من يكي به اين حرف هيچ اعتقادي ندارم. نمي خواهم بگويم همه دانشجو هاي دانشگاه ازاد نابغه اند (كه نيستند. همان طوري كه همه دانشجويان دانشگاه شريف نابغه نيستند.)
اما عده قابل توجهي از دانشجويان دانشگاه آزاد كساني هستند كه با برخي از دروس فرعي كه در كنكور ضريب بالايي هم داشتند مشكل داشتند ولي دروس اصلي آنها عالي بود. به اين ترتيب سر از دانشگاه آزاد در آوردند.
(اميدوارم نخواهي بيشتر توضيح بدهم!)
مصلحینی که بر مبنای عدالت و نه از سر انتقام و هوی(مثه بعضی ها!) داستان دانشگاه آزاد را دنبال می کنند همیشه هنرش را چون شما گفته اند که فیها منافع للناس!(عیب می جمله بگفتی هنرش نیز بگو! اشاره ایست به تحریم خمر اما برخورد عادلانه که اگر این همه ضرر داره منافعی هم داره !D:).....
بنده داستان دانشگاه ازاد رو چند ساله بدقت رصد می کنم!حضرات تا همین یکی دوسال اخیر حتی خودشون رو موظف به کوچکترین پاسخی نمی کردند و همیشه بحث رو خدا و پیغمبری میکردند و در جوابیه هاشون با یک ترند کلی و کپی پیستی اول داستان حمایت امام رو متذکر می شدند و دوم مضمون این شعار که همه منطق شان بود "مخالف فلانی مخالف رهبراست ,مخالف رهبرم دشمن پیغمبر است" :))....
مشکل دانشگاه آزاد عدم چرخش نخبگان و مدیران و وجود سیستم تاپ دان و اختناقه که سبب خفه کردن هر صدای مخالفی و تربیت اراذل سیاسی به سبک دارو دسته شعبون بی مخ شده.که پول بگیرن و فردا فلان کارو بکنن و شعار و به به وچه چه کنن و رسما با امتیار یا بصورت وقیحانه آدم در سطوح مختلف بخرند. (شاید بگید خیلیا تو مملکت این کارو میکنن در این اشوب سیاسی) اما درد اینجاست که حضرات پای دانشجو رو هم به این بازی می کشن.و اون دانشجو که قدرت طلبی و اوباشی و بله قربان گویی رو در فلان تشکل دانشگاه آزاد تجربه می کنه و بعد با حمایت حضرات در یکی از سیستم های مرتبط قرار می گیره چه فسادی در زمین خواهد کرد....درد اینجاست.لیکن تاکید کنم کسی منکر خدمات و زحمات بسیاری از مدیران حتی همین شخص آقای جاسبی(در کنار بی کفایتی ها و سو استفاده های مختلف سیاسی و... عده از مدیران بی کفایت) نیست و خوب دستاورد های فراوان اساتید و دانشجویان بر همگان روشنه.(البته در این سیستم هم دانشجو و هم استاد قلابی هم داشتیم که با امتیازات خاص در ازای فلان خدمت وارد سیستم شده اند.)انشاالله که همه امور مملکت اصلاح شود.
منجوق جان حتما میدونید که اقتصاد بعضی از شهرهای ما که مشکلاتی نظیر خشکسالی و... داشتند رو دانشگاه آزاد احیا کرده و فرهنگ مولد و نشاط رو (البته در کنار برخی از ناهنجاری ها) وارد بعضی مناطق کمتر توسعه یافته و با ساختار عشیره ای کرده و مثلا نوع نگاه مردان رو نسبت به زنان تغییر داده ورشد فرهنگی اتفاق افتاده.
يكي از مزيت هايي كه دانشجويان دانشگاه آزاد نسبت به ديگران دارند قابليت هاي اجتماعي بالاي آنها ست.
من اين رو به عينه در بين بستگان ديده ام. مي ديد در دوران دبيرستان يك دختر يا پسر كم رويي بود كه حتي در از روي خجالت در جواب سلام دادن هم مشكل داشت. دو سه ماه كه به دانشگاه آزاد شبستر رفت يكهو از اين رو به آن روشد.
همان سرويس دانشگاه آزاد از تبريز به شبستر معجزه مي كنه!
به به ! پس نکنه معجزات هزاره سوم از همین جاها ناشی شده....;)
به عطيه:
اتفاقا برخي از با استعداد ترين دانش آموزان اين مملكت كه به دنبال كنكوري درس خواندن نبودند اما به دنبال اختراع و ابداع و ابتكار يا كارهاي ادبي و ... بودند سر از دانشگاه آزاد در آورده اندو در كنار قابليت هاي گوناگوني كه آنجا آموخته اند آدم هاي خيلي موفقي شده اند.
چرا متن تون شماره 2 نداره؟
به تیغ سانسور سپرده شده؟ مصلحتی داشته که حذفش کردید؟
موقع تايپ كردن يك مشكل فني پيش آمد و متن به هم ريخت براي همين شماره گذاري اشتباه شد كه در ستش كردم. ابتدا مورد آخري را اول نوشته بودم كه حذف شد و نتوانستم اصلاحش كنم بردمش آخر.
شايد اگر اول مي ماند عطيه خانم اين جوري دق دلي اش را سر منجوق خالي نمي كرد! ديوار كوتاه تر كه پيدا نمي شه!
اكثر دانشگاه هاي درجه يك آمريكا مانند استنفورد غير دولتي هستند.
عطيه گفت:"بچه هاي دانشگاه آزاد بي سوادترن و امكانات كمتري دارن و ... همه اشون بچه پولدار بي سوادي هستن كه ميخوان پول بدن مدرك بگيرن و ..."
من هرگز همچين چيزي را (صراحتا و يا تلويحا) ننوشتم و با جمله جمله اش مخالفم.
اولا من دانشجوي بي سواد را به دانشجويي قبول نمي كنم اگر مي بينيد كه دانشجوي دانش آموخته ي آزاد مي گيرم لابد معتقدم باسواد هستند. تزي هم كه نوشتند شاهد اين مدعا بود. در ثاني امكانات آزمايشگاهي شان همان گونه كه گفتم خوب است. افرادي مثل دكتر ابوالحسني هم كه به آنها درس مي دهند. ديگه امكانات به چي مي گند؟1 پدر خود من مدتي است در دانشگاه آزاد شبستر درس مي دهد. نمي خواهم از پدرم تعريف كنم برويد از دانش آموختگان دانشكده فني دانشگاه تبريز بپرسيد تا تعريفش را بشنويد.
بچه پولدار بودن نه گناه است نه مايه ي ننگ. خوبه كه يك داستان بلند بالا در مورد يك بچه پولدار (سارا) نوشتم كه همان بچه پولدار قهرمان داستان بود. پس از نظر من اصلا ننگ نيست كه آدم بچه پولدار باشد اما همه ي دانشجويان دانشگاه آزاد بچه پولدار نيستند اما اكثريت قريب به اتفاق آنها از خانواده هاي با فرهنگ و علم دوستي هستند كه حاضرند براي تحصيل فرزندان مايه بگذارند.
دست آخر اين كه حداقل هيچ كدام از دانشگاه آزادي هاي دور و بر من اين ذهنيت را نداشتند كه پول مي دهند كه مدرك مي گيرند. تك تك آنها براي آموختن دروس زحمت كشيده بودند وبراي پروژه شان با عشق و علاقه كار كرده بودند.
توی شهر ما هرچند که کوچیکه ولی انواع واقسام دانشگاه ها رو داره مثلا سه تا غیر انتفاعی یه دولتی و یه پیام نور وسر گلش هم دانشگاه آزاد من از شهر های دیگه و دستاوردهای علمی دانشگاه آزاد خبر ندارم ولی توی شهر ما به غیر از پر کردن کافی شاپها وکافی نت ها و همچنین هر روز خبر دزدیده شدن یه دختر دانشگاه آزادی ویا خودکشی چیزی به گوشم نرسید هرچند در سالهای اخیردانشجویان غیر انتفاعی دارن از اونا سبقت میگیرن در کل فقط هنجارهای شهر کوچیک ما رو بهم ریختن نه به خاطر کافی شاپ یا کافی نت بلکه به خاطر اقداماتی که از آنها می بینیم در حالی که دانشگاه دولتی وپیام نور با داشتن جمعیتی چند برابر از این خبرا نیست و باز هم میگم من این رو توی شهر خودمون مشاهده میکنم شاید در جاهای دیگه وضع به این شکل نباشدو در کل شاید از دید من که یک دانشجو هستم اینها هنجار شکنی نباشد ولی هر چه هست صدای مردم عادی شهر را در آورده و البته مدیون کردن بچه های دولتی به خاطر نپرداختن شهریه اصلا کار درستی نیست هیچکس را به زور کتک به دانشگاه آزاد نبرده اند وبابت سرکوفت ها هیچ کس به جز خود دانشگاه آزادی ها مقصر نیست این اقدامات آنهاست که زمینه ی سرکوفت ها را ایجاد می کند.
سلام،
علاوه بر مواردی که ذکر کردید دانشگاه آزاد باعث حرکتهای بسیار مهمی هم در نظام آموزش عالی ایران شده است و در موارد زیادی مدل توسعه دانشگاههای دولتی بوده است. به عنوان مثال در اوایل دههی 70 که تنها یکی دو دانشگاه دولتی آن هم در تعداد بسیار محدودی از رشتههای فنی دورهی دکتری برگزار میکردند، دانشگاه آزاد با شروع این دورهها در گسترهی وسیع باعث شد بسیاری از دانشگاههای دولتی شهامت آغاز این دورهها را پیدا کنند.
یا اینکه سرانهی هزینهی دانشجو در دانشگاه آزاد یک پنجم دانشگاههای دولتی است (البته در بدبینانهترین حالت که بودجههای عمرانی دانشگاههای دولتی را محاسبه نمیکنند به یک سوم میرسد). این آمار سالهاست که محرک وزارت علوم برای پایین آوردن هزینه بوده است و در مواردی سعی میکنند از شیوههای مدیریتی دانشگاه آزاد استفاده کنند.
بهعلاوه فکر میکنم به مورد اول شما باید این نکته را هم اضافه کرد. بسیاری از دانشآموزانی که برای تحصیل ایران را ترک میکنند در بهترین حالت با مدرک اما کولهباری از مشکلات دیگر بازمیگردند (البته درصد قابل توجهی حتی موفق به اخذ مدرک از کشورهای بسیار سطح پایینی –به لحاظ آموزشی- مثل ارمنستان یا... یا حتی مالزی هم نمیشوند) و اگر دانشگاه آزاد نبود این آمار چند ده برابر میشد.
البته موضوع این است که منتقدان (از نظرِ من) عاقل دو دستهاند و همهی این موارد را قبول دارند و حتی موارد دیگری هم به آن اضافه میکنند اما دستهی اول معتقدند که مدیریت دانشگاه برای بیش از 25 سال زمان کافی برای هر طرح و ابتکاری است و باید با چرخش مدیریت پیشرفت دانشگاه را تسریع کرد. دستهی دوم نه دانشگاه آزاد که هر مجموعهای با این گستردگی را که دولت بر آن نظارت ندارد را بالقوه یک "تهدید امنیتی" میدانند و البته معتقدند که این تهدید در یک سال گذشته بالفعل هم شده است!
البته ظاهرا بهاصطلاح "منتقدان" دیگری هم وجود دارند که بهدنبال چیزهای دیگری هستند ....
من با این حرفهایی که زدید موافقم ولی اگر شما بخواهید دانشجوی دکترا انتحاب کنید و آرمونی هم در کار نباشد (مثل دانشگاه ما و خیلی دانشگاه های دیگر) و حدود ٥٠ درخواست هم برای شما فرستاده شده باشد شما چه کار میکنید؟ اول نمیروید سراغ دانشجوی شریف؟ یا باید همه ٥٠ نفر را مصاحبه کنید یا این که یک معیاری داشته باشید دیگه. شما باشید چه معیاری را استفاده میکنید؟ حالا فرض کنید چیزهای دیگر مساوی باشد. در این جا مرسوم هست که با تعداد کمی مصاحبه میکنند برای انتخاب دانشجوی دکترا. مثلا از ٥٠ نفر شاید ٣ نفر به مصاحبه برسند. شما باشید چطور انتخاب میکنید؟ من میپرسم شاید روش بهتری برای انتخاب دانشجو یاد گرفتم. ظاهرا شما توانستهاید دانشجوهای خوب دانشگاه آزاد رو پیدا کنید. به چه روشی؟
من با این حرفهایی که زدید موافقم ولی اگر شما بخواهید دانشجوی دکترا انتحاب کنید و آرمونی هم در کار نباشد (مثل دانشگاه ما و خیلی دانشگاه های دیگر) و حدود ٥٠ درخواست هم برای شما فرستاده شده باشد شما چه کار میکنید؟ اول نمیروید سراغ دانشجوی شریف؟ یا باید همه ٥٠ نفر را مصاحبه کنید یا این که یک معیاری داشته باشید دیگه. شما باشید چه معیاری را استفاده میکنید؟ حالا فرض کنید چیزهای دیگر مساوی باشد. در این جا مرسوم هست که با تعداد کمی مصاحبه میکنند برای انتخاب دانشجوی دکترا. مثلا از ٥٠ نفر شاید ٣ نفر به مصاحبه برسند. شما باشید چطور انتخاب میکنید؟ من میپرسم شاید روش بهتری برای انتخاب دانشجو یاد گرفتم. ظاهرا شما توانستهاید دانشجوهای خوب دانشگاه آزاد رو پیدا کنید. به چه روشی؟
من فكر مي كنم اگر جايي 50 تا داوطلب داشته باشد حتما بايد روزي از سال را براي امتحان كتبي ورودي معين كند تا همه ي دانشجوها چه از شريف چه از دانشگاه آزاد بتوانند شركت كنند.
الان با پدرم حرف مي زدم. پرسيدم دانشگاه آزاد شبستر را چگونه با دانشگاه تبريز مقايسه مي كند. جواب داد در هر دو مورد در هر كلاسي سه چهار هستند كه واقعا دانشجوهاي خوبي هستند و بقيه "اِي"! پدرم فرق زياد ي از نظر علمي بين آن دو نمي بيند.
خوب دانشگاه ما بینالمللیه (خارج از ایران) نمیشه که همه بیاند برای امتحان (کی هزینه شو میده؟ کی ویزا میگیره واسه این همه آدم؟ بلا یلا ...)
نمي توانيد بخواهيد از اين امتحان هاي بين المللي مثل جي-آر-اي و... شركت كنند؟
نمي دانم! آدم بايد در ان شرايط باشد. خارج از گود نمي توان اظهار نظر كرد.
اما من شخصا موقع انتخاب دانشجو كاري ندارم كه دانش آموخته ي كدام دانشگاه است. بيشتر به اين كار دارم كه چه قدر بلد است.
راست میگید این امتحانهای جیآرای چیز خوبیه. روش فکر میکنم
اگر اشتباه نكنم حدود سال 1355-1356 پدرم رئيس دانشكده فني دانشگاه تبريز بود. از قرار معلوم يكي از شركت هاي دولتي در روزنامه هاي وقت آگهي استخدام داده بود و نوشته بود كه دانشجويان دانشگاه صنعتي شريف (آريا مهر آن زمان) براي استخدام شدن اقدام كنند. اين اقدام آنها به پدرم گران آمده بود و به همراه روساي دانشكده هاي فني چند دانشگاه ديگر از شهرهاي مختلف (آن موقع تعداد دانشگاه ها اين قدر زياد نبود) با هم ديگر اعتراض كتبي كرده بودند تا جايي كه جا افتاده بود كه يك موسسه ي دولتي نبايد چنين آگهي اي دهد.
چرا هیچ چیزی از معایب این دانشگاه گفته نشده. جوری صحبت کردید انگار که بدی هاش این قدر کمه که در برابر خوبیهاش قابل صرف نظر کردنه.
به نظر من یک خورده هم در مورد بدیها صحبت بشه بد نیست.
چند مورد خوب رو در نظر نگیرید. به غالب جمعیت هم نگاه کنید.
حداقل 4 سال سن مصرف کنندگی رو بالا بردن که در خیلی موارد هم راه با ول گشتن بیخودی است، حداقل از دید من اصلا اتفاق جالبی نیست.
منجوق جان من عصباني نشدم اتفاقا خيلي ساده و راحت اينها رو نوشتم. فقط ميخواستم بدونم اگر قرار بود در مورد دانشگاههاي دولتي و شريف و ... هم بنويسيد، به همين شيوه مينوشتيد؟ يعني فقط جنبه اينكه اين دانشگاه پول آورده واسه شهرستانها و ... مهمه يا نه جنبههاي ديگه اش هم مهمه؟
ضمن اينكه يه بخشي از حرفهايم اصلا ربطي به نوشته شما نداشت. يك ذهنيت كلي جامعه امون رو گفتم.
در ضمن اينكه ياسمن جان شايد براي شما يافتن شغل امري راحت و ميسر بوده (شايد چون رشته شما مثلا فني نبوده كه براي درخواست شغل به جاهاي مختلف سر بزنيد، يكي دو مركز بيشتر نبوده كه خب رفتيد و موفق شديد) اما من ديدم هم دانشكده اي هاتون رو كه به صرف شريفي بودن توانستند پست و مقام و كار و ... را داشته باشند كه شايد حق يك دانشجوي دانشگاه آزاد بوده ولي...
بگذريم حرف در مورد دانشگاه آزاد زياده اما من اگه جاي بچههاي دانشگاههاي دولتي و سراسري و شريف و ... بودم اتفاقا از وجود دانشگاه آزاد خوشحال هم ميشدم چون بالاخره يك افرادي بايد باشند تا من احساس برتر بودن بهم دست بدهد.
ضمن اينكه اين حرفم
كه دانشگاههاي دولتي با پول ماليات و نفت كل ملت اداره ميشه.
خيلي هم دقيق و درست و علمي هست. اگر قبول نداريد، سري به ترازنامه بانك مركزي بزنيد همه را دقيق نوشته.
ياسمن جان ميتواني به من يك نمونه نشان بدهي كه بچههاي دانشگاه دولتي از كنار ارزش افزودهاي كه از طريق هوششون ايجاد ميكنند وسرمايه اي كه براي دانشگاه به همراه ميآورند، مستحق داشتن آزمايشگاههايي هستند كه بچههاي دانشگاه آزاد از آنها محروم هستند؟؟؟ يك نمونه كه نميشود كل دانشگاه را باهاش قضاوت كرد.
در دانشكده خود ما من دنبال يك مقاله بودم براي تحقيق (مثل خيلي ديگر از هم كلاسيهايم) اما سايت نداشتيم و دانشكدهامون هم با آن مجله طرف قرارداد نبود و ... ولي وقتي پايم به دانشكده شريف باز شد، ديدم هر امكاناتي كه يك دانشجو نياز دارد در اختيار اين بچهها هست، چيزي كه من هم حق داشتم داشته باشم و ... (بگذريم از رفتار نادرست نگهبان گرفته تا دانشجوهاي خودبرتر بين اش و ...)ولي نداشتم. من تازه حق تحصيلم رو هم ميدادم اما بچههاي دانشگاههاي دولتي از آن محروم نيستند و تازه سرويس اضافي هم دريافت ميكنند و ... بعد هم كه مهاجرت كه ميكنند ميگويند كه "اينجا قدر ما رو نميدونستند و ..." (من البته همين تفاوت را در دانشگاه تهران هم ديدم اما رفتار متكبرانه و زننده بچههاي شريف فقط متعلق به خودشان هست.) و ياسمن جان حقيقتي است كه وجود دارد اين سرويس اضافي اي كه دريافت ميكنند را بابت هيچ برتري تحقيقي و علمي و ... دريافت نميكنند فقط بابت يك توهم تو برتري دريافت ميكنند. و حقيقت تلختر اين است كه اين سرويس اضافي از منبع ماليات و نفت تامين ميشود.
اتفاقا خود دانشگاه آزاد هم خيلي نقد دارد و من خودم از منتقدينش هستم اما اين نگاهي كه به دانشگاه آزاد به عنوان يك زنگ تفريح ميشود و اولين كاركردش كه يك كاركرد علمي هست اصلا ديده نميشود و ... من را ناراحت ميكند.
عطیه جان
خوبه که نوشته های مرا در مورد دانشگاه شریف خواندی. بیشترشون انتقاده. اصطلاح "توهم نبوغ" دانشجویان شریف را من در هموردا برای اولین بار به کار بردم و الان سر زبان ها افتاده حتی در شوراها و ... هم استفاده می شه! البته آن دسته از دانشجوهای شریف که به واقع توهم نبوغ دارند به خاطر همین انتقاد ها به خون منجوق تشنه شدند! بیشتر آن کامنت گذارهای ناشناس که مهملات در هموردا می نوشتند از همان دسته از دانشجویان شریف و یا فارغ التحصیلانی بودند که الان در یکی از دانشگاه های دولتی سمت استادی دارند!!
نه! در مورد شریف نمی نوشتم که اقتثاد غرب تهران را رو آورده! چون همچین کارکردی را نداره!
شما اگر امکانات دانشکده تان را کافی نمی دانید باید به مسئولان دانشکده شکایت خود را بگویید. به آنها شکایت کنید و بگویید که پول شهریه تان را چرا به طور مناسب برای شما خرج نمی کنند. دانشجویان شریف گناهی ندارند که دانشگاه شما امکانات ندارد. آنها در یک امتحان سراسری با شرایط تا حد معقولی برابر شرکت کرده اند و رتبه ای آورده اند که به آنها اجازه داده وارد دانشگاه شریف شوند. حق کسی را نخورده اند!
مثال پدرم را زدم تا ببینید یک رئیس دانشکده تا چه اندازه باید به فکر اعتبار دانشکده اش باشد.
در ضمن زیر ساخت های دانشگاه های نسبتا قدیمی ایران مانند دانشگاه شریف یا تبریز در همان سال های اول دهه پنجاه تقویت شده اند. در آن سال ها پول دانشگاه ها زیاد بود رئیس دانشکده ها هم آدم های تیپ بابای من بودند. زیر ساخت هایی را ایجاد کردند که اثرش تا چند دهه ماند. وقتی ما دانشجو بودیم وسایل آزمایشگاه هایمان همان ها بودند که در آن دوره خریداری شده بودند.
در آن دوره که مادرم برای من باردار پدرم هر شب تا 12 شب جلسه برای رتق و فتق امور دانشکده جلسه داشت.
نه از این جلسه هایی که در آن جوک می گویند. پدر من هم از من و هم از دامادش که مرتب به جلسه شوراهای جوک گویی ایراد می گیریم آدم جدی تری است!
او و همقطارانش آن طور زحمت کشیدند که زیر ساخت های دانشکده را درست کردند. بگذریم که چند سال بعد خیلی خوب از آنها تشکر شد و ....
تا حدی که خیلی از آنها گذاشتند و از ایران رفتند.
دانشگاه جدید تر-ازجمله دانشگاه آزاد- چنین زیرساخت هایی را از آن دوره به ارث نبرده اند. می بایست از صفر شروع می کردند آن هم در دوران جنگ و رکود و با مدیرانی که خیلی هاشان کتاب خریدن برای کتابخانه و یا مشترک شدن به مجلات علمی را اسراف می دانند
فکر نکنید این گونه مدیران علمی مختص دانشگاه آزاد است. در همین آی-پی-ام خودمان هم از این گونه نگرش ها زیاد می توان یافت. اما در آی-پی-ام یکی مثل شاهین هست که جلوی این طرز فکر ایستاده و گفته پژوهشگاه دایر کردن آدابی دارد: کتابخانه می خواهد، مجله می خواهد و... انصافا دکتر اردلان و ارفعی هم در این جهت زیاد کوشش کرده اند و می کنند. (به قول آقای وحیدی "هنرشان نیز بگفتم!") اگر این کوشش ها نبود امکانات اینجا هم تعریفی نداشت.
خانم عطیه چیزهایی که گفتید قابل درک هستند. من هم وقتی ایران دانشجو بودم کم و بیش این مشکلات را داشتم ولی در یک دانشگاه دولتی خیلی معروف در تهران. سالهاست که من ایران نیستم و شاید وضع دانشگاههای دولتی معروف خیلی خوب شده باشد ولی راستش رو بخواید هر جا که باشید مشکلات هست. هیچجا وضعیت ایدهآل نیست. همیشه فکر میکردم که دانشگاههای معتبر خارجی دیگه هیچ مشکلی ندارند ولی خوب این فکر من درست نبود. میدونم قبولش سخته ولی به قول یکی از رفقای من آدمای بزرگ همیشه بهترین جا نیستند ولی هر جا که هستند جزو بهترینها هستند و شاید بهتره بگم که هر جا که هستند بزرگ هستند. این حرفایی که زدم معنیش این نیست که آدم جای بهتری نره و یا برای بهبود شرایطش تلاش نکنه. منظورم این بود که آدم بایستی درک کنه که این جایی که هست رو باید قدر بدونه و ازش نهایت استفاده رو بکنه که پیشرفت کنه و دانشگاه خودش رو هم پیشرفت بده و اگر دلش خواست جاهای بهتری بره. از بقیه هم حتیالامکان کمک بگیره. مثلا همین یاسمن خانم شاید بتونه کلی کمکتون کنه اگر ازش بخوایید (ببخشید اگه من فضولی کردم) ولی این لحنی که شما ازش استفاده کردین ممکنه باعث بشه که موضع بگیره. البته من تقریبا اطمینان دارم که ایشون همجین کاری نمیکنه چون غیر از این که از خودش زیاد تعریف میکنه (و خانوادش) کلا ایراد زیاد دیگهای نداره و خیلی انسان خوب و با ظرفیتیه. اما آدمهای دیگه شاید این قدر با ظرفیت نباشند و اگه باهاشون جور ناجور صحبت کنید ممکن فرصتهایی رو از دست بدید که برای پیشرفتتون حیاتی بوده. خدا کنه فکر نکنید که من رفتم اون بالا و دارم نصیحت الکی میکنم چون من خودم خیلی از این راهها رو خودم رفتم. معلومه که پشتکار و انگیزه دارید و صرفنظر از این که کجا هستید میتونید موفق بشید.
راستی از همان موقع چهل سال پیش دانشکده ی فنی تبریز استاد زن داشت و اون طوری که دانشجوهاش و همکاراش می گن خیلی هم کارش درست بوده. خانم دکتر مجتهدی نامی بود که بعد از انقلاب رفت استرالیا. در همان دانشگاه تبریز لیسانش را گرفته بود.
(قابل توجه امیر عزیز: البته این خانم دکتر مجتهدی گویا از بستگان دور ما هم بوده:))
راستی از همان موقع چهل سال پیش دانشکده ی فنی تبریز استاد زن داشت و اون طوری که دانشجوهاش و همکاراش می گن خیلی هم کارش درست بوده. خانم دکتر مجتهدی نامی بود که بعد از انقلاب رفت استرالیا. در همان دانشگاه تبریز لیسانش را گرفته بود.
(قابل توجه امیر عزیز: البته این خانم دکتر مجتهدی گویا از بستگان دور ما هم بوده:))
baba che coursi alan dars midan?folad oo beton?man fekr mikardam digeh tadris nadaran
درست نمي دانم چه درسي مي دهند. الان فقط در شبستر تدريس مي كنند.
امکانات در دانشگاههای آزاد استان ما با دانشگاههای سراسری برابر شده!برابر نبود اما با علتهای زیادی از جمله اعتراض های دانشجویان اینگونه شد.حتی اساتید هم مشترک هستند(که این می تواند ضرر , سود تلقی شود !)بازهم به خیلی دلایل چون سرمایه دانشگاه,دانشگاههای آزاد آزمایشگاههای مدرن تری دارند.در شاخه مدرن و اپتیک که تجهیزاتی در دانشگاه آزادمان است که در دانشگاه سراسری منطقه نیست.از نظر امکانات کتابخانه و سایت هم هیچ تفاوتی ندارند(اکنون اینطوری شده قبلا داشتند).
اما با همه این اوصاف جو دانشجویان متفاوت است!یک سری که به علم علاقه دارند خیلی از اینکه به دانشگاه سراسری نرفتند ناراحتند و خودشان را جدی نمی گیرند.یک سری هم که اصلا بدنبال درس خواندن نیستند و پی در پی نوسانات اخلاقی را در شهرستانها حالا چه دور افتاده و چه نزدیک موجب میشوند که در ظرفیت آن شهرستانها نمی گنجد و آسیبهایی عجیبی هم در پی داشته که نمی شوداز همه به حساب پیشرفت چشم پوشید.همین می شود که جو غیر علمی بیشتر دیده می شود.
اگر سری اول از دانشجوهای دانشگاه آزاد خودشان را جدی بگیرند و اعتماد به نفسشان رادر آن جو از دست ندهند ندهند ,می بینند که خیلی چیزها تغییر می کند.
-حالا من نمی دانم دانشگاههای جاهای دیگه چجوری است اما آزمایشگاههای پیشرفته در رشته فیزیک در ایران تضمین کننده سواد علمی دانشجوها نیست چراکه به ندرت اجازه استفاده آنرا حتی به دانشجویان علاقمند میدهند!!!حالا سایت و کتابخانه کمی فرق دارد
این نکته اصلا طنز نیست که همیشه درست ساعت آزمایشگاه اپتیک ما برق می رفت و ما مجبور میشدیم از جزوه آزمایشگاه آزمایش را بخوانیم و توی ذهنمان تصور کنیم که پراش چه شکلی می شود و دست آخر عوض امتحان عملی دقت کولیس را محاسبه کنیم که چون دستگاه ها گرانند ممکن است خراب شوند!این در دانشگاه آزاد بود,در دانشگاه سراسری هم که فکر کنم کلید رصد خانه دانشگاه مازندران را دکتر... گم کردند یا احتمالا هرچه می گردند پیدا نمی کنند.یک ده را که من دیدم بقیه را خدا می داند.
بنظرم آقای امیر درست گفته اند و همچنین جمله دوست ایشان عینیت دارد!
-این فوایدی که از دانشگاه آزاد ذکر کردید تا حدود خیلی زیادی در جامعه دیده می شود اما یک چیز خیلی بیشتری هم در همین جامعه دیده می شود و آنهم اینهمه فارغ التحصیل است!الان کدام جوان دهه شصتی مدرک (لیسانس یا کاردانی)ندارد؟فکر کنم ده سال بعد باید بگوییم کدام جوان فوق لیسانس ندارد؟و بعدش هم دکتری!
خب اصلا بد نیست که کل مملکت تحصیل کرده بشوند خیلی هم خوب است اما مگر جز این است که اولین انتظار یک فارغ التحصیل نه شغل آماده اما حداقل محیطیست که در آن از چیزی که خوانده استفاده کند.همه دانشجویان که قدرت خود اشتغالی را ندارند.جالب است بدانید که بسیاری از دانشجویان دانشگاه آزاد سطح مالی متوسط رو به پایین دارند و فقط و فقط چون سراسری نتواستند قبول شوند رفتند دانشگاه آزاد و با قسط درس می خوانند!
-بعید می دانم خود مسئولان دانشگاه آزادالبته نه همه, مانند شما انقدر جنبه های مثبت را ببینند و همین جنبه های مثبت را به دانشجویان منتقل کنند که ما دیدیم خیلی ها بالعکس عمل کردند.اگر این نبود فکری به حال بعدش می کردند که با اینهمه فارغ التحصیل چه باید کرد و چه نتایجی دارد!
آن چنان كه من ديده ام و شنيده ام در آمريكا و كانادا هم خيلي از دانش آموختگان در رشته ي تحصيلشان نمي توانند مشغول كار شوند.
علي الاصول اين بايد باعث مي شد كه كيفيت بالا برود. يعني وقتي يك دانشجو مي بيند به صرف داشتن مدرك نمي تواند شغل پيدا كند سعي مي كند كه واقعا درسش را خوب بخواند و از همه ي قوه ابتكار و خلاقيت خود استفاده كند تا در رقابت پيروز شود.
اين اتفاق تا حدي -البته نه به صورت ايده آل- در آمريكا و كانادا اتفاق افتاده اما در كشور ما باعث ايجادانگيزه و بالا رفتن كيفيت نشده. علت تا حدي نادرست بودن معيار هاي ارزيابي است. با اين حال من باز هم در مقياس شخصي توصيه مي كنم هر كدام از دانشجو ها براي پيدا كردن شغل در آينده هم شده دغدغه ي كيفيت داشته باشند.
فرض كنيد كسي آقازاده نباشد وپارتي مارتي هم نداشته باشد. اگر هم فاميل پرنفوذي داشته باشد مغرور تر از باشد كه "التماس دعايي" داشته باشد. اهل تملق ديگران را گفتن هم نباشد. به
پله هاي اصلي ترقي در اين مملكت كه همانا خفيه نويسي و پاپوش دوختن است اصلا فكر نكند.
راهي كه پيش روي اين شخص است
كه شغل و موقعيت نسبتا خوبي به دست آورد همان پشت كار در تحصيل است. خوشبختانه وضع مملكت آن قدر هم بد نيست. خيلي ها با پشت كار در اين راه به زندگي و رفاه قابل قبولي رسيده اند. خوشبختانه جامعه هنوز آن قدر سالم هست كه به چنين شخصي اجازه رشد تدريجي دهد. سخت است اما ممكن است.
سرویس دانشگاه آزاد شبستر که خداست ! استادی برام تعریف میکرد که یک بار سوار اون سرویس شد ولی بعد اون یک دفعه دیگه حتی فکرشم نکرد!
اصلا خوب نیست این اوضاع. دانشگاه آزاد در بالابردن انتظار جوانان از زندگی خیلی نقش بزرگی داشته. همچنین جایی برای فرار کردن از کار و سربازی هست.
دانشگاه آزاد ایده ی آقای رفسنجانی بود برای اهداف سیاسی. دقیقا سیاسی ساخته شده. البته اشکالی نداره چون سیاست مداران به خاطر خودشون کار میکنند برای مردم و این به نفع مردمه.
به ستاره خانم
در یک سیستم ایدهآل میتوان انتظار داشت که ارضه و تقاضای متخصص هم به پایایی برسد اما تاجایی که من اطلاع دارم چنین سیستمی در هیچ کشوری وجود ندارد و فکر میکنم اصولا به دلیل نوع تحولات جوامع انسانی هم هیچ وقت حاصل نشود. موضوع این است که کسی که وظیفه آموزش را برعهده میگیرد اصولا مسوول این نیست که بعد از آموزش فارغ التحصیلان چه خواهند کرد. فکر میکنم در شرایط فعلی بهترین کاری که میتواند بکند این است که امکان آموزش در هر رشتهای را برای هرکس فراهم آورد تا جایی که دانشجو بنا به میل علاقه، آینده کاری و.... خودش انتخاب کند (نه اینکه دانشگاه از طریق امتحان ورودی محدودیت ایجاد کند.) منظورم این است که تا جایی که من میدانم کشورهایی که سالها قبل این مسیر را طی کردهاند (مثلا آمریکا) الان اصلا تلاشی نمیکنند تا تولیدات دانشگاهها متناسب با نیازها باشد. بازار آموزش هم مثل سایر بازارها آزاد است. امکان این فراهم شده که شما هرچی دوست داری بری بخونی. بعدش میخوای برو مدیر کارخونه شو یا برو توی مکدونالد سیب زمینی سرخ کن یا ... این به توانایی و میل شما ربط دارد نه دولت و نه محلی که در آن تحصیل کردهاید.
طبیعی است در این شرایط هم اگر میخواهید در دانشگاه استنفورد مهندسی برق بخوانید باید از پس رقبای زیادی بربیایید. در ایران هنوز چنین شرایطی مهیا نشده اما به سمت آن حرکت میکنیم و دانشگاه آزاد در فراهم آوردن چنین بازاری نقش بسیار مهمی داشته است.
--------------------------------------
به خانم دکتر
در مورد اینکه گفتید "خوشبختانه جامعه هنوز آن قدر سالم هست كه به چنين شخصي اجازه رشد تدريجي دهد. سخت است اما ممكن است."
در بسیاری از حوزهها از جمله کار علمی آکادمیک قبول دارم اما گاهی هم اینطور نیست. منظورم اینه که "سخت است اما شاید در طول عمر آدم ممکن نباشد" منظورم مشخصاً حوزههای اقتصادی است. ممکن است شما توان انجام کاری را داشته باشید و علی الاصول بتوانید همهی ملزومات آن را هم ایجاد کنید اما اگر بخواهید در این فرآیند پاک بمانید شاید هیچ وقت به نتیجه نرسید. قصد مقایسه ایران با جاهای دیگر را ندارم اما متاسفانه این شرایط وجود دارد.
در حوزه ي اقتصادي نمي دانم اما در جاهاي دانشگاهي در يك بازه ده ساله هركسي مي تواند به جاي كه سزاوار اوست برسد. البته سنگ هاي زيادي به سمتش پرت مي كنند. اما بايد مقاومت كند. اگر قهر كند و جا بزند ديگه تمام است!
براي مهندس ها و دكتر ها هم فكر مي كنم همين جور باشد. حداقل اين مشاهده ي من بود. افراد زيادي بودند دور و بر من كه چيزي مانند 15 سال پيش مهندس شدند و در همين ايران ماندند. آن موقع ماشين به نسبت در آمد خيلي گران بود. خريد يك رنوي دست سه هم برايشان دست نايافتني مي نمود. خريد خانه و پرداخت هزينه هاي سرسام آور ازدواج كه ديگر جاي خود دارد!
اما اوضاع درست شد. نمي خواهم بگويم يكهو ثروتمند شدند (كه نشدند.) اما به تدريج و با استفاده از فرصت هاي كوچكي پيش مي آمد و نشان دادن لياقت يواش يواش موقعيت مالي و شغلي خود را بهبود دادند. حالا خدا را شكر هم خانه دارند هم ماشين دارند هم تشكيل خانواده داده اند. نمي خواهم بگويم خانه شان قصر است و ماشينشان بنز و بي-ام-و است . اما استاندارد لازم براي يك زندگي مرفه را دارند.
در مورد سرويس دانشگاه آزاد شبستر:
وسيله ي اياب و ذهاب استادان از سرويس دانشجو ها جداست.
گفته بگم يه وقت سوء تفاهم ايجاد نشه!
مشاهدات من هم میگوید که حق با شماست. اما منظورم اینه که چون آن سنگهايی که پرت مي كنند به تناسب منافع مادی است شاید ترجیح دهد "جا بزند" تا سالم بماند. جا زدن شاید همیشه هم کار مضمومی نباشد.
درسته که دانشگاههای کشورهای دیگه هیچ ضمانت شغلی نمی کنند اما روی کیفیت علمی دانشجوهاشون خوب کار کردند.البته بهتره که خود دانشجو بدنبال کیفیت باشه تا اینکه منتظر باشه این شرایط رو براش ایجاد کنند اونهم تو ایران!در هر صورت اینکه الان تو هر خونه ای چنتا دانشجوی لیسانس نگران هست و خانواده نگران تر و سهم دانشگاه آزاد در این مدرک ها کاملا حس میشه میتونه هم تعبیر های بد و هم تعبیر های خوبی داشته باشه.
ياسمن جان من منظورم اين نبود كه دانشجويان دانشگاه هاي ديگر حق بقيه را خوردند، منظورم اين بود به امكاناتي دسترسي دارند كه در مرام هيچ مسلك سياسي و اقتصادي در دنيا نيست كه آنها بتوانند به اين امكانات دسترسي داشته باشند.
اگر واقعا فكر ميكنيد كه "كنكور" ، آن هم با شيوهاي كه در ايران برگزار ميشود واقعا معيار مناسبي براي استفاده از امكاناتي است كه ديگران از آن محروم هستند و ...، من حرفي با شما ندارم.
شما يك سري امكانات را به صرف اينكه اينجا قرار است دانشگاه برتر باشد با پولي كه متعلق به همه مردم اين سرزمين هست، در يك دانشگاه ايجاد ميكنيد و ...بعد درش رو به روي دانشجويان ديگر ميبنديد كه "تو رتبهات تو كنكور كمتر از فلاني بوده و ... پس حق نداري از اين امكانات بهرهمند بشوي و ...". اين مصداق بارزترين و ناعادلانه ترين رفتاري هست كه ميشود انجام داد، تازه معيارامون هم كنكوري باشد كه خودش جاي بحث و ... دارد. به نظر شما توانايي در استفاده از فلان دستگاه آزمايشگاهي چقدر ميتواند ربط داشته باشد به درصد تستي كه فرد در كنكور زده؟؟
من منظورم حق كسي را خوردن نبود. من منظورم اين بود كه اگر ميبينيد خروجي هاي دانشگاه آزاد گاهي سطح علمي پايين تري نسبت به بچه هاي دانشگاه هاي ديگري دارند، دليلش اين است كه ديگران از امكانات ناعادلانه اي استفاده ميكنند و ...اينكه ميگوييد من بعضي وقتها دنبال مطلب علمي گشتم و كار دانشجوهاي دانشگاه آزاد بوده و ... يه جوري براي من حس بدي داشت. شايد منظورت اين نبود اما احساس كردم انگار توقع كار علمي از اين بچه ها رو نداريم و ...
من به رييس دانشگاه و دانشكده امون هم اعتراض كردم اما در جوابم گفت:
من مثل رييس فلان دانشگاه، دلار نفتي ندارم كه خرج اين دانشگاه كنم.
(ميدانم كه در همان بودجه دانشگاه آزاد هم مشكلات و فساد مالي زياد هست و ...ولي حساب كنيد كه بودجه اي كه يك دانشجوي دانشگاه آزاد ميده براي خرج تحصيلش يك پنجم بودجه اي است كه دولت براي دانشجويان دانشگاه هاي سراسري به هر دانشگاه اختصاص ميدهد)
-------------------
من با اون دوستي كه گفته دارندگان مدرك زياد شده و ... هم موافقم. اصولا يكي از دلايل اصلي اقتصادي و سياسي تاسيس دانشگاه آزاد اين بود كه "سن اشتغال را به تاخير بياندازند" و دقيقا هدف اشون هم همين بود اگر درست يادم بيايد در آن زمان در تعريف سن اشتغال و تكفل و اينا، دانشجويان جزء جمعيت بيكار محسوب نميشدند و اين باعث ميشد مثلا آمار بيكاري را زير بيست درصد نگهداريم (در صورتي كه وقعا بالاي بيست درصد بود). يعني ميخواستند فشار نيروي كار رو براي كار در جامعه كم كنند و ... بعد كه خوب مواجه شديم با نسل انفجار جمعيت و سهل گيري بيشتر دانشگاه آزاد و ... خب البته اين دليل واقعا بدي بود ولي به نظرم چارهاي هم نبود اما ديگر حالا دانشگاه آزاد يك "نهاد" شده در ايران كه ديگر بايد به شكل يك نهاد آموزشي بهش نگاه كرد كه كاركرد علمي داشته باشد در كنار ساير كاركردهاي ديگر علي الخصوص اقتصادي.
من خودم گرچه با اين دليل موافق نيستم ولي به دليل اينكه بيكاري از نوع ديگر هزينه هاي بيشتري دارد: مثل افزايش خشونت و جرم و دزدي و قاچاق و ... به عنوان يك فرد عادي ترجيح ميدهم حتي اگر شده دانشگاه آزاد صرفا يك محل پول گرفتن و دادن مدرك هم باشد وجود داشته باشد؛ چون سرگرم كردن جوانان با مغوله اي به اسم علمي (حتي صوري و الكي) بهتر از اين است كه بخواهيم هزينه كنيم بابت جرم و جنايتهاي افزايش يافته و ... در اثر بيكاري نوع ديگر.
ضمن اينكه گرچه در كشورهاي پيشرفته دنيا رابطه متقابل تري بين صنعت و دانشگاه هست اما دانشگاه به عنوان يك نهاد آموزشي وظيفه تعادل برقرار كردن بين عرضه و تقاضاي شغلي را ندارد و گاهي حتي عرضه متخصصانش بيشتر از نياز فعلي جامعه هست، آن هم به دليل لگي (lag) هست كه از نظر سني اتفاق ميافتد؛ چون سن بازنشستگي رو معمولا 60 سال در نظر ميگيرند و عموما سي يا چهل سال طول ميكشه تا يك فرد بازنشسته بشه طبيعيه كه معمولا تعداد خروجيهاي دانشگاهها بيشتر از نياز بازار كار باشد و حتي ميبيني كه فردي كه مهندس هست به قولي علي ميره سيب زميني سرخ ميكنه و ... اين اتفاق در هر جاي دنيا مي افته. اگر در ايران چشك گيرتر هست دليلش اينه كه ما با انفجار جمعيت روبرو هستيم كه خوب خيلي از كشورهاي پيشرفه روبرو نيستند.
-------------------
به علي
من با شما صد در صد موافقم.
راستش نصيحتهايي كه ميكنند درست ولي واقعا هميني هست كه شما ميگوييد. بعضي وقتها مجبوري جا بزني كه سالم بماني ولي خوب هستند كساني كه نصيحت كنند كه "برو زندگيت رو بساز و ..."
راستش اين مدل نصيحتها براي من يكي بيشتر خنده دار هست.
ستاره جان
اين مسئله اي كه مي گوييد خيلي جاها ي دنيا هست. داشتن مدرك براي پيدا كردن ديگر شرط كافي نيست. 50 سال پيش بود اما ديگر اين چنين نيست. صاحبنظران تحولات اجتماعي يكي از دلايل اعتصابات گسترده ي دانشجويي را در آمريكا (به خصوص بركلي) و فرانسه در دهه ي 60 ميلادي راهمين تغيير مي دانند. قبل از آن دوره فارغ التحصيلي به معناي پيدا كرده يك شغل خوب بود اما پس از آن دوره ديگر نه.
اين مسئله يك مسئله ي جهاني است اما اين "خود خوري" و "نگراني خانوادگي" خيلي خيلي "ايرونيه". من اين گونه نگراني ها را- كه خانواده ي خودم ديگه جوهرشن- فقط در بين خانواده ها ايراني ديدم. انگار هر مسئله اي مي تونه يك بهانه براي نگراني باشه. نگراني هم كه جز خراب كردن روحيه فايده اي نداره. يكي از دلايلي كه اين وبلاگ را زدم اين بود كه اين فشار روحي را كم كنم.
من به تركيه زياد سفر كرده ام و فرهنگ مردمش را نسبتا خوب مي شناسم. خيلي اخلاق هاشون شبيه ماست و خيلي از مشكلاتشان هم همين طور. اما اين نگراني دائمي را ندارند. براي همين يك دنيا راحت ترند! خيلي با اميد زندگي مي كنند.
عطيه جان
اگر "زندگيت را بساز..." براي شما خنده آور ه خوبه كه بخندي منتهي در دلت بخند . هستند كساني كه با همين شعار زندگي كرده اندو مي كنند. نمونه اش هم خود من.
عطيه عزيز
توصيه مي كنم نوشته آقاي امير را دوباره بخوانيد. من از دانشگاه صنعتي شريف دفاع نمي كنم. اما ادبيات استفاده از امكانات يك دانشگاه ديگر اين ادبيات متوقعانه كه شما به كار مي بريد نيست!
من به عنوان عضو وابسته هر سال به آي-سي-تي-پي مي روم و از امكانات آنجا استفاده مي كنم.
چون عضو وابسته ي آنجا هستم "حق شناخته شده ي من" است كه از برخي امكانات آنجا استفاده كنم. با اين حال هروقت كه درخواست شفاهي يا كتبي مي دهم به نوعي اين احساس را منتقل مي كنم كه اين لطفي است در حق من. واقعيت هم همين است. آنها لطف كرده اند كه چنين حقي را براي من قايل شده اند.
اگر اين لطف را در حق من نمي كردند چه مي توانستم بكنم جز آن كه غرولند كنم؟!
در محيط هاي دانشگاهي
ادبيات درخواست استفاده از امكانات
استفاده از جملاتي است نظير
Would you please ....
I would appreciate if ....
پس از استفاده از امكانات هم يك نامه تشكر آميز مي نويسند. اگر مقاله اي چاپ كردند acknowledge مي كنند.
اين عرف جامعه ي دانشگاهي است.
كسي در حد نوبليست هم وقتي به دانشگاه ديگري به غير از دانشگاه خود مي رود با ادبيات "اين همه امكانات را براي چي تلنبار كرديد براي دانشجوهايتان كه جز تست زدن كاري بلد نيستند. بديد من كه مهمترم استفاده كنم" وارد نمي شود! او هم با همان عبارات would you please
يا I would be grateful if
درخواست خود را به همكارانش در دانشگاه ديگر ارائه مي دهد.
آلن كن برنده فرانسوي جايزه ي فيلدز هم كه به آي-پي-ام آمده بود با همين ادبيات سخن مي گفت نه با ادبيات متوقعانه !
ياسمن جان
من فقط يك سوال دارم:
آن مهندسهايي كه ميگويي بعد ده سال زندگي اشون را ساختند و ... متعلق به چه دهه اي هستند؟ 50 يا 60؟ متعلق به نسل انفجار جمعيت؟ وقتي كنكور ميدادند و ... هم همين اندازه رقيب داشتند كه من نوعي داشتم. (من با رتبه و درصدهايي كه داشتم، اگر متولد دهه پنجاه بودم حتما دانشگاه هاي دولتي تهران قبول بودم و در صد خيلي زيادي از دوستانم)
اگر ميتواني به مني كه هر جا سر ميزنم براي اشتغال هزاران نفر بهتر و برتر از من توي صف هستند، چه نصيحتي ميتواني بكني؟
من هم مهندسهايي ديدم كه بعد ده سال به زندگي و رفاهي رسيدند كه روز اول تصورش را نميكردند. مثلا پسرخاله من متولد دهه پنجاه است و برادرم دهه شصت، هر دو زندگي را از يكجا و يك مدل شروع كردند و ... ولي برادر من اندازه آن بعد از ده سال موفق نبود چون نرخ تورم و بيكاري و ... در زمان جواني پسر خاله من و با برادرم فرق داشت و دارد و ...(تعميم تجربيات اطراف به كل درست نيست اما اين مثال را زدم كه بگويم من هم نمونه هايي كه شما اسم برديد را در اطرافم زياد ديدم و ميفهمم و ميدانم اما تفاوت مشكلات و مختصات و ... دهه اي كه من متولد شده ام و آنها را هم ميبينم.)
ياسمن جان نسل من الان در سن باروري و ازدواج قرار گرفته، چند روز پيش يكي از اعضاي شوراي شهر اعلام كرد عملا كساني كه ساكن خانه هايي ميشوند كه ما براي قشر آسيب ديده و كم درآمد تهيه كرديم، از بين جوانان طبقه متوسط هستند كه تشكيل خانواده داده اند. واقعا هم نسلان شما با اين مشكلات روبرو بودند؟ واقعا نرخ تورم و بيكاري دوران جواني شما (منظورم دهه بيست زندگي شما) با نرخ بيكاري و تورم دوران ما يكي هست؟ آن هم نسلي كه اولين نسل انفجار جمعيت هستند. (تا جايي كه سواد تاريخي ام اجازه ميدهد از زمان مشروطه تا حالا ما اولين نسل انفجار جمعيت هستيم و چيزهايي را كه تجربه ميكنيم با هيچ نسلي قابل مقايسه نيست- آمار سازمان آمار هم تا جايي كه ديدم همين است.)
فكر كنم هر نسلي را بايد با مختصات خودش ببيني و ...
هر دانشگاهي هر چه قدر ثروتمند همه ي امكانات را ندارد. براي كار تحقيقي لازم است كه دانشجويان و استادان موسسات علمي مختلف از امكانات هم استفاده كنند. درخواست استفاده از امكانات ادبيات و عرف مخصوص به خود دارد.
در ايران من ملاحظه كرده ام كه دانشجويان دانشگاه صنعتي اصفهان بهتر ار دانشجويان ساير دانشگاه به اين آداب اشراف دارند. اشتباه نكنيد. بخشي از اين آداب اجازه ي استفاده از امكانات خود را به ديگران دادن است. بچه هاي صنعتي اصفهان اين را هم خوب درك مي كنند كه ادم نمي تواند هميشه متوقع باشد. گرفتن و دادن بايد همزمان باشند.
از جمله وظايف يك استاد راهنما آن است كه اين آداب را به دانشجويانش بياموزد. من وقت زيادي براي ياد دادن اين گونه آداب به دانشجويانم صرف كرده ام. شايد بد نباشد در اين باره در وبلاگ بويسم.
عطيه جان
كساني كه مورد نظر من بودند متولدين دهه 40 و 50 بودند از زمان دهه 60 آن قدر نگذشته كه بتوان چنين نتيجه گيري هايي كرد. آن زمان هم مشكلات خود را داشت. شما كه اقتصاد دان هستيد بايد بهتر از من بدانيد نوسانات 100 درصدي قيمت دلار و سكه در اوايل دهه هفتاد چه برسر اقتصاد و به دنبال آن اجتماع مي آورد.
در مورد انفجار جمعيت مقصر نه بودم و نه دانشجويان دانشگاه صنعتي شريف.
نوسانات 100 در صدي در طول تنها يك هفته!
"اگر ميتواني به مني كه هر جا سر ميزنم براي اشتغال هزاران نفر بهتر و برتر از من توي صف هستند، چه نصيحتي ميتواني بكني؟
"
نمي دانم بايد چه بكنيد كه شغل نصيب شما شود. اما مطمئنم اگر با اين ذهنيت متوقعانه پا پيش بگذاريد كس ديگري را به شما ترجيح خواهند داد.
من هم بودم همين كار را مي كردم. فاصله ي زيادي است بين تملق گفتن تا لحن متوقعانه ي شما. من شخص متملق را انتخاب مي كردم و نه شخص متوقع را.
اگر من مسئول استخدام بودم از استخدام اشخاصي كه به جاي تاكيد بر توانايي ها و قابليت هاي خود مي خواستند توانايي هاي ديگري را زير سئوال ببرند حذر مي كردم.
به نمره هايش نگاه مي كردم از او سئوال فني و تخصصي مي پرسيدم و....
ياسمن جان
يادم هست يك روزي همسر شما جمله اي به من گفت كه هرگز يادم نميرود:
علم مقوله اي جهاني است نه منطقه اي و بخشي و شخصي.
متاسفانه رفتار بخشهاي مديريتي و دانشجويان دانشگاههاي دولتي، در مورد هم نوعان اشان در دانشگاه آزاد اين مدلي نيست.
به نظرم جان كلام در همان جمله همسرتان هست و دليل ارائه امكانات آي سي تي پي هم به شما از همان جا نشات ميگيرد (ميشود در موردش بحث كرد ولي فكر نكنم دليلش اين بوده كه شما رتبه برتر در كنكور داشتيد، صد در صد دليلش پشتكار و رتبه علمي شما بوده است.)
فكر نكنم اگر يك روزي سر در آي سي تي پي بنويسند "ما به دانشمندان ايراني امكانات نمي دهيم چون ايراني ها از ما سطح اشان پايين تر است" شما احساس خوب و عدم تبعيض بهتان دست بدهد.
من با همين برخورد يكسان در دانشگاههاي دولتي مواجه شدم: "به دانشجوي/استاد دانشگاه آزاد اجازه استفاده از سايت رو نميدهيم."
من فقط راهم رو كج كردم و برگشتم. بدون هيچ اعتراض و حرفي.
ياسمن جان
در مورد آن دهه هفتاد و تورم فكر نكنم جاي بحثش اينحا باشه اما دليلش يك سان سازي نرخ ارز بود نه لزوما افزايش تورم و ...
اما در مورد ارائه كار، بله سر حرفم هستم. ببينيد جوان دهه پنجاه ميرفته يك جا تقاضاي كار ميداده، در نهايت و بدترين حالت مثلا 50 نفر متقاضي بودند و ... بعد ده جا ميرفته و .. بالاخره يك جا قبول ميشده.
اما من همين ديروز از دوستم كه در يك موسسه ترجمه كار ميكرد شنيدم كه "براي استخدام موقت سه مترجم ساده كه ترجيحا دانشجو باشند، حدود چهارصد متقاضي داشتيم كه 100 تاشون فوق ليسانس بودند و رشته مهندسي و ..."
واقعا دهه 50 هايي ها اين مشكل را داشتند.
ياسمن جان من واقعا قصدم مقصر جلوه دادن شما يا دانشگاه شريف و ... نبود. من چيزي رو كه تجربه كردم گفتم. ميشود انكارش كرد و ميشود نكردش. من گفتم اگر آدمها رو در كانتكست شرايط خودشون ببينيم بهتر ميتوانيم راه حل ارائه بدهيم. حالا اگر برداشت ديگري شد شرمنده. ادبيات من ايراد داره.
با برخوردهايي از اين دست من بارها و بارها مواجه شده ام. روش آن اين ادبيات متوقعانه و حق به جانب كه شما در پيش گرفته ايد نيست.
در ضمن من فكر مي كنم عقايد شاهين را من بهتر از شما مي دانم. در واقع شكل
گيري بسياري از عقايد ايشان من نقش زيادي داشته ام. منظور ايشان هرگز آن نبوده كه شما برداشت كرده ايد. منظور ايشان اين نبوده دانشگاه شريف يا هر دانشگاه ديگر وظيفه دارد كه سرويس دهد و اگر نداد دانشجوي دانشگاه ديگر بايد به خود اجازه دهد كه درشت گويي كند.
اگر كسي بيايد و درآي-پي-ام از اين درشت گويي
ها راه بياندازد اولين كسي كه عذرش را مي خواهد همين شاهين است.
وقتي در ايتاليا بوديم يك بنده خدايي از ايران يك سري اي-ميل مي زد و مسئول مربوطه با شاهين مشورت مي كرد. اي-ميل ها متوقعانه بود. ذهنيت پشت آن همين ذهنيت شما بود. شاهين از اي-ميل به قدر ي دلخور مي شد كه تا شب ناراحت بود.
من نمي دانم شما چگونه از جمله ي "علم مقوله اي جهاني است نه منطقه اي و بخشي و شخصي" برداشت كرده ايد كه دانشگاه شريف وظيفه دارد كه سايت و يا كتابخانه اش را در اختيار شما بگذارد و اگر نگذاشت شما حق داريد به خود اجازه دهيد كه "سيم جيم" كنيد و بگوييد پولي كه بايد براي من خرج مي شد براي دانشجويان شريف خرج شده است؟!
منظور شاهين بيشتر آن بود كه بايد مقاله در رشته ي ما را با چنان كيفيتي نوشت كه بتوان در بالاترين كنفرانس هاي بين المللي هم ارائه داد.
بله! هر دانشگاهي دانشجويان خود را براي دريافت امكانات در اولويت قرار مي دهد. حتي دانشكده هاي متفاوت يك دانشگاه هم همين طور.
راه آن درشت گويي كه شما پيشه كرده ايد نيست. اگر امكاني در دانشگاه صنعتي شريف يا هرجاي ديگر هست كه در اختيار شما قرار نمي دهند ولي شما به آن نيز داريد بهتر است به جاي اين درشت گويي ها با استادان آنجا صحبتي متواضعانه داشته باشيد. آنها را مجاب كنيد كه اين گونه امكانات مي تواند گرهي از كار شما بازكنند و شما از اين كه اين امكانات را دريافت مي كنيد ممنون خواهيد بود. ادبيات درخواست اين است نه آن چه كه شما به كار مي بريد.
در هيچ كجاي دنيا با ادبيات شما امكانات در اختيار كسي نمي گذارند به خصوص اگر شخص متعلق به آن دانشگاه يا موسسه نباشد.
در رشته ي ما راه ايجاد دوستي هايي كه منجر به استفاده از اين گونه امكانات مي شود سمينار دادن و... است. اگر دانشجويي سمينار خوب دهد استادان امكانات بيشتري در اختيار مي گذارند.
من وقتي از ايتاليا به استنفورد رفتم برخي نگاه هاي تحقير آميز "ما استنفوردي هستيم تو..." رويم سنگيني مي كردو خيلي از امكانات به من تعلق نمي گرفت امامن متوقعانه برخورد نكردم. يكي دو تا كه سمينار دادم نگاه ها عوض شد و امكانات بيشتري در اختيارم گذاردند. احساس دين خود را نشان دادم. هنوز هم معتقدم كه كه در حقم لطف كردند. استنفورد به من نيازي نداشت من به استنفورد نياز داشتم. چه جاي رفتار متوقعانه و درشت صحبت كردن بود؟!
"اگر ميتواني به مني كه هر جا سر ميزنم براي اشتغال هزاران نفر بهتر و برتر از من توي صف هستند، چه نصيحتي ميتواني بكني؟"
این حرفی که میزنید خیلی حرف درستی است. ولی من فکر میکنم که یک راهحل هم دارد. برای این که شغل به دست بیاورید احتیاج به دو چیز دارید: اول این که چیزی بلد باشید که به درد کسی بخورد و کسی حاظر باشد برای آن پول بدهد و دوم این که بقیه بفهمند شما این قابلیتها را دارید و به شما اعتماد کنند. در مورد شرط اول صادقانه با خودت خلوت کن و ببین چه چیزی بلد هستی که کسی حاظر باشد برای آن پول بدهد. میدانی که مدرک تنها به درد نمیخورد. مهم مهارت هست. شاید مهارتهایی داشتهباشی که به درد کسی نخورد (لااقل در ایران و در این زمان) یا این که اصلا مهارت خاصی نداشته باشی که در هر دوی این موارد بایستی چیزی یاد بگیری که به درد بقیه بخورد. حالا این که چه مهارتی بستگی به خودت دارد. مثلا کسی که اقتصاد خوانده شاید بگوید خوب من میتوانم مهارتهایی مثل حسابداری, حسابرسی, مشاوره بورس یا چیزهایی ار این قبیل یاد بگیرم. داشتن مهارتهای عمومی هم خیلی مهم هستند مثل توانایی استفاده حرفهای از کامپیوتر و زبان انگلیسی.
حالا اگر فرض کنیم که مهارتهای به درد بخور داری یا این که به روشی که در بالا گفتم مهارتها را در خودت تفویت و با ایجاد کردی چیزی که باقی میماند این است که بقیه به تو اعتماد کنند و بفهمند که آدم قابلی هستی. در صورتی که در حال حاضر پیشداوری در مورد مدرک شما وجود دارد در جامعه کاری که میتوانید بکنید این است که برای شغلی اقدام کنید که حاضر باشند به قابلیتهای شما اعتماد کنند مثلا برای یک شغل در خارج از تهران یا مثلا در مناطق بدآبوهوا که افراد راحت طلب حاضر نیستند آنجا برای کار بروند. یا حتی از یک پله پایینتر از چیزی که توانایی آن را دارید. لااقل در بخش خصوصی تواناییهای شما از دید کارفرمایتان ارزشمند خواهد بود و پیشرفت خواهید کرد. میدونم گفتنش راحته و انجامش سخت ولی خوب من راه مطمین دیگهای بلد نیستم.
از صمیم قلب آرزو میکنم موفق باشی.
اين ادبيات شما مرا ياد يك فيزيكپيشه ي عرب اهل الجزاير ساكن اردن در آي-سي-تي-پي انداخت. عملا راهنمايي يك دانشجوي ارشدش را انداخت به گردن شاهين كه ما با هم برادر مسلمانيم و... ظاهرا توقع داشت كه شاهين بي هيچ چشمداشت اين كار را بكند تا "علم" پيشرفت كند.
روزي هم گفت شما چه حكومت بيخودي داريد كه با اين كه نفت داريد ما برادران مسلمانتان فقيريم. ادم يكي دو بار همچنين آدم متوقعي ممكن است سرويس دهد اما بار سوم ديگر چنين نمي كند.
بله! پيشرفت علم در گروي همكاري هاست از دانشگاه هاي مختلف و در ميان اقوام و ملل مختلف. اما ادابي دارد.
ادبيات آن نيست كه بگوييد چون من طالب علمم و تو فلان امكان را داري پس وظيفه ات هست كه بدي به من.
يادم هست كه دكتر انواري استاد پلاسما در دانشگاه شريف روزي مارا براي بازديد برد دانشگاه آزاد. او هم براي اين كه اين بازديد را ترتيب دهد با لحن متواضعانه با مسئولين آنجا هماهنگ كرده بود. طبعا يك دانشجو بايد ادبيات ملايم تر از دكتر انواري با آن همه سابقه در پيش بگيرد.
خود ما چند وقت پيش مي خواستيم از امكانات محاسباتي پژوهشكده نانو براي محاسبه استفاده كنيم. البته بعد راه ديگري انديشيديم. من عضو همين پژوهشگاهم اما در مخيله ام هم نمي گنجد كه چنين ادبيات متوقعانه اي با گروه نانو داشته باشم. اگر قرار بود چنين لطفي در حق ما بكنند مي بايست من به سراغ دكتر رفيعي تبار مي رفتم و از ايشان خواهش مي كردم اگر زماني كه خودشان كار ندارند كامپيوتر ها را در اختيار ما بگذارند. بعد هم از ايشان در مقاله بايد acknowledge مي كردم. اگر در جايي نتايج را ارائه مي دادم مي بايست اسمي از گروه ايشان مي آوردم و تشكر مي كردم.
بله آن امكانات از پول نفت تهيه شده اما به منظور استفاده ي گروه نانو نه من. فقط هم پول نيست! حتي اگر پول باشد تدارك امكانات و برپا نگاه داشتن آن كلي زحمت مي خواهد. گروه دكتر رفيعي تبار اين زحمت را براي خودشان كشيده اند نه من! اگر اين لطف را در حق من بكنند بايد سپاسگزار باشم. اگر هم نكنند هيچ حق ندارم به ايشان اعتراض كنم.
?
آري! شاهين گفته من هم تاييد مي كنم كه "علم مقوله اي جهاني است نه منطقه اي و بخشي و شخصي"
ولي اين به معناي برداشت پوپوليستي "پول نفت را بر سر آزمايشگاه هاي تك تك دانشگاه هاي ايران مي آوريم" نيست.
تخصيص بودجه به دانشگاه هاي مختلف به گونه اي كه بيشترين بازده را داشته باشد موضوع بحث و جدل است. جواب اپتيمم تخصيص يكسان نيست. اين ثابت شده است. راهي كه در ايران و يا حتي آمريكا هست هم راه بهينه لزوما نيست . هنوز در اين مورد تحقيق مي كنند و مقاله مي نويسند كه چگونه بايد بودجه تقسيم شود. ايا بهتر است دانشگاه هاي كوچك و ناشناخته بيشتر برسيم يا با انها كه از قبل امكانات زيادي دارند. جواب هايي هم كه يافته اند از كشور به كشور فرق مي كند.
من اگر چنين مسئوليتي داشتم حتما به سراغ اين گونه تحقيق ها مي رفتم و مطالعه مي كردم.
با اين همه كشور و دانشگاه مختلف كه ديده ام باز هم ديدم آن قدر وسيع و معلوماتم چنان كامل نيست كه بخواهم نظر بدهم و بگويم مي بايست اين بودجه را به جاي آن كه صرف شريف مي كردند صرف فلان دانشگاه مي كردند.
كار مفيدي كه در حال حاضر مي توانم انجام دهم آن است كه راه و اداب درخواست امكانات را بياموزم.
به امير
عطيه قابليت و مهارت زياد دارد. به طور مثال، نه تنها به انگليسي مسلط است بلكه فرانسه هم مي داند. رياضياتش خوب است. خط خيلي زيبايي دارد...
اينها را من همين جوري به خاطر دارم. مطمئنا مهارت هاي بسيار بيشتري دارد.
خیلی جالب بود. اجازه بدین من تجربه های شخصی خودمو بگم راجع به دانشگاه ازاد و بطور اخص همین دانشگاه ازاد شبستر (وطن بنده). باور کنید اون قدر مردم بد می گفتن ازین دانشگاه ازاد شبستر که مدرسه ما بچه ها به شوخی می گفتن حاضرن برن سربازی عجبشیر ولی دانشگاه ازاد شبستر نرن. من خودم کنکور ازاد ندادم (۸ سال قبل) ولی خیلی از همکلاسیهام (مدرسه نمونه شبستر) که درسشونم خوب بود رشته دلخواهشون مثل مهندسیها دانشگاههای تهران و تبریز قبول نشدن و رفتن همون دانشگاه ازاد.
کاری با درستی استدلال ندارم ولی اون موقع بیشتر این عزیزان ترجیح می دادن پیش خانواده باشن اولا و در ضمن مثلا نرن الکی فیزیک یا ریاضی بخونن بدون هیچ علاقه ای تو تبریز که هیچ اینده شغلی هم نداشته باشن.
حالا این مقدمه رو داشته باشین نکته اول اینکه من فکر می کنم همین دو عامل اگرچه شاید در انتخابها خیلی لحاظ نمی شن (برخلاف این دوستان من) ولی باور کنید در ادامه کار خیلی مهم هستن. خیلیها هنوز زودشونه یه دفعه از دامان خانواده دور شن (نظر شخصی) و بنابراین به خاطر پوشش وسیع دانشگاه ازاد در همه شهرهای حتی کوچک مثل همین شبستر، از خیلی مشکلات غیر بومی بودن میشه کم کرد (البته نمی دونم در عمل اینجوری هست یا نه ولی حداقل بالقوه این پتانسیل هست).
مورد بعدی هم اینکه ادم اگه به کاری علاقه نداشته باشه استعداد و غیره به کارش نمیاد. ولی علاقه ادمو مجبور می کنه که استعدادشم کسب کنه.
فکر می کنم اینها خیلی مهمتر از به اصطلاح سرکوفتهای نسبت به دانشگاه ازاد باشه. تازه این مشکل یعنی بحث قیاس دانشگاه ازاد و دولتی بیشتر در شهرهای بزرگ معنی دار باشه.
در ضمن خانم عطیه واقعن به حال اون شریفی که بیاد خودشو با دانشگاه ازادیها مقایسه کنه باید گریست که البته به قول خانم دکتر با اون توهم نبوغی که تو بعضیها هست اصلا خودشونو با هاروارد کمتر مقایسه نمی کنن. اصلا ادم نباید به این چیزهای پیش پا افتاده فکر کنه. خوشبختانه تو این به قول بچه ها ده گاوازنگ ما حداقل خبری از توهم نبوغ نبوده و نیست (مثلا دکتر خرمی با من نوعی تازه از دبیرستان اومده می نشست و یه ساعت راجع به یه مسئله ساده فیزیک حرف می زد تا به من چیزی یاد بده و اون وسط به سوالات عجولانه و خنده دار منم نمی خندید).
راستی فکر کنم دکتر خرمی لیسانس شیمی از دانشگاه ازادم داره! جالبه نه!
تا جايي كه مي دانم دكتر خرمي نفر اول كنكور سراسري بود. دو رشته را با هم خواند يكيش در دانشگاه آزاد.
چقدر خوب که عطیه این همه مهارت دارد. بازهم آرزو میکنم هرروز موفقتر باشد.
ايلياي عزيز
به عنوان يك جوان شبستري نظر شما درباره ي نقش دانشگاه آزاد در تحول فرهنگي اجتماعي شهرتون چيست؟ نظر نسل پدر ومادرهايتان در اين باره چيست؟ خيلي جالبه كه بدونم.
براي اطلاع ديگر خوانندگان:
شبستر شهر كوچكي است اما از ديرباز وخيلي قبل تر از افتتاح دانشگاه آزاد شهر فرهنگ پروري محسوب مي شد. شايد به اين دليل باشه كه دانشگاه ازادش بيش از دانشگاه آزادهاي ديگر منطقه معروف و محبوب شده.
درست است که بحث عوض شده اما برای رفع شبه از نظرم بگویم که من ابدا نمی گویم دانشگاه آزاد باید حذف شود و نباید هم بگویم(به من مربوط نمی شود).و ابدا هم نمی گویم کاری آماده کنند تا دانشجویان بعد از فارغ التحصیلی به آن مشغول شوند(فکر نکنم جایی این کار را کنند ).فقط منظورم اینست که این یک تغییر است.و جنبه های مثبت و منفی دارد .همانطور که گفتید در بعضی کشورها شرایط مشابه به اعتصاب و غیره هم کشیده و این مثبت تلقی نمی شود. برای تغییر برنامه ریزی لازم است.حداقل حداقلش اینکه از نظر روحی می توانند حمایت کنند و بگویند این چیزها طبیعیست و باید از اولش مهارت هایت را زیاد کنی و متوقع نباشی ! جامعه برای تغییر آماده باشد اینطور نمی شود الان همگی خود را در یک شرایط ببینند و مدام نگرانی کاذب می گیرند که گذشته جور دیگری بود الان چه شده که همه درس می خوانند, مدرک دارند ,اما بی حرفه اند.این طرز فکر شخصی من نیست بعلت ازدیاد مدرک در جامعه زیاد دیده می شود!
کاش یک جامعه شناس هم اینجا بود و نظرات تخصصی در این مورد می داد.
-در مورد اشتغال هم آقای امیر در ست می گویید.من با همین دو روش کارم را شروع کردم .
خيلي وقت ها ستاره منظور مرا بهتر از خودم بيان مي كند. بله! دقيقا منظور من همين بود. بايد اين شرايط را به عنوان واقعيت قبول كرد. خود را از نظر فكري آماده ي مواجهه با مسئله كرد و مهارت ها و قابليت هاي متناسب را آموخت. فقط مهارت داشتن كافي نيست. بايد ادبيات مخصوص جوياي كار بودن را هم اموخت.
اين چيزي است كه متاسفانه جامعه ي ما به ما نمي آموزد! به جاي آن نگراني و تشويش ايجاد مي كند.
غرولند كردن، حسرت گذشته را خوردن، از فارغ التحصيلان ديگر دانشگاه ها كه بي دليل يا بادليل شانس انتخاب شدن بيشتري را دارند بد گفتن، لحن متوقعانه داشتن .... هيچ كدام نه تنها كمكي براي كار پيدا كردن نمي كنند بلكه شانس شغل پيدا كردن را كمتر و كمتر مي كنند.
به جاي آن بايد اين قابليت را به دست آوريد كه نقاط قوت خود را به هيات استخدامي نشان دهيد. در مورد اين كه چگونه بايد در جلسه ي مصاحبه حاضر شويد و يا چگونه رزومه بنويسيد مطالب فراواني در اينترنت هست.
نوشته چه كار كنيد كه هول نشويد اما گستاخ هم به نظر نرسيد. دست هايتان را چه طوري نگه داريد. مسير نگاهتان چگونه باشد. چه بگوييد و چه نگوييد. چگونه از قابليت هاي خودتان بگوييد بي آن كه مغرور به نظر آييد. در مورد همه ي اينها مفصل نوشته اند. مي توانيد
job interview ويا hints for application را جست وجو كنيد و با خواندن سايت ها آداب مربوطه را بخوانيد.
يك چيز هم من اضافه مي كنم هرگز در مصاحبه خود را با ديگري مقايسه نكنيد. به خصوص اگر خانم باشيد و خطر آن باشد كه به رفتار شما انگ "حسد زنانه" ببندند.
شايد بگوييد اين دستورالعمل ها مال خارج است. در جواب مي گويم اين دستور العمل ها مال جايي است كه براي استخدام به دنبال يك نفر با رفتار حرفه اي مي گردند چه در ايران و چه در خارج. بخشي از اين رفتار حرفه اي مربوط به آداب جستجوي كار است.
صد البته برخي تفاوت هاي فرهنگي بين ايران و خارج است. مثلا در ايران چاي تعارف مي كنند آن جا قهوه! اما اصل يكي است: چه در ايران چه در خارج دوست ندارند كسي را استخدام كنند كه نيامده رفتار متوقعانه داشته باشد. دوست ندارند كه كسي را استخدام كنند كه مرتب شكوه و شكايت كند كه چرا به ديگر كارمندان بيشتر مي رسند و احيانا براي اين رسيدن داستان سرايي و انگيزه خواني هم بكند و انگي را هم بچسباند.
دوست ندارند كسي را استخدام كه چشم بدوزد تا ببيند بقيه چي دارند و يا چه مي كنند.
دوست ندارند كسي را استخدام كنند كه زود قهر كند.
اين جور چيزها در كل دنيا يكي است. پس تجربيات آنها به درد ما هم مي خورد.
به دوستاني كه جوياي كار هستند توصيه مي كنم اين وبسايت را ببينند:
http://www.jobinterviewquestions.org/questions/interview-guide.asp
حداقل منفعت مطالعه ي اين وبسايت آن است كه دريابيد كار پيدا كردن در جاهاي ديگر دنيا هم خيلي آسان نيست.
با توجه به اين كه اكثريت افراد جويا ي كار در ايران اين آداب را نمي دانند اگر اتفاقا جايي بود كه معيار حرفه اي بودن معيار استخدامش بود شانس شما بسيار بالا مي رود ولو اين كه تعداد متقاضيان بسيار بالا باشد.
"بالاخره آدم خنگها و بي هوش ها رو هم بايد يك جايي سرشون رو بند كنند ولي مهم نيست بچه هاي باهوش و با استعداد با پول نفت و ماليات همين بچه خنگها تو دانشگاه هاي دولتي تحصيل كنند و ادعاي برتر بودنشون رو به رخ بقيه بكشند."
The Universal Declaration of Human Rights
Article 26.
•(1) Everyone has the right to education. Education shall be free, at least in the elementary and fundamental stages. Elementary education shall be compulsory. Technical and professional education shall be made generally available and higher education shall be equally accessible to all on the basis of merit.
نكته: education shall be equally accessible to all on the basis of merit
همه جاي دنيا امكانات دانش گاه ها متفاوته. هر كسي هم سعي مي كنه بره اونجايي كه به نظرش بهتر مي آد. نمي فهمم اين عصبانيت هاي خانم عطيعه رو.
خانم دکتر خیلی ممنون که نظر منو خواستین البته در طول ۲۲ سالی که این دانشگاه تاسیس شده (از سال ۶۷) من چون یا بچه بودم یا مردم داشتن الکی بد می گفتن ازش و ۸ سال کلا بی خبرم، نظرم ممکنه خیلی درست و معنی دار نباشه. ولی مهمترین موضوع اینه که بدون شک تقریبا اون ۴-۵ مورد اول و مورد اخری که شما گفتین در تحولات اقتصادی و اجتماعی شهر رخ داده. اما در مورد تغییرات فرهنگی اجتماعی به طور مشخص یک طرف ماجرا این بوده که کلا سواد عمومی و سطح ارتباطات اجتماعی بخصوص بین خانم و اقا در شهر بالا رفته اگرچه ظاهرن دیپلم رو همه حتی بیشتر خانها از ۴۰-۵۰ سال پیش داشتن ولی یه گذار رخ داده و الان خیلیها تحصیلات دانشگاهی دارن.
جلوی مهاجرت به شهرهای بزرگ گرفته شده ولی مهاجرت از شهرها و روستاهای اطراف به شبستر تشدید شده.
امدن این مهاجرین از یکسو و کلی دانشجوی غیربومی از کل ایران (واقعا از کل ایران میان) باعث شده طی دو دهه بافت جمعیت شهر به اون کوچیکی دگرگون بشه واین یه کم اوضاع رو بخصوص اون اولا به هم زده بود.
در واقع جمعیت الان نزدیکه ۱۵ هزار نفره که ۵ هزار تا دانشجو با اون خانواده هایی که همراه فرزندان از اطراف میان ساکن می شن باعث می شه حداق ۱/۳ مردم غیربومی باشن.
اما اومدن این ادما با خرده فرهنگهای شاید متفاوت باعث شده تا در این مدت تضادهایی پیش بیاد که متاسفانه عواقبی هم داشته در موارد متعدد که الان فکر کنم نوعی حالت پایا حاصل شده و وقتی اکثر اهالی بچه های خودشون و یا اشناهاشون رفتن دانشگاه ازاد
اون تلقیهای منفی تعدیل شده.
اگه بخوام کمی مشخصتر بگم ماجرا این بوده که یه دفعه کلی جوان اغلب مجرد سرازیر شدن به یه شهر کوچیک اون وقت این جوونا هم مجبور بودن مستقیما با مردم محلی ارتباط تنگاتنگ داشته باشن چون حداقل تو یه خونه مستاجر می شدن که اغلب صاحب خونه هم توش بوده و خیلی مسایل دیگه که تو شهرهای بزرگ اصلا موردی نداره. این ارتباط تنگاتنگ بین فرهنگهای متفاوت (از نظر جغرافیایی، سنی و ...) باعث یک نوع بدبینی دوطرفه طی سالها شده بود.
این مشکل با عوامل مختلفی تشدید می شد از جمله بی درایتی مسئولان دانشگاه در ان دوره ها. از یک طرف این جوانها
مشکلات کوچک بزرگ دانشجوها رو گاه به شکل شدیدتر مثل مسایل مادی (شهریه، خرج زندگی و ...)، دوری از خانواده و بقیه چیزا رو داشتن و از طرف دیگه علیرغم انتظار ازادی بیشتر نسبت به دوران مدرسه شان هزار تا پدر مادر پیدا کرده بودن که عصیان بعضی از اینها رو موجب می شد. دانشگاه هم یه روز می اومد ورودی خانمها اقایان رو جدا میکرد روز بعد کلاسارو (بیشتر ازونم بین مردم می گشت که به واقع به اون شدت رخ نمداد و ساخته پرداخته ذهن ملت بود)
اون طرف ماجرا هم اینکه این مردم در مقایسه با اون فرهنگ سنتی خودشون اول در پی ارشاد این جوونا می اومدن که بچه هاشونو الوده نکن! و در ادامه ازشون تبری می جستن. این شده بود که اسمهای عجیب غریب گذاشتن رو دانشگاه و
باور کنید اصلا نام دانشگاه ازاد شبستر مساوی شده بود با یک ناسزا!
اما خوشبختانه بالاخره زمان مشکلات رو حل کرده تاحدی و ارتباط بین مردم محلی و دانشجویان مناسب شده. دیگه مردم خیلی دنبال سرک کشیدن نیستن و ازون طرفم باطبع عصیان کمتر شده و شاید با فراغ خاطر بیشتری به کار اصلی یعنی تحصیل می پردازن. البته بایستی بگم ارتقا کیفی دانشگاه از نظر استادان (شخصا مباهات کردم وقتی فهمیدم پدر شما خانم دکتر در اونجا درس می دن) و دانشجویانم هم خیلی در این موضوع تاثیر داشته. بازم می گم اگه به متن برسیم جایی برای حاشیه بازان نمی مونه و خودشون حذف می شن.
جناب علیرضا شما حق دارید که عصبانیت ایشون رو نفهمید چون که احتمالا توی شرایط ایشون نبودید. البته این که شرایط افراد رو باید درک کرد معنیش این نیست که باید بهشون حق داد. معنیش فقط اینه که بفهمیم یک چیز واحد رو افراد در موقعیتهای متفاوت به شکلهای گوناگونی میفهمند و قبول میکنند. مهم اینه که آدم خودشو سعی کنه جای فردی بذاره که داره باهاش صحبت میکنه اونوقت خیلی از فاصلهها کم میشه و حرف همدیگه رو بهتر میفهمیم. من هم با استدلال ایشون کاملا مخالفم ولی بهش حق میدم عصبانی باشه (حالا از کی باید عصبانی باشه؟ نمیدونم قطعا نه از بچه های شریف). اما فکر میکنم که عصبانیتش رو اگر کنترل نکنه به فرصتهای خودش آسیب میزنه.
ايلياي عزيز
ممنون از توضيحات دقيق.
اين عصيان را كه مي گوييد من هم به خاطر دارم مخصوصا در شب چهار شنبه سوري در كوچه پس كوچه هاي كوي وليعصر. معروف بودند دانشجوهاي دانشگاه آزاد شهرهاي اطراف!
" دانشكده خود ما من دنبال يك مقاله بودم براي تحقيق (مثل خيلي ديگر از هم كلاسيهايم) اما سايت نداشتيم و دانشكدهامون هم با آن مجله طرف قرارداد نبود و ... ولي وقتي پايم به دانشكده شريف باز شد، ديدم هر امكاناتي كه يك دانشجو نياز دارد در اختيار اين بچهها هست، چيزي كه من هم حق داشتم داشته باشم و ... ("
1) تا جايي كه بنده مي دونم شريف هم در حال حاضر به خيلي جاها دست رسي نداره و من از آي پي ام مشغول پشتيباني مقاله اي! از دوستان شريفيم هستم!!!
2) دوستان من در دانشگاه آمستردام-هلند كه دانشگاه با رتبه ي بالايي هم هست بعضي وقت ها باز از من مي خواهند تا براشون مقاله بگيرم!!!
به هر حال مشك آن است كه خود ببويد. رشته هاي فني در دانشگاه آزاد قزوين و بيشتر رشته هاي واحد علوم و تحقيقات اوضاع خوبي دارند. ولي بعضي واحد ها هم اوضاع خوبي ندارند همان گونه كه برخي دانشگاه هاي دولتي اوضاع خوبي دارند و بعضي ديگر اوضاع بد. مهم اينه كه گزينه ها جلو آدمي زاد باز باشه حالا هركي بر اساس هدفش يك گزينه رو انتخاب كنه. همه جاي دنيا هم گزينه هاي بهتر رقابت سخت تري مي طلبه. و لزما جاي بهتر آدم بهتر تربيت نمي كنه. حرف هاي عطيه براي من عجيب غريب بود! در مورد دانشگاه شريف بايد بگم كه خود آدم هاي اون جا هم بعضا از رفتارهاي دوستانشون دلخور مي شوند. ربطي هم به اين كه شما از كجا اومديد نداره. البته در جاهاي ديگه هم هست. چگاليش در شريف بيشتر من تقريبا در همه جا اين رفتار رو ديدم.
دکتر منجوق نمی خواید شیرنی بدید شهر آقای دکتر مرکز استان شد؟ استان البرز!
http://www.tabnak.ir/fa/pages/?cid=105877
يه چيزايي كلي بگم شايد در نگاه اول خيلي با ربط نباشه!
1) يك مشكلي كه در ايران هست اينه كه همه مي خواهند اول باشند البته ريشه در كودكي داره كه از ما توقع دارند اول باشيم بعد كه بزرگ شديم همش يا مي خوايم اول باشيم يا مي خوايم ثابت كنيم ديگران اول نيستند!!! در صورتي كه آدم سالم توانايي هاشو مي دونه و سعي مي كنه راه خودش رو بره. 2)يه زماني به خاطر كم بودن ظرفيت دانش گاه ها كسايي كه قبول مي شدن در اين آزمون ورودي جانكاه به پايان خط هم گويي مي رسيدند و همين قبولي براشون فخري بود باسه همين با افت تحصيلي شديدي در دانش آموزان ديروز در دانشگاه ها مواجه مي شديم. چون هدف قبولي بود. اما حالا خوش بختانه با تنوع آموزش عالي و البته افزايش ورودي ديگه قبولي در كنكور فخر نيست بلكه موفقيت هاي علمي فخر حساب مي شه. البته هنوز پس مانده ي ذهنيت قديمي در برخي وجود داره كه اون هم از بين مي ره.
سلام
بابت قسمت اول دمتون گرم خیلی از ادمایی که نمی تونن با کنکور ارتباط برقرار کنن دانشگاه ازاد بهترین گزینه است . خصوصا نابغه های کامپیوتر چون این بچه ها زبان برنامه نویسی رو از زبان مادری بهتر بلدن .
ازمایشگاههای فیزیک علوم تحقیقات خیلی پیشرفتس از دانشگاهای تهران و... می رن اونجا.دانشگاه ازاد علوم تحقیقات تهران مرکز و دانشگاه ازادای شهرای بزرگ چیزای بدی نیستن فقط عمده ترین مشکلی که واسه دانشگاه ازاد وجود داره اینه که سالی بین 1 تا 2 میلیون شهریه داره که پرداختش علاوه بر خرجهای یک دانشجو برای خیلی از خانواده ها ممکن نیست
رباتیک قزوین الان چه می کنه !!!!
سلام
یه چیزی خیلی نا امید کنندس ادم با هزار امید می ره یه دانشگاهی فیزیک می خونه مثلا بهشتی یا شیراز بعدا پی اچ دی می گیره بعدش باید بره تو یه شهره دور یا دانشگاه ازاده یه جای خیلی دور درس بده
عاشقان آزمايش هاي شيمي و مخترعين و همچنين علاقه مندان به فراگيري زبان هاي گوناگون هم خيلي وقت ها سر از دانشگاه آزاد در مي آورند.
با همه ي اين اوصاف معتقدم گزينه ي بهتري از كنكور براي انتخاب دانشگاه هاي سراسري وجود نداره. البته كنكور يك كم بايد اصلاح بشه و ضريب در س هاي تخصصي بيشتر بشه و.... اما جايگزين كردن كنكور با امتحان تشريحي يا معدل دوره پيش دانشگاهي مي تونه خيلي به ضرر دانش آموزان بي بضاعت يا دانش آموزان مناطق دور افتاده تموم بشه. كنكور عادلانه تر و كم فسادتر ه
سلام
دقیقا حرفتون رو دارم بین بچه های مدرسه می بینم
من همون قبلیم
چیزی که تو کنکور مهمه هوش اجتماعیه در مورد ضرایب درسها تقریبا اختصاصی تاثیر فوق العده ای داره ولی مساله اینه که اختصاصی بالا زدن شرایط ویژه ای رو می خواد مثلا شما به عنوان یک فیزیکدانه تمام عیار یه کنکور ازمایشی تو وقت قانونی از خودتون بگیرین ببینید فیزیک و ریاضی چند می زنید؟؟
در ضمن اگر بتوانید هر درسی را صد بزنید سازمان سنجش دو بار صد برای شما حساب می کند و در ضمن اگر کسی بتواند ریاضی فیزیک شیمی ( اصولا شما وارد هر رشته ای بخواین بشین باید اینا رو بلد باشین)را 80 بزند و عمومی ها را هم هر چی دوست داشت رتبه ی خوبی خواهد اورد اما مساله همان درصد بالای اختصاصی است که واقعا کار مشکلی است نه به خاطر بعد علمی به خاطر بعد تکنیکی و...
سال 87 تو امتحان نهایی که تو کنکور تاثیر داره 75000 نفر معدلشون 20 شد(روزنامه همشهری) اون وقت چه طوری می خوان دانشگاه رو معدلی کنن؟
چند سال پيش كه خواهرم كنكور مي داد مي گفت تو كنكور ندادي اصلا نمي دوني كنكور چيه بعد گفت "نظام جديد چيز ديگري است". تو قديمي هستي و هيچ نمي توني از پسش بر بيايي. بعد گفت بشين با هم تست رياضي بزنيم تا ببيني چي مي گم. نشستيم با هم كمي تست زديم يه خورده بعد گفت برو روحيه ام را خراب كردي!
من که تو مدرسمون هر چی ادم حسابی و کار بلد می شناختم از هکر و برنده خوارزمی و المپیادی شکست خورده و.. همه سر از دانشگاههای ازاد در اواردن و بچه هایی که دنبال این چیزا نبودن و مثل ادم درس می خوندن و می رفتن ازمون قلمچی رفتن دانشگاه شریف الانم دارن کیف دنیا رو می کنن( یه گروه خیلی بزرگ) تو ایران فقط باید درس بخونی تست بزنی این سیستم چه بخوای چه نخوای تا اخرش هست
بچه های تجربی ریاضیشون ضعیفه.
تعداد کسانی که هر سال یه درس اختصاصی رو صد می زننن کمتر از ده نفره
یه سواله بی ربطم داشتم
خودتون احساس نمی کنید که شمال غربی ایران بیش از هر چیزه دیگری پزشک تربیت کرده؟؟ فکر کنم از هر دو نفر یه نفرشون پزشک باشه؟
در تبريز خانواده ها بچه هاشونو خيلي تشويق مي كنند پزشكي بخوانند. يك فرهنگي براي خودشان دارند. "دكتر لر دوره سي" براي خودش در تبريز خيلي چيز مهميه!
نمي دونم تهراني ها معني "دوره" را مي دانند يا نه. "دوره" مهماني هاي دوره ايه كه هر دفعه به نوبت در خانه ي يكي برگزار مي شه. تبريزي ها انواع و اقسام "دوره" دارند. "خانم لار دوره سي"، " آقا خانم دوره سي"، "آقالار دوره سي"، "قرآن دوره سي"، "خانم دوره سي"، "چال اُيناسين دوره سي"، "سازاندا دوره سي"، "شوربا دوره سي" و "شام دوره سي" "ايچي ايندي دوره سي"، "استخر دوره سي" ..... وبالاخره "دكتر لر دوره سي"! كه اين آخري از همه مهتره و تاثير اجتماعي خيلي مهمي داره!!
كلي كلاس مي خواد يكي وارد "دكتر لر دوره سي" بشه.
(دقت كنيد تفاوت زيادي هست بين "خانم لار دوره سي" كه درآن فقط خانم ها با هم جمع مي شوند و "خانم دوره سي" كه يكي از اين خانم هابا تحصيلات حوزوي مي آيد و موعظه مي كند.)
هر دكتري هم به اين راحتي وارد " دكتر لر دوره سي" نمي شه. بايد پيش دكتر هاي با سابقه پارتي داشت!
"استاد لار دوره سی "
هم داریم که زمان همان "خانم دکتر مجتهدی" حتی از "دکتر لر دوره سی" باکلاس تره بوده.
استخر دوره سی ! هم جالب بود.نشون میده این دوره سی ! شما هم با مقتضیات زمان جلو رفته.cocktail دوره سی هم احتمالا تا چند وقت دیگه میاد!...این دكتر لر دوره سي شما سیستمش بی شباهت به سیستم ماسونی نیست ! این داستان تست زدن با خواهرتونو که خوندم کلی خندیدم !:))
"ایچ ایندی" دوره سی همون چیزی مثل cocktail دوره سی است.
باسه خنده (مساله از علمي اقتصادي رسيد به امنيتي!): محمدجوادلاریجانی مشاور رئیس قوه قضاییه بابیان اینکه وجود بیش از 150 هزار دانشجو در هر دانشگاه برای امنیت کشور نامناسبت است ، پیشنهاد کرد که دانشگاه آزاد به شیوه استانی تقسیم شود و در هر استان چند پردیس دانشگاهی وجودداشته باشد که هر کدام دارای شخصیتهای حقوقی و هیئت امنای مستقل باشند.
http://www.tabnak.ir/fa/pages/?cid=105876
علیرضای عزیز،
سال 56-57 کدام نهاد بود که در هر محله از شهر و هر ده و روستا در گوشه و کنار ایران نماینده داشت و تاثیر گذاری فرهنگی می کرد و مردم را به فکر کردن به مسایلی جز روزمرگی فرا می خواند؟!
سلام خانم دكتر
آيا موقعش فرا نرسيده كه يك پست هم درباره دانشجويان تحصيلات تكميلي دانشگاههاي صنعتي و اون استرس و فشاري را كه تحمل مي كنند(علمي و غير علمي!) تا درس ها را يكي پس از ديگري طي كرده و در نهايت رنجنامه(پايان نامه) خود را به پايان برسانند بنويسيد، همچنين خوشحال ميشوم از تجربيات خود در دوران فوق اليسانس بنويسد به خصوص از رابطه خودتان با استاد راهنمايتان در اين دوره از تحصيلتان كمي صحبت كنيد، با تشكر.
همون نهادي كه امروز جلوي دانشگاه آزاد وايستاده و مي خواد خوردش كنه و به قول اين آقاي رييس كه يه رگه هايي هم از اون نهاد تو پستوهاي مغزش داره دانشجوي بالاي 150هزار!!! (ايشون ظاهرا رياضي خوندن! كاشكي مي گفتند اين عدد رو از چه مبناي رياضياتي اوردند)در يك دانشگاه باسه امنيت كشور خطرناكه!!!
منظورتون همونه يا نهاد ها رو اشتباه گرفتم؟!!!
نهاد های قدرتمند دوست ندارند مونوپولی خود شان را ازدست بدهند.
من دوره ی کارشناسی ارشد را یکساله تمام کردم ودر عرض سه ماه تابستان پایان نامه ام را نوشتم. استاد راهنمایم گفت موضوع تزت "اکسیون در ابعاد اضافی بزرگ است" همین را گفت و رفت آمریکا و دو سه روز قبل از دفاع من برگشت. در این مدت هیچ ارتباطی نداشتیم. علت انتخاب این موضوع اشراف ایشان به مبحث نبود. علت آن چنان که خود ایشان می گفتندآن بود که تیما ارکانی حامد که تئوری پرداز ابعاد اضافی بزرگ است هم نام و هم سن -و مدتی هم بازی- پسر ایشان بوده است.
دوران آغاز کار تحقیقی چه در ایران و چه در جاهای دیگر دوران سخت و پرتنشی هستند. پیش آمدن اختلاف بین استاد راهنما و دانشجو و فشار زیاد بر دانشجو تا حد زیادی اجتناب ناپذیر هستند. خود من به سخت گیری معروفم.
آرمان و ساعره می گویند خاطره ی خوب دارند اما این از بزرگواری آن دو است. فشار روی آن ها کم نبود. اگر آن قدر فشار نبود این قدر باسواد نمی شدند.
هنوز هم که هنوز است من از الکسی (استاد راهنمای دوران دکتری ام) حساب می برم. بعضی وقت ها به من می گوید:
Yasaman! Come on! You are not my student anymore.
یه چیز جالبی که من در این نسل جدید میبینم افتخار کردن به احترام نگذاشتن به بزرگترهاست. نمیدونم شما هم موافق هستید با این حرف من یا نه. در اون فرهنگی که من درش بزرگ شدم اگر کسی میخواست نشون بده آدم بزرگ و فهمیدهای هست بیش از بقیه به بزرگترها احترام میگذاشت. یعنی آدمها با احترام گذاشتن به بزرگترهای (سنی, علمی, ...)به هم تفاخر میکردند. حالا نمیگم اون کار خوبی بود ولی از این بهتر بود که یه قسمتی از نسل جدید به احترام نگذاشتن به بزرگترها افتخار میکنه.
من این جوری ندیدم. یعنی از این جهت فرق زیادی بین نسل دهه هفتاد و شصت (دهه هشتاد که حالا هنوز بچه اند) با همنسلان خودم یعنی متولدین دهه ی 50 ندیده ام.
اتفاقا از این جهت متولدین دهه ی چهل کارنامه ی خیلی بدی دارند. در اوایل دهه ی شصت برخی از متولدین دهه ی چهل رفتار کاملا عاری از حرمت با معلمین و استادان خود داشتند.
معلمین و استادانی که به چند نسل پشت سر هم درس داده اند از آن نسل خاطره ی خوبی ندارند. در صورتی که از نسل جدید چنین شکایتی ندارند.
مثلا پدرم می گفت دانشجویان نسل جدیدش کمی "عزیز دردانه تر" و احیانا "راحت طلب تر"از قبلی ها به نظرش می آید اما اتفاقا خوب بلدند با ادب و احترام رفتار کنند.
من شخصا ازدانشجویان دهه شصتی دور و بر خود-با این که اختلاف سن زیادی هم نداشته ایم- جز ادب و احترام ندیده ام.
حوب پس شاید فقط من شانسی با این طور آدمها برخورد داشتم.
khahesh mikonam!enghadr khejalateemon nadidi dige;)e
این اولین نظر من است:
شما ( منجوق ) نوشته اید:
« ...در جاهاي دانشگاهي در يك بازه ده ساله هركسي مي تواند به جاي كه سزاوار اوست برسد. البته سنگ هاي زيادي به سمتش پرت مي كنند. اما بايد مقاومت كند. اگر قهر كند و جا بزند ديگه تمام است! »
راستش من در یک مرکز علمی علوم انسانی بودم که شاید تقریباً شبیه مرکز فیزیک نظری و ریاضیات شما باشد، ولی قهر کردم و آمدم بیرون ، و الان تنها و مستقل با مطالعه در کتابخانه زندگی می کنم ولی نمی دانم امکان پیشرفت علمی هنوز دارم یا نه؟، البته مشغولیت علمی با مطالعه روزانه چندین ساعتی درکتابخانه و نوشتن مقاله دارم اما نمی دانم به تنهایی مقاله نوشتن و در کتابخانه ها ساعات طولانی مطالعه کردن پیشرفتی معادل با پژوهش در کنار همکاران و حلقه عملی دوستان همکار دارد یا نه؟ یعنی با نوشتن مقاله به شکل تنها و مستقل و موارد مشابه می توان به پیشرفت علمی معادل با حضور در یک مرکز علمی رسید؟با توجه به اینکه در مرکز علمی هر روز با دوستان امکان گپ وگفتگو و تبادل نظرات وجود دارد ولی من اکنون به تنهایی در کتابخانه مشغول مطالعه علمی هستم
یک سؤال متفرقه هم دارم شما قبلاً نوشته بودید که در کتاب خاطرات یکی از مقامات سیاسی فعلی ایران خوانده اید که در کودکی ، یک روحانی استعداد او را کشف کرده و هزینه تحصیلی او را در حوزه و مخارج پدرش را پرداخته است تا بتواند تحصیل حوزوی کند، می توانم درخواست کنم ، صریحاً یا کنایه اما به گونه ای که بتوانم نام او را تشخیص دهم ، به اسم این شخص اشاره کنید؟
من فکر می کنم بدون آن که نظر و رای علمی, چه در حوزه ی علوم انسانی باشد چه در حوزه ی علوم تجربی محک نقد دیگر صاحبنظران و دانشپیشگان را یخورد به پختگی لازم نمی رسد. مشکل ما در ایران آن است که به اندازه ی کافی شخص صاحبنظر برای نقد و ارزیابی علمی نداریم. وضعیت ما در علوم تجربی بهتر است چون که فشار از سوی مردان قدرت که خود را به ناروا صاحبنظر در این حوزه
بدانند کمتر است. به علاوه کمتر از حوزه ی علوم انسانی ادعای بی نیازی از دانشپیشگان خارج می شود و باز این شانس را داریم که با متصل شدن به دانشپیشگان خارج ایده های خود را به محک نقد بگذاریم.
آن فرد روحانی که به کتاب خاطراتش اشاره کردم پارسال به سرای باقی شتافت. پیش از آن هم مدت ها بود که دیگر مقام سیاسی نداشت امامورد احترام افراد حق طلب با نگرش های گوناگون بود.
البته تا جایی که به یاد دارم هزینه ی تحصیل را نپرداخته بود بلکه پدر آن شخص را تشویق کرده بود که به استعداد فرزندش بها دهد.
bale ,pedareh eishon goya keshawarz bodeh ama ba ketab wa manbaro mehrab ham biganeh nabodeh wa tadris mikardeh.dar zendegani besiyari az ahleh elm ein nokteh be chashm mikhoreh.jayi dar ahwalateh yeki az olama shenidam ke pedarash biswad bodeh ama barayeh einkeh bacheh haro be elm tashwigh koneh shabha ketab be dast migerefteh wa adayeh motaleah ro dar miyawordeh.ein ham hekayati bass ajib ast
ارسال یک نظر